< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

96/11/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مرجحات باب تعارض و تزاحم

بحث ما درباره مرجحات بود. مرجحات باب تعارض را گفتیم که به طور کلی دو قسم است: داخلی و خارجی، دو قسم آن مرجح داخلی است و سه قسم آن مرجح خارجی است مجموعاً‌ پنج مرجح تعارض دارد و پس از آن محقق نائینی می فرمایند که تزاحم هم پنج تا مرجح دارد ولیکن در فرق بین تعارض و تزاحم گفتیم که در عین حالی که چهارده تا فرق گفتیم یکی از فرق ها مرجحات باب تعارض با مرجحات باب تزاحم فرق دارد.

 

مرجحات باب تزاحم

محقق نائینی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: تزاحم پنج تا مرجح دارد که از این قرار است: 1. تضییق وقت، این مرجح مربوط است به دوران متزاحمین بین موسّع و مضیّق، مکلف در وضعیتی قرار دارد که می تواند یک عمل را انجام بدهد ولی دو عمل هم زمان اتفاق افتاده، باید مکلف این عمل را انجام بدهد که گفته شد تزاحم یعنی تنافی بین دو عمل براساس اتفاق است. اگر مکلف در برابر این واقعه قرار بگیرد دو واجب را باید انجام بدهد ولیکن یکی موسّع است و دیگری مضیّق مثل نماز قضائی و نماز میت. مکلف در وضعیتی قرار می گیرد که هم الان نماز قضائی برای خود بخواند و هم نماز میت علی التعیین باید بخواند. علی التعیین معنایش این است که کسی دیگری نباشد. در این صورت نماز میت مضیّق است از لحاظ وقت در سعه نیست و نماز قضاء در سعه هست و موسّع است می تواند نماز قضاء را بعداً هم بخواند. در اینجا این تضییق وقت مرجح است. به این معنا که این واجب مضیّق مقدم می شود بر واجب موسّع. پس در نتیجه یک مرجح تضییق وقت در صورت دوران امر بین واجب موسّع و مضیّق. 2. اشتراط به قدرت عقلیه، منظور از این مرجح این است که اگر دو واجبی هم زمان به عنوان وظیفه شرعی محقق بشوند یکی مشروط به قدرت عقلیه باشد و دیگری مشروط به قدرت شرعیه آن یکی که مشروط به قدرت عقلیه است مقدم می شود بر آن یکی که مشروط به قدرت شرعیه است. اما واضح ساختن و واکاوی و توضیح این مطلب این است که اولا باید بدانیم که منظور از قدرت عقلیه و شرعیه چیست آنگاه تزاحم آنها را مورد بررسی قرار بدهیم. منظور از قدرت عقلیه این است که یک عمل به عنوان یک عمل واجب وقتی برای مکلف منجّز و الزامی می شود که مکلف توان عملی و قدرت عقلی بر انجام آن فعل در خارج و در واقع داشته باشد. مثل مشی در طواف، این مشی در طواف که خود مکلف راه برود شخصاً نه توسط کسی حمل شود و نه مرکب و مساعدی داشته باشد مخصوصا بین کعبه و مقام، این مشی یک واجب است ولی در این وضعیت مشروط به قدرت عقلی یعنی مکلف توان و قدرت انجام این کار را در واقع و در خارج داشته باشد. این مثالی است برای قدرت عقلی که فقط قدرت عقلی باعث تنجّز عمل شرعی می شود. و اما این قدرت عقلی در ملاک این عمل دخل ندارد. ملاکش از جای دیگری می آید از دلیل وجوب حج و مناسک می آید. و اما قدرت شرعی جایی است که مکلف برای انجام عمل شرعی مانعی از سوی شرع نداشته باشد. مثلاً کسی می خواهد وضو بگیرد آب در اختیارش هست وضو می گیرد اما نمی تواند وضو بگیرد قدرت ندارد چه قدرتی؟ شرعی، چون آب غصبی است و آب ملک غیر است. وجود دارد قدرت عقلی هست می تواند از آب استفاده کند ولی شرعاً استفاده ممنوع است قدرت شرعی ندارد. این قدرت شرعی دخل در ملاک دارد. در نتیجه واجب مشروط به قدرت عقلی و واجب مشروط به قدرت شرعی را فهمیدیم. مثال درباره تزاحم این دو واجب: سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه این بحث را بسیار مبسوط بحث می کند، و مثال می زند می فرماید: مثل این که انسان عمل را وظیفه شرعی اش مربوط باشد بر اینکه حفظ نفس محترمه کند یا وضو بگیرد، می فرماید حفظ نفس محترمه مشروط به قدرت عقلی است و وضو مشروط به قدرت شرعی. بعد اشکال می کند که این بیان از محقق نائینی است در انتهاء می فرماید: این مرجح به طور کل قابل التزام نباشد.[1]

 

اما تحقیق

اما تحقیق این است که در این مثال مناقشه ای به طور واضح دیده می شود و آن این است که دوران امر بین حفظ نفس و انجام وضو از قبیل دوران امر بین اهم و مهم است. آن هم یک اهمی که از ضرورت های فقهی است. حفظ نفس جزء ضرورت هاست. امر که دائر باشد بین ضروری و غیر ضروری که مسلماً‌ ضروری مقدم است. این مثال درباره قدرت عقلی و قدرت شرعی تطبیق نمی کند هرچند حفظ نفس واجب مشروط به قدرت عقلی است وضو واجب مشروط به قدرت شرعی است ولی اینجا تزاحم از باب اهم و مهم است نه از باب مشروط به قدرت شرعی و عقلی. ولیکن گفته ایم که اشکال و مناقشه در مثال مهم نیست که مناقشه در مثال یا حکمی بر خلاف فتوا که مطابق احتیاط باشد مخالفت به حساب نمی آید. این مثال را هم ممکن است سیدنا الاستاد نفرموده باشد مقرر فرموده باشد هرچند مقرر هم عالم و محقق و عظیم الشان است شهید آیت الله سید سرور واعظ قدس الله نفسه الزکیه که مقرر این مصباح الاصول هم هست خود از محققین است. این مثال مناقشه دارد و مناقشه در مثال مهم نیست اولاً، و ثانیاً‌ ذهن شان به قدرت عقلی فقط محض قدرت و به قدرت فقط نظرش را خلاصه کرده باشد اما به اصل تزاحم شاید نظر نداشته اند که اصل تزاحم در اینجا از اساس از موارد تزاحم بین اهم و مهم است بلکه اصلا تزاحمی نیست. در صورتی که حفظ نفس به عنوان وظیفه معین بشود واجب دیگر در برابر آن فعلیت ندارد، جایی برای تزاحم نیست. یک مثالی تهیه کنیم، مثالی که تهیه شد از این قرار است که در همان مشی در طواف، امر دائر است بین یک واجب و یک حرام که الان اتفاقا این مسئله مورد سوال هم هست. که درباره لمس اجنبیه حرام است آن هم لمسی که بدن با بدن به طور محکم لمس بشود هرچند حجابی داشته باشد. این حرمتش یک حرمت معلومی است شرعاً براساس اقتضاءات ادله اولیه یا اقتضاءات محرم و نامحرم، مساس و لمس بدن اجنبی در حالی که با هم به شدت لمس صورت بگیرد در حال طواف این لمس حرام است بلا شبهه به عنوان اولی حرام است ولی طواف واجب، یک تزاحمی است بین دو واجبی که مشی کند در طواف اطراف کعبه، این دو مورد طبیعتاً می شود واجب مشروط به قدرت عقلیه که مشی است و اجتناب از لمس که یک عمل محرم است مشروط است به قدرت شرعیه، اگر مکلف قدرت ندارد آن عمل الزامی دیگر الزام ندارد. از الزام آن رفع ید می شود. بنابراین در بحث طواف همین قاعده می تواند مدرک باشد برای کسانی که می خواهند مسئله را جواب بگویند که مشی واجب است و مشروط است به قدرت عقلیه الزام و فعلیت دارد. و لمس اجنبیه مشروط است به قدرت شرعیه و قدرت شرعیه اینجا نیست. قدرت شرعیه که نبود فعلیت برای تکلیف وجود ندارد. قدرت شرعیه این است که بتواند اجتناب کند. و قدرت شرعیه وجود ندارد. بنابراین حرمت فعلیت ندارد و وجوب مشی و طواف فعلی است. در نتیجه واجبی که مشروط به قدرت عقلیه هست مقدم می شود بر واجبی که مشروط به قدرت شرعیه هست. این مورد دوم بود.

 

مرجح سوم باب تعارض عدم وجود بدل

3. محقق نائینی می فرماید: مرجح سوم از باب تعارض عبارت است از عدم وجود بدل، اگر مکلف در شرائطی قرار بگیرد در وضعیت تزاحم دو واجب که یک واجب بدل دارد و یک واجب بدل ندارد، یعنی مکلف در وضعیتی قرار گرفته که دو واجب به سراغش آمده ولی یکی بدل دارد و یکی بدل ندارد. مثلاً‌ آبی دارد که می خواهد از آن آب استفاده کند آن آب فقط می تواند برای شستشوی لباس متنجس کافی باشد و یا می تواند برای وضو استفاده شود فقط، برای هر دو جواب نمی دهد در این صورت امر دائر است بین «ما له البدل» که وضو هست که بدلش تیمم است و «ما لا له البدل» که غسل و تطهیر ثوب است که بدل ندارد. در اینجا آن واجبی که بدل ندارد که شستن لباس باشد مقدم می شود بر آن واجبی که بدل دارد که تیمم است. سرّش این است که در صورتی که این دو واجب آمده است راهی را باید مکلف در پیش بگیرد که هیچ کدام ترک نشود. راهی که جمع بین دو واجب را میسور می سازد این است که آن یکی که بدل ندارد را انجام بدهد مقدم بدارد و آن یکی که بدل دارد به توسط بدل انجام بگیرد.

مرجح چهارم در تزاحم وجود اهمیت

4. مرجح چهارم در تزاحم عبارت است از وجود اهمیت، در این رابطه هیچ مشکلی نداریم و محل بحث هم نیست، سیدنا الاستاد در بحث های اصولی شان گاهی یک تعابیر فلسفی بکار می برد آنجا که خیلی مطلب واضح بود می فرماید «قیاساتها معها» در اینجا هم فرموده اند این مورد از قبیل «قیاساتها معها» است. یعنی این امر به طور واضح و بدون شبهه قابل قبول است. مثالی که ایشان می زند این است که اگر عبد در موقعیتی قرار بگیرد که مال مولی را حفظ کند یا فرزند مولی را از خطر هلاک حفظ کند به طور طبیعی حفظ فرزند اهم است از حفظ مال. و به هیچ دغدغه آن عملی که اهمیت دارد مقدم می شود و در اینجا مرجح همان اهمیت است. 5. مورد پنجم می فرماید: اسبقیت در زمان مرجح است. مثلاً مکلف توان برای یک عمل دارد و آن عمل در بین دو مصداق دائر است یک مصداقش سبقت زمانی دارد مصداق دیگر متاخر است. مثلاً شخص نذر کرده پنجشنبه روزه بگیرد بعد نذر می کند که روز جمعه روزه بگیرد بعد از این نذر قدرتش محدود می شود فقط توان یک روز روزه گرفتن را دارد اینجا آن اسبقیت در زمان مرجح است. چون او محقق و فعلی است آن که انجام بگیرد دیگر موضوع برای آن واجب بعدی باقی نمی ماند. لذا اسبقیت در زمان مقدم می شود. محقق نائینی مثال می زند به توان در بر قیام یک رکعت نماز، اگر انسان وضعیتش طوری است که یک رکعت نماز را می تواند در حال قیام انجام بدهد رکعت اول را انجام بدهد و رکعت دوم را نشسته بخواند چون رکعت اول که واجب است و قدرت دارد و اسبق هست فعلی و منجز است انجام بدهد اینکه انجام شد طبیعتاً موضوع برای قیام رکعت دوم باقی نمی ماند چون آنجا قدرت وجود ندارد.[2] این پنج مرجح برای تزاحم. مرجحات گفته شد فرق ها گفته شد بعد از این وارد شدیم به یک مسئله اصلی که بعد از تعارض قاعده تساقط است یا تخییر است یا قرعه است یا توقف است، چه راهی داریم؟ قاعده تساقط است، دلیل آن چیست ان شاء‌الله بحث اصلی خواهد بود که جلسه آینده.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo