< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

96/11/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بحث تعادل و تراجیح

این بحث که از زمان شیخ انصاری به بعد ثبت و عنوان یافته است عنوان بحث به تعبیر شیخ انصاری تعادل و ترجیح است و به بعضی از تعابیر هم تعادل و تراجیح و به تعبیر محقق خراسانی تعارض ادله و امارات. بحث بسیار مهمی است. یعنی کاربرد ادله و امارات و استفاده از این مدارک و مبانی و تجزیه و تحلیل و استخراج احکام در مقام استنباط. این بحث کارش این است. در این بحث چند تا مرحله داریم که باید به ترتیب مورد بحث قرار بگیرد. مرحله اول جایگاه و اهمیت این بحث است. مرحله دوم تعریف تعارض و مرحله سوم فرق تعارض با تزاحم و مرحله چهارم هم تعارض و آثار آن.

 

اهمیت و جایگاه بحث تعادل و تراجیح

اما مرحله اول اهمیت و جایگاه: در این رابطه محقق نائینی قدس الله نفسه الزکیه در ابتدای این بحث که عنوان می فرماید تعادل و تراجیح، می فرماید: این مسئله از مسائل اصولیه است. مسئله اصولیه تعریفش این بود که نتیجه اش واسطه در استنباط حکم کلی فرعی قرار بگیرد. این بحث تعادل و تراجیح نتیجه اش این گونه است از مسائل اصولیه است بلکه اهم آن. یعنی جایی که ما می خواهیم از ادله و امارات استفاده کنیم و در مقام اجتهاد به ادله و امارات استناد کنیم جای بحث آن اینجاست. تا قبل از این ادله و امارات شناسایی شد برای ما، این مرحله بحث مرحله کاربردی است چطوری استفاده کنیم در جهت استنباط احکام کلی فرعی. و سیدنا الاستاد هم درباره اهمیت تعارض در همین ابتدای بحث می فرماید: این بحث از تتمه و خاتمه و ملحقات نیست مثل بحث اجتهاد و تقلید که به عنوان یک ملحقی آمده است در بحث اصول بلکه یک بحث اصلی است یک مسئله اصولیه هم هست. از اهمیت بالایی برخوردار است. در عین حالی که از اهمیت استنباطی برخوردار است بحث تعادل و تراجیح در حقیقت یک مروری هم می کند بر ادله و امارات. یک خلاصه و نما و نمودی از ادله و امارات را هم برای ما ترسیم می کند و جایگاهش را هم تعیین می کند. بسیار حائز اهمیت است.

تعریف تعارض

و اما مرحله دوم تعریف تعارض: آنچه صاحب نظران از شیخ انصاری و محقق خراسانی و محقق نائینی و سیدنا الاستاد فرموده اند درباره تعریف تعارض فرق زیادی ندارند اظهارهایشان فقط با استفاده از بیانات این صاحب نظران و با اضافه توضیحات توجه کنید تعارض عبارت است از تنافی بین دو دلیل از حیث مدلول یا به عبارت دیگر تنافی بین مدلولین دو دلیل و این تنافی هم در مقام جعل است و محقق خراسانی کلمه مدلول را به کلمه دلالت مبدل کرده است می فرماید: تعارض عبارت است از تنافی بین دو دلیل از حیث دلالت. بعضی از محققین یک مقدار شرحی بین این دو تا تعریف ارائه فرمودند که بگوییم تعارض تنافی دو دلیل از حیث دلالت یا تنافی دو دلیل از حیث مدلول ولیکن تحقیق این است که دلالت و دلیل فرقی نمی کند در واقع یکی از دیگری جدا نیست دلالت بدون مدلول نمی شود و مدلول بدون دلالت نمی شود. و ثمره ای در این اختلاف دیده نمی شود. تعبیر مثلاً اگر بخواهیم از منظور فاعل در نظر بگیریم دلالت می شود و از منظور فعل در نظر بگیریم مدلول می شود مثل فرق بین ایجاد و وجود که من حیث الفاعل ایجاد است و من حیث الفعل وجود است. فرق اعتباری است و فرق جوهری وجود ندارد.

 

تحقیق در باب تعارض

و اما تحقیق در باب تعارض این است که تعارض تنافی محض نیست در آخر بحث استصحاب اشاره شد که بین تعارض و تنافی اعم و اخص مطلق هست هر تعارض تنافی هست و هر تنافی تعارض نیست. دو دلیلی که با هم منافات دارند یعنی نفی و اثباتی هستند ولی جمع می شوند این تنافی است و تعارض نیست. عام و خاص تنافی است «اکرم العلماء و لا تکرم زیدا» تنافی است ولی تعارض نیست. تعارض به تعریف گفته می شود و صاحب نظران فرموده اند تعارض یعنی تکاذب متعارضین، یکی دیگری را در واقع تکذیب بکند. اگر یکی درست بیاید دیگری قطعا کذب است. و ثانیاً تعارض آنچه صاحب نظران گفته اند جایی است که در حقیقت راه التیام و سازش وجود نداشته باشد. یعنی دو دلیل متنافی از قبیل حاکم و محکوم نباشد و همین طور از قبیل وارد و مورود نباشد و از قبیل عام و خاص نباشد و این دلیلین متعارضین از قبیل دو دلیلی که قابل جمع عرفی باشد در حقیقت به این صورت نباشد. یعنی دلیلین متعارضین به صورتی نباشد که قابلیت جمع عرفی در کار باشد. در عبارت کوتاه تعارض عبارت است از آن تنافی که بین دلیلین وفق داده نشود توافقی به عمل نیاید سازشی صورت نگیرد و یک نکته را هم اضافه کنید که در بحث ها هنوز مسطّر نیست و آن این است که شرط دیگر تعارض این است که دلیلین متعارضین در عرض هم باشد، تعارض از عرض گرفته شده. اگر دو دلیل متنافیین در طول هم باشند تعارض نیست. مثلاً یک مجتهد چند سال قبل یک فتوا داد گفت سیگار کشیدن حرام نیست. چند سال بعد که ضررش مشخص شد و معلوم شد که ضرر قطعی است فتوا داد که سیگار کشیدن حرام است. این تنافی است اما در عرض هم نیست در طول هم هست. آن چند سال پیش بود و الان تازه است. و فتوا هم این است که سیگار کشیدن حرام است و حرمتش هم قطعی است. جواب سوالی که چرا مراجع بعضی هایشان سیگار می کشند؟ جواب: ضرر کشف نشده بود الان که ضرر کشف بشود که ما گفته ایم که گاهی در مسئله یک ابهام هایی داریم فقه کم نمی آورد فقه برای یک فقیه جامع ابهام ندارد آنچه که مشکل به وجود می آورد موضوع است. تشخیص موضوع کار فقهاء نیست کار فقه نیست تشخیص موضوع از خود راه دارد. یا موضوع بسیط است یا تخصصی است بسیط بود، بسیط یعنی موضوع عرفی است که مصدر تشخیص می شود عرف یا موضوع تخصصی است که مصدر تعریف می شود اهل خبره.

 

سوال:

پاسخ: ما در تعارض فعلاً مرجحات را بحث نمی کنیم. یکی از بحث های اصلی ما بحث مرجحات است. آن جزء بحث های اصلی که بعدا خواهد آمد. در مقام فرق بین تعارض و تزاحم می گوییم در همین عنوان جدید ما. و اما فرق بین طولی و عرضی این است که عنصر زمان هم مهم است و تمام ملاک در طولی بودن نیست، فقط زمان طولی بودن دو دلیل درست نمی کند می تواند دو دلیل در دو زمان باشد اما تعارض داشته باشد ولیکن زمان می تواند زمینه یا امتیاز و یک کمکی باشد برای طولی بودن ولیکن طولی بودن این است که دو دلیل تنافی دارد، که یک دلیل با یک خصوصیات یک وقتی مثبت آمد درباره یک موضوع و یک دلیل درباره یک موضوع نسبت به یک خصوصیتی منفی آمد آن موقع که مثبت بود یک خصوصیاتی داشت الان که منفی هست یک خصوصیاتی دارد این معلوم است اصلاً طولی بودن مربوط می شود به خصوصیات موضوع که حکمی که روی یک موضوع می رود هرچند الان نفی و اثباتی است ولیکن با توجه به خصوصیت دو تا موضوع، البته به قول امام خمینی قدس الله نفسه الزکیه عنصر زمان و مکان هم بی تاثیر نیست ولی شرط اصلی نیست. موضوع تغییر می کند در آن موقع موضوع ضرری نبوده. مثالی ساده بزنم یک غذا آدم برای سلامتی خودش مثلا نان باید میل کند این گاهی واجب می شود اما همان نان سمی شد «یجب الاکل و یحرم الاکل» در طول هم است و در عرض هم نیست. یا خرید و فروش خون که شئ نجس است که اول حرام بوده چون بیع نجس حرام است و الان برای حیات یک مومن خون بخری از کسی خریدنش واجب است. هر کجا موضوع که فرق می کند تابع خصوصیات موجود فعلی خودش است یک خصوصیات فعلی که به یک خون اضافه شد خرید و فروش می شود جایز بلکه واجب می شود.اگر تغییر در صورت ضرورت باشد ضرورتی که در حد اضطرار باشد می شود عنوان ثانوی و بین عنوان ثانوی و عنوان اولی تعارض نیست. تعارض بین ادله ای است که در یک مرحله از عناوین قرار داشته باشد. عناوین اولیه و عناوین ثانویه تعارض ندارند. پس بین دو دلیلی که یکی در یک مرحله باشد و دیگری در مرحله دوم باشد و در طول هم باشد تعارض نیست تنافی است. بنابراین در بحث تعارض قطعاً در عرض هم باشد نه در طول هم. و بعد نکته دیگری را اضافه کنید که دو دلیل متعارض باید از حیث قوت در عرض هم غیر قابل جمع و از لحاظ اعتبار هم در حد هم، هر دو معتبر باشد و هر دو اماره یا هر دو استصحاب. دو تا استصحاب تعارض می کند، دو تا استصحاب عدم نعتی و دو تا استصحاب موضوعی در عرض هم که موضوع تغییر نیافته که موضوع یک وقتی حالت عادی داشته، گاهی مصداق تغایر موضوع عنوان اولی و ثانوی است و گاهی هم تغایر موضوع عنوان اولی و ثانوی است و گاهی هم تغایر موضوع در حد عنوان ثانوی و اولی نیست در یک عنوان است. مثلا همان سیگار عنوان ثانوی نیست به عنوان اولی اضرار بر نفس حرام است نه به عنوان اضطرار و نه به عنوان حرج، به عنوان اولی اضرار بر نفس حرام است ضرر همیشه نفی ضرر نیست. گاهی اشتباه می شود بین اضرار و ضرر، ضرر عنوان ثانوی است و اضرار عنوان اولی است. اضرار یعنی حرمت اضرار و ضرر یعنی نفی حکم ضرری.

 

وجه تقدم اماره بر اماره دیگر

دو تا دلیل از عرض هم و از حیث اعتبار در یک حد و اندازه لذا در امارات که اعتبارشان در حد ادله اجتهادیه است ولی چرا یک اماره نسبت به اماره دیگر مقدم است؟ اگر قاعده بینه با قاعده ید تعارض بکند که یک نفر ادعاء می کند مال من است و ید دارد فرد دیگر می گوید مال من است و بینه دارد، بینه مقدم است به خاطر قوت اعتبار. اینکه در امارات گفتیم در اصول چه چیزهایی برای تقدم داشتیم و در خود دلیلی که همه اماره باشد که دیگر ورود نیست و دیگر حکومت نیست اینجا به تعبیر سیدنا الشهید صدر براساس قوت اعتبار مقدم می شود. بنابراین تعارض که تعریف کردیم تا به اینجا، آن راه های سازش را نداشته باشد مضافا بر آن در عرض آن و مضافا بر آن از حیث قوت و اعتبار در یک حد باشد اینجاست که تعارض می شود. و الا تعارض دو قسم است تعارض بدوی و تعارض مستقر. فراز بعدی اقسام تعارض، تعارض براساس پنج اعتبار پنج تقسیم دارد که ان شاء‌الله جلسه آینده.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo