< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

96/09/14

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: جمع بندی استصحاب کلی

گفته شد که اقسام استصحاب براساس بیان شیخ سه قسم است و براساس بیان تکمیلی از فقیه همدانی تا سیدنا الاستاد قدس الله انفسهم الزاکیات اقسام چهار قسم است. درباره قسم اول مطلب از این قرار است که قسم اول استصحاب کلی بلا اشکال اعتبار دارد و به نحوی می شود گفت که از استصحاب متعارف و عادی هست و اعتبار ان و صحت آن مورد اتفاق صاحب نظران اصول است. و قسم دوم از استصحاب کلی علی المشهور اعتبار دارد هرچند اشکالی هم شده است که جواب های متعددی داده شد. قسم سوم از اقسام استصحاب علی المشهور درست نیست و ارکانش کامل نیست و اعتبار ندارد. در این جا ممکن است به ذهن تان بیاید که شیخ انصاری یک تفصیلی قائل شد که در آن تفصیلی که به دو صورت بود صورت اول جا برای استصحاب وجود داشت و صورت دوم استصحاب جا و اعتبار نداشت. برای توضیح و کامل شدن مطلب توجه کنید آن قسم سوم از استصحاب که شک در حدوث فرد جدید مقارن با خروج و ارتفاع فرد اول هست که این مثال یا این صورت آن قدر متیقن قسم سوم هست. در این قسمت که قسم دوم از قسم سوم می شد شیخ انصاری فرمود که استصحاب در این صورت ارکانش کامل نیست پس در ذهن ما بسپاریم که شیخ انصاری رای شریف شان درباره عدم اعتبار قسم سوم موافق با مشهور هست آن قسم اول را که ایشان تصویر فرمودند که جا دارد استصحاب از آن قسم که فرد جدید همراه با فرد قدیم حین الحدوث ممکن است وجود داشته باشد آن یک احتمال و یک فرض نادر جزء رشحات دقت شیخ انصاری است به بدنه اصلی مطلب و رای اصولی در مورد اقسام استصحاب صدمه ای وارد نمی کند.

 

مکمل بحث نظر شهید صدر و امام خمینی

و به عنوان مکمل سیدنا الشهید صدر قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: استصحاب قسم سوم رکن سوم ارکان اصلی استصحاب را ندارد. استصحاب ارکان اصلی اش یقین سابق و شک لاحق وحدت موضوع قضیه متیقنه و مشکوکه است می فرماید: در استصحاب قسم سوم موضوع هر دو قضیه یکی نیست موضوع قضیه متیقنه مقطوع الارتفاع است و موضوع قضیه مشکوکه در حقیقت مشکوک الحدوث است که فرد جدید باشد.[1] در هر صورت درباره اقسام استصحاب جمع بندی و تلخیص از این قرار شد.

 

اختلاف در مورد قسم چهارم

اما قسم چهارم مورد اختلاف نظر است بین صاحب نظران. فقیه همدانی و سید طباطبایی یزدی درباره استصحاب قسم چهارم اشکال دارند و اعتبار برای این استصحاب قائل نیستند همین طور امام خمینی قدس الله نفسه الزکیه همان فرعی که فقهی بود درباره استصحاب قسم چهارم که یقین به جنابت داشت و یقین به غسل داشت بعد منی در لباس اش دید اینجا شک در بقاء برگرفته از شک در انطباق است. سیدنا الامام قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: در اینجا حکم وجوب غسل نیست یعنی استصحاب نجاست جاری نمی شود.[2] بدانیم اجتهاد فهم اقوال فقهاء است اقوال را خوب شرح بدهیم که بفهمیم این اصطلاح فقهای نجف است که اجتهاد فهم اقوال فقهاء است. ما سعی مان بر این است که اقوال و آراء را کامل شرح بدهیم و احیاناً اضافاتی بکنیم برای توضیح بیشتر. اما اگر به ذهن مان اشکال و ردی برسد ابدا هرگز اشکال نمی کنیم و اگر دیدیم خیلی به طور واضح ذهن مان را اشکال مشغول کرد با یک شرحی و با یک توضیحی با استجازه از روح فقهای عظام یک حاشیه اضافه می کنیم. و انگهی اگر بین اقوال فقهاء اختلافی وجود داشته باشد سعی بر این است که اختلاف را تلطیف کنیم و توجیه کنیم این جهت رشد است. من از این شرحی که دادم حاشیه درست نشود که همه اشکال می کنند، ما می گوییم آنها سیره شان درست است اما از لحاظ حقوقی و واقعی و فقهی اشکال غائبانه درست نیست باید طرف خودش حاضر باشد. ما باید حرف شیخ را خوب بفهمیم. اما یک فقیه یک مطلبی را فرموده احتمالاً یک مقدارش عبارت ابهام داشت بیاییم بگوییم که نفهمیده یا اشتباه است من جرات نمی کنم. اشکال بر سیره ندارم سیره است. رد بر اقوال بزرگان و اعاظم نه فقهی است و نه حقوقی است و نه اخلاقی. در نجف یادم هست که یکی از فضلای تلاذمه سیدنا الاستاد درست می گفت و اشکال می کرد برای آقا گفتند که این شخصیت در درس خودش بر شما اشکالاتی دارد ایشان یک جواب نقدی را دادند فرمود که حرف من را نفهمیده است. فرق می کند آدم در سر جلسه درس توضیح می خواهد تا حرف گوینده معلوم بشود آنکه نوشته بعد از مدتی آدم مطالعه کند ممکن است حرفش را نفهمد. گفتیم درباره وجوب موافقت التزامیه محقق نائینی با محقق عراقی درباره رای شیخ انصاری اختلاف دارد. که شیخ انصاری قائل به وجوب موافقت التزامیه است یا قائل به وجوب نیست که محقق نائینی و محقق عراقی اختلاف نظر دارند دو نابغه اصول در عصر خودشان. مطلب اینقدر عمیق است. بنابراین کار ما این است که عمق مطلب اقوال فقهاء را داشته باشیم. تا اینجا گفتیم که خلاصه اقسام استصحاب کلی گفته شد مکمل رای شهید صدر و رای امام خمینی هم گفتیم. الان رسیدیم اختلاف در مورد قسم چهارم، این اختلاف یک راه تلطیف دارد و آن این است که سید طباطبایی یزدی که این استصحاب را اشکال می کند در نهایت می فرماید: غسل که واجب نیست ولی «الاحوط الغسل». راهی برای جمع بین این دو طرف آماده شد. پس می گوییم جمع این است که احوط وجوبی در مثل چنین مورد که استصحاب قسم چهارم باشد احوط وجوبی عمل به مقتضای استصحاب قسم چهارم است. و در صورتی که احوط باشد مسئله از اصطکاک و اختلاف خارج می شود و مطلب تمام است. در جهت تکمیل صاحب جواهر می فرماید: در این مسئله همان مسئله ای که بستر قسم چهارم استصحاب کلی بود در همان بستر می فرماید: فقهاء درباره این مسئله که فردی جنابت دیده غسل کرده و منی به لباسش دیده شک در بقای حدث می کند از حیث انطباق و عدم انطباق. می فرماید: اصحاب در این مسئله غسل را واجب اعلام کرده اند.[3] نتیجه این شد که این استصحاب قسم چهارم مورد تایید استصحاب هم هست هرچند صاحب جواهر می گوید: ولکن اقوی نسبت به جنابت دوم اصل عدم آن است. پس یک تلطیف که اصحاب آن مسئله را به عنوان یک مسئله مهم و به مقتضای استصحاب قسم چهارم وجوب غسل اعلام می کند هرچند اصل عدم انطباق یا اصل عدم حدوث فرد جدید یک اصل عدمی است که قابل انکار نیست جمع این است که قاعده عبودیت و مولویت به تعبیر محقق نائینی و سیدنا الاستاد و قاعده حق الطاعه به تعبیر سیدنا الشهید صدر اقتضاء می کند که باید رعایت بشود و غسل انجام گیرد هرچند مقتضای اصل عدم غسل است. پس جمع بین دلیلین را فهمیدیم که وجوب اغتسال از جهت حق الطاعه وارد می شود و عدم وجوب اغتسال و حکم به طهارت از طریق اصل. در عبودیت و مقام عمل پس از که قاعده عبودیت و مولویت برجسته شود و رای اصحاب هم که «اوجبوا الاغتسال» فرموده اند مورد توجه قرار بگیرد احتیاط وجوبی در مثل چنین مورد غسل است. و الله هو العالم. تا اینجا بحث استصحاب کلی به طور واضح و مشروح بیان شد.

 

تنیبه چهارم امور تدریجی

تنبیه چهارم: محقق خراسانی همراه با موافقت شیخ انصاری می فرماید: تنبیه چهارم جریان استصحاب در امور غیر قاره و امور تدریجی. می فرماید همان طوری که استصحاب نسبت به یک امر ثابتی جاری می شود مثل استصحاب در عدالت و استصحاب در ملکیت، استصحاب در نجاست و ملکیت در امور غیر قاره هم جاری می شود.

 

معنی زمان و حرکت در فلسفه

امور غیر قاره یعنی امر و پدیده ای که وجود دارد اما وجودش ثبات ندارد و به اصطلاح فلسفه منصرم الوجود است آناً فآناً تجدد به وجود می آید آن بعدی آن قبلی نیست. در اینجا هم استصحاب جاری می شود. شیخ انصاری برای این مورد سه مثال ذکر می کند: 1. زمان مثل لیل و نهار که اصل زمان است. 2. زمانی چیزی وصف که زمان را دارد و خودش زمان نیست یعنی حالت ثبات ندارد. در حال گذر است در حال حرکت است مثل تکلم و سخن گفتن. 3. امری که ظرف آن زمان هست مثل عبادتی که در روز یا در وقت خاص هست این سه مثال مربوط می شود به امور تدریجیه که زمان و زمانی و ما هو فی الزمان، این سه تا مورد از تدریجیات است در این مورد می فرماید استصحاب جاری است.

توضیح مسئله: زمان در فلسفه عبارت است از تطبیق حرکت ها. زمان یعنی مقدار حرکت، مثلا یک قطعه از زمان یک روز است این یک روز که زمان است این مقدار حرکت است مقداری از حرکت خورشید و زمین در تطبیق، تطبیق حرکت وضعی با حرکت انتقالی یا حرکت عینی می شود یک قطعه از زمان. زمان در حقیقت با حرکت فرقش این است که زمان مقدار حرکت است مقدار حرکت های مادی که صورت می گیرد این می شود زمان و خود حرکت چیست؟ حرکت تحول از قوه به فعل است و حرکت همیشه از قوه به فعل است و آن حرفی که گفته شده بود که حرکت قهقرائی وجود دارد علی التحقیق حرکت قهقرائی وجود ندارد. در جای خودش و در شرح منظومه مرحوم حاج شیخ محمد حسین اصفهانی نوشتیم که در آنجا ثابت کردیم که حرکت قهقرائی یک مغالطه است مثال می زند سیبی که کامل شد تا سر حد کمال حرکت تکاملی است بعد از کمال یک برگشتی می کند سیب کامل برمی گردد به طرف پژمردگی و پلیسیده شدن و گندیدن. این حرکت قهقرائی است، نه قهقرائی نیست از قوه به فعل است فصل فصل عوض شده است آنجا فصلی بود برای انسان که استفاده کند از سیب، استفاده نکرد یک فصل دیگری شروع شد یک مرحله بالقوه کمالش گندیدن کامل است و شروعش این است که سیب شروع کرد به خراب شدن و پژمرده شدن این حرکت تکاملی ادامه می دهد تا می رسد به سر حد گندیدن کامل. بنابراین حرکت قهقرائی نداریم. که این نظر و این رای از طرف حقیر ثبت شده. در فلسفه که حرکت قهقرائی واقعیت نشده است تحقیقا ثابت کردیم و به اسم حقیر هم ثبت شده. خصوصیات دیگر جلسه آینده.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo