< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

95/07/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: دلالت حدیث رفع بر اعتبار برائت

درباره امام حسین (ع) و محرم

عظم الله لکم الاجر. خداوند توسلات و تعزیه ها و منبرهایی که رفتید از همه شما خدا قبول کند. توفیقی بود عزاداری را خوب برگزار کردند مومنین، خداوند به توفیقات شان هم بیافزاید و سعادت دارین نصیب شان بکند ان شاء الله. یکی از خوبی ها این بود که هرچند در تمام دنیا مراسم بود ولی باشکوه ترین مراسم خب اصلش کربلا بود دوم هم در مجموع مشهد و شهرستان ها بود. که بسیار با شکوه و بسیار با وضعیت الحمد لله در سرتاسر دنیا برگزار شد. هرچند متاسفانه در بعضی از کشورها تروریست ها هم عملیات انتحاری داشتند. در افغانستان و نیجریه این افراد از خدا بی خبر تلفاتی هم داشتند که ما معتقدیم آنها که به شهادت رسیدند الان در محضر مولی هستند سعادت داشتند با این تفجیرات مجالس با شکوه تر می شود نه اینکه صدمه ای ببیند. و در کل ما در دنیا الان وضعیتش خیلی تغییر کرده، تغییرات دنیا عجیب است و بعد هم در این وضعیت تغییرات مذهب اهل بیت در دنیا سایه گستر شده است و گسترش هم به وسیله محرم. همان که امام خمینی قدس الله نفسه الزکیه فرمود که محرم و صفر است که اسلام را زنده کرده است. الان در دنیا آقای محمد مهدی از آلمان گفت یک موسسه بسیار پر توان و پر قدرتی است اینها برای مسیحیت تبلیغ می کنند اعلام کردند که ما تمام سال زحمت می کشیم می آوریم مردم را تا برسانیم به وادی مسیحیت، یک مرتبه محرم شد محرم شروع شد دوباره می گردد. این پیام عاشورا مراسم سید الشهداء. یک سوال علمی هم جواب بگویید سوال این است که چرا محرم خاموش نمی شود؟ اینکه نمی شود، چرا هر سال بیشتر می شود؟ این چرایش چیه. خب مردم براساس فهم خودشان مردم عوام بعضی ها می گویند چون مظلومیت خیلی زیاد بود چون کل هستی اش را سید الشهداء برای خدا داد برای آزادی قیام کرد. این را دانشمندی آقای شیخ مهدی آصفی که آدم محقق و نویسنده ای بود او در جلسه ای جواب این سوال را این جوری گفت فرمود که قیام سید الشهداء که خاموش نمی شود برای این است که کارهایی انجام داده است سید الشهداء همه اش زیبا بوده، همه زیبا بوده طبق فطرت بوده فطرت از بین نمی رود همیشه بوده. کاری انجام شده و مقتضای فطرت. این فرمایش ایشان بود شاید در جمع محققین بهترین جواب این گفته باشد ایشان. جواب های دیگر گفته می شود که یکی از جواب های دیگر این است که امام حسین که قرآن ناطق است قرآن معجزه اش چه جوری است؟ برای هر قشری بالاترین مطلب را مطابق آن قشر می گوید. مثلا «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ»[1] این را از دید فلسفه می گوید احسن تقویم چیه، از دید علم می گوید، از دید فیزیک می گوید و از دید زیبایی می گوید. «ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِينَ»[2] آن هم برای علم می گوید بله خزان می رسد، برای فلسفه می گوید که حرکت قهقرایی می رسد، برای عرفان می گوید از یک وادی به یک وادی دیگری می گوید. هر قشری را به بهترین شکل جواب می دهد. سید الشهداء مثل امیرالمومنین که قرآن ناطق است فراموش که نمی شود برای اهل جهاد بهترین درس جهاد، برای اهل عرفان بهترین درس عرفان که در آخرین جمله ها می فرماید «صبرا علی بلائک» آخرین اوج عرفان است. برای عبودیت که تیر از طرف دشمن می آید می ایستد نمازش را می خواند. برای عطوفت و عواطف چه برخوردی، امر به معروفش آخرین مطلب به چه صورت. از لحاظ سیاسی زیر بار ظلم نرفتن به هر قیمتی شده است. یعنی هر قشری که شما در نظر بگیرید جهادی، سیاسی، فرهنگی، عبادی، عرفانی هر قشری را هر بخشی را که در نظر بگیرید عاشوراء مناسب با آن درس اول را گفته است. این توجیه دوم. این هم برای اهل منبر خیلی خوب است و برای کسانی که می خواهند مسائل را توجیه کنند خیلی خوب است. اما تحقیق این نیست، اینها جواب های خوبی است مخصوصا این دو جوابی که گفتم می شود گفت جواب های خوبی است. اما تحقیق این است که قیام سید الشهداء که از بین نمی رود و روز به روز بهتر می شود به اصطلاح امروز یک تجربه دینی است. یک معجزه الهی است با معادلات نمی خواند هیچ معادله ای جواب نمی دهد. هر معادله ای که در نظر بگیرید جوابگو نیست. معجزه هست و عینی آنکه شنیده اید که حسینی البقاء است دین، یک معجزه باقی است. آنکه «فی قلوب مومنین حراره» آن یک معجزه است نه عاطفه است نه فلسفه است و نه علم، یک معجزه است. جواب اصلی اش این است. امکان ندارد امکان ندارد این همه جاذبه را معادلات جواب بگوید بعد از تقریبا هزار و چهارصد سال. اشکی که می ریزد مردم برای بهترین عزیزش دو جلسه بیاید خسته می شود تمام می شود دیگر. اما برای امام حسین هر سال که می رسد تا می گوید کشتی شکست خورده میدان کربلا تکان می خورد. هر سال پای جلسه روضه سید الشهداء چندین نفر در اثر گریه فوت می شوند. خودم شاهد بودم در جلسه مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی یکی از علمای نسبتا متشخصی بود نجف رفته و فاضل و محقق هم بود. ایشان پای روضه آنقدر اشک ریخت که همان جا در اثر گریه حالت طبیعی اش از بین رفت و افتاد و فوت شد. یک چیز عجیبی است. با معادلات نمی خواند، جواب اصلی را گرفتید یک معجزه است الی ما بقی الدهر، و تا بلندای ابدیت و تا بلندای اسلام هست که هست. چند بیت شعری هم آورده ام یک کمی اش را بخوانم برایتان.

پرتوی نور خداوند قدیم ازلی، میوه قلب رسول است حسین بن علی،

آن حسین است که سالار جهان عشق است، رمز آزادگی و راز نهان عشق است، دید اهل ولایت که حقیقت بین است، می شناسد که تولای حسینی دین است،

اهل ایمان و عمل از ره حق غافل نیست، هر که از راه خدا کج برود عاقل نیست، برق چشمک زن کیوان که نشان خطر است، راه و رسمی است که از کربلا در گذر است.

هر که دارد به دلش شور و نوا بسم الله، هر که خواهد سفر کرب و بلا بسم الله.

در سفرنامه دل بار و بر محمل نیست، سختی راه برای عرفاء مشکل نیست.

آنچه در ذکر حسین بود منادای نداء یاد حق بود خدا بود خدا بود خدا.

حیرت ظلم شکست و قفس کفر درید، لعنت دائم و نفرین همیشه به یزید.

تا ابد شمع شبستان مرام است حسین، به خدا بر همه خلق امام است حسین.

 

سه بخش

بعد از آنکه گفتیم حدیث رفع از لحاظ سند اعتبارش کامل است صحیحه حریز بن عبدالله از امام صادق از جدش رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم نقل می کند که منبع اولش خصال صدوق است منبع دوم و در دسترس ما کتاب وسائل است. سند هم صحیح است و هم مشهور و هم معمول به. از اتقان فوق العاده ای برخوردار است. این سند به برکت این قرائن می شود در عداد متواترات ملاکاً. ملاکاً یعنی متواتر سیاقاً متواتر روایتی است که کثرت طرق دارد و کثرت همراه با صحت. ملاک تواتر حصول قطع به صدور حدیث. گاهی یک روایت صحیحه هم با قرائن و با شهرت و با عمل اصحاب ملاکا در سطح تواتر قرار می گیرد. چون که علی التحقیق حدیث رفع از آن احادیثی است که می توانیم بگوییم قطع به صدور آن وجود دارد قطعی الصدور است. در این رابطه بحثی نداشتیم و کامل شد. بخش اول که سند بود گفته شد. بخش دوم دلالت: درباره دلالت یک عنوانی را به طور کلی برای شما اعلام بکنیم و بعد هم مختصری شرح بدهم. عنوان کلی از این قرار است که تمامی محققان و صاحب نظران اصول طبق تتبعی که حقیر انجام داده است از صاحب فصول یا صاحب قوانین که قدمای اصول به حساب می آیند و بعد هم از شیخ انصاری و محقق خراسانی و تا محقق نائینی و سیدنا الاستاد و شهید صدر و امام خمینی قدس الله انفسهم الزاکیات و غیرهم تمامی این فقهاء و این صاحب نظران همه شان نسبت به دلالت حدیث رفع بر برائت متفق القول هستند می فرمایند که حدیث رفع دلالتش بر اعتبار برائت کامل است. یک نفر از محققین و صاحب نظران نداریم که در دلالت حدیث رفع بر اعتبار برائت اشکال بکند. اما بحث واشکالی که وجود دارد در وجه دلالت یا نحوه دلالت است که با دقت های اصولی، با قدرت های محققانه هر کدام توجیه دقیق و تحقیقی در جهت دلالت حدیث بیان کرده اند که ما اگر خواستیم بگوییم خذ الغایات٬ واترک المبانی که مطلب تمام است ولی چون دأب این است و هم ذکر وجه نکته ها دارد که برای ما مفید است اجمالا باید تعرض بکنیم. در جهت دلالت توجه کنید قبل از که وجه دلالت را توسط فقهاء و صاحب نظران به طور تفصیلی بیان بکنیم مطلبی را یادآور بشویم که در حقیقت یک طرح کلی در جهت دلالت است.

 

طریق کلی در جهت توجیه عبارت حدیث رفع

به طور عمده دو طریق توجیهی در این راستا وجود دار دکه این دو طریق منسوب است به شیخ انصاری و محقق خراسانی. یعنی برجسته سازی توسط این دو علم دهر اصولی شده است. طریق اول التزام به تقدیر یا التزام به حذف و تقدیر. طریق دوم عدم التزام به حذف و تقدیر و استفاده از طریق بیان کنائی. طریق اول که عبارت است از التزام به تقدیر اگر در قاعده لا ضرر گفته بودم که همان اختلافی که شیخ انصاری و محقق خراسانی درباره قاعده لا ضرر داشت. که شیخ انصاری می فرماید «لا ضرر» باید به تقدیر بگیرد کلمه ای را تا معنا درست بشود. باید بگوییم «لا حکم ضرری» اگر تقدیر نگیریم معنا درست نمی شود و لا ضرر خلاف واقع می شود. ضرر در واقع وجود دارد می گوید «لا ضرر» خلاف واقع است. پس باید یک کلمه ای به تقدیر بگیریم تا معنی درست بشود.

دلالت اقتضاء

این تقدیر گرفتن را در اصطلاح اصول چه می گویند؟ این دلالت یکی از دلالت هایی که مختفی است که دلالت اقتضاء است که در اصول آمده. منظور از دلالت اقتضاء این است که بیان و عبارت در ساختاری باشد که اگر کلمه ای را به تقدیر نگیریم معنا درست نمی شود. صحت معنا اقتضاء می کند که کلمه ای را به تقدیر بگیریم. این اقتضاء از اینجا می اید «صحه المعنی تقتضی التقدیر» از این جهت می گویند دلالت اقتضاء. لذا در لا ضرر و حدیث رفع که «رفع الخطأ» خطا رفع شده است، خطا که هست. ضرر که هست. معنا درست نمی شود. صحت معنی مقتضی است که کلمه ای را به تقدیر بگیریم بگوییم «لا حکم ضرری» آنجا هم بگوییم «لا اثر للخطأ، لا اثر لما لا یعلمون» یا «لا مواخذه». پس در حدیث رفع که نمی شود معنا را به ظاهر لفظ تطبیق بدهیم و الا خلاف واقع می شود. خطا در واقع نیست خلاف واقع است. باید یک کلمه به تقدیر بگیریم. آنکه به تقدیر می گیریم یا آثار است و یا مواخذه است. این طریق طریقی است که «سلکه شیخ الانصاری». اما طریق دوم کنائی، ملتزم می شویم که سیدنا الشهید صدر می فرماید اصل عدم تقدیر است.

 

سوال:

پاسخ: در نحوه دلالت این تعابیر اختلاف دارند. شیخ انصاری نظرش این است که براساس دلالت اقتضاء باید قائل به تقدیر بشویم، لفظ لفظ ظاهری باشد کنائی نباشد اما محقق خراسانی می فرماید که طریق که در این گونه از تعابیر وجود دارد طریق کنائی است نیاز به تقدیر نداریم. همین تعبیر موجود است.

 

نفی حکم به لسان نفی موضوع

در مقدمات گفته بودیم این تعبیر را می گوییم عبارت است از نفی حکم به لسان نفی موضوع. در اصطلاحات زیاد است از جمله «لا ربا بین الوالد و الولد» که ربا هست نفی حکم ربا به لسان نفی موضوع، تعبیر کنائی و بلاغی و درست و متناول و ظهور دارد نیاز به تقدیر نداریم. بنابراین در رفع الخطأ همین طور می گوییم نیاز به تقدیر نیست که بگوییم اثر خطأ یا آثار خطأ بلکه می گوییم «رفع الخطأ» خود خطأ رفع شده است منظور از رفع خطأ رفع اثر خطأ است. نفی حکم به لسان نفی موضوع، این دو طریقه ای است در جهت استفاده از عباراتی که از این سنخ هستند مخصوصا درباره استفاده از متن حدیث رفع. حالا شرح این دو طریق کدام یکی از این دو طریق را می توانیم ملتزم بشویم؟ در نتیجه این دو تا طریق به یک نتیجه منتهی می شود که در قاعده ضرر هم این حرف را گفتیم در آخر نتیجه یکی است اما هر دو یک طریق علمی و تحقیقی است که احیانا با موارد دیگر فرق بکند که اگر ما برخوردیم به چنین تعبیری بگوییم دلالت اقتضاء است یا دلالت کنائی است شرح مسئله ان شاء الله فردا.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo