< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

95/07/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: رفع اشکال نسبت به دلالت آیه اسراء

دو تا اشکال گفته شده بود اشکال اول را جوابش را دادیم اشکال دوم که تقریبا اشکال عمده بود از این قرار بود که گفته شد اخباریین که طرف ما هستند، در این بحث یک توضیحی هم توجه کنید در استفاده از این آیه باید توجه کنیم جهات مختلفی را در نظر بگیریم. جهت اول یا منظور اول که منظور اصولیون است که می خواهند از این آیه اعتبار برائت را ثابت کنند. منظور دوم این است که از این آیه رد بر اخباریین یا رد بر احتیاط استفاده بشود. و یک منظور سومی هم دربیاید و آن منظور سوم این است که ملازمه ای مورد نظر نیست و بدون در نظر گرفتن ملازمه. بنابراین در استدلال به این آیه اثبات برائت آن هم در صورتی که نفی استحقاق ثابت بشود و رد بر اخباریین در صورتی که استحقاق نفی بشود که از اساس استحقاق نیست. در برائت نفی استحقاق و در احتیاط عدم استحقاق است. این نکات را تکرار کردم که الان آن اشکال دوم را جواب بدهیم.

 

اشکال دوم ملازمه در کار نیست

اشکال دوم این بود که ملازمه ای در کار نیست و نفی تعذیب «ما کنا معذبین» منت باشد ممکن است استحقاق در کار باشد. استحقاق که در کار بود می شود زمینه برای احتیاط. چون که زمینه برائت نفی استحقاق است. ما از این آیه نفی استحقاق استفاده نمی کنیم. بعد هم در جواب از این اشکال محقق خراسانی فرمودند که اولا اگر گفته شود که اخباریون ملازمه را قائلند برای ما کافی است. این جواب اولا جدلی می شود که آنها قائل هستند و ما قائل نیستیم. و ثانیا بعید به نظر می رسد که اخباریون علی الاطلاق ملازمه قائل باشند که ما در مثال گفتیم که اگر معاقبه محققه ای باشد نسبت به ارتکاب معصیت معلومه توسط توبه ممکن است مرتفع بشود. پس نفی عقوبت هست اما نفی استحقاق قطعا نیست. چون معصیت معلومه بوده استحقاقی نیست. پس ملازمه را به طور اطلاق اخباریین هم نمی توانند معتقد بشوند.

 

کلام سید الخوئی در مورد اشکال دوم

سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه در مورد این اشکال یعنی ملازمه بین نفی تعذیب در آیه و نفی استحقاق وجود ندارد می فرماید: با توجه به دلالت آیه و ساختار تراکیبی که در این آیه و امثال آن هست «وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ، مَا كَانَ اللّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ، مَا كَانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ» با توجه به ساختار و شاکله این آیات گفتیم که خدای متعال در این آیات اعلام می دارد نحوه معامله پروردگار با عباد را که به شکل قضیه حقیقیه است. که اگر یک جایی تکلیف معلوم نباشد و مکلف تکلیف مشکوک الحرمه را مرتکب بشود اینجا جا برای عقاب نیست. معامله خدا این گونه است. هر کجا یک تکلیف الزامی مشکوک اگر امتثال نشود چون که مشکوک بوده و برای مکلف معلوم نبوده خداوند معامله اش با عبادش در این موارد نفی عقاب است. بعد نکته دیگر هم اضافه کنید که این عدم تعذیب که خدا عذاب نمی کند در این مورد در اصل مناسبت دارد با حکمت و عدل خدا. به تعبیر شهید صدر شأنیت کبریایی که مناسبت دارد با عدل و حکمت خدا که در مورد تخلف عباد آنجاهایی که تکالیف الزامیه مشکوکه هست عدل و حکمت شأن رحمانیت اقتضاء می کند که تعذیبی نباشد پس تعذیب با شأن خدا با حکمت خداوند مناسبت ندارد. در جایی که تکلیف معلوم نباشد. از همین جا ایشان یک پنجره ای باز می کند می فرمایند: در این فرض که قضیه از این قرار است که تعذیب مناسبت ندارد اگر عبد استحقاق عذاب داشته باشد پس عدم مناسبتی در کار نیست. استحقاق که دارد عدم مناسبت با عدل نیست که تعذیب بشود. استحقاق تعذیب دارد. استحقاق تعذیب که دارد اگر عذاب کند با عدل و حکمت و رحمت منافات دارد. اینکه در آیه ما شرح دادیم به این نکته رسیدیم که مناسبت ندارد با عدل و حکمت و ربانیت تعذیب کشف می کند که استحقاقی نداشته باشد و الا اگر استحقاق باشد که تعذیب کار مناسبی نیست.

 

سوال:

پاسخ: سید می فرماید اگر که ما در استفاده از آیه به این نکته رسیدیم که در صورت تخلف مکلف نسبت به تکلیف غیر معلوم نفی تعذیب است عذاب نمی کند خداوند. اگر مکلف تکلیف غیر معلوم را مخالفت کند خدای متعال عقاب نمی کند. «وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا».[1] این آیه و این عدم تعذیبش منشأ آن چیست؟ منشأ آن عدم مناسبت تعذیب با عدل و حکمت و ربانیت. تکلیف اعلام نشده عذاب بکند. اما پس مطلب این است که تعذیب مناسبت ندارد از شأن خدا دور است. بنابراین اگر بگوییم استحقاق عذاب وجود دارد دیگر عدم مناسبت تعذیب با حکمت در کار نیست. چون استحقاق تعذیب داشت. نمی توانیم بگوییم که در این صورت که استحقاق داشته است اگر تعذیب بکند مناسب عدل نیست مطابق عدل است و استحقاق داشته.

 

سوال:

پاسخ: نتیجه این شد که پس نفی تعذیب کشف می کند از نفی استحقاق و این نتیجه است. پس نفی تعذیب کشف می کند که نفی استحقاق. یعنی اگر استحقاق باشد عدم مناسبت تعذیب معنا ندارد. عدم مناسبت تعذیب در صورتی است که استحقاق نباشد. اگر استحقاق باشد که عدم مناسبتی نیست تعذیب مناسبت خواهد داشت.

 

سوال:

پاسخ: ما در مورد نفی تعذیب رحمت خاصی که نفی تعذیب می کند جایی است که رحمت براساس موازین عدلیه مطابق عدل باشد. اگر کسی معصیت معلومه بکند قطعا باید عقاب بشود. خداوند هم در قرآن و هم عدل این است که «جَزَاء بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ»[2] اگر معصیت معلومه کسی انجام بدهد هم باید عقاب بشود هم استحقاق عقاب دارد. بنابراین در موردی که تکلیف معلوم نیست در اینجا گفته می شود که تعذیب مناسبت با عدل و حکمت خدا ندارد. عدل و حکمت اقتضاء می کند که در مورد تکلیف غیر معلوم که هنوز بیان نیامده عذاب نشود. ادامه اش را سید یک نکته دیگری را هم اضافه می کند و آن این است که می فرماید: باید به این نکته توجه کرد که آیه دو تا دلالت دارد: 1. دلالت مطابقی، 2. دلالت التزامی. دلالت مطابقی آیه «وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا» نفی تعذیب است و دلالت التزامی آیه نفی استحقاق عذاب است. این لازمه نفی تعذیب است. پس دلالت در آیه به طور واضح براساس فهم اهل فن مشهود است که یک دلیل دلالت مطابقی است و یک دلالت التزامی. در صورتی که دو تا دلالت داشته باشیم دیگر در این قسمت ما به مشکلی برنمی خوریم. در نتیجه این آیه دلالت دارد مطابقتاً بر نفی تعذیب و التزاماً بر نفی استحقاق و نتیجه این می شود که توسط این آیه اعلام می کنیم در مورد تکلیف الزامی مشکوک مکلف مورد عقاب و تعذیب نیست و استحقاق عقاب ندارد. با این نتیجه این آیه دلالتش بر اعتبار برائت تمام است. که رأی ایشان موافق است با رأی محقق اصفهانی که ایشان می فرماید که مطلب از این قرار است که سید شرحش را داد.[3] نتیجتاً دلالت این آیه بر اساس شرحی که سیدنا الاستاد دادند و اعتبار برائت تمام. اما اشکالاتی که محقق خراسانی و شیخ انصاری دارند به آن اشکالات هم عنایت مبذول شد و جواب آن اشکالات هم داده شد. پس اشکالات رفع و دلالت آیه بر اعتبار برائت کامل است.

 

اما تحقیق

اما تحقیق این است که مبنای امامیه اعلام ملازمه نیست ولی بیان سید ملازمه اعلام می کند دلالت التزامی یعنی ملازمه. دلالت التزامی تعبیر دیگری از ملازمه است. پس این مطلب براساس ملازمه درست شد در حالی که ما در بیان محقق خراسانی دیدیم که ملازمه ای در کار نیست امامیه منکر ملازمه هستند.

 

سه قسم ملازمه

در تحقیق عنایت کنید که ملازمه سه قسم است: 1. ملازمه عقلیه، که عبارت است از ملازمه بین ذی المقدمه و مقدمه. اینکه محقق خراسانی می فرماید که وجوب عقلی اش قطعی است و جای بحث نیست این عقلی بودن آن است. بحثی که می شود در وجوب شرعی مقدمه است. بنابراین ملازمه عقلیه بین مقدمه و ذی المقدمه است که در حقیقت برگرفته از ملازمه بین سبب و مسبب و بین علت و معلول است. آن ملازمه عقلیه است. 2. ملازمه شرعیه، که شرع یک تلازمی بین دو تا حکم اعلام می کند مثل تلازم بین قصر صلاه و قصر روزه. که در قواعد فقهیه خوانده اید «قاعده الملازمه بین قصر الصلاه و الصوم». این ملازمه شرعیه است که فقط به اعتبار شرع است و هیچ ملازمه نه عادتاً و نه عقلاً ندارد. 3. ملازمه عادیه، که به تعبیر شهید صدر متلازمین وجود و حدوث و تحقق در خارج استمرار داشته و تداعی به وجود می آید. که از نظر عقلی تلازمی هست و نه از نظر شرعی. این سه تا ملازمه را که برای شما گفتم عقلیه و شرعیه و عادیه. الان ببینیم این ملازمه از چه قبیل ملازمه ای هست. آنچه را که ما در جواب اشکال می توانیم اعلام بکنیم این است که بگوییم دلالت التزامی در دید ابتدائی گفته می شود که برخواسته از ملازمه است و الا در حقیقت ملازمه ای نیست دلالت لفظ است دارای دو مرحله، مرحله اصلی و مرحله جانبی. بنابراین التزام که در اینجا به کار می رود به معنای این نیست که این التزام برخواسته از ملازمه باشد تا شما اشکال بکنید. بنابراین ما در دید ابتدائی این را ملازمه تلقی کردیم در حالی که این ملازمه نیست مراحل دلالت است. دلالت التزامی دلالت فرعی است و دلالت مطابقی دلالت اصلی. اصلی و فرعی ملازمه ای در کار نیست. تلازمی از آن اقسام ملازمه که برایتان گفتیم وجود ندارد. با توجه به رأی این اشکال و با توجه به اینکه دلالت را دیدیم که کامل است.

 

اشکال

اشکال و جواب بعدی که این همه اشکالات عمیقی که گفته شده است ما چگونه می توانیم از این آیه دلالت بر اعتبار برائت اثبات کنیم. جواب: در بحث دلالات باید در حد ظهورات اکتفاء و اعتماد کنیم. اگر دلالت از سطح ظهور فراتر برود به موشکافی ها و دقت ها منتهی بشود و آن دقت ها اشکال ایجاد بکند قابل التزام نیست. چون ما در اصول به عنوان یک اصل مسلم اعلام کرده اند که به دقت عقلی ترتیب اثر داده نمی شود. آن اشکالاتی که اشکال اول شیخ انصاری بود که مربوط می شد به صیغه ماضی و حکایت که انصافاً جوابش را سیدنا الاستاد جواب کاملی دادند. اما اشکالی که با اخباری ها و ملازمه درگیری داشتیم آن اشکالاتی بود که برخواسته از دقت عقل است. ما دقت عقل را قبول می کنیم براساس مسلک مان رد نمی کنیم می گوییم آن فرمایشات درست اند اما در وادی دقت عقل. کار ما در حد استفاده از ظهورات است. سید فرمود که عرفاً فهم عرف و ارتکاز عرف می گوید این آیه که خدای متعال عقاب و عذاب نمی کند کسی را قبل از اینکه تکلیف را بیان بکند. این فهم عرف و ارتکاز عرف است. برای ما در برداشت از آیات فهم و ارتکاز عرف متّبع است. می گوییم درست است باطل نیست اما دقت های عقلی است. عیبی ندارد آنها تاثیرگذار است قدرت استدلال می دهد، توانمندی استنباط می کند. بنابراین دلالت التزامی از ظهورات استفاده می شود جزء ظهورات است و دلالت این آیه تمام و آن اشکالات هم در آن حد.

 

آیات دیگر در اعتبار برائت

شیخ انصاری قدس الله نفسه الزکیه حدود هفت تا آیه در مورد اثبات اعتبار برائت ذکر می کند. شیخ انصاری علاوه بر این دو تا آیه ای که تا حالا بحث کردیم آیه چهل و دو سوره انفال، آیه صد و چهل و پنج سوره انعام، آیه صد و نوزده سوره انعام. در مجموع هفت تا آیه را ذکر می کند و در آخر یک مطلب کلی اعلام می کند. محقق خراسانی فقط آیه «وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ» را بحث می کند. و آیه هفت سوره طلاق را مشهور بحث می کند. و در استدلال های محققین این دو تا آیه مورد استناد است. بقیه آیات هم ذکر شده اند و در دلالت هایشان اشکال هایی را فرموده اند که ما ذکر نمی کنیم که اعاظم هم مثل سیدنا الاستاد و محقق نائینی هم ذکر نکرده اند. شیخ انصاری در نهایت می گوید این آیات دلالت بر اعتبار برائت ندارد به طور کل. حد دلالتش این است که این آیات اعلام می کنند که در مورد تکلیفی که معلوم نیست ما فعلا تکلیف نداریم و این یک امر مسلمی است. اما فعلاً تکلیف نداریم آیا استحقاق داریم یا نداریم، به این دلالتی نمی کند. پس وجود استحقاق یا قول به ثبوت استحقاق منافاتی با این آیات ندارند زمینه برای ادله احتیاط آماده است. ما در نهایت امر گفتیم دو تا آیه که دلالت شان کامل بود این آیات دیگر ولو در دید بدوی به عنوان یک موید می توانند باشند. در نتیجه آیات دیگر را ما به عنوان مویدات ذکر می کنیم که دلالت ابتدائی هم می تواند نقش تایید داشته باشد. اشکالات یا اشکال شیخ انصاری را هم باز هم قبول می فرماییم. می گوییم شما که می فرماید ادله وجوب احتیاط سر جای خودش باقی است بحث دیگری است اما پس از تمام بودن دلالت دو تا آیه اولی و مویداتی از آیات دیگر این نتیجه اعلام شد که اعتبار برائت از سوی آیات قرآن قابل اثبات است. رسیدیم به بحث سنت که ان شاء الله فردا بحث کنیم.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo