< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

95/06/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اصول عملیه تعریف، اهمیت، اقسام و تمایزات

قال رسول الله صلی الله علیه و اله «بالعلم یطاع الله و یعبد، بالله یعرف الله و یوحّد بالعلم توصل الارحام و یعرف الحلال و الحرام». توفیقی است که نفس خسته به محبوس به جوّ آزاد رسید. فضای درس یعنی تنفس معنوی و روحانی. آدم خیال می کند درس نباشد استراحت آزادی است نفس حبس است. جو درس نفس را باز می کند و روح آدم یک پنجره دیگری پیدا می کند که احیانا یدرک و احیانا لا یدرک. لا یوصف آن که قطعی است از وصف برتر است. توفیقات الهی شامل حال شد که رسیدیم به فرصتی که درس شروع بشود که ان شاء الله اگر موفقیت در کار می طلبیم و اگر سلامت در روح و سلامت در جسم پس از عبادت به فقه اهل بیت باید توجه کنیم. توجه به فقه و علوم آل البیت تمام این مشاکل و نابسامانی ها را تنظیم می کند. تجربه قطعی کسی که کسالت جسمی دارد اگر درس را ترک کند که من به سلامت برسم ضرر کرده است. اگر با بدن نسبتا خسته به درس بیاید از درس که بیرون می رود شاداب بیرون می رود. این مقدار معنویت در کلاس علوم آل البیت هست. کسانی که اهلش باشد شاید عند الورود فضا را استشمام کند و درک بکند. فضا چیز دیگری است بریده است از دنیا و ما فیها، از متعلقات، از اغراض. یک عمل و یک فضای صاف و هوای بدون آلودگی در این فضا تنفس می شود از هر چه هست از سفره مولی بود گرچه از حلقوم عبد الله بود. خداوند را شاکریم که توفیق داد باز هم جلسه بحث را شروع کنیم. بحث اول ما بحث اصول است، در اصول بحث اول ما اصول عملیه است. در بحث اصول عملیه آنقدر بحث دارای جاذبه است آنقدر شیرین است که ادم هر قدر وقت داشته باشد برای اصول عملیه می گذارد.

 

اصول عملیه تعریف، اهمیت، اقسام، تمایزات

اما تعریف از سه منظر

اما تعریف اصول عملیه، از لحاظ تعریف اصول عملیه را باید از سه منظر تعریف کنیم. منظر اول منظر استدلال، از این منظر اصول عملیه پایه های مستحکم استدلالی است. اصول جریان دارد. پایه ها آنچنان مستحکم است که از زوایای عقل و عقلاء و عمومات و صیغ پشتیبانی می شود. از منظر جایگاه و مکانت محقق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: اصول عملیه «ما ینتهی الیها المجتهد فی مقام الاستنباط». جایگاهش کجاست؟ جایی است که مجتهد از قطع و علم دستش کوتاه بشود امارات و ادله معتبره شرعیه هم در دسترس اش نباشد. یک مجتهد است و یک دسته از احکام اما نه قطع وجدانی و نه ادله معتبر اینجا «ینتهی الیه المجتهد». باید از اصول عملیه استفاده کند. که رتبه اصول عملیه بعد از رتبه امارات است. پس از که مجتهد اماراتی در اختیار نداشت یعنی ادله اجتهادیه. ادله اجتهادی در اختیارش نبود مراجعه می کند به اصول که در اصطلاح میرزای نائینی به آن می گوییم ادله فقاهتیه. این جایگاه اصول عملیه است.

 

دو نوع مسئله

اما از منظر نوعیت اصول عملیه از چه نوع است؟ ما در بحث فقه و اصول دو نوع مسئله داریم نوع اول مسئله فقهیه، نوع دوم مسئله اصولیه. منظور از مسئله فقهیه آن است که یک دلیل، یک موضوع، یک حکم. شهادت عدلین درباره نجاست این ظرف از مایع، مسئله فقهیه است. مسئله اصولیه عبارت است از قانون ها و قاعده هایی که در وسط استنباط احکام فقهیه کلیه واقع می شود. تعریف مشهور را شنیده اید که اصول را گفتند «هو العلم بالقواعد الممهده فی طریق استنباط الحکم الکلی الفرعی». پس مسئله اصولیه تعریفش معلوم شد واسطه قرار می گیرد برای استنباط حکم کلی. دلیل استنباط است. از نصوص کتاب، نصوص سنت، اجماع تا اصول عملیه اینها همه مسائل اصولیه هستند. اصول عملیه نوعیتش مسئله اصولیه است. مسئله اصولیه را که گفتیم اصول عملیه مسئله اصولیه است.

 

اقسام مسئله اصولیه از منظر سید الخوئی

سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه اقسام مسئله اصولیه را شرح می دهد می فرماید: مسئله اصولیه اقسامی دارد. قسم اول آن است که نتیجه مسئله اصولیه یک حکم قطعی باشد در حد قطع وجدانی. مثالی که ایشان می زند می فرماید ملازمه بین واجب و مقدمه واجب که خود ملازمه مسئله اصولیه است به وسیله این ملازمه وجوب برای مقدمه ثابت می شود و این ثبوت هم ثبوت وجدانی است در حد قطع وجدانی. قسم دوم از مسائل اصولیه عبارت است از آن مسائلی که نتیجه آن حکم قطعی است منتها با قطع تعبدی اعتبارش قطعی است با علم تعبدی. مثل امارات و حجج که صغرویا و کبرویا هر دو مصداق به این نتیجه می رسد. صغری بحث امارات بحث از مصداق ظهور است که امر ظهور دارد یا ندارد. بحث کبروی بحث از حجیت ظهور است پس از که ظهور دارد این ظهور حجیت هم دارد. صغری و کبری یکی شد. قسم دوم ما آن بود که نتیجه مسئله اصولیه حکم قطعی است با قطع تعبدی. قسم سوم از مسئله اصولیه ما عبارت است از مسئله ای که نتیجه آن حکم است نه به قطع وجدانی و نه به قطع تعبدی بلکه اثبات حکم ظاهری است براساس اعتبار شرعی که دلیل ما دارد. این قسمت می شود اصول عملیه شرعیه. که مصداق بارز اصل عملی شرعی استصحاب است. استصحاب یک اصل عملی شرعی است نصوص معتبری دارد نتیجه آن اثبات حکم ظاهری است در ظرف شک به حکم واقعی. می فرمایند: قسم چهارم عبارت است از مسئله اصولیه که نتیجه آن نه حکم قطعی وجدانی است نه حکم قطعی تعبدی است و نه حکم ظاهری است این قسم چهارم از مسائل اصولیه عبارت است از اصول عملیه عقلیه. مثل برائت عقلی و احتیاط عقلی و یا تخییر عقلی.[1] این چهار قسم را ایشان فرمودند.

 

اصول عملیه صنفی است از مسائل اصولیه

مسائل اصولیه نوع بود، اصول عملیه صنف از آن نوع است. چون آن نوع اصناف دیگر هم داشت که امارات بود و اجماع بود و اما اصول عملیه یک صنفش است. فرق بین اصول عملیه و مسائل اصولیه که می گوییم اصول عملیه مسائل اصولیه هست اما فرقش این است که صنفش است. اصول عملیه نوع است.

 

اقسام اصول

منظور از ما توضیح این است که بگوییم اصول اقسام دارد. اقسام اصول: اصول دارای سه قسم است: قسم اول اصول لفظیه، قسم دوم اصول عملیه شرعیه، قسم سوم اصول عملیه عقلیه. این سه قسم را که بحث کردیم بدانیم اصول لفظیه در حقیقت این اصول لفظیه قواعد وابسته است مستقل نیست اصل وابسته و مربوط به متون است، مربوط به نصوص است. اگر شنیده باشید یا دیده باشید گفته می شود اصاله العموم اماره است اماریتش از خود متن است متن عام اماره است. اصلی که آنجا به کار می رود تحت عنوان اصاله العموم قانونی است در جهت دلالت متن، اصول لفظیه که می گوییم راهکاری است برای کشف شیوه دلالت. قانونی است که برای دلالت لفظ به کار می رود. اصاله الظهور، اصاله العموم، اصاله الاطلاق. پس خود اصاله الظهور را نه اماره می توانیم بگوییم نه اصل بلکه اصاله الظهور قانونی است که دلالت متن را برای شما کامل می کند. بنابراین اصول لفظیه را چرا اصول لفظیه می گوییم؟ در بستر الفاظ راهگشایی می کند دلالت را کامل می کند از این جهت می گوییم اصول لفظیه و الا اصول لفظیه در حقیقت اصول عقلائیه است. چون پشتوانه و جانمایه اعتبارشان سیره عقلاء است می شود اصول عقلائیه. قسم اول ما که در بستر الفاظ است و سوار بر مرکب امارات است یعنی متون نتیجه اش اثبات حکم واقعی می شود که گفته ایم علی المشهور مفاد امارات حکم واقعی است. و اعتبار اصول عملیه یک اعتبار قطعی است که شبهه در اعتبار اصول لفظیه وجود ندارد. اما قسم دوم از اصول که عبارت است از اصول عملیه شرعیه. این اصول عملیه شرعیه عبارتند از درجه یک آن عبارت است از استصحاب شرعی و برائت شرعی و احتیاط شرعی. استصحاب یک قسم دارد فقط اصل شرعی است اصل عقلی و عقلائی نداریم. این اصول عملیه شرعیه پشتوانه معتبری دارد نصوص صحاح زراره، اما رتبه اش پایین تر است آنجایی است که امارات در اختیار فقیه و مجتهد نباشد. پس از که دست مجتهد به اماره نرسید به اصول مراجعه می کند و استصحاب برای فقیه در ظرف شک به حکم واقعی حکم ظاهری اعلام و استنباط می کند. نتیجه اش استنباط حکم است. منتها حکم ظاهری. و اما مرتبه سوم که عبارت است از اصول عملیه عقلیه دستش از امارات کوتاه است و اصول شرعیه هم در دسترس اش نیست یک قواعدی دارد که عقل پشتیبانی می کند. می گوید اینجا که تکلیف و شک دارید و بیانی هم نرسیده است عقاب بلا بیان قبیح است عقلا و کلاماً. با این قانون می گوییم اصل برائت است. اینجا دو تا اصطلاح داریم: اصطلاح معروف و اصطلاح شهید صدر. اصطلاح معروف می گویید اصل عملی قطعی تعیین وظیفه می کند برای مکلف در مقام شک در حکم واقعی. اگر بربخورید که می گوید در مقام شک و حیرت وحشت نکنید شک و حیرت یعنی شک درباره حکم واقعی، نمی دانیم حکم استعاذه در ابتدای نماز چیست. حکم واقعی اش شک می کنیم. در مورد شک و حیرت این قانون طبق اصطلاح مشهور وظیفه تعیین می کند وظیفه این است که ما الان مسئولیت نداریم. نفی حکم می کند. پس از که وظیفه گفتیم در اینجا دیگر آن اشکال پیش نمی آید که گفته بودیم قاعده نفی ضرر، قاعده نفی عسر و حرج و قاعده برائت اینها هیچ کدام شان مثبت حکم نیستند این قواعد امتنانی هستند و برائت هم امتنانی است. امتنانی رفع مسئولیت می کند نه اثبات یک مسئولیت. و وظیفه فعلی مکلف این است و واقعش را نمی دانیم. بعضی از محققین آخر هم می نویسند مثل صاحب جواهر «و الله هو العالم». ما این قدر فهمیدیم. اما اصطلاح شهید صدر می فرماید اصل عملی شرعی صدور حکم دارد و اصل عملی عقلی صدور حکم ندارد یک درکی برای خودش دارد فعلا درک می کند که این است. فرق است بین صدور حکم که می شود حکم ظاهری و درک حکم که می شود فعلا وظیفه. تعریف و مراتب اصول، اقسام اصول و فرق اصول با مسائل اصولیه روشن شد. فرق بین اصول و قواعد را جلسه فردا بیان می کنیم.

 

تمایزات اصول

در تمایزات صحبت از تمایز اصول عملیه با اصاله الطهاره و اصاله الحل و اصاله الاباحه آنها هم اصول عملیه اصول لفظیه که نیستند. و تمایز اصول با قواعد فقه، قاعده فقهیه، قاعده فراغ، قاعده صحت اصول لفظیه نیستند قواعدند. فرق اصول با قواعد چه می شود؟ تعریف اصول عملیه از سه منظر فهمیدیم، فرق اصول عملیه را با مسئله اصولیه فهمیدیم، مراتب و جایگاه اصول عملیه را به طور کامل فهمیدیم. الان دو تا نکته باقی ماند: 1. وجه انحصار، چرا اصول بر اصول عملیه منحصر است؟. 2. فرق اصول عملیه با قواعد فقه. در وجه انحصار شیخ انصاری قدس الله نفسه الزکیه کتاب رسائل دو جا این مسئله را بحث می کند در ابتدای قطع و در اول اصول عملیه. با یک فرق که در ابتداء بحث را می برد در ردبندی شک در تکلیف و شک در مکلف به. در ابتدای اصول عملیه که می رسد شک در تکلیف و شک در مکلف به را کنار می گذارد وجهی دارد که بعدا می گویم. اما آن نکته اصلی ایشان این است که چرا اصول عملیه در چهار تا اصل منحصر است؟ جواب: حصرش عقلی است براساس درک عقل مورد از این چهار تا بیشتر نیست که شرح این معنا ان شاء الله برای فردا.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo