< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

94/07/14

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تحقیق درباره قبح فعل متجری به

رأی و نظر محقق خراسانی

رأی و نظر محقق خراسانی این شد که فعل متجری به قبیح است و تجری هتک حرمت مولی است. هرچند در واقع فعل محبوبیت داشته باشد و مبغوض مولی نباشد. در این رابطه رأی محقق خراسانی این شد که تجری قبح فعلی هم دارد مضافا بر قبح فاعلی که یک امر مسلم بین همه صاحبنظران است. و برای اثبات این مطلب دو دلیل اقامه فرموده اند که دلیل اول‌شان شهادت وجدان بود که شرح دادیم.

 

دلیل دوم آیات و روایات

و اما دلیل دوم می فرماید آیات و روایات شهادت می دهند بر آنچه را که عقل و وجدان حکم می کند. حکم عقل در حد وجدانی این بود که هتک حرمت مولی بلا شبهه قبیح است. و همین مطلب را آیات و روایات به تعبیر ایشان شهادت می دهد. آیه های چندی در کتب اصولی ذکر شده است که عمده ترین آن همان آیه 284 سوره بقره است که خدای متعال می فرماید: «ان تبدوا ما فی انفسکم أو تخفوه یحاسبکم به الله» در این آیه آمده است اگر به عنوان مکلف آنچه را که در ذهن خود نگه بدارید و آنچه را که اظهار بکنید مورد محاسبه قرار می گیرد. از این آیه استفاده ای که می شود در جهت اثبات مطلوب در این حد است که نیت تنها هم که شده است اگر نیت سوء باشد، مورد محاسبه و معاقبه است. بنابراین تطبیق می کند به تجری که تجری نیت سوء بدون انجام عمل سیئ. عمل سیئ انجام نگرفته است، نیت سوء صورت گرفته است. در استدلال به آیات آیه اول که شیخ انصاری هم به آن استناد کرده است همین آیه است که «ان تبدوا ما فی انفسکم أو تخفوه». از این آیه استفاده می شود که نیت سوء بدون عمل و به انجام عمل فاسد و سیئ منتهی نشود مورد معاقبه است و این تطبیق می کند به تجری. می توان گفت که در جمع آیات همین آیه از دلالت نسبتاً خوبی برخوردار باشد در مقایسه با بعضی از آیات دیگر که ذکر شده است لذا به ذکر همین آیه اکتفاء می شود. اما تحقیق این است که دلالت کامل نیست و دلالت در حد یک موید می تواند اعلام بشود. موید است برای اینکه نیت بدون عمل را مورد معاقبه قرار می دهد. اما دلیل نمی شود و دلالتش کامل نیست برای اینکه این نیت تجری نیست، نیت بر انجام معصیت است. پس آنچه را که محقق خراسانی فرمودند که از آیات و روایات شهادت بر مدعا وجود دارد، شهادت را در حد تایید ممکن است باشد.

 

دو دسته از روایات و تعارض آن

اما روایات، درباره روایات شیخ انصاری قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: روایاتی داریم که دلالت بر عفو دارد یعنی اگر کسی جرأت به مولی داشته است ولی عمل را که مرتکب شده است عمل باطل و فاسد نبوده، اینها مورد عفو است. و یک دسته روایاتی داریم که می فرماید «الناس یحشر علی نیاتهم» که اینها دلالت دارد بر اینکه تمامی مردم به نیت هایشان مواخذه می شوند. در مجموع روایات به دو دسته است. یک دسته دلالت دارند بر عدم قبح فعلی و دسته دیگر دلالت دارند بر قبح فعلی نسبت به تجری. این دو دسته متعارض‌اند.[1] روایتی است دلالت دارد بر اینکه مردم مکلف به نیت‌شان مواخذه و معاقبه می شوند. روایت مسند است و در محاسن برقی آمده است از امام صادق علیه السلام. سند هم تقریبا لا بأس به است و اجمالا درست و قابل اعتماد است. «قال الامام الصادق علیه السلام ان الله یحشر الناس علی نیاتهم یوم القیامه»[2] دلالتش بسیار واضح، لذا از این دسته همین روایت را مورد استناد قرار می دهیم. خداوند بر نیت‌شان در روز قیامت محشور می کند. یعنی این نیت‌هاست که در روز قیامت بر اساس آن مواخذه و معاقبه و عقوبت و مثوبت صورت می گیرد. استناد شیخ و غیر شیخ به این حدیث هم کمکی است که دلالت این روایت بر مطلوب کامل باشد، فهم فقهاء هم در این رابطه کمک می کند. دسته دوم حدیثی است که صحیحه است. ابن دراج از زراره عن احدهما علیهما السلام، در حدیثی تا می رسد به اینجا «من همّ بسیئه لم تکتب علیه» دسته ای که دلالت بر اینکه نیت سوء عقوبت ندارد. تعارض آن واضح است. این روایت دلالت کرد بر اینکه کسی که تلاش کند به گناهی برسد ولی انجام نداده «لم تکتب» «و من همّ بها و عملها کتبت علیه سیئه»[3] تتمه هم قرینه بر این می شود که اولی در حد تجری بوده. این دو روایت دلالت‌شان نسبتاً خوب و اصحاب هم از این دو دسته روایت دو لحن متخالف برداشت کرده اند و ما اجمالا بین این دو دسته تعارض می بینیم. چنانکه شیخ انصاری قدس الله نفسه الزکیه فرمودند که این دو دسته از روایات تعارض دارند و شیخ گویا مرجحی در این بین در نظر نداشته اند، می فرماید به تساقط کشیده می شود و بعد از تساقط اصل عملی اینجا اصل برائت است. این فرمایش شیخ بود تا اینجا.

 

تحقیق و جمع بندی

درباره جمع بندی آنچه که به عنوان نکته اصلی به نظر می رسد این است که قبح تجری نه به عنوان تجری، به عنوان هتک حرمت مولی مورد اتفاق فقهاء و عقلاء است. رأی شیخ انصاری و محقق خراسانی شرح داده شد.

 

رأی محقق نائینی درباره حکم تجری

محقق نائینی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: «لا اشکال فی قبح التجری» در اصل قبح تجری هیچ اشکال و شبهه ای وجود ندارد. «انما الاشکال کله یتصل بقبح الفعل المتجری به» اشکالی که وجود دارد مربوط می شود به قبح فعل متجری به. آیا فعل متجری به که فعل در حالتی انجام شده است که هتک حرمت مولی صورت می گیرد، قبح دارد یا ندارد؟

 

 

دو راه برای اثبات عقوبت

می فرماید: دو راه برای اثبات عقوبت متصور است: راه اول این است که قبح فاعلی و همان جرأت سوء که از سوی عبد صورت گرفته است، موجب سرایت قبح محرم واقعی به محرم خیالی بشود. اگر این قدرت را قبح فاعلی داشت دیگر قبح فعلی در همین حد تجری محقق است.[4]

 

سوال:

پاسخ: یک محرم واقعی داریم که این فرد جرأت کرده که انجام بدهد خمر. آن خمر محرم واقعی است، قبح دارد. و یک محرم خیالی داریم که فردی که شرب کرده سرکه در آمده، این محرم خیالی است. واقع از ما هو علیه تغییر نمی کند. اما اگر بگوییم تجری قبح فعلی دارد، فعلی که شرب خلّ باشد قبح پیدا کند راهش این است که قبح فاعلی آن قدر قدرت داشته باشد که آن قبح را از خمر که محرم واقعی است سرایت بدهد به این متجری به که فعل قبیح خیالی است. اگر این قدرت را داشته باشد نتیجه این می شود که قبح فعلی صورت می گیرد.

 

سوال:

پاسخ: فاعل قصد کرده است که خمر را بخورد ولیکن آن خمر خلاف درآمده و خلّ بوده. الان فعل واقعی داریم و خیالی. فعل واقعی خمر است، فعل خیالی خلّ است خیالی شده که خمر است. قبح فاعلی بتواند مفسده خمر واقعی را منتقل کند به این شربی که الان شرب خمر خیالی است.

 

سوال:

پاسخ: برای فاعل یک قبح قطعا قائلیم و آن هتک حرمت مولی است، هتک حرمت مولی یک قبحی است عند العقلاء و عند الفقهاء. اما تنها کل قبح ها که متعلق به عمل نیست، نیت سوء هم قبح دارد خیلی چیزهای دیگر که غیر از عمل است مثلا لفظ قبیح قبح دارد نیت قبیح قبح دارد. فعل مکلف تابع مفاسد و مصالح است بر همان مبنا ما می گوییم. یک فعل انجام شده که شرب باشد، ما اگر قبح فاعلی ثابت بکنیم راهش این است که شرب را که مکلف انجام داده محرّم درست کنیم. نمی شود این را محرّم درست کنیم مگر اینکه بگوییم قبح فاعلی هتک حرمت مولی آنقدر توان و قدرت دارد که قبح محرم واقعی را سرایت می دهد به این محرم خیالی. بعد از این می گوییم این امر اول سرایت بدهد قبح را از خمر. اگر قبح خمر را بتواند قبح فاعلی منتقل کند به این شرب خیالی خمر، آن وقت قبح فعلی پیدا می شود.

 

سوال:

پاسخ: می گوییم حرمت واقعی متعلق است به خود خمر. و حرمت واقعی به خلّ تعلق ندارد. و می گوییم محرم واقعی خمر است و محرم خیالی خلّ است، شرب خمر ارتکاب محرم واقعی است و شرب خلّ به قصد شرب خمر ارتکاب محرم خیالی است. مدعای ما این است که برای این شرب که شرب فعل محرم خیالی است اگر قبح درست کنیم که قبح فعلی بشود، دو راه دارد: یک راهش این است که قبح فاعلی چون هتک حرمت مولی است بتواند آن حرمت یا آن قبح که در محرم واقعی بود را منتقل کند به محرم خیالی که شرب خمر است به عقیده شارب. اگر این کار را بتواند قبح فعلی محقق می شود.

 

اشکال به این راه اول

اما این راه می فرماید به جایی نمی رسد. اشکال این است که قبح فاعلی متأخر است از قبح فعلی و قبح فعلی باشد تا قبح فاعلی به وجود بیاید. اما فرض در این توجیه این بود که قبح فاعلی اول است و قبح فاعلی بتواند قبح فعلی را منتقل کند. اگر قدرت انتقال و جا به جایی داشته باشد معنایش این است که اول قبح فاعلی است و آن قبح فاعلی قبح فعلی می آفریند، ما کان متأخرا یصبح متقدماً، این تقدم شئ بر نفس شئ از محالات می شود. امکان ندارد. این راه اول امکان ندارد. راه دوم این است که می فرمایند: قطع به یک حکم، قطع داریم که این مایع حرام است الان یک مایعی را خیال کرده بودیم که خمر است اگر شرب بکند این قطع چون قطع است مولّد حکم باشد، جعل حکم مماثل بشود در مودای قطع. چون قطع حجت فوق الحجج است و مودایش آن حکم واقعی است در صورت اصابت. بگوییم در صورت خطأ مودای قطع حکمی است مجعول به نحو حکم واقعی که الان تطبیق نشده. یا به تعبیر علامه شیخ صدرا جعل حکم مماثل. اگر جعل حکم مماثل در نظر بگیریم راهی است که قبح فعلی دیگر درست می شود. حرمت برای خمر واقعی بود از سوی شرع حکم مماثل یعنی حرمت جعل می شود برای مودای قطع که شرب خمر خیالی است. این حرف را اگر بگوییم هرچند از لحاظ اساس بنیه دارد و قطع است، ولی به مشکلی بر می خورد که امکان جعل وجود ندارد. برای اینکه اگر جعل بشود کار منتهی می شود به اجتماع مثلین. یا جعل حکمین مثلین در مودای قطع واحد. قطع واحد است در مودای آن دو تا حکم مماثل است یکی واقعی و یکی هم خیالی. و چون منتهی می شود به اجتماع مثلین از محالات است. بنابراین این دو تا راه به جایی نمی رسد. بنابراین براساس رأی محقق نائینی هم تجری قبح فاعلی دارد و قبح فعلی آن محل اشکال است. همانطوری که رأی و نظر شیخ انصاری بود. و اما رأی و نظر سیدنا الاستاد درباره مسئله ان شاء الله فردا.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo