< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

94/02/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تحقیق تکمیلی مقدمات حکمت

عید ولادت با سعادت آقا امام جواد سلام الله تعالی علیه برای شما عزیزان و موالیان آن آقا تبریک و تهنئت باد. این عید را همه ما به محضر مبارک مولایمان ارباب عالم هستی سلطان کونین بقیه الله الاعظم و حضرت معصومه عمه بزرگوار و کریمه آل البیت تبریک و تهنیت می گوییم. خداوند از برکات این عید که عید جواد الائمه مظهر و مصدر فیض و جود و کرم برای همه ما و شما از جود و کرمش حظی عنایت کند. امام جواد علیه السلام می فرماید: «المومن یحتاج الی ثلاث خصال توفیق من الله و واعظ من نفسه و قبول ممن ینصحه» این سه خصلت را ان شاء الله داشته باشیم همراه ما باشد ما به این سه خصلت نیازمندیم. از ما جدا نشود. ما این سه خصلت را از دست ندهیم. یکی اش که در اختیار ما نیست توفیق الهی است. اگر توفیق نباشد از سوی خدای متعال هیچ کاری از دست خود ما ساخته نیست. فقط عنایتی بشود و توفیق الهی. خداوند برای بعضی از بندگان خودش می بینید توفیق می دهد به مناسبت می بینی جواهر می نویسد. برای بعضی ها خدا توفیق می دهد که تذکره می نویسد. برای بعضی از اشخاص خدا توفیق می دهد چهل سال پنجاه سال شصت سال عمرش را به تدریس و تدرّس فقه اهل بیت می گذراند. ما این را توفیق می دانیم، توفیق الهی است. توفیق نباشد شما می بینید افرادی هستند با سواد بودند استعداد داشتند، ما دو نفری را تقریبا هم قد و هم اندازه از شاگردان آقای خویی می شناسم که یکی آمد به ایران و رفت تهران شد دانشگاهی و عباء و قباء را گذاشت و ریش را هم گذاشت. درس آقای خویی در حد فضل و اجتهاد، ناگهان بانگی برآمد خواجه مرد. و کسی که معاصرش هم می دانم که تقریر دارد شاگرد دارد درس دارد بحث دارد، توفیق من الله. اینها توفیقات الهی است فقط از خدا بخواهیم، یکی از دعاهایمان، این دعا را هم من یاد دارم از مرحوم آشیخ صدرا در شدائد، شیخ صدرا صاحب نفس بود، شیخ صدرا یک عابد بود شیخ صدرا یک فقیه بود، یک فیلسوف بود، یک مرد خدا بود. کسی بود که علامه امینی الغدیر را که تنظیم می کرد به ایشان ارائه می کرد بعد با تصدیق ایشان می آمد بیرون. این شیخ صدرا در شدائدی که دیدم گرفتاری های بعثی ها و مشکلات این جمله دعایش بود «اللهم وفقنی لما تحب و ترضی». این دعا را مخصوصا در قنوت نماز غفیله‌تان بخوانید، «اللهم وفقنی لما تحب و ترضی». خداوند ان شاء الله برای همه ما و شما توفیق عنایت کند.

 

تحقیق تکمیلی درباره مقدمات حکمت

از لحاظ اعداد و فهرست دیروز گفته شد که تاریخ اصول مقدمات حکمت پس از تطور اصول عنوان گرفته است و خود شیخ انصاری دو مقدمه اعلام می کند عدم تعیین قرینه و کون المولی فی مقام البیان. و محقق خراسانی سه تا مقدمه بیان می کند مضافا بر آن دو نکته ای که شیخ گفت فرمود مقدمه سوم که قدر متیقن در مقام تخاطب. و محقق نائینی و سیدنا الاستاد هم سه تا مقدمه اعلام می کنند منتها با اضافه کردن مقدمه اول.

 

مقدمه اول

می فرماید: بیان قابلیت اطلاق را داشته باشد به عبارت دیگر مولی متمکن باشد برای بیان اطلاق. هم مولی و هم کلام قابلیت بیان اطلاق را داشته باشند. مقدمه اول را شرح دادیم تا زمان محقق خراسانی این بود که مولی یا در مقام بیان است و یا در مقام اهمال و اجمال. و دو نکته دیگر هم اضافه شد مقام ضرورت و جهت دار بودن بیان.

 

مقدمه دوم

اما مقدمه دوم این بود که قرینه بر تعیین در کار نباشد. منظور از این قرینه قرینه لفظیه از سوی خود مولی است. چون قرینه حالیه همان قدر متیقن در مقام تخاطب هم ملاحظه می شود. بنابراین منظور از عدم قرینه بر تعیین یعنی عدم قرینه لفظی از سوی مولی. قرینه اگر تعیین نکرد معلوم است اگر می خواست مقدار معینی را اعلام بکند تعیین می کرد. الان تعیین نکرده است پس معلوم است که مقدار معینی را نمی خواست. و در طبیعت کار این است که اگر مقدار معینی را اراده می کرد بیان می کرد چون در مقام بیان است.

مقدمه سوم

و در مقدمه سوم قدر متیقن در مقام تخاطب نباشد. مثلا بین مولی و عبد صحبت از رقبه مومنه است، صحبت می کنند که رقبه مومنه آزاد گردد اینقدر ثواب دارد و آن شخص این مقدار رقبه مومنه آزاد کرد و من سعی داشتم رقبه مومنه را آزاد کنم، در عین حالی که این صحبت را می کند می گوید «اعتق رقبه» این را می گوییم قدر متیقن در مقام تخاطب. در مقام خطاب قدر متیقن رقبه مومنه شد. طبیعتاً این قدر متیقن می تواند خطاب را به خودش اختصاص بدهد و از اطلاق جلوگیری بکند.

 

سوال:

پاسخ: کلوا مما أمسکن بیان جهت دارد، در جهت بیان حلّیت است نه در جهت بیان طهارت و نجاست. اطلاق ندارد که حلیت و طهارت و نجاست را بگیرد.جهت بیان حلیت است که ذبح نشده کلب صید با بسم الله رفت شکار را گرفت کلوا، حلال می شود، حکم ذبح را دارد. خود بیان جهت دارد. جهتش بیان حلیت اکل است نه طهارت و نجاست.

 

سوال:

پاسخ: مقام تخاطب در مقامی که دو نفر یعنی متکلم و مخاطب است، خود خطاب قبل از که طلب خطابی صورت بگیرد خطاب دارد قدر متیقن را ذکر می کند. می گوید رقبه مومنه چقدر ثواب دارد آزاد کردنش. من خدا توفیق داد یک بار آزاد کردم رقبه مومنه را، این مقام خطاب است و قدر متیقن مورد ذکر در خطاب است. در همین حال می فرماید: اعتق رقبه، این قدر متیقن در مقام تخاطب از اطلاق جلوگیری می کند. جذب می کند آن قدر متیقن رقبه را به رقبه مومنه. چون در مقام خطاب بوده، طبیعتاً جذب می شود به قدر متیقن که رقبه مومنه باشد. بعد از که این سه مقدمه کامل شد، قدر متیقن در مقام تخاطب هم نبود، مولی است مقام بیان است، قرینه هم تعیین نکرد، مقام تخاطب و قدر متیقن ندارد، محقق خراسانی می فرماید: اینجا اگر کلام مولی حمل بر اطلاق نشود اخلال در غرض مولی به وجود می آید. مخالف حکمت است. این کل بیان محقق خراسانی.

سوال:

پاسخ: قرینه حالیه از خود خطاب بیرون است، در حال خطاب است نه در خود خطاب. قدر متیقن حال تخاطب در خود خطاب است. و هر مطلقی قدر متیقن دارد ولی قدر میتقن در مقام تخاطب می تواند از اطلاق جلوگیری بکند نه قدر متیقنی که در اطلاق وجود دارد. آن قدر متیقن ها که ضرری به اطلاق نمی زند و الا هیچ اطلاقی وجود نخواهد داشت. با این مقدمات اگر مولی اطلاق را اراده نکند اخلال در غرضش و منافی با حکمت. این برهان از سنخ برهان عقلی کلامی است، برمی گردد به تحسین و تقبیح که مولی مقام بیان باشد و عموم را اراده نکند و بیان نکند، قدر متیقن هم نباشد در مقام تخاطب این با حکمت منافی است، قبیح است و استناد قبیح به مولای حکیم محال است. پس قطعاً اطلاق در کار خواهد بود. این خلاصه بیان محقق خراسانی با توضیح. بعد از که این بیان معلوم شد الان برای بررسی نقش این مقدمات یک ملاحظاتی دارند که با اختصار بیان کنیم.

 

بررسی نقش مقدمات در تحقق اطلاق

اما مقدمه اول می فرماید: اگر مقدمه اول نباشد و در مقام بیان نبود طبیعتاً در مقام اهمال و اجمال است و از اساس اطلاق وجود ندارد. مقتضی برای اطلاق محقق نشده است. و اما قرینه برای تعیین وجود داشت که مقدمه دوم عدم وجود قرینه بر تعیین بود، اما اگر قرینه بر اراده حدّ معینی وجود داشت طبیعتاً خود مولی بیان را تحدید کرده است. ذکر قرینه مانع تحقق اطلاق می شود و آن هم در بیان خود مولی. بنابراین با عدم وجود مقدمه دوم هم اطلاق محقق نمی شود. و در اینجا نسبت به مقدمه دوم که قرینه ای بر تعیین است یا قرینه ای بر تقیید.

 

اختلاف بین شیخ و محقق خراسانی در مقدمه دوم

اختلاف نظر بین شیخ انصاری و محقق خراسانی در مورد ورود تقیید نسبت به اطلاق

اینجا یک اختلاف مشهوری است بین شیخ انصاری و محقق خراسانی و آن این است که شیخ انصاری می فرماید: عدم قرینه بر تعیین استمراری است از آغاز تا فرجام شرط تحقق اطلاق است. از ابتداء تا ا نتهاء شرط تحقق اطلاق است. و محقق خراسانی می فرماید: عدم قرینه بر تعیین در مقام تخاطب شرط تحقق اطلاق است. بنابراین اگر مولی بیانی کرد به تعبیر شیخ صدرا ده سال بعد یک قید دیده شد یا قیدی اعلام شد، براساس مبنای شیخ انصاری کشف می کند که از اساس اطلاقی وجود نداشت چون شرط اطلاق عدم قرینه بر تعیین است. اما در همین صورت از مسئله بنا بر مبنای محقق خراسانی اطلاق وجود داشته است. چون شرط اطلاق عدم قرینه بر تعیین در مقام تخاطب، اطلاق بوده و قرینه آن موقع نبوده، اطلاق محقق شده است و بعد از که قرینه یا تقیید برای ما روشن می شود آنجا در همان زمانی که تقیید معلوم می شود همان زمان اطلاق از بین می رود، تقیید آمد مانع اطلاق می شود ولی قبلا اطلاق محقق بوده. محقق خراسانی یک اشکالی دارند و یک جوابی.

 

اشکال و جواب در تحقق اطلاق پس از علم به تقیید

خلاصه بیان ایشان این است که اگر اشکال بشود تقیید ولو پس از مدتی دیده شود کاشف است، کشف می کند که تقیید در کلام مولی بوده و اطلاق وجود نداشته و آن بیانی را که شما اطلاق تلقی می کردید اشتباه در تطبیق بوده یا اشتباه در درک بوده. درک شما کوتاه بوده، اطلاقی در کار نبوده. تقیید کشف می کند از عدم اطلاق از اول که مراد مولی این است.

 

دو قسم مراد و بیان

در جواب اشکال می فرماید: مراد مولی دو قسم است و بیان هم دو قسم: مراد جدی و مراد غیر جدی یا استعمالی. و بیان هم دو قسم است: بیان حقیقی و بیان قانونی. می فرماید: ما موظفیم طبق بیان عمل کنیم و هر کجا در هر مقطعی بیانی باشد ما بر مقتضای آن بیان عمل کنیم. ممکن است آن بیان حقیقی باشد یا بیان قانونی. بنابراین جواب این شد که تا آن زمانی که قید به ما نرسیده بود تقیید برای ما بیان نشده بود، ما قانوناً اخذ به اطلاق می کردیم، اطلاق قانونی بود و این وظیفه ماست. و اما بیان واقعی و حقیقی را همیشه ما منحصراً در نظر نمی گیریم تا اینکه بگوییم به قاعده قبح تأخیر بیان از وقت حاجت برخوردیم. آن قاعده در مورد بیان حقیقی است، قبح تأخیر بیان حقیقی از وقت حاجت. آن در مورد بیان حقیقی است اما در مورد بیان قانونی این قاعده نیست. پس ما از آن جهت مشکل نداریم، پس به این صورت جمع می کنیم بین صدر و ذیل. تا آنجا که تقیید نرسیده بود بیان قانونی بود و اشکال قبح تاخیر بیان هم وارد نبود چون آن اشکال مربوط می شود به بیان حقیقی. و اما بعد از که تقیید آمد برای ما ثابت شد که این محدوده پس از این مکمل الان بیان مولی عبارت است از بیان حقیقی. تقیید آمده روشن شده که مراد مولی تا این حد است. معلوم شد که تقیید کاشف نیست، مرحله بندی شده است مرحله بیان قانونی و مرحله بیان حقیقی. تقیید که آمده این مرتبه و مرحله خودش را می گیرد و به مرحله قبلی کاری ندارد. کشفی نیست. اشکال وارد نیست.

 

اصل در شک در مقدمات حکمت

این مقدمات حکمت باید احراز بشود و اگر احراز نشود صورت مشکوک و مردّد آن کارگشا نیست. و اما اگر شک کردیم که مولی در مقام بیان است یا نیست، دو مورد شک صورت می گیرد: شک در اینکه مولی در مقام بیان است یا نیست. و شک در اینکه مولی قرینه بر تعیین داشته از ما مختفی شده است یا قرینه ای در کار نبوده است. درباره دو مقدمه اول شک به وجود می آید. در صورتی که شک به وجود بیاید مقتضای اصل چیست؟ اصل عملی، اصل شرعی، اصل عقلایی چه باشد ان شاء الله فردا.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo