< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مصطفوی

92/08/04

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: مسئله اجزاء
 ادامه بحث درباره اجزاء
 محقق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه مفردات عنوان مسئله را شرح می دهد. عنوان عبارت از این است که «الاتیان بالمأمور به علی وجهه یقتضی الاجزاء فی الجمله».
 سه کلمه کلیدی
 در این عنوان سه تا کلمه اصلی وجود دارد که در حقیقت مفردات جوهری و محوری عنوان است. کلمه اول: بوجهه، .2 اقتضاء، 3. اجزاء. اما کلمه بوجهه بیان شد.
 اما کلمه یقتضی که در عنوان آمده چیست؟
  اما کلمه اقتضاء که فرموده است «الاتیان بالمأمور به علی وجهه یقتضی»، این کلمه «یقتضی» که در عنوان آمده است که اتیان اقتضاء می دارد، منظور از این اقتضاء چیست؟ آیا اقتضاء به عنوان علیت و تاثیر است یا به معنای دلالت و کشف؟
 محقق خراسانی می فرماید اقتضاء علیت و تاثیر است
 محقق خراسانی می فرماید: منظور از اقتضاء علیت و تاثیر است. برای این که این اقتضاء نسبت داده می شود به اتیان، در حقیقت جمله این است «یقتضی الاتیان الاجزاء». فاعل یقتضی اتیان است. بعد از که در جایگاه فاعل قرار گرفت، در جایگاه سبب و علت قرار می گیرد. اقتضاء علت و سبب است برای اجزاء نه دلالت و کشف. دلالت و کشف اگر در نظر گرفته شود، باید عبارت عنوان عوض شود، بگوییم «امر یقتضی الاجزاء»، در صورتی که بگوییم «امر یقتضی الاجزاء»، بحث از دلالت و کشف به میان می آید.
 این دو قول مبنایی است
  با این توضیح عنایت کنید قول به علیت و تاثیر و قول به دلالت و کشف براساس اختلاف مبانی است. بر مبنای قدماء از شیخ طوسی و مشهور اصولین مثل قوانین الاصول و الفصول، این اقتضاء به معنای دلالت و کشف درمی آید. چون در عبارت آن اعاظم عنوان، امر است و امر اقتضاء می دارد یعنی امر دلالت می کند بر اجزاء یا دلالت نمی کند. و اما بر مبنای شیخ انصاری و مبنای محقق خراسانی که موضوع اتیان می شود، محور اتیان می شود. «اتیان مامور به یقتضی الاجزاء»، در این صورت اتیان که اقتضاء بکند می شود علیت و تاثیر. اتیان اقتضاء می کند یعنی علیت. در همین رابطه خصوصیت دو تا مسئله هم فرق می کند، بنابر مبنای قدماء که امر مورد بررسی قرار بگیرد در جهت اجزاء، بحث می شود لفظی. و بنابر مبنای شیخ انصاری و محقق خراسانی و سیدنا الاستاد که اتیان موضوع و مورد بحث در جهت اجزاء باشد، بحث از ملازمه به میان می آید و مسئله شکل عقلی به خود می گیرد.
 دلیل محقق خراسانی نسبت به اتیان است
 محقق خراسانی می فرماید: به نحو علیت است. چون نسبت به اتیان داده می شود. نسبت اعم از نسبت لفظی و نسبت واقعی است تا دلیل بشود. نسبت لفظی اگر باشد، در حد یک مصادره است. تتبع کنید، تحقیق میدانی به عمل بیاورید، اجزاء در واقع نسبت به اتیان داده می شود. بنابراین در مسئله ی اجزاء، کلمه اقتضاء به معنای علیت و تاثیر است.
 سوال: چطور مصادره است؟
 جواب: مصادره به این شکل است که صاحب فصول و صاحب قوانین گفته اند «الامر یقتضی الاجزاء»، شیخ انصاری و محقق خراسانی خودشان عنوان کرده اند که «الاتیان بالماموربه یقتضی الاجزاء»، اجزاء که نسبت داده شده به اتیان، در کلام محقق خراسانی است. خودش گفته است. مدعایش این است، دلیل هم که همان بیان خودش باشد، می شود مصادره. چون مدعا این است که علیت و تاثیر باشد چون نسبت داده شده اجزاء به اتیان. دلیل نسبت داده اجزاء به اتیان، چه کسی نسبت داده؟ خود محقق خراسانی. اگر فقط در سطح بیان و لفظ باشد می شود مصادره. اما منظور از این نسبت اعم از نسبت لفظی و نسبت واقعی که در نظر گرفته شود، دلیل محکمی در می آید در جهت مقصود محقق خراسانی که منظور از اقتضاء علت و تاثیر است.
 سوال: گاهی ممکن است ماموربه از غیر الفاظ استفاده شود و اعم است.
 جواب: ما فقط در محدوده صیغه امر بحث می کنیم. بنابراین علیت و تاثیر حل شد و دلیلش را هم گفتیم، دلیلش را محقق خراسانی فقط می گوید نسبت اجزاء به اتیان داده شده و شرحی دادم که منظور از نسبت، نسبت واقعی است. در عمل این است اما اگر نسبت لفظی باشد که در عبارت که خودش این عبارت را اختیار کرده، می شود مصادره.
 اشکال در منطق و در بلاغت علیت به معنای اقتضاء نیامده است
 اشکال دیگر علیت با اقتضاء که در منطق و بلاغت تطبیق نکرده تا حالا. ما هر چه جستجو کردیم در منطق و بلاغت، اقتضاء به معنای علیت نیامده. این تتبع ماست. علیت چیزی است و اقتضاء چیزی است. اقتضاء مقتضی است و جزء علت است.
 سه عنصر برای علت تامه
 علت تامه مرکب از سه عنصر است: 1. مقتضی، 2. رفع مانع، 3. تحقق شرط. مقتضی: آتشی باشد، رفع مانع: چوب و هیزم رطوبت نداشته باشد، شرط: آتش با چوب وصل باشد. این سه تا عنصر که فراهم شد، علت محقق می شود اما اقتضاء که در سطح مقتضی است نه در منطق و نه در بلاغت اقتضاء به معنای علیت نیامده. بعضی از شراح گفته اند که اقتضاء فقط در همین عنوان اجزاء به معنای علیت آمده و جای دیگر نیست. این فرار محترمانه خوبی است و دلیل نمی شود. دلیل نگفت ولی اعتراف کرد به یک حقیقت و این جا را هم به عنوان یک واقعیتی که راه حل ندارد، گفت اقتضاء در مسئله اجزاء به معنای علیت است و جای دیگر به معنای علیت نیست.
 سید الاستاد می فرماید معنای اقتضاء همان علیت و تاثیر درست است
  اما سیدنا الاستاد [1] قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: درباره علیت و تاثیر آن چه محقق خراسانی گفته است، درست است و شرح معنای علیت از این قرار است که اگر امر امتثال شود، اتیان ماموربه به عمل آید، غرض حاصل می شود. پس از حصول غرض اگر دوباره امر وجود داشته باشد و باقی باشد، موجب خلف می شود، از طرفی امتثال شد و از طرفی هم باقی است. بنابراین بالضروره اقتضاء می دارد که باید اجزاء به عمل بیاید. این اقتضاء در این صورت یک اقتضای ضروری و قطعی است به معنای حکم قطعی. قضاء و اقتضاء گاهی به معنای حکم قطعی می آید. نتیجتا شبیه علت می شود هرچند علت تکوینی نیست ولیکن حتمیت آن و تاثیرگذاری قطعی اش مثل علیت است. ولی علت تکوینی نیست تا شما اشکال کنید که اقتضاء کجا و علیت کجا؟ خاصیت اش مثل خاصیت علیت است. اثر جدا از موثر نیست مثل این که معلول جدا از علت نیست. جواب کامل و متینی است. معنای اقتضاء معلوم شد و اشکال دیگر در این رابطه در کار نیست.
 جواب تکمیلی که اقتضاء به نحو اشد و به نحو ابتدایی
 مضافا بر این که اقتضاء دارای مراتب و مدارج است، اقتضاء در مقتضی وجود دارد و اقتضاء در علت هم وجود دارد. اقتضای به نحو اشد در علت است، اقتضای ابتدائی در مقتضی است. بنابراین اقتضاء منافات ندارد که به معنای علیت باشد چون علیت اقتضای شدید است و هیچ مانعی نیست. هرچند در استعمالات معمول و معروف نباشد ولیکن در معنا و تحلیل و تحقیق هیچ منافاتی بین علیت و اقتضای اشد وجود ندارد بلکه علیت همان اقتضای اشد است.
 اشکال دیگر محقق خراسانی
 بعد از این محقق خراسانی اشکال دیگری دارد، می فرماید: علیت درباره امر واقعی درست است که اقتضاءبه معنای کشف و تاثیر باشد، چون تحقق امر، دلالت امر مفروغ عنه است. امر واقعی دلالتش مسلم و محدوده مدلول مشخص و بحثی نیست. و بحث از تاثیرگذاری به میان می آید که اقتضاء می دارد به معنای اثرگذاری یا اقتضاء نمی دارد و دلالتش کامل است. اما امر ظاهری مخصوصا امر اضطراری در دید ابتدایی. در دید ابتدایی که می گویم برای این که امر اضطراری در دید دقیق امر واقعی است. لذا قید ابتدایی آوردیم. امر ظاهری علی الاقل و یا امر اضطراری در بدو نظر جایی مطرح است که درباره دلالت امر ظاهری بحث بشود. هر کجا امر ظاهری در کار است، اگر بحث به میان بیاید، از دلالت امر ظاهری صحبت و بحث به میان می آید که حد دلالتش تا کجاست، بنابراین در امر ظاهری و امر اضطراری بحث از دلالت و کشف است نه از علیت و تاثیر. بحث می شود که امر ظاهری یدل علی مدلوله دلاله تامه کامله أو لا یدل. و بحث در این نیست که دلالتش کامل است اتیان به مدلولش مجزء هست یا نیست، در آن قسمت بحثی نباشد.
 جواب محقق خراسانی
 محقق خراسانی در جواب از این اشکال می فرماید: صحیح است، امر ظاهری بحث برانگیز است، درباره دلالت امر بحث می شود ولی تعدد بحث که مشکل به وجود نمی آورد. دو مرحله بحث می شود. در امر ظاهری یک مرحله درباره دلالت امر بحث می شود، از این مرحله که فارغ شدیم، دلالت امر بر مدلولش که کامل شد، پس از فراغ از این مرحله، بحث از علیت و تاثیر به میان می آید که امر ظاهری که دلالتش تا این حد است، آیا اتیان به مامور به، به امر ظاهری یقتضی الاجزاء عقلا، بنابراین هیچ مشکلی وجود ندارد. غایه ما فی الباب در امر ظاهری بحث دو مرحله ای می شود. مرحله اول دلالت را بحث کنید و مرحله دوم تاثیرگذری را. جمع بین دلالت و کشف و علیت و تاثیر هیچ مانعی ندارد که در طول هم قرار بگیرد. اول از دلالت و کشف صحبت می شود آن گاه از علیت و تاثیرگذاری. بنابراین این اشکال به نحو کامل حل شد. اگر متن کفایه الاصول را مرور کنید، تعبیر بحث کبروی و صغروی به میان آمده، که منظور محقق خراسانی این است که ماموربه به امر ظاهری بحث صغروی است که دلالت این امر به ماموربه و به مدلولش کامل است یا کامل نیست. و در امر واقعی بحث کبروی است. امری که دلالتش کامل است، یقتضی الاجزاء؟.
 اما کلمه اجزاء
  بحث اقتضاء که مفرد دوم از مفردات عنوان بود، کامل شد. 3. کلمه اجزاء،
 محقق خراسانی می فرماید همان معنای لغوی است
 محقق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: منظور از اجزاء در عنوان مسئله همان معنای لغوی است. یعنی کفایت، یعنی اکتفاء. حالا از باب ثلاثی مجرد بگیرید یا از باب افتعال، مصدر یا اسم مصدر، فرق نمی کند. به معنای اکتفاء، کفایت است. برای این که اولا براساس قاعده باید این باشد و ثانیا براساس تطبیق با واقعیت بحث. اما قاعده: ما در بحث نقل و عدم نقل الفاظ از معانی لغوی به معانی اصطلاحی یک اصل عقلایی داریم که معتبر است بلا اشکال و آن اصل عبارت است از عدم نقل. اصاله عدم نقل یک اصل عقلایی است که اعتبارش ثابت شده است بین عقلاء. اصطلاح استصحاب قهقرایی هم به اصاله عدم نقل به کار می رود. دلیل دوم تطبیق با واقعیت: منظور از اجزاء در اتیان ماموربه هم معنای کفایت است. یعنی اتیان به ماموربه کفایت می کند یا کفایت نمی کند.
 کلام سید الاستاد که به اعتبار متعلق فرق دارد
 سیدنا الاستاد [2] قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: معنای اجزاء همان معنای لغوی است یعنی کفایت منتها به اعتبار متعلق فرق می کند. گاهی متعلق اجزاء و کفایت این می شود که کفایت از اعاده درباره امر واقعی و گاهی متعلق اجزاء می شود اجزاء و کفایت از قضا که مربوط می شود به امر ظاهری. این تعدد متعلق است که کفایت از قضاء و کفایت از اعاده است. اما اصل معنا همان کفایت است و معنی و مفهوم دیگری ندارد.
 اما اجزاء به معنای اسقاط اعاده و قضاء
 محقق خراسانی در ادامه می فرماید: معنا همین است که ما گفتیم، بنابراین آن معنایی که برای اجزاء قیل أو قال، گفته شده یا گفته اند که اجزاء عبارت است از اسقاط اعاده و قضاء که بین امر واقعی و امر ظاهری تفصیل داده اند که اجزاء در امر واقعی اسقاط اعاده است و در امر ظاهری اسقاط قضاست، این تفسیری که شده است مما لا وجه له و اساس ندارد. برای این که ما برای تغییر یا از طریق وضع باید کمک بگیریم یا از طریق تطبیق به معنا و قرائن خارجی. اما اگر نه از طریق وضع تغییر معنا ثابت شده باشد و نه قرائن خارجی برای ما تغییر معنا را تحمیل کند، وجهی برای تغییر نداریم. لذا از طریق وضع که اجزاء به معنای اسقاط قضاء و اعاده که نیست اما از طریق قرائن که بشود تغییر معنا، در شکل معنای مجازی قرینه ای نداریم که به معنای اسقاط قضاء و اسقاط اعاده بکار ببریم. بنابراین ادعای این مطلب که اجزاء به معنای اسقاط قضاء و اعاده است، محقق خراسانی می فرماید: بعید است یعنی دلیلی بر اثبات این مدعا نداریم. معنای اجزاء هم کامل شد.
 مسئله اجزاء با مره و تکرار و تبعیت قضاء از اداء چه فرقی دارد؟
 یک سوال باقی ماند که مسئله اجزاء با مسئله مره و تکرار و مسئله تبعیت قضاء از اداء چه فرقی دارد؟ فرق این دو تا عنوانی است که محقق خراسانی مطرح کرده است، جزء آن فرق هاست که ما در دید ابتدایی اصلا تشابه نمی بینیم تا به دنبال فرق برویم. اول می رویم با دقت تشابه را پیدا می کنیم بعد در رفع تشابه اقدام و مبادرت کنیم. این جزء همان عناوین است. لذا ما در اصول بنایمان است که برویم دنبال آن عناوینی که با دید عرفی و متعارف بنماید اما اگر در این جا تشابه دیده نمی شود براساس نظر عرف، با دقت تشابه را پیدا کنیم و آن گاه برویم به سراغ رفع تشابه. بنابراین گفته می شود این مسئله هرچند از ضرورت بحث برخوردار نیست منتها سبک و سلوک ما تبعیت از محقق خراسانی است. ایشان که بحث کرده اند ما هم بحث می کنیم که ان شاء الله جلسه آینده.


[1] محاضرات فی الاصول، سید ابوالقاسم خویی، جلد 2، صفحه 32.
[2] محاضرات فی الاصول، سید ابوالقاسم خویی، جلد 2، صفحه 34.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo