< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مصطفوی

92/07/06

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: تعبدی و توصلی بودن صیغه امر
 تحقیق تکمیلی درباره امکان اخذ قصد قربت در متعلق امر
 در این رابطه بحث شد و گفته شد که بر اساس محظوری که وجود دارد (تقدم شیء بر نفس شیء) قصد قربت در متعلق امر قابل اخذ نیست. برای توضیح این بحث، به این نکته توجه کنیم که واجبات به اعتبار تعلق امر به آن، دو گونه تقسیم دارند. گونه اول انقسامات اولیه واجب که عبارت است از: تقسیم واجب بعنوان ذاتِ عملِ واجب، با توجه به خصوصیات و اوصاف، قبل از تعلق امر. مثل تقسیم صلاه به صلاه ذات السوره، صلاه فاقده السوره، صلاه رکعتین و صلاه اربع رکعات. این تقسیمات که در حد زیادی است، با لحاظ هر وصف و هر خصوصیتی تقسیم می شود، قبل از تعلق امر به آن واجب است. یعنی به آن واجب امر تعلق نگرفته است. آن متعلق بعنوان یک عمل، دارای اقسامی است که به آن انقسامات اولیه می گوییم. تمامی خصوصیات و اوصافی که در مجموعه انقسامات اولیه واجب وجود دارد، در متعلق امر قابل اخذ است. گونه دوم، انقسامات ثانویه واجب که بعد از تعلق امر، یک اوصافی تولید و حادث می شود: صلاه با قصد قربت، صلاه با قصد وجه، صلاه عن علمٍ، صلاه عن جهلٍ. این انقسامات ثانویه، هر جزیی که باعث تحقق قسم از اقسام می شود، هیچ کدام در متعلق امر قابل اخذ نیست. چرا؟ چون قصد قربت و قصد وجه و علم به متعلق و جهل به متعلق اوصافی است که بعد از امر می آید، اگر {آنها را} در متعلق امر قرار بدهیم لازمه اش این می شود که چیزی که بعد از امر می آید را، قبل از امر قرار داده ایم و همان دور و خلف است. که بگویید فرق بین دور و خلف چه بود؟ فرق دور و خلف ما را به مغلطه نیاندازد که گاهی میگوییم خلف گاهی میگوییم دور. همین مثال: داعی امر اگر متعلق امر باشد، توقف به امر دارد. امر، توقف به داعی امر دارد که در متعلَقش باشد. به لحاظ توقف می شود دور: توقف موقوف بر موقوف علیه. اما به لحاظ واقع اگر بنگریم می گوییم داعی امر که در متعلق امر قرار بگیرد که قبل از امر خلاف واقع است. به اعتبار واقع اگر بنگریم که یک لنگه خلاف واقع است می شود خلف. خلاف واقع یعنی خلف.
 محقق خراسانی می فرماید که اخذ قصد قربت در متعلق امر یا اخذ داعی امر در متعلق امر امکان ندارد بدو دلیل: دلیل اول همین دور و خلف بود که گفتیم. دلیل دوم: تکلیف به غیر مقدور. به این معنا (البته با آسان سازی)که می فرماید اگر داعی امر متعلق امر باشد قبل از امر است و داعی امر قبل از امر که وجود ندارد معدوم است. تکلیف به معدوم، تکلیف به غیر مقدور است. چون چیزی نیست که مکلف آن را انجام بدهد. امر شده به چیزی که وجود ندارد. با این دو دلیل، اخذ قصد قربت در متعلق امر، ناممکن است. بنابراین قصد قربت در عبادات، به حکم عقل شرط است. از طریق امر شرعی ممکن نیست. بعد از اینکه محقق خراسانی این دو دلیل را با این استحکام و متانت اقامه می کند، آنگاه به اشکالاتی اشاره می کند
 اشکالات و پاسخها:
 درباره دو دلیلی که اقامه شد خود محقق خراسانی تحت عنوان «ان قلت» ها پنج اشکال مطرح می کند و جواب آنها را هم بیان میفرماید.
 اشکال اول:
  اشکال اول گفته می شود که قصد امر در متعلق امر، اگر قبل از امر در نظر گرفته شود، اشکال دارد به شرط اینکه منظور از قصد امر، قصد واقعی و فعلی امر باشد. یعنی قصد امر فعلی که قبل از امر، یک قصد امر فعلی وجود داشته باشد، این مستلزم دور است. اما ما چه می گوییم؟ ما می گوییم قصد امر تصوری قبل از امر در متعلق امر اخذ می شود. این که اشکالی ندارد. للآمر ان یفرض و ینوی قصد الامر قبل ما صدر منه امر. تمام. مثلا نظیر علت غائی. علت غائی چگونه است؟ علت غائی یک امر تاثیر گذار است اما علت غائی، تصور علت در آینده است. این مدرسه را می سازید برای اینکه طلاب بعداً اینجا درس بخوانند. علت غائی فعلا تصوری است اما تاثیر گذار است. کاری ممکن و عقلائی است. بنابراین داعی امر را آمر می تواند تصور کند: امری که می کنم مکلف را نسبت به صلاه و بعد از صلاه تصور می کنم که داعی امر که می آید و محقق می شود، الان همان داعی امر تصوری، متعلق امر باشد. دوری نیست. پس داعی امر در متعلق امر قبل از امر ممکن است، منتها در شکل تصوری. این اشکال دور را حل کرد و کنار گذاشت.
  اشکال دوم :
  اما اشکال دوم مربوط می شود به دلیل دوم که تکلیف به غیر مقدور بود. می فرماید درباره تکلیف به غیر مقدور باید به یک نکته توجه کنیم و آن این است که قدرت مکلف بعنوان شرط از شرائط عامه قطعا مسلّم است. شکی در آن نیست اما کِی؟ قدرت مکلف در حین امتثال شرط است نه در حین جعل. اشکالی که شما می کنید، اینجا اشکال متوجه مقام جعل می شود که مکلف در حین جعل قدرت ندارد. تکلیف به معدوم است. بله در حال جعل قدرت ندارد چون در حال جعل داعی امر جا ندارد و وجود ندارد. اما در مقام امتثال، امر که آمد داعی امر هم که بوجود آمد، مکلف قدرت دارد. قدرت در مقام امتثال کافی است و قدرت نسبت به تکلیف در مقام جعل لازم نیست. با این دو اشکال هر دو دلیلی که گفته شده بود به بن بست رسید و از کارآیی افتاد. محقق خراسانی (قدس الله نفسه الزکیه ) در مقام جواب فقط جواب از اشکال دوم را بیان می کند. شرّاح، محققین {اولاً فهم متن کاری است فوق العاده سنگین. متن کفایه جزء معقّداتش همین قسم است. کفایه سنگین هست ولی جاهایی از آن دیگر معقد است این قسمت هم جزء معقدات است} شرّاح بالا پایین و کم و زیاد، گفته اند که محقق خراسانی گویا اشکال اول را پذیرفته است که داعی امر تصوری را می شود متعلق امر قرار داد و {فقط} جواب اشکال دوم را بیان می کند. اما اگر خوب دقت کنیم خدا توفیق دهد که ما روح مطلب را بفهمیم اینطور برداشت می کنیم که با جواب از اشکال دوم، اشکال اول هم جوابش را می گیرد. ظاهر امر این است که محقق خراسانی جواب اشکال دوم را بیان می کند. می فرماید اخذ قصد قربت در متعلق امر الی الابد غیر مقدور است در مقام جعل و در مقام امتثال. در مقام جعل که گفته شد: تکلیف به معدوم تکلیف به غیر مقدور است. اما در مقام امتثال هم کار ناممکنی است چرا؟ برای اینکه صلاتی که بر فرض، مقید به قصد امر، بعنوان مامور به در اختیار داریم، این مامور به ما مرکب است، قید و مقید: مقید ذات صلاه است قید قصد قربت است. اما در مقام عمل یک توجه بکنیم و آن این است که خود صلاه را بعنوان عمل عبادی که عبادت هست، باید با قصد امر انجام بدهیم. خود صلاه را باید به قصد امر، امرِ متعلق به خود صلاه، انجام دهیم. باید به قصد امر انجام دهیم. به قصد کدام امر؟ امری که متعلق به خود صلاه است. این را که فهمیدیم، همین جا با یک حمله مختصری اشکال رفع می شود: صلاه امر ندارد. چرا؟ چون امر آمده است به «قید و مقید». صلاه آمده برای مرکب از مقید و قید، خود صلاه امر بخصوص ندارد. پس محال است عبادتی را بدون امر، با داعی امر انجام دهیم. پس در مقام امتثال هم با داعی امر نمی توانیم صلاه و عبادت را انجام دهیم چون امر ندارد. خوب دقت کنید {کفایه با شما به سادگی صحبت نمی کند. تعبیرات خیلی معقّد است}. ساده مطلب روشن شد اشکال رفع شد اشکال که رفع شد ایشان اشکال سوم را مطرح می کند.
 اشکال سوم:
  اشکال سوم این است که ممکن است بگوییم صلاه و قصد قربت که مجموعا اجزاء یک مرکب هست، امر منحل می شود به انحلال اجزاء و صلاه هم جزئی از اجزاء مرکب است امر ضمنی دارد. ان شاء الله در بیان نظر سید الاستاد می گوییم که امر منحل می شود امر به مرکب منحل می شود به عدد اجزاء آن مرکب. مثلا امر به صلاه منحل می شود به امر به سوره، به رکوع، به سجود، به تشهد. آن امرهای جزئی انحلالی شامل همه اجزاء مرکب می شود. بنابراین می گوییم در این مرکب امر منحل می شود و صلاه که جزء مرکب است، امر ضمنی دارد. پس شما که فرمودید که صلاه امر ندارد امر دارد اما امر ضمنی. این اشکال را که محقق خراسانی مطرح می کند با یک دقت مختصری{ مشخص می شود که} جواب می دهد از این اشکال. می فرمایند که این اشکال وارد نیست. برای اینکه ترکیبات دو قسم است: ترکیب اتحادی و ترکیب انضمامی. در مثال، ترکیب اتحادی در صمدیه خوانده بودید که بعلِبک اصلش دو قسم است الان ترکیب شده است ترکیب اتحادی دیگر انضمامی نیست دو چیز با هم منضم نیست «یک کلمه» شده است: بعلبک. یا ترکیب، ترکیب انضمامی است که «نسبت» وجود دارد مثل شط فرات . یک «معنا» است اما ترکیبش ترکیب انضمامی است. انضمام پیدا است: شط فرات. در اینجا می فرماید که اجزاء به دو قسم است یا اجزاء تحلیلیه است یا اجزاء انضمامیه است. در اجزاء انضمامیه امر منحل می شود. مثل امر به صلاه منحل می شود به امر به سوره به رکوع به سجود. چون رکوع و سجود در عین ترکیب، هویت استقلالی ضمنی خودش را دارد. اما در اجزاء تحلیله که عبارت است از اجزائی که در وجود، یک حقیقت است حقیقت واحده، اما با تحلیل عقلی قابل تجزیه است. مثلا انسان یک حقیقت است دارای جزئی نیست اما اگر تحلیل بکنیم می گوییم حیوانٌ ناطقٌ. جنس و فصل اجزاء تحلیلیه است و اجزاء تحلیلیه قابل تجزیه نیست و استقلال ضمنی ندارد. امر نسبت به اجزاء تحلیلیه منحل نمی شود. بنابراین قید و مقید، مقید صلاه است، قید قصد قربت است، قید نسبت به مقید در خارج یک حقیقت است. دو حقیقت نیست. تجزیه اش تحلیلی است به تحلیل عقل است. در خارج چه می بینید یک حقیقت می بینید. وجودش واحد است بنابراین می فرمایند صلاه واجب بوجوبٍ نفسیٍ واحدٍ فی الخارج. و اما تجزیه بر اساس تحلیل عقلی، تجزیه در امر ایجاد نمی کند. این جواب از اشکال سوم بود.
 اشکال چهارم :
 اشکال چهارم می فرمایند که اگر اشکال بشود که اگر قصد قربت بعنوان شرط باشد، اشکال ممکن است چرا؟ چون شرط در رابطه با مشروط، قید و مقید است. ترکیب، ترکیب قید و مقید می شود. جدایی بین قید و مقید همان تجزیه برگرفته از تحلیل عقلی است. اما اگر گفتیم که قصد قربت (به تعبیر محقق خراسانی) شطر است. جزء است نه شرط. قصد قربت شرط نیست. جزء صلاه است. جزء که بشود، فرض کنیم جزئی می شود مثل سوره مثل رکوع و امر به مرکب، امر به اجزائه بأسرِه است. تمام اجزاء آن مرکب مامور به هستند. همانطوری که سوره مامور به است چون جزء است، قصد قربت هم مامور به می شود چون جزء است. بنابراین صلاه هم کل اجزاء، خود صلاه مامور به است چون جزء است، قصد قربت هم مامور به است چون جزء است. میشود اجزاء یک مرکب. می فرماید اگر اینطور بگویید خیلی به سادگی مطلب حل می شود. بنابراین امر منحل شده است و به قصد قربت هم تعلق می گیرد، اما در شکل امر ضمنی. محقق خراسانی از این اشکالِ نسبتا دقیق، دو جواب داده است جواب اول مختصر ولی کمی سنگین است. جواب اول این است که قصد قربت در متعلق امر، از زاویه دیگری غیر از زاویه دور ، محال است. چطوری محال است؟ برای اینکه قصد یعنی قصد امر، عبارت است از اراده و اراده امر غیر اختیاری است در اوامر خواندیم در بحث جبر و اختیار خواندیم. اراده امری غیر اختیاری است اگر به اراده دیگر وابسته باشد: لَتَسَلسَلَت. بنابراین می گوییم اراده به اراده دیگر وابسته نیست. هر چیزی که به اراده وابسته نبود می شود غیر اختیاری. رمز و راز اختیاری بودن این است که پشت سرش اراده قرار داشته باشد. خود اراده که پشت سرش اراده دیگر قرار ندارد طبیعتا می شود غیر اختیاری. امر اگر تعلق بگیرد به اراده، تعلق گرفته است به امر غیر اختیاری. اصولاً فقهاً قطعاً شارع به امر غیر اختیاری به هیچ وجه تکلیف نمی کند. امر به عمل غیر اختیاری از سوی شارع صادر نمی شود که امر نسبت به عمل غیر اختیاری می شود خارج از قدرت. این اولا. دقت کنید خیلی دقیق است. ثانیا اگر داعی امر در متعلق امر باشد، می شود متعلق امر داعی امر. یک جزئش داعیِ امر. و از طرف دیگر خود امر چیست؟ داعی است. امر، داعی به عمل است داعی به سوی عمل است. اینکه وجدانی است. امر داعی به سوی عمل است و داعی امر هم متعلق امر که بود چه می شود؟ اتحاد داعی و مدعو. و این محال است. اتحاد داعی و مدعو. که به تعبیر محقق خراسانی شیء داعی به داعَویت نفس خودش است. آن تعبیر داعی به داعویت نفس خود، با ساده سازی شد اتحاد داعی و مدعو که محال است. بنابراین این اشکال چهارم هم وارد نیست .
  اشکال پنجم:
 اشکال پنجم و آخرین اشکال می فرماید که اگر اشکال بشود که همه این ادله ای که شما بیان کردید که عبارت بود از دور و خلف و تکلیف به غیر مقدور، در صورتی است که ما نسبت به عبادت، {فقط} یک امر داشته باشیم اما اگر در باره عبادت دو امر داشته باشیم محظوری ندارد . یک امر نسبت به خود صلاه، یک امر جداگانه نسبت به داعی امر. مولا یک بار گفته است صلوا، بار دوم صل مع قصد القربه. اشکالی ندارد. امر دوم که دیگر داعی امر وجود دارد چون امر آمده است. امر دومی که متعلق به قصد امر است بعد از امر است و قصد امر واقعیت دارد. اینکه اشکالی ندارد شما تمام اشکالتان مربوط می شد به آن صورتی که یک امر داشته باشیم. اما اگر در عبادت دو امر بود اشکالی وجود ندارد و امر دوم هم قطعی است. چرا چون می بینیم غرض آمر غرض شارع مقدس، به امر اول و امتثال امر اول حاصل نمی شود. صل بگوید، بدون قصد قربت، صلاه را انجام دهید بدون قصد قربت، غرض آمر حاصل نمی شود. چون غرض شارع حاصل نمی شود باید امر دوم بیاید. شیخ انصاری [1] قدس الله نفسه الزکیه از بیانات ایشان استفاده می شود می فرماید امر دوم را ممکن است از عمومات استفاده کنیم . مطلب بسیار عالی است. بنده حقیر دنبال این بودم که این امر دوم را از کجا پیدا کنیم. در ضمن کلمات ایشان برخوردم. به ذهن خود حقیر هم می آمد که باید ازعمومات باشد. شکر خدا دیدم که شیخ فرموده است از عمومات. استفاده می شود عموماتی که: «و ما امروا الّا لیعبدوا الله مخلصین» می توانیم استفاده کنیم که عبادت باید به قصد امر باشد این یک امر کلی است. بعد از صدور امر را هم شامل میشود. بنابراین پس از اینکه دو امر داشتیم هیچ مشکلی در کار نیست. دو امر که مشکل را قطعا حل می کند. سوال ذهنی شما محققین را که در اینجا گیر داشتید که امر دوم کجاست گفتیم امر دوم از عمومات است. این اشکال که گفته شد اشکال پنجم محقق خراسانی می فرماید که این اشکالِ شما یا ردّ شما بر ادله ما، اساسی ندارد. اولا در اوامر عبادیه (طبق تحقیق میدانی به اصطلاح شما که در اصول به آن می گوییم شهادت وجدان. که شهادت وجدان مساوی است با تحقیق میدانی.) طبق تحقیق میدانی می بینیم اوامر متعلق به عبادات{فقط}یک امر دارد، دو امر ندارد. این ماییم و این تحقیق میدانی . بروید دو امر را پیدا کنید اگر امر دوم باشد سمعا.ً اجمالش را بگویم فردا کاملش را می گوییم . و اما ثانیا اگر هم امری باشد ارشادی است. ان شاء الله نوع ارشاد، اقسام ارشادی، تحقیق مطلب برای فردا.


[1] . مطارح الانظار، شیخ انصاری، صفحه 60 تا 63.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo