< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مصطفوی

92/02/23

بسم الله الرحمن الرحیم

 ادله رد بر شبهه جبر. بعد از كه گفتيم صحبت از ارتباط و مقهوريت اراده مكلف به اراده ازليه به ميان آمد، گفته مي شود كه«وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ» بنابراين نه اختياري هست و نه اراده اي و يك اراده صوري هم هست كه آن هم مستند هست به اراده ازليه. در اين رابطه جوابهايي داده شده است كه جبريه عقل را تعطيل اعلام كردند كه كسي نمي تواند به اين مطلب ملتزم بشود مگر اينكه با عقل خداحافظي كند كه عقل را در بحث ها و استدلال ها راهي نيست.
 ادله عدليه
 و اما ادله اي كه از سوي مسلك عدليه گفته مي شود:
 معيار فلسفي اين است كه اراده از صفات ذاتيه است و اراده خدا به معني علم است
 1.دليل عقلي و فلسفي. مرحوم صدر المتالهين [1] رحمه الله تعالي عليه مي فرمايد: «الحق في الجواب ان يقال ان علمه تعالي و ان كان سببا مبتديا لوجود الفعل من العبد لكنه انما اقتضي وجوده و صدوره المسبوق بقدره العبد و اختياره و الوجوب بالاختيار لا ينافي الاختيار». پس از كه مبناي فلسفي اين مطلب را اعلام كرد كه اراده از صفات ذاتيه است و اراده خدا به معني علم است، آنگاه گفته مي شود كه علم خداي متعال كه تعلق بگيرد به فعل بشر كه علم محيط و علم كامل است كه اين فعل در اين ساعت با اين خصوصيت قطعا انجام مي شود كه مي گويند (چون علم خدا بود به مي خوردن من گر مي نخورم علم خدا جهل آيد). اين علم خدا تعلق داشت و آن معلوم در آن زمان قطعا محقق مي شود.
 علم در سلسله علل دخلي ندارد مثل اعلام علماء نجوم بر كسوف و خسوف
  اينجاست كه صدرالمتالهين رحمه الله مطلب را بيان مي كند، مي فرمايد: علم تعلق دارد به فعل و سبب مقتضي هم هست. اينكه بگوييم علم اثري ندارد، از آن نگاهي كه مي بينيم علم خدا تغيير نمي كند از آن جهت سببي داراي اقتضاء‌ هم هست اما علم تعلق مي گيرد به فعلي كه عن قدره و عن اختيار صادر بشود و علم يك احاطه است و در سلسله علل دخلي ندارد و تعلق دارد به فعل عبد كه آن فعل عن اختيار در آن زمان قطعا محقق مي شود. الان دانشمندان با علم اختر شناسي و اوضاع نجومي اعلام مي كنند كه در اين ساعت و در اين دقيقه به طور خاص خسوف يا كسوف محقق مي شود و هيچ ترديدي هم به وجود نمي آيد. اين علمي كه كشف كرده كه اين حادثه نجومي محقق مي شود، در تسلسل علل قرار ندارد، بنابراين علم به وجود و تحقق قطعي افعال قهاريت و اجبار ندارد، ‌اين اصل مطلب و ادله رد بر جبر با مسلك فلسفي متألّه بي همانند صدر المتألهين. فعلي كه شما مي گوييد بعد از مقدمات مي رسد به مرحله شوق مؤكد و شوق مؤكد كه باشد خود آن اراده ي مكلف منفك از مراد نمي شود، پس يك اجباري از آن جهت هست. كه اگر بگوييم ممكن است انجام نشود كه بعضي ها گفته اند،‌ قاعده عليت را نقض كرده ايد و قاعده عليت قاعده عقلي است و قاعده عقلي قابل تخصيص نيست. (قاعده عقلايي قابل تخصيص هست و قاعده عقلي قابل تخصيص نيست). بنابراين نقض عليت معنا ندارد چرا كه شوق مؤكد آخرين جزء‌ علت تامه كه آمد،‌ معلول محقق مي شود و وجود علت و معلول در يك زمان و در يك آن است و فقط تقدم و تأخر رتبي است و تقدم و تاخر زماني نيست. مثلا دست شما مفتاح در را باز مي كنيد، همان لحظه كه به مفتاح حركت دستتان وصل مي شود و حركت انجام مي شود، همان مرحله اتمام علت است و همان زمان تحقق معلول بدون هيچ فاصله زماني و فقط تقدم رتبي وجود دارد.
 چند قاعده مقدمه مي شود براي رد جبر
  در جواب اين اشكال مي فرمايد: «و الوجوب و الضروره بالاختيار لا ينافي الاختيار». لذا در قواعد فلسفي مي گوييم «الممكن محفوف بضرورتين» كه ضرورت وجودي و ضرورت عدمي يا ضرورت ايجادي و ضرورت به شرط محمول. بنابراين خود شئ ممكن، محفوف به ضرورت است منتها ضرورت بالغير. بنابراين ضرورتي كه از طريق عليت بيايد، ضرري به اختيار امكان نخواهد داشت. قاعده فلسفي ديگر هم هست كه «الشئ ما لم يجب لم يوجد». بنابراين با اين چند قاعده يكي از مطالبي كه به دست مي آيد، رد شبهه جبر هست. پس شوق مؤكدي كه محقق خراساني مي فرمايد، يعني جزء آخر اجزاء‌ يك علت تامه و آن قابل انفكاك نيست اما عدم انفكاكش برگرفته از ضرورت علّي و معلولي است نه از ضرورت جبري چون ضرورت علي و معلولي برخواسته از اختيار و قدرت خود مكلف است.
 چند نكته
 در نتيجه اين دليل صدرايي كه شبهه جبر را از بين مي برد، چند نكته فرعي هم اضافه كنيد:
 نكته اول : اراده بشر تحت اجبار اراده پروردگار نيست
 1.ملاصدرا مي گويد درباره مقهوريت اراده مكلف به اراده ازليه، اگر ما به اين مطلب ملتزم بشويم كه فقط هر كجا اراده خدا تعلق مي گيرد آنجا اراده عبد به وجود مي آيد و هيچ گاه اراده مكلف از اراده حق جدا نمي شود، اگر اين را اعلام بكنيم به يك اشكال اصلي برمي خورد كه قطعا نمي شود به اين مطلب ملتزم بشويم. آن اشكال اين است كه روح اراده رضايت است. مريد راضي به آن فعل است كه اراده مي كند. اراده در بطن خودش رضايت خودش را داردبنابراين يك آيه قرآن خداي متعال مي فرمايد: «وَ لا يَرْضى‌ لِعِبادِهِ الْكُفْرَ» [2] خدا براي عباد خودش كفر را راضي نيست پس كفر و عصيان مورد اراده خدا نمي تواند باشد به نص قرآن و به ضرورت عقل. بنابراين اگر مقهوريتي در كار باشد موجب خلف مي شود و خلاف واقع است. بايد يا بگوييم اراده تفصيل دارد به اين معنا كه آن اراده هايي كه متعلق به كار خير است، مقهور اراده الهي است و آن اراده اي كه متعلق شر است، بسته به اراده اهريمن است كه بعضي از مسالك اديان سلف اين را مي گفته است كه اين مطلب منتهي مي شود به يك نوع شرك كه خالق دو تاست: خالق خير خداست و خالق شر اهريمن است. ما كه موحديم و مي گوييم اراده حاكم و مسيطر است و بعد از كه قطعا مي دانيم كه طبق برهان عقلي لطف، اراده خدا به كار شر تعلق نمي گيرد. قاعده لطف اين است كه خدايي كه ارحم الراحمين و لطيف بعباده مقتضاي لطف نامتناهي پروردگاري اين است كه راضي نمي شود به كاري كه او را از خدا دور كند و رضايت و خواست او كارهايي است كه موجب قرب او بشود. او دوست دارد خوبي ها و صلاح و تقرب را، براساس قاعده لطف خداوند اراده كار شر نخواهد داشت. بنابراين طبق اين قاعده و قسمت ابتدايي اين بحث، اين نتيجه را گرفتيم كه بالاجبار تحت اراده پروردگار قرار ندارد كه اجبارا افعال از او سر بزند.
 نكته دوم
 خدا اراده كرده كه ما اختيار داشته باشيم
 نكته فرعي دوم: در همين بحث اراده به معناي علم، به اين نكته توجه كنيد كه اراده كه قوه قهار نيست اما همين علمي كه به معناي اراده يا اراده اي كه به معناي علم هست، تعلق مي گيرد به اراده بشر. اراده مقهور اراده خداست اما خود اراده اراده است و اراده يعني جان مايه اختيار و اراده يعني روح اختيار. اراده بشر متعلق به اراده خداست. يا به عبارت ديگر اراده خدا تعلق مي گيرد به اراده بشر نه به فعل بشر. فعل بشر متعلق به اراده خود بشر است. خدا اراده اش تعلق گرفته است كه شما اختيار داشته باشيد و مجبور نباشد. فعلي كه پس از اراده به وجود مي آبد، برخاسته از اراده است يعني فعل اختيار. پس دليل عقلي كه رد اصلي بر شبهه جبر بود كامل شد.
 دليل دوم دليل علمي است
 اما دليل دوم عبارت است از دليل علمي. دليل علمي در جهت رد شبهه جبر از اين قرار است: علوم تجربي مطلبي را كه به طور قطع و مسلم و در حد ضرورت اعلام كند و به ثبت برساند، قابل انكار نيست. علوم مسائلي را به طور فرضيه اعلام مي كند و مسائلي را به عنوان يك امر قطعي تجربي صد در صد اعلام مي كند كه انكار علوم ثابت شده ي تجربي كار ناممكني است. از جمله مسائلي كه علوم تجربي به طور قطع و يقين به اثبات رسانده است اين است كه بشر قابليت رشد دارد و قابليت تربيت دارد. بشر تربيت پذير است و يك قابليت محض است. بنابراين در علوم تجربي گفته مي شود، سه عامل باعث تربيت است: مثبت و منفي،‌ 1. عامل خانواده، پدر و مادر خوب و برخورد خوب، 2. محيط آموزشي، آموزش خوب و سازنده و موثر، 3. محيط اجتماعي. دانشمندان بدون هيچ شبهه اي اين مطلب را اعلام مي كنند كه اگر يك كودكي در درون خانواده خوب پرورش مي يابد و پدر و مادر خوب با تربيت خوب و محيط آموزشي سالم و خوب و همين طور محيط اجتماع، قطعا اين فرد سالم و مفيد و متكامل بار مي آيد و مي شود يك شخصيت انساني. برعكس انساني در خانواده اي كه بهم ريخته است، از اول مي بيند كه پدر و مادر نماز نمي خواند و دروغ و تقلب، و حلال و حرامي كه نيست و محيط آموزش از اول انحرافات و مسائل فساد و افساد و جامعه گرگ كه همه با هم حمله ور هستند مواظب باش كه خودت را حفظ كني تا طعمه نشوي كه اين يك گرگ است. علوم تجربي اين حقيقت را كه به طور مسلم اعلام مي كند، از اين حقيقت كشف مي كند كه اجبار نيست و بشر قابليت تربيت كه ارشاد بشود و هدايت بشود و راه صلاح را اختيار كند و به سوي صلاح برود و از راه انحرافي خودش را نجات بدهد. پس اختيار، بشر را به سوي راه درست مي تواند بكشد و مي تواند به راه فساد هم كشيده بشود كه قرآن مي فرمايد: «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُورا». بنابراين با دسته بندي صحيح دليل اول كه عقلي و فلسفي محض صدرايي بود گفته شد و دليل دوم كه علوم تجربي بود، گفته شد.
 دليل سوم دليل اصولي
 دليل سوم اصولي و كلامي: سيدنا الاستاد [3] قدس الله نفسه الزكيه مي فرمايد: تمام اين حرفها را مي گوييم و شبهه اي كه ايجاد مي شود و جواب هايي كه داده مي شود، مربوط مي شود به يك نكته و آن اين است كه ما قائل بشويم كه منظور از اراده، اراده ازليه صفت ذاتي خداست. پس از كه اراده از صفات ذاتيه و قديم شد، مي گوييم فعل بشر به اراده ازليه مربوط است و آنچه خدا بخواهد همان است.
 اراده از صفات ذاتي خدا نيست و اراده فعلي است
 اما حقيقت اين است كه ما با استفاده از نصوص و با شواهد، تحقيقا به اين مطلب رسيده ايم كه اراده از صفات فعليه هست. اراده كه از صفات فعليه بود با استفاده از نصوص اصول كافي كه بعدا شرح مي دهم، به تلخيصي كه استادنا العلامه شيخ صدرا [4] قدس الله نفسه الزكيه مي فرمايد:«انما ارادته احداثه». اراده خدا جز احداث و آفرينش نيست و اراده از صفات فعليه است مثل خالق كه خلق قبل از خلق صفت خالق براي خدا محقق نمي شود. وقتي كه خلقي را ايجاد كرد، صفت خالق انتزاع مي شود و حادث است. اراده هم كه احداث ابتدايي بود و تا آفرينشي شروع به عمل شكل نگرفته، اراده اي نيست و آن موقع كه اراده بيايد مي شود صفت فعلي و جدا هم نباشد و اشكالي به وجود نمي آورد و جبري در كار نيست.
 شاهد از قرآن كه اراده در قرآن مدخول اذاي زمانيه شده و الا علم خدا ازلي نمي شود
 شاهد زنده اين ماجرا اين است كه اراده در قرآن مدخول اذاي زمانيه واقع شده است، «اذا اراد الله» يعني زماني كه اراده صورت بگيرد كه اذا علم الله كه نمي شود كه مسبوق به جهل مي شود و با عقايد ما تطبيق نمي كند و علم خدا ازلي است و ازلي كه باشد، مدخول اذا واقع نمي شود. اراده كه مدخول اذا واقع شده است معلوم است كه ازلي نيست. بنابراين اراده ازلي نيست با شاهد قرآني و بعد از آن مي گوييم كه اراده كه از صفات فعليه شد، شبهه جبر اساس ندارد. با اين سه دليل: عقلي و علمي و اصولي، شبهه جبر را كنار گذاشتيم. دو سه مطلب تحقيقي ميداني هم هست كه ان شاء‌الله جلسه آينده.


[1] 1. اسفار ، جلد 6‌ ، صفحه 385.
[2] 1. سوره زمر ، آيه 7.
[3] 1. مصباح الاصول ، جلد 1 ، صفحه 259.
[4] 1. حول الطلب و الاراده (تقريرات درس ايشان)، صفحه 8.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo