< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مصطفوی

92/02/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 تحقيق تكميلي در اتحاد طلب و اراده
 محقق خراساني مي فرمايد: طلب و اراده مفهوما و مصداقا يكي است
 محقق خراساني قدس الله نفسه الزكيه فرمودند كه طلب و اراده اتحاد مفهومي و مصداقي دارد. مفهوما از لحاظ وضع «طلبت شيئا أي أردته» و مصداقا هم همين طور است. فرق بين اين دو مفهوم وجود ندارد. البته به اين نكته توجه كنيد كه درباره معناي طلب و اراده بحث مي كنيم نه درباره معناي ماده امر كه درباره ماده امر ما گفتيم امر وضع شده است براي مفهوم كلي با استفاده از فرمايش امام خميني قدس الله نفسه الزكيه كه ماده امر بحث شد. اما لفظ امر كه منظور همان هيئت امر است، بحث شد و گفتيم يكي از معاني امر در مقام انشاء و در مقام صدور از رتبه ي عالي به رتبه ي سافل و خواستنِ چيزي، مي شود طلب و طلب يكي از معاني امر بود،‌ اين مفهوم طلب را شرح مي دهيم كه با اراده يكي است يا دو تا. محقق خراساني مي فرمايد: طلب و اراده هم از لحاظ مفهوم و هم از لحاظ مصداق يك چيز است و با فحص هم به ما گفت كه استقراء داخلي و دروني داشته باشيد كه آدم كه مراجعه مي كند به صفحه ذهن خودش و فحص مي كند، تمام صفاتي كه در نفس موجود هست، درك مي شود: طلب و تمني و ترجي و خوف و رجا كه اينها همه صفاتي است كه در صفحه نفس وجود دارد و دقت كرديم چيزي به عنوان طلب جداي از اراده نيافتيم و آنجا يك چيزي پيدا كرديم به نام شوق مؤكد كه برگرفته از پنج مقدمه است كه ديروز گفتيم
 مقدمات شوق مؤكد خلاصه به 4 مقدمه شد
  و آن پنج مقدمه را به چهار مقدمه مي توانيد خلاصه كنيد: تصور و تصديق و عزم و جزم كه اين تعبير سيد است. بعد از اين چهار تا مي رسد مرحله شوق مؤكد كه همان شوق مؤكد در زبان عربي طلب و اراده است پس فحص ما كامل است و علم ما هم علم حضوري است و شبهه اي در اطراف علم حضوري وجود ندارد. بنابراين ما طلب و اراده را يك چيز اعلام مي كنيم و در ترجمه هم كه مراجعه كنيد، ابتداءً در فارسي مي بينيد طلب و اراده يك معنا دارد كه خواستن است اما مؤيد وحدت مي شود مثل نيت و قصد كه دو كلمه است و يك معنا دارد. ما هم «اريد يريد يطلب و اطلب» مي بينيم كه در يك كلمه به معناي مي خواهم و مي خواهد، پس ترجمه هم هرچه كه دقت كنيم، تعدد نشان نمي دهد و اين وحدت ترجمه هم مؤيد اين مطلب است كه طلب و اراده به يك معناست. اگر به دو معنا بود، دو معنا داشت.
 سوال و جواب: بيروني و دروني هر دو انشائي و حقيقي است. حقيقي طلب دروني است و حقيقي اراده دروني است. منتها بيشتر طلب، طلب انشائي به كار رفته كه به ذهن مي آيد كه طلب بيروني است و اراده هم بيشتر به اراده ي حقيقي به كار رفته و به ذهن مي آيد كه تكون در ذهن دارد. نحوه استعمال شبهه ايجاد كرده است. هر دو هم مرحله تكوين دارد در ذهن و هم هر دو مرحله انشاء دارد. هرچند اراده به اراده حقيقي و صورت تكويني ذهن بيشتر نشان مي دهد چون اكثر به آن استعمال شده و طلب هم به طلب انشائي بيشتر نشان مي دهد چون به آن بيشتر استعمال شده است. در حالي كه طلب هم مي شود به شوق مؤكد استعمال شود و اراده ي استعمالي هم مي شود به طلب انشائي.
 سوال و جواب: شبهه كه در ذهن القاء مي شود از جهت استعمالات است. استعمال طلب در انشائي، ايجاد شبهه كرده كه مي گويد طلب انشائي است و استعمال اراده در اراده حقيقي در شوق مؤكد ايجاد شبهه كرده است كه اراده غير از طلب است. هر دو انشائي و حقيقي دارد منتها پژوهش و تحقيق مي طلبد. اين فرمايش محقق خراساني بود.
 سوال و جواب: پس از كه چهار مقدمه بوجود آمد و اراده كه شوق مؤكد هست كه صورت گرفت، سوال مي شود كه اينجا يك طلب جدي داريد يا نداريد؟ اگر بگوييد نداريم خلاف وجدان است و اگر بگوييد طلب جدي داريم،‌همان مطلب است. در طلب انشائي، انشاء مي كنيم طلب كه يك كسي از كس ديگري چيزي مي خواهد،‌ مي گوييم اينجا اراده هم هست يا نيست؟ مي گوييم يك اراده استعمالي هست و يك اراده انشائي هست. اگر بگوييم اراده نيست،‌ كذب است. اراده حقيقي هم وجود ندارد پس اراده مّايي هست و اين اراده انشائي هست. اين مطلب كامل شد كه رأي محقق خراساني بيان شد.
 محقق نائيني مي فرمايد: طلب و اراده مفهوما و مصداقا يكي نيست
 اما رأي محبقق نائيني [1] مي فرمايد: طلب و اراده مفهوما و مصداقا متحد نيستند و طلب غير از اراده است و اراده غير از طلب است. با يك تحقيق علمي و دقيق و آن اين است كه «لا شك في ان الاراده من الكيفيات النفسانيه» اراده از مقوله كيف نفساني است و طلب عبارت است از تصدي طالب تحصيل شئ را (التصدي لتحصيل الشئ) مثل اينكه بگوييم طالب العلم كه اين تصدي مي كند تحصيل علم را. اين پرداختن و اقدام عملي براي انجام كار، طلب واقعي است و اين اقدام عملي از مقوله فعل است. مقولات هم جزء‌ مسلمات فلسفه و كلام است كه «المقولات متباينات بالذات لا بالعرض». مقولات با هم ديگري تباين ذاتي دارند و قابل جمع نيست. در نتيجه پس از كه اراده از مقوله كيف و طلب از مقوله فعل بود، دو مقوله كه به هيچ نمي توانند متحد باشند. اتحاد بين مقولتين محال و جمع بين ضدين است. بنابراين بدون هيچ ترديد اراده با طلب متحد نيست. اما در تصديق كه مراجعه كنيم، عالم نفس عالم بسيار وسيعي است. آن نكته اي كه گفته مي شود «اتزعم انك جسم صغير و فيك انطوي العالم الكبري» يكي از آن وسعت ها و بزرگي وسعت عالم ذهن است.
 توضيح: دو عالم وجود دارد
 توضيح بحث: انسان با دو عالم در ارتباط است: 1. عالم خارج كه به آن عالم كون مي گوييم. 2. عالم ذهن كه به آن مي گوييم عالم تعقل. هر دو عالم متعلق حس و درك انسان قرار مي گيرد و ارتباطش برقرار است به اندازه دركش. ارتباط انسان با عالم خارج ارتباط علمي است. موجوداتي كه به آن مي رسد، ‌حس مي كند و محسوسات است. اشياء مربوط خارج مي شود محسوسات. همزه ي وصل حس است و وسيله اتصال حس است. علمي به محسوسات يا به اشياي خارجي تعلق مي گيرد،‌ علم حصولي است. احاطه به معلومات در عالم خارج محدود است و انسان نمي تواند كل موجودات را در قلمرو حس قرار بدهد كه علم انسان نسبت به موجودات قليل است كه قرآن مي فرمايد «وَ ما أُوتيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَليلا» چون شما محاط هستيد و علم كثير محيط است. ما انسان ناقص هستيم. مثلا پيامبر و امام نياز ندارد كه دليل اقامه كنيم كه علمشان كامل است بلكه معرفت به وجودشان كافي است كه داراي علم كامل مي شود چون انسان كامل است و بر موجودات احاطه دارد. مؤيد علمي هم اين است كه گفته مي شود كه علم انسان به اندازه قطره اي است و مجهولات به اندازه اقيانوس است. اما عالم ذهن بزرگتر از عالم كون است. عالم ذهن معلومات مشخص و معيني كه دارد از قبيل علم حضوري است. انسان هر آنچه در عالم ذهن و عالم تعقل از معلومات دارد، مي شود از باب علم حضوري.
 معلومات انسان به چند قسم تقسيم مي شود
 اما اين معلومات به چند دسته تقسيم مي شود: در ابتداء تقسيم بندي كلي به دو دسته تقسيم مي شود: 1. معلومات و متكوّنات ذهني اختياري 2. معلومات و متكوّنات ذهني غير اختياري. آن بخشي كه غير اختياري هست، به دو قسم اصلي تقسيم مي شود: 1. غير اختياري ذاتي. 2. غير اختياري عارضي. آن قسمي كه غير اختياري ذاتي هست، ‌به دو قسم تقسيم مي شود:1. مخصوص انسان. 2. مشترك بين انسانات و حيوانات كه آن معلومات و متكونات ذاتي غير اختياري مخصوص عبارت است از معلومات فطري. انسان معلومات فطري دارد كه ذاتي و غير اختياري و اختصاصي است. شما وسط مدرسه فيضيه برگ پر لطافتي را مي بينيد، عجب زيباست، اين از كجا امد؟ آيا اختياري است و تجربه كرديد يا علت و معلول است يا تقليد است؟ فطرت آدم است كه يكي از آيات خداست و حيوانات اين را ندارند و اين جلوه روح لطيف آدم است. اما بخش معلوم غير اختياري ذاتي مشترك عبارت است غريزه. به طور غريزي آدم خودش را دوست دارد و امنيت را دوست دارد كه يك اسب هم امنيت را دوست دارد و يك آهو هم جاي امن براي خودش انتخاب مي كند كه غريزه است. اما قسم دوم كه غير اختياري عارضي كه اين هم دو قسم است: 1. غير اختياري عارضي روحاني يا ملكوتي. 2. غير اختياري عارضي نفساني و شيطاني. قسم اول عبارت است از الهامات كه مي فرمايد: «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» كه اين غير اختياري و عارضي است يعني هميشه نيست. غير اختياري عارضي نفساني عبارت است از القاءات و خطورات «أَلْقَى الشَّيْطانُ في‌ أُمْنِيَّتِه‌». بنابراين اين مقدار ظرفيت يك فرد است. اما مي بينيم در قسم اول كه اختياري هست، روح درجه بندي دارد: روح ضعيف و روح قوي. آن در اختيارات و كشفياتش هم خيلي قدرت بالا دارد كه آن روح مي شود قوي تا بدانجا كه جسم خودش را كنترل مي كند و روح مي شود قوي تا اينكه در معلوماتش آنقدر مسائل افزوده مي شود كه در كتاب تكوين نمي گنجد. آن روح و آن عالم كه رشد كند، مي رسد به جايي كه اهل مكاشفه بشود. آن روح به جايي برسد كه با انسان كامل بقيه الله الاعظم از نزديك در ارتباط باشد مثل سيد بحر العلوم.
 دو نكته
 بنابراين از اين بحث ها دو نكته را استفاده كنيم:
 1. عالم روح خيلي وسيع است
  1. عالم روح خيلي وسيع است و تمام متكونات روح قابل درك نيست.
 2. روح قوي و متوسط و ضعيف فرق دارند
  2. مي بينيم كه روح قوي و روح متوسط و ضعيف از لحاظ دارايي چقدر فرق دارند. بنابراين ما نمي توانيم بگوييم كه استقراء تام در صفات موجوده نفس ما حاصل شده است، چرا ممكن است طلب يك معناي حقيقي جدا از اراده باشد كه ما انس به خارج داريم و به او التفات نمي كنيم. دركش قطعي نيست و ظرف ذهن ما محدوديت ندارد و وسعت لا يتناهاي امكاني دارد. بنابراين آن فحصي كه دليل بود، هم به مشكل برخورد. فحص كامل اگر ادعاء بشود يك ادعاي خلاف واقع است.
 ما ثابت كرديم كه طلب و اراده با هم فرق دارند از دو مقوله است
  ما با اين تحقيق آن مسئله فحص كاملي كه محقق خراساني فرموده بود، به اثبات نرسيد و اين هدف ما بود. بنابراين بعد از كه از دو مقوله بود و دليلش هم كه فحص بود، به اثبات نرسيد، نتيجتا طلب و اراده با هم اختلاف دارند كه سيد الاستاد قدس الله نفسه الزكيه هم مي فرمايد كه طلب با اراده اختلاف دارد و وحدتي نيست. ادامه بحث جلسه آينده.


[1] 1. اجود التقريرات ، جلد 1 ، صفحه 89.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo