< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مصطفوی

92/01/26

بسم الله الرحمن الرحیم

 
 جمع بندي آراء صاحبنظران نسبت به معني ماده امر
 پس از كه اقوال و آراء فقها و اصولين مطرح شد و شرح داده شد،
 5 قول در معناي امر
 ما حصل اقوال پنج قول مي شود كه اين پنج عبارت اند از 1. طلب و شأن كه اين قول از سوي صاحب فصول اعلام شده است. 2. معناي ماده امر عبارت است از طلب و شئ كه اين قول از سوي محقق خراساني اعلام شد. 3. معناي امر عبارت است از واقعه داراي اهميت كه محقق نائيني اين رأي را اعلام فرموده اند. 4. ماده امر عبارت است از طلب و اراده كه اين قول از محقق اصفهاني است. 5. معناي امر عبارت است از ابراز اعتبار نفساني كه اين قول از سيد الاستاد مرحوم آقاي خويي است قدس الله اسرارهم.
 تحقيق اين اقوال خالي از اشكال نيست
  اما تحقيق اين است كه اين اقوال خالي از اشكال نيست. يك علامتي را كه درباره اشكال به طور كل مي توانيم در نظر بگيريم اين است كه يك قول متّحدي نيست و هر يكي ديگري را نقض و ابرام مي كند پس معلوم است كه يك قول درست و بلا اشكال در كار نيست و الا جا براي اشكال وجود نداشت. اما تفصيل: قولي را كه مرحوم صاحب فصول اعلام مي فرمايد كه عبارت است از طلب و شأن، اين قول از لغت گرفته شده است و لغت نامه ها ماده امر را تفسير مي كنند به طلب و شئ. يك نكته قوت دارد كه پشتوانه لغوي دارد اما معناي ماده امر در اصطلاح با معناي آن در لغت فرق دارد. اين معنا كه از لغت گرفته شده است، تمامي معاني امر در اصطلاح را نمي تواند شامل بشود. مثلا در قرآن كريم مي خوانيم خداي متعال مي فرمايد: «أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْر» [1] كه در اينجا خلق و امر را خدا براي خودش نسبت داده، نه به معناي شأ‌ن است و نه به معناي طلب. بنابراين اين قول اول فقط لغوي است درست است ولي كامل نيست. قول دوم كه محقق خراساني اعلام فرمودند كه ماده امر عبارت است از طلب و شئ كه نسبت به اين قول محقق اصفهاني اشكالي داشتند كه اشكالشان درست هست كه فرمودند كه اگر بنا بشود ماده امر با شئ به يك معنا باشد، بايد يكي به جاي ديگري بكار برود در حالي كه با تتبع مي بينيم كه چنين چيزي نيست. مثلا اگر فرسي را ببيند مي تواند بگويد «رأيت شيئا عجيبا» اما نمي تواند بگويد «رأيت امرا عجيبا». (در اصطلاح اصول كه وجدان مي گوييم، منظور از وجدان واقعيت هاي عيني است كه در اصطلاح امروز مي شود تحقيقات ميداني) بنابراين اشكال محقق اصفهاني وارد بود و مضافا بر آن مي توانيم بگوييم كه شئ به هيج وجه نمي تواند معنا براي ماده امر باشد.
 آيا منظور از شئ مصداق شئ است يا مفهوم
 براي اينكه پس از كه گفته شود كه شئ معناي امر است، سوال مي كنيم كه منظور از اين شئ مصداق شئ هست يا مفهوم شئ و معناي سوم نداريم؟ اگر مصداق شئ هست كه وجدانا مصداق شئ نيست و اگر مفهوم شئ هست كه به طور واضح مي بينيم كه مفهوم شئ، تعقلا اوسع است و امر با مفهوم شئ مساوي نيست. پس اگر بگوييم مصداق شئ هست، وجدانا درست نيست و اگر بگوييم مفهوم شئ هست، عقلا درست نيست. بنابراين با توضيح و تحقيق بسيار درست و كامل معناي امر شئ نمي تواند باشد. قول سوم محقق نائيني فرمودند كه ماده امر عبارت است از واقعه داراي اهميت، تحقيق اين است كه ماده امر معنايش اين نيست براي اينكه واقعا معنا دارد براي خودش و معناي امر كه هميشه يك شئ محقق واقع شده در خارج كه نيست. نكته دوم از اشكال، سيد الاستاد [2] نقدا علي استاده مي فرمايد: اگر شما بگوييد كه امر عبارت است از واقعه ذات اهميت، اهميت بايد قيد باشد و قيد در تعريف مؤثر است و جدا از مقيد نمي تواند باشد، در حالي كه مي بينيم امر بدون اهميت هم هست. در تتبع وجدانيات مي گوييم يك امر بي اهميتي بود كه اگر اهميت قيد بود،‌ اين اصطلاح درست نبود.
 اما نظر محقق اصفهاني كه امر طلب و اراده است
 قول چهارم: محقق اصفهاني فرمودند كه معناي امر واحد است و آن عبارت است از طلب و اراده. بعد فرمودند براي تمام مصاديق امر كه تتبع شده است، معناي طلب و اراده تطبيق مي كند منتها با يك تصرف مختصري كه بين همه اشيايي كه امر به آن اطلاق مي شود، در معرضيت طلب هستند و همه آنها را به قرينه عول مطلوب مي گوييم پس همه مصاديق امر مطلوب و مقصود است. تحقيق اين است كه فرمايش ايشان به تمام وضوح به اشكال بسيار صريحي برمي خورد و آن اين است كه ما معناي حقيقي امر را مي خواهيم بفهميم و آن معناي حقيقي امر تطبيق كند به موارد شتي و مصداق هاي پراكنده اما براساس توجيه شما مصاديق مي شود معناي امر بالعنايه مجازا. چون شما مقصود از طلب و اراده، مطلب و مقصود را در نظر بگيريد بالعنايه و آن مي شود معناي مجازي و معناي حقيقي نيست. ثانيا اين توجيه متفاهم عرف نيست. بحث ما در وضع لفظ و معناست. وضع لفظ و معنا بايد برابر با فهم و برداشت عرف باشد. اين برداشتي كه كرديد با عنايت و با دقت هست و از فهم عرف بيرون است. بنابراين معناي امر فقط طلب و اراده نيست.
 اما قول پنجم خلط شده بين معني ماده امر و صيغه امر
 قول پنجم كه معناي ماده امر عبارت است از ابراز اعتبار نفساني. تحقيق اين است كه اين فرمايشي كه نسبت داده شده به سيد الاستاد قدس الله اسرارهم به احتمال بسيار قوي خلط شده است در تقريرات بين معناي ماده امر و معناي صيغه امر. ابراز اعتبار نفساني معناي صيغه امر است. ابراز اعتبار نفساني در مرحله انشاست كه ايشان انشاء را معنا كردند، فرمودند: ابراز اعتبار نفساني و آن تطبيق مي كند با صيغه امر. ما الان ماده امر بدون اينكه به صيغه «امرتُ» باشد، اين را معنا كنيم كه امر به معناي ابراز اعتبار نفساني نيست. به احتمال بسيار زياد ايشان مي فرمايند كه صيغه امر مدلولش ابراز اعتبار نفساني است و در تقرير خلط شده است بين ماده امر و صيغه امر. شاهدش اين است كه در مصباح الاصول مقرر مصباح ماده امر را همان طور اعلام كرده است كه محقق خراساني مي فرمايد. فرمايش محقق خراساني با يك توضيحات و يك خصوصيات انتخاب و اعلام مي كند و اما در محاضرات همين فرمايش محقق خراساني شرح داده مي شود بعد مي فرمايد: «و الصحيح انه بمعني ابراز الاعتبار النفساني» كه احتمالا بين اين دو مطلب يك اشتباهي در تدوين و طبع به وجود آمده است. بنابراين معناي ماده امر كه به هيج وجه نمي تواند ابراز اعتبار نفساني باشد و آن فقط معناي صيغه امر است. پنج قول شرح داده شد و تحقيق انجام گرفت.
 اما تحقيق اين است كه اين معاني جزء بود ولي تمام معنا نبود
 تحقيق اين است كه اين مواردي كه گفته شد هر كدام جزء مصداق معناي ماده امر بودند ولي كل معنا نبود. فرق بين اصطلاح مصداق و معنا اين است كه مصداق جزء‌ معناست و كل معنا نبود.
 معني اصلي امر يك مفهوم كلي است
 اما معناي اصلي ماده امر عبارت است از يك مفهوم كلي و به تعبير استادنا العلامه شيخ صدرا باكويي قدس الله نفسه الزكيه: «بسيط الحقيقه كل الاشياء و ليس بشئ منها». با تطبيق نظر ايشان «بسيط الحقيقه كل الاشياء» عبارت از اين است كه يك مفهوم كلي مثل «انسان» كه كل افراد انسان هست وليكن هيچ يك از آنها نيست به معناي تطبيق كامل. همه آنها هست به عنوان مفهوم كلي. امر يك مفهوم بسيط الحقيقه است كه يك حقيقت بسيط دارد و كلي. تمامي مصاديقي كه براي امر گفتيم مثل«أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْر يا «قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي»‌ و« أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم»‌ و امر به معناي فعل و امر به معناي عجيب و امر به معناي غرض، تمامي مصاديق كه اشاره شد كاملش را با تتبع مي توانيم فرا بگيريم كه مصاديق زيادي است، همه اين مصاديق در حقيقت مصداق ها براي يك مفهوم كلي هست به نام امر. مفاهيم كلي مثل مفهوم شئ و مفهوم وجود و مفهوم صورت كه اينها مفاهيم كلي است و اگر سوال شود كه مفهوم خود شئ چيست كه معناي خاصي براي نمي توان آورد. شئ يك مفهوم كلي است و معنا كه مي كنيد مي گوييد يك مفهوم كلي است و اين همه مصاديق دارد با چه اختلافي از ممكن تا واجب.
 مفهوم كلي و مصاديق دو صورت دارد
 در مفهوم كلي و مصاديق دو صورت كار وجود دارد: صورت اول اين است كه غلبه بر عموميت مفهوم است و تعدد و كثرت مصداق در مرحله بعدي قرار دارد. مثل وجود و مثل شئ كه عموميت مفهوم در غلبه كاملا ملموسي واقع هست و تعدد مصاديق هرچند زياد است، عموميت مفهوم همه را شامل مي شود. صورت دوم عبارت است از اينكه غلبه با كثرت افراد است. عموميت مفهوم كم رنگ و ضعيف ديده مي شود مثل صورت. لفظ و ماده «صورت» يك معناي اسمي و مفهوم كلي است و مصاديق زيادي دارد كه مصاديق با هم همخواني ندارند ولي مفهوم عموميت دارد و همه را شامل مي شود مثل اينكه عكس انسان را مي گويد صورت و در برابر ماده هم مي گويند صورت و صورت ذهني مي گويند صورت و وجوب را مي گويند صور كه مصاديق مختلفي دارد صورت وليكن مفهوم كلي كه خود اين لفظ دارد از لحاظ استعمال براساس عواملي يا غلبه استعمال يا قرائن، غلبه با كثرت افراد است. عموميت مفهوم در حالت ضعف و مرتبه پايين قرار دارد. تكثر اين صورت ها برجسته تر است. بنابراين تا بگوييم همه اين مصاديق مندرج است تحت عنوان يك مفهوم اسمي به لفظ صورت، بايد با دقت تصور كند چون عموميت مفهوم درجه بعدي آن است و كثرت افراد برجستگي دارد.
 ما نحن فيه كه ماده امر از قسم دوم است
 مثال ما از همين قسم دوم است كه مفهوم امر به معناي يك مفهوم كلي در مرتبه پايين قرار دارد و از برجستگي خاصي به عنوان يك مفهوم كلي مثل مفهوم شئ و مثل مفهوم وجود با آن برجستگي نيست. غلبه در عموميت عام نيست. تكثر مصاديق برجستگي دارد مثلا «الا له الخلق و الامر» و فعل و دستور و شأن و طلب كه همه اين مصاديق مختلف است. چون مصاديق برجسته هستند و مفهوم كلي در وضعيت كم رنگ قرار دارد، تطبيق آن مصاديق به آن مفهوم كلي تصور و تدبر و انديشه مي طلبد. امر مفهوم كلي است مثل شئ كه معناي خاص ندارد كه مصاديق مختلف دارد كه آن مصاديق همه مي شود مصداقها براي امر و هيچ يك از استعمال و اطلاق امر را نسبت به آن مصداق در نظر بگيريد از قلمرو مفهوم امر بيرون نيست. پس مفهوم امر با اين تعريف شد جامع و يك مورد هم مجازي نداريم كه درست و اصل هم همين است. قرآن هم آن معاني متعدد براي امر بكار مي برد همه حقيقت است و همه از مصداقهاي امر است كه اين هم مقتضاي اصل است و هم مناسب بيان قرآن. همين طور هر كجا كه اطلاق امر را ببنيد براي طلب و براي شأن و براي شئ و واقعه مهم، همه اينها مفهوم كلي امر شامل مي شود و هيچ اشكالي برنمي خوريم كه معناي متعدد كدام است و معناي واحد كدام است. در اين باره يك كمك هم از بيان محقق خراساني هم مي توانيم استفاده كنيم و آن اين است كه ايشان فرمودند امر معناهاي متعدد ندارد و مصاديق مي شود و يك معنا. از بيان محقق نائيني هم كمك مي گيريم كه داراي اهميت است.
 نظر امام خميني مطابق تحقيق ماست
  بعد از تتبع برخوردم به رأي و ديدم كه امام خميني [3] مي فرمايد: ماده امر وضع شده است براي مفهوم مشترك بين هيئات و موضوع له ماده معناي اسمي است. درست همين است كه به عرض شما رسانده شد. معناي اسمي يعني كلي است و جامع است بين همه موارد يعني وضع شده است براي مفهوم و يك مفهوم كلي جامع بين همه اين موارد كه درست با واقعيت ها تطبيق مي كند. فقط يك نكته را بايد از اختفاء بيرون بياورد و آن اين است كه بگوييم امر وضع شده است براي مفهوم كلي. موضوع له كه مفهوم كلي بود، يك معناي جامع بين همه اين مصاديق هست. براي همه حقيقت از يك سو و شامل همه مي شود از سوي ديگر و مثل و مانند زيادي هم دارد مثل صورت و ماده يا مثل شئ و وجود. بنابراين رسيديم به اين نتيجه كه ماده امر وضع شده است براي مفهوم كلي منطبق بر همه اين مصاديق و همه را پوشش مي دهد و هيچ مجازي هم در كار نيست. براي بعضي از مصاديق كه استعمال بيشتر شده است يا در محل ابتلاء‌ بوده است ممكن است يك مقدار ظهور و بروز داشته باشد كه او بوسيله قرائن و استعمالات است و ضرري ندارد. بنابراين امر معنايش روشن و مشخص شد و همه اقوالي كه گفته شد را هم داخل محدوده قرار داديم و هيچ قولي از دايره بيرون نيست و امام خميني هم دقيقا همين رأي را انتخاب كرده اند.


[1] 1. سوره اعراف ، آيه 54.
[2] 1. اجود التقريرات ، جلد 1 ، صفحه 86 در پاورقي.
[3] 1. مناهج الاصول ، جلد 1 ، صفحه 238.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo