< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مصطفوی

91/10/02

بسم الله الرحمن الرحیم

 تصوير جامع بر مبناي قول به اعم
 تصوير قدر جامع بر مبناي قول به اعم : پس از كه بر مبناي قول صحيحي بحث تصوير جامع كامل شد ،
 محقق خراساني مي فرمايد بر اين قول تصوير جامع در نهايت اشكال است و مستلزم محال است
 محقق خراساني مي فرمايد كه تصوير جامع بر مبناي اعمي در نهايت اشكال است كه گفته مي شود مستلزم محال مي شود ؛ براي اينكه صحيح و فاسد يك حقيقت داشته باشد ، خلف و تناقض و محال است. صاحبنظران ديگر اصول ، وجوهي درباره تصوير جامع بر مبناي قول اعمي ارائه داده اند.
 وجوهي كه برگرفته از كلام شيخ انصاري كه تصوير جامع بناء بر قول به اعم ممكن است
  محقق خراساني اين وجوه را برگرفته از تقريرات شيخ انصاري نقل مي كند كه صاحبنظران بر اين هستند كه تصوير جامع بر قول به اعم هم كار ممكني است و در اين رابطه چند وجه به ثبت رسيده است.
 وجه اول برگرفته از كلام صاحب قوانين
 وجه اول : شيخ انصاري [1] مي فرمايد : درباره تصوير جامع بر مبناي قول به اعم ، محقق قمي [2] مي فرمايد : جامع بر مبناي قول به اعم عبارت است از وضع مثلا صلاه براي اركان خمسه . آنچه در بين همه افراد صلاه به عنوان جامع يعني تشكيل دهنده حقيقت صلاه در نظر هست ، همين پنج ركن است ؛ نيت و تكبير و قيام و ركوع و سجود. لذا حكم فقهي اين است كه اگر از اركان نماز چيزي كم يا زياد شود ، مبطل است عمدا باشد يا سهوا ،‌ اين نشان مي دهد كه حقيقت و معناي موضوع له صلاه به عنوان يك جامع كه بر همه افراد وجود داشته باشد ، اين اركان است.
 محقق خراساني مي فرمايد : اين وجه مانع الاغيار نيست و اشكالات وارد است
 محقق خراساني مي فرمايد اين وجه اشكالات متعددي دارد كه نمي توان به اين وجه ملتزم شد : 1. اين تصوير جامع ، مانع الاغيار نيست ؛ براي اينكه 1. مي بينيم بعضي از افراد صلاه قطعا فاقد يك ركن از اركان هستند و صلاه صدق مي كند و شرعا هم مجزي هست مثل صلاه عاجز از قيام .
 دومين اشكال وجه اول جامع الافراد نيست
 2. اين تصوير جامع الافراد نيست يعني مطرد نيست؛ براي اينكه اگر فرض كنيم شخصي در حالت اختيار فقط پنج ركن را بجا بياورد ، صلاه صدق نمي كند .
 اشكال سوم مستلزم استعمالات مجازي مي شود
 3. اين تصوير مستلزم استعمالات مجازي مي شود ؛ صلاه براساس وجهي كه گفته شد ، وضع شده است براي يك جزئي از صلاه كه پنج ركن جزئي از صلاه هست و بعد استعمال مي شود اين صلاه براي يازده جزء كه موضوع جزء و استعمال كل ، لفظي كه وضع شده باشد براي جزء و استعمال مي شود در كل ، طبيعتا مي شود مجاز واضح و علاقه كل و جزء در مجازات به عكس اين تصوير هست ؛ وضع به كل و استعمال به جزء مثلا انسان براي رقبه بكار مي رود پس اولا علاقه اجازه نمي دهد و اگر هم اجازه بدهد ، استعمالات مجازي است و ما مي بينيم كه خلاف فهم و خلاف ظهورات در استعمالات است به اين صورت كه لفظ صلاه براي يازده جزء استعمالش حقيقي است در حالي كه بر فرض تصوير جامعي كه در اين وجه اعلام شد ، بايد استعمال مجازي باشد.
 وجه دوم صلاه وضع شده براي معظم اجزاء
 اما وجه دوم كه وجهي است منصوب به معروف اصحاب: گفته مي شود همين لفظ صلاه مثلا وضع شده است براي معظم اجزاء ؛ اولا عدد لزوم ندارد و ثانيا بيشتر از نصف ، اگر اجزاء را يازده فرض كرديم ، مي گوييم وضع براي شش تا و آن معظمي كه صلاه به آن مقدار صدق مي كند . به عبارت ديگر مي گوييم صلاه وضع شده است براي مسماي صلاه با صدق عرفي . هر كجا صلاه صدق كند و صدق عرفي جامع است براي همه افراد صحيح و اعم. كسي كه نماز باطل مي خواند ، عرف مي گويد نماز مي خواند و صدق عرفي مي كند پس وضع براي اعم است و جامع صدق عرفي است و ظهورات و تحقيقات ميداني هم جواب مي دهد ؛ هر كجا برويم استقراء كنيم مي بينيم كه صلاه بر صلاه كامل هم صدق مي كند و بر صلاه فاسد هم صدق مي كند حتي در لسان پيامبر كه در مسجد ديد كسي را كه نماز مي خواند و ركوع و سجودش را كامل نمي كرد فرمود تا با اين نمازي كه مي خواني با دين من از دنيا نمي رود كه نماز صدق مي كند.
 محقق خراساني مي فرمايد : اين هم اشكالي دارد كه قابل دفع نيست و همان اشكال استعمال مجازي در وجه قبلي
 محقق خراساني مي فرمايد : اشكالي كه در اين وجه متصور است ، اشكالي اخيري است كه در وجه اول گفته شد؛ وضع شده است براي بعض و استعمال بشود در كل ، از مصاديق برجسته مجاز خواهد بود. اما آن دو اشكال اول انعكاس و اطراد اينجا وارد نيست ؛ چون گفتيم صدق اسم بكند؛ جايي كه صدق اسم نمي كند خارج است (مانع الاغيار) جايي كه صدق اسم مي كند داخل است (جامع الافراد) .
 اشكال دوم اين وجه تبدل حقيقت است
 اشكال دوم : لزوم تبدل و تردد ؛ محقق خراساني مي فرمايد اين وجه از وجوه تصوير جامع بر مبناي قول اعمي موجب تبدل و تغير حقيقت مي شود ؛ يك حقيقت در افراد خودش كه اسم حقيقت برايش ثبت بشود و جامع حقيقي به حساب بيايد ، ثبات دارد و يك حقيقت است مثل حيوانيت در بين افراد حيوان . اما اينجا تبدل پيدا مي كند مثلا در صلاه مختار قيام جزء حقيقت صلاه است و در صلاه عاجز قيام جزء حقيقت نيست پس آن حقيقت ثابتي كه جامع باشد ، وجود ندارد.
 اشكال سوم موجب تردد مي شود
  اشكال سوم : اين قول موجب تردد مي شود ؛ ما در تشخيص حقيقت به تردد و ترديد روبرو مي شويم مثلا مي گوييم حقيقت يا جامع شش جزء‌هست و در يك صلاه مختار ما بخواهيم اين جامع را معرفي كنيم ، كدام شش تا ؟ آيا قيام جزء اين شش تاست و آيا تشهد جزء اين شش تاست يا چهار تا از اجزاء هست و دو تا از شرائط است ، حقيقت جامع شناسايي نمي شود.
 اما وجه سوم تنظير وضع الفاظ عبادات به اعلام شخصيه
 اما وجه سوم : تنظير وضع الفاظ عبادات به اعلام شخصيه ؛ شيخ انصاري در تقريرات نقل مي كند مي فرمايد: در مثال «زيد» اين لفظ وضع شده است براي يك فرد كه اين فرد از صغر تا كبر از سلامت تا بيماري و با همه اوصاف و حالات به اسم زيد هست و همان بوده كه هست پس محور وضع آن ذات است و آن حقيقت است و حالات در مسما تاثيرگذار نيست ، صلاه همين طور وضع مي شود براي ذات عبادات اما حالات مثل حال حضر، حال سفر، حال اختيار، حال اضطرار تمامي اين اوصاف عوارض است .
 محقق خراساني اشكالي دارد كه قياس مع الفارق است
 درباره اين وجه سوم هم محقق خراساني اشكال مي كند كه خلاصه اشكالشان اين است كه اين تنظير از قبيل قياس مع الفارق است . علم شخصي كجا و صلاه براي اجزاء و شرائط كجا و با هم فرق مي كند و زيد در خارج تشخص دارد و يك وجود خارجي است و داراي يك حقيقت جوهري است و وحدتش جوهري است و تبدلاتش حركت جوهريه است و در حركت جوهريه امتداد يك حقيقت است و در حالات و اوصاف و عوارض ، ذات ثبات دارد در حال حركت از بالقوه تا بالفعل. اما صلاه اسم است براي يك عده از شرائط و اجزاء تركيب اعتباري پيدا كرده و اين تركيب اعتباري حد خاص و تشخص ماهوي به معناي يك ذات جوهري و واقعي ثابت ندارد بنابراين قابل مقايسه نيست و ثبات حقيقت در حقائق جوهريه قابل قبول است اما ثبات در تركيبات اعتباري نسبت به ذات يك مركب زمينه ندارد و ذاتي جوهري وجود ندارد تا بگوييم از ابتداء تا انتها يك وجود و يك حقيقت است.
 وجه چهارم تنظير الفاظ عبادات به مركبات عجيني
 وجه چهارم : تنظير الفاظ عبادات به مركبات معاجين ؛ در اين وجه گفته مي شود كه صلاه مثل مركبات و معاجين وضع شده است براي تام الاجزاء و الشرائط اما براي افرادي كه نقص دارد ، بعضي از اجزاء و شرائط ندارد ، براي آن اجزاء هم استعمال مي شود و استعمالش حقيقت است به دو صورت است : يا به صورت تنزيل يا به صورت تعين ؛ به صورت تنزيل كه همان فرد فاقد كه الان قيام ندارد، نازل منزله فرد كامل كه قيام دارد، قرار مي گيرد. حقيقت صلاه فاقد اجزاء صلاه هست حقيقتا با قيد ادعاء كه اين مي شود استعمال حقيقي و مجازي نيست ولكن حقيقت ادعائي . اما صورت دوم كه بگوييم اين استعمال حقيقي است در شكل تعين ؛ مناسبت آن قدر قوي است كه نياز به كثرت استعمال ندارد تا تعيني بشود ، تعيني بر اثر كثرت استعمال مي آمد و مناسبت اگر خيلي قوي بود ، در اولين استعمال مي شود گفت وضع تعييني يا وضع تعيني به معناي دوم كه نياز به كثرت استعمال ندارد و استعمال در صحيح و فاسد مي شود استعمال حقيقي .
 وجه پنجم تنظير الفاظ عبادات به وضع اوزان و مقادير
 وجه پنجم : تنظير وضع الفاظ عبادات به وضع مقادير و اعداد و ارقام : يك من يك كيلو ،‌ اين اوزان و مقادير ، وضع مي شود براي حد خاصي اما با كم و زياد اندكي آسيب پذير نيست مثلا يك كيلو كمي كمتر باز هم استعمال مي شود لذا صلاه هم وضع شده است براي حقيقت صلاه آن مقدار كه مجزي باشد و با يك مقدار كم و زياد ، ‌حقيقت ثبات خود را دارد و كل افراد را زير پوشش قرار مي دهد ودر همه افراد وجودش به عنوان جامع محفوظ است.
 محقق خراساني مي فرمايد اين وجه هم اشكال قياس مع الفارق را دارد
 محقق خراساني اين دو تا وجه را مي گويد مثل وجه سوم قياسش با وضع الفاظ عبادات قياس مع الفارق است ، شرح و توضيح تكميلي وجوه تصوير جامع بر قول اعمي درس بعد.


[1] . مطارح الانظار ، ص 7.
[2] . قوانين الاصول ، ج 1 ، ص 60.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo