< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مصطفوی

91/09/27

بسم الله الرحمن الرحیم

 ولادت امام باقر سلام الله تعالي عليه بر اساس روايتي بر شما مبارك باشد.
 ادامه بحث از شرائط بحث صحيح و اعم
 موضوع بحث ما شرائط بحث صحيح و اعم : شرط اول را گفتيم كه حقيقت شرعيه ثابت باشد و گفتيم كه شيخ انصاري فرمودند هر چند حقيقت شرعيه ثابت هم نشود، جاي بحث براي صحيح و اعم هست . اما پس از كه با واقعيت مي نگريم مي بينيم كه حقيقت شرعيه ثابت است كه در بحث قبلي ثابت شد كه حقيقت شرعيه ثابت است يا تعييني يا تعيني . بنابراين شرط اول حاصل و فراهم است.
 شرط دوم عبارت است از تصوير جامع
 شرط دوم از شرائط بحث صحيح و اعم عبارت است از تصوير جامع ؛ محقق خراساني مي فرمايد : لا بد من تصوير جامع في البين علي القولين ، بنابر قول صحيحي و بنابر قول اعمي بايد قدر جامعي تصوير شود كه آن قدر جامع موضوع له باشد براي صحيح بنابر قول صحيحي و آن قدر جامع موضوع له باشد براي صحيح و فاسد بنابر قول اعمي. قدر جامع براي اين ضرورت دارد كه اين صحيح و اعم وضعش از قبيل عامين هست ؛ وضع عام و موضوع له عام و نحوه وضع از قبيل مشترك معنوي است ؛ در مشترك معنوي موضوع له قدر جامع است بنابراين قدر جامع بايد تصور بشود.
 محقق خراساني مي فرمايند : قدر جامع بنابر مبناي قائلين به صحيح در كمال وضوح است اما بر مبناي قائلين به اعم در غايت اشكال است
 آنگاه مي فرمايند : تصور قدر جامع بر مبناي قائلين به صحيح در كمال وضوح است و تصوير قدر جامع بر مبناي قائلين به اعم در غايت اشكال است. از اين عنوان جهت و رأي و مذاق محقق خراساني روشن است كه مبناي صحيحي درست است.
 مبناي محقق خراساني در قدر جامع بنابر قول صحيحي
 بر مبناي قول به صحيح مي فرمايند: قدر جامع به اين صورت است كه ما براي مثلا كل صلوات يعني صلاه صبح و ظهر و عصر و مغرب و عشاء تماما و قصرا ، حضرا و سفرا ، اختيارا و اضطرارا، براي همه اين افراد صلاه ما يك عنوان مي توانيم در نظر بگيريم كه عبارت باشد از نهي از فحشاء و منكر كه همه اين نمازها يك اثر دارد و آن اين است كه ناهيه از فحشا و منكر است يا اثر ديگري را اعلام كنيم كه عروج است اگر از منظر سلوك مي بينيد مي شود نهي از فحشاء و منكر ، اگر از منظر عرفان ببينيد مي شود معراج ، عرفان مرحله عروج روح آدم است و سلوك مرحله حركت درست در مسير حق هست تا مي رسد تا حد وصال كه مي شود قربان كل تقي . ما يك اثرش را در نظر مي گيريم كه ناهيه از فحشا و منكر است.
 چرا با اينكه بعضي ها نماز مي خوانند ولي نمازشان ناهيه عن الفحشاء نيست
 سيد الاستاد در جهت توضيح اين معنا يك چند سطري از اصول و فقه بيرون رفته تحت عنوان ارشاد كه اين تنهي عن الفحشاء و المنكر را جواب داده كه بعضي ها مي گويند كه الصلاه تنهي عن الفحشاء و المنكر كه صلاه هست ولي نهي از فحشا‌ و منكر ديده نمي شود. مي فرمايد در مرحله نظري و عملي : در مرحله نظري خود مفاهيم و عبوديت اياك نعبد و اهدنا الصراط المستقيم انسان را به سمت خدا مي برد و از غير خدا مخصوصا از منكرات به دور شدن هست اما از لحاظ عملي خود عبادت مخصوصا نماز يك ارتباط ملموس عند اهل بصيره بين عبد و معبود به وجود مي آيد كه ارتباط هم ارتباط عبوديت و حبل اللهي است اين ارتباط در عالم واقع مثل يك نخ باريكي نوري به روح آدم بسته شده تا سمت و سوي خدا و اجازه نمي دهد كه به طرف ظلمات برود و بعد يك تجربه ديني ثابت است كه آن كسي كه اهل نماز است حسن عاقبت دارد .
 سوال و جواب خداوند يكي از نعمت هايي كه داده و جزء تجليات روح آدم است، ذوق است. از زيبايي باطني انسان يكي ذوق است و از الطاف جليه خداست . استحسان نيست بلكه ذوق معرفتي است ؛ ذوق معرفتي از دل برخيزد و به دل بنشيند و ذوق استحساني از نفسانيت هست و وساوس و شيطانيات. بعد از كه اين مطلب را اينگونه معنا كرديم ، ناهيه از فحشا اثر جميع افراد نماز شد .
 جامع بنابر قول صحيحي از قاعده فلسفي هم استفاده مي شود
 اما جامع از قاعده استفاده مي كنيم ؛‌ قاعده فلسفي به نام برهان سنخيت كه الواحد لا يصدر منه الا الواحد و الواحد لا يصدر الا من الواحد ؛ محققين از فلاسفه مي گويند اين قاعده دومي درست است ولي اولي مخدوش است . الواحد لا يصدر الا من الواحد درست است و بر اساس برهان سنخيت است؛ يك معلول فقط از يك علت صادر مي شود . شما اگر در عرف مي گوييد كه اين كار علل و عوامل زيادي دارد ،‌ اين تعبير عرفي است كه اجزاء علت را علت مي گوييد ، علت كه كامل بشود، معلول واحد فقط از يك علت در يك آن بيشتر معنا ندارد. در آن واحد با دستتان يك آيه را مي نويسد كه الصلاه تنهي عن الفحشاء و المنكر همين جمله در همين آن از يك علت صادر مي شود و دو سه تا علت امكان ندارد . اما قاعده الواحد لا يصدر منه الا الواحد مخدوش است كه مي تواند يك علت در زمان هاي مختلف معلول هاي متعددي هم داشته باشد ، به آن كار نداريم ، ما به اين قاعده كار داريم كه الواحد لا يصدر الا من الواحد ، واحد اينجا ناهيه از فحشا هست ، اين اثر خاص از علت خاصي صادر مي شود و اين اثر كشف ميكند از يك موثر واحدي كه آن جامع است كه قابل تصور است ؛ چون صلوات صحيحه همه آنها ناهيه از منكر هستند و آن اثر واحد كه ناهي باشد، كشف مي كند از موثر واحد كه آن جامع است. اسم در جامع عنواني لازم نيست ؛ چون اسم عنوان دخل در حقيقت شئ ندارد ، اسم نداشته باشد و به هر عبارتي كه به ذهنتان مي آيد بگوييد بهترين عبادت بگوييد عبادت ويژه يا حساسترين عبادت كه جامع بين افراد صلاه بشود ، تعبير آزاد است ولي يك جامع واحدي است بين همه افراد صلاه ،‌ اين تصوير جامع كه واضح است و وجود دارد، زمينه براي بحث صحيح و اعم آماده مي شود و مي توانيم بگوييم كه عبادات مثلاه صلاه ، وضع شده است براي همين قدر جامع .
 اشكال شيخ انصاري به تصوير جامع بنابر قول صحيحي و جواب مرحوم آخوند
 اما شيخ انصاري [1] درباره تصوير جامع نسبت به قول به صحيح ، اشكالي دارند كه محقق خراساني آن اشكال را ذكر مي كند و جوابشان را ارائه مي دهند، مي فرمايند و الاشكال كه منظور همان اشكالي كه شيخ فرمودند ، كه اگر اشكال بشود كه جامع ممكن نيست ؛ براي اينكه جامع كه تصور بشود‌، از دو حالت بيرون نيست : يا جامع را به صورت مركب تصور مي كنيم يا جامع را بصورت بسيط؛ اگر به صورت مركب تصور بشود، كه جامع نمي تواند باشد ؛ براي اينكه جامع مركب مثلا شما تصور كنيد كه جامع بين افراد صلاه عبارت است از يك مركب ده جزئي و اين با واقع تطبيق نمي كند ؛‌ هميشه ده جزء در بين كل افراد وجود ندارد ، صلاه مسافر و صلاه محضور و صلاه معذور و صلاه غرقاء ، اجزاء فرق مي كند و در شكل مركب تصوير جامع ممكن نيست ؛ چون تصوير جامع معنايش اين است كه يك حد معين در همه افراد در شكل و يك اندازه بايد وجود داشته باشد و اين قابل تطبيق نيست. اما تصوير جامع به شكل بسيط كه مي گوييم جامع ما مركب نيست بسيط است ؛‌ بهترين عبادت و اولين عبادت كه بسيط است ، اين بسيط هم به دو صورت تصور مي شود: 1. بسيط مطلوب است 2. جامع بسيط معاد است ،
 اگر جامع را بسيط معاد فرض كرديم به اشكالات متعددي بر مي خورد
 ‌اگر گفتيم جامع بسيط در صلوات مطلوب است ، قابل التزام نيست و به اشكالات متعددي برمي خورد : مستلزم تقدم شئ بر نفس مي شود به اين صورت كه جامع كه مامور به شرع هست قبل از امر بايد باشد و اگر گفتيم آن مطلوب است ، مطلوب بعد از طلب مي آيد و طلبي باشد تا بگوييم كه به چيزي كه تعلق گرفته است آن مي شود مطلوب ، بنابراين از جهتي كه جامع مامور به شرعي است ، قبل از طلب است و از جهتي كه مطلوب طلب است ، بعد از طلب است . پس تقدم شئ كه مطلوب باشد بر نفس شئ كه خود مطلوب است لازم مي آيد. هر موقعي گفتيم تقدم شئ بر نفس شئ ، مستلزم دو اصل محال فلسفي دارد : دور و خلف . اشكال دوم درباره مطلوب اين است كه اگر بگوييم جامع ، مطلوب است ، مستلزم ترادف بين متخالفين مي شود ؛ ترادف مترادفين درست است اما ترادف متخالفين خلف است . به اين صورت ترادف متخالفين مي شود كه مستلزم اين مي شود كه لفظ مطلوب با لفظ صلاه در اين مثال مترادف باشد چون صلاه را گفتيم كه قدر جامعش مطلوب كه خودش هست و بايد مترادف باشد در حالي كه متخالف است ، لفظ صلاه يك معنا دارد و لفظ مطلوب مفهوم ديگر. اشكال سوم : اين است كه با اين تصوير جامع بسيط مبناي صحيحي متلاشي مي شود ؛ مبناي صحيحي جريان برائت است ،‌ مي فرمايد: اگر شك در جزئيت شئ اي بكنيم كه حالت سابقه نداشته باشد، اصل برائت جاري مي شود و نفي جزئيت اعلام مي شود به مقتضاي برائت ، اين مبناي صحيح است اما اگر قدر جامع را بسيط گرفتيد و آن هم مطلوب شرع بود، شك جزئيت در مطلوب بدهيد ، مي شود شك در تحصل مطلوب و بر مي گردد به شك در خود مطلوب نه شك در قيد زائد ، شك در تحقق ذات كه بود ، در اصطلاح اصول مي گويند شك در محصل و در شك در محصل جاي برائت نيست بلكه جاي احتياط است. اين برخلاف مبناي صحيحي است كه صحيحي مي گويند در شك در جزئيت مامور به برائت جاري مي شود ، با اين سه اشكال تصوير جامع به مانع برمي خورد. پس اشكالات شيخ نسبت به تصوير جامع مسجل و روشن شد ،
 اشكالات در صورتي است كه منظور از قدر جامع مطلوب باشد اما اگر قدر جامع مراد باشد به اشكال برنمي خورد
 الان جوابش را محقق خراساني مي فرمايد : اين اشكالي در صورتي بود كه اگر منظور از قدر جامع مطلوب باشد و اما اگر قدر جامع، مراد باشد كه در كفايه مي گويد لازم مساوي ، اشكال اول وارد نيست كه تقدم شئ بر نفس شئ لازم نمي آيد ؛ چون مراد قبل از طلب هست و بعد از طلب آن مراد وصف ديگري مي گيرد كه مراد مطلوب مي شود و مشكلي ندارد ، اشكال اول مندفع است اما دو اشكال ديگر كه ترادف و عدم جريان برائت به قوت خود باقي است در نتيجه با اين اشكالاتي كه طرح شد ، تصوير جامع براي عباداتي كه وضع شده براي معناي صحيح باشد، امكان ندارد.
 جامع نه مركب است و نه بسيط بلكه عنوان كلي منتزعي هست كه اين عنوان كلي نياز به اسم ندارد
 اشكالي كه گفتيم محقق خراساني مي فرمايد كه اين اشكال مندفع است به اين صورت كه منظور ما از تصوير جامع نه مركب است كه اشكالش واضح است ونه بسيط است به هر دو قسمي كه گفته شد بلكه منظور از قدر جامع يك عنوان كلي منتزع كه آن عنوان كلي مثل كلي طبيعي نسبت به افراد خود صدق كند و نه اشكال تصوير مركب پيش مي آيد و نه آن اشكالي كه شما گفتيد ، به آن شكل ما تصوير نمي كنيم تا به اشكال بربخوريم كه مطلوب است يا مراد ، ميگوييم يك عنوان كلي انتزاعي است كه اين عنوان كلي اسم ندارد و نياز به اسم نداريم اما واقعيت دارد ،‌ به هر اسمي كه ياد كنيد مي توانيد‌، شما اين عنوان را نيازي كه داريد اين است كه كشف كنيد كه هست، كشف مي كنيد از طريق اثر كه اين جامعي هست و اين مقدار براي ما كافي است. اسم بگذاريم عنوان گذاري كنيم ، لازم نيست. بنابراين ، تصوير جامع اشكالي ندارد مثلا ما براي خصال كفارات مي گوييم سه فرد هست كه عتق رقبه هست و صوم شهرين متتابعين و اطعام ستين مسكين ،‌اين سه فرد است وعنوان جامع دارد ،‌ مي گوييم در فقه جبران آن نقص عبادي است؛ سد صغور جامع است بين اين افراد واين افراد را مي بينيم كه هر كدام صدق مي كند به سد صغور كه اطعام ستين و عتق رقبه و همين طور صوم شهرين متتابعين ، عنوان صدق مي كند. ما براي صلاه را همين طور عبادت ويژه براي نماز صبح و نماز در حضر و نماز در سفر كه مي گوييم عبادت ويژه كه جامع در همه اينها وجود دارد و جامع عنواني يك كلي منطبق بر مصاديق است ، شما اين نكته توجه كنيد كه در اصطلاح محققين تعيين جامع در تخيير عقلي شرط لازم اعلام شده است كه اگر تخيير عقلي بود ، عنوان جامع بايد معين باشد و اگر تخيير شرعي باشد ، عنوان جامع لازم نيست كه معين و مشخص باشد به اسم خاص . بنابراين ، اينجا كه مورد بحث ما كه جامع شرعي است ، اسم جامع لازم نيست ، پس تصور مي شود از طريق اثر و كشف مي كنيم كه جامع واحدي است و اين مقدار كافي است. كشف يك جامع واحد و آن معنايش را در افراد لمس مي كنيم ؛ چون در افراد ناهيه است و هم در افراد آن جامع وجود و حضورش را مي بينيم و از طريق اثر واحد كشف مي كنيم كه يك جامع ، اين مقدار براي ما كافي است و اسم خاصي نياز نيست و هر چند اسم خاصي مي توانيد روي آن بگذاريد.
 سوال و جواب عنواني كه كشف بشود از طريق اثر كه آن عنوان به طور اجمال مثلا روح عبادت در بين افراد صلاه و مجهول هم نيست . آن كشف قطعي از طريق اثر به عنوان يك جامع در بين همه كافي است و تشخيص و تحديد علامت گذاري و تحت يك رقم و عدد در آوردن لزومي ندارد. نتيجتا تصوير جامع بنابرقول صحيح در كمال وضوح است به اصطلاح محقق خراساني و اشكالي كه شده بود ، از قلمرو ورود اشكال هم خارج شديم و تصوير جامع بلا مانع است اما تحقيق و راي سيد الاستاد در اين رابطه درس آينده.


[1] . مطارح الانظار ، ص 6.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo