< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مصطفوی

91/09/22

بسم الله الرحمن الرحیم

 ادامه بحث از حقيقت شرعيه
 ادامه بحث درباره حقيقت شرعيه : محقق خراساني فرمودند كه اگر حقائق شرعيه كه اين الفاظ در شرع اسلام به اين معاني به كار مي روند در شرائع سابقه موجود باشند، جايي براي بحث از ثبوت حقيقت شرعيه باقي نخواهد ماند و هميشه مي شوند حقيقت لغويه كه جواب اين اشكال در اين رابطه گفته شد .
 استعمال الفاظ عبادات در معاني جديد قبل از اسلام
 مطلب ديگر كه در اين مورد قابل بحث اين است كه استعمال الفاظ عبادات در معاني جديد قبل از اسلام: گفته مي شود كه قطع نظر از اثبات الفاظ عبادات به اين معني در شرائع سابقه ، واقعيت ديگري وجود دارد و آن اين است كه اين الفاظي كه در اين معاني در شرع اسلام بكار مي رود، قبل از اسلام در اصطلاح عرب جاهلي وجود داشت.
 كلام صاحب هدايه المسترشدين
 شيخ محمد تقي اصفهاني صاحب هدايه المسترشدين [1] مي فرمايد قبل از شرع اسلام و قبل از وضع جديد از سوي شارع، صلاه به معني نمازو صوم به معني روزه بكار مي رفته .
 كلام امام خميني در حقيقت شرعيه
 امام خميني [2] مي فرمايد: بحث حقيقت شرعيه منوط به اين است كه اين الفاظ در شرع كه به كار مي رود،‌ از مخترعات شرع اسلام باشد كه ثابت كنيم لفظ صلاه را به معناي نماز فقط شرع اسلام اختصاص داده و جعل كرده است،‌ اگر اين اختراع شرع را نتوانيم اثبات كنيم، جايي براي بحث از حقيقت شرعيه وجود ندارد. بعد مي فرمايد و اني ذلك خيلي بعيد است كه بتوانيم ثابت كنيم كه اين الفاظ كه مصطلحات شرع هست ؛ براي اينكه الفاظي كه در قرآن بكار مي رود؛ صوم و صلاه ، اولا در آيات مكيه است كه آغاز اسلام است ؛ اصطلاح جديد به وجود نيامده و ثانيا عرب آن روز ، اين معاني را فهميده ، امام مي فرمايد كه ثابت كردن اين مطلب كه الفاظي كه مصطلحات شرع هست، اختراع شرع باشد و قبل از شرع نبوده ، اثبات اين مطلب كار مشكلي است .
 مؤيد اول براي الفاظ صوم و صلاه قبل از شرع اسلام بوده و حضرت علي و حضرت خديجه اولين مسلمين بودند ،‌اين الفاظ را مي فهميدند
 گفته مي شود كه اميرالمومنين عليه السلام و حضرت خديجه كه در قدم اول و در اولين حركت را اسلام را پشتواني و قبول كردند ، الفاظ و مصطلحات اسلام كه تا آن روز وضع نشده بود، پس آنها مي فهميدند نتجيه اين مي شود كه مصطلحات قبل از اسلام بوده .
 مؤيد دوم : اشعار جاهلي
 مويد دوم: در اشعار جاهليت ديده مي شود تعابيري از عبوديت و عبادت و امثال اينها پس معلوم مي شود كه قبل از شرع اسلام ، الفاظ صوم و صلاه بكار مي رفته و اين الفاظ مخترعات شرع اسلام نيست. پس اين توجيه اين شد كه استعمال الفاظ شرعي در معاني مصطلح شرع قبل از اسلام بوده و از مخترعات شرع نبوده.
 سوال و جواب مرحله اول استعمال يا وضع به اين الفاظ بر اين معاني در شرائع سابقه كه آيات اشارتهايي به آن معني دارد‌، صوم و صلاه و حج در اديان موسي و عيسي بوده و جزء‌ مخترعات شرع ما نيست اما مطلب دوم كه اين الفاظ عبادات براي معاني شرعي قبل از اسلام بوده در اصطلاح عرب قبل از اسلام قطع نظر از اديان.
 تحقيق اينست
  اما تحقيق اين است كه اين الفاظ شرعي براي معاني شرعي دقيقا محدود به حدود شرعي است ، در تاريخ قطعي و متواتر به اسم مصطلحات شرع و معاني شرعي به ثبت رسيده ، يك خبر متواتر قطعي است. در اين كه اين معاني ،‌معاني مصطلح شرع اسلام باشد، شكي نيست اما اينكه ‌احتمال مي دهيم كه شعراء و عرب جاهل هم كلمه صلاه داشتند كه اشاره شد ، تحقيق اين است كه اين مويد اساسي ندارد؛ ‌اولا شعراي جاهليت، اشعاري كه مي گفتند ‌محورهاي اصلي ساغر و عشق و صنم و سلطنت بوده در بدنه اشعار جاهليت عبوديت و خلوص و عبادت جايگاه ندارد و عرب آن روز هم مخصوصا در مركزيت نشو و فرود اسلام بت پرستان بودند يا مشركين يا يهود ؛ مكه تحت نفوذ مشركين بود و مدينه تحت نفوذ يهود بود ، از مسيحيت تقريبا خبري نبود. پس از شعراي جاهليت كه شعر مي گفتند كه خيلي هم شعرهاي خوبي مي گفتند از عبادت و عبوديت اگر نام مي بردند، فقط همان صنم و بت پرستي ها و لات و عزي ها ، كلمه صلاتي كه به كار رفته باشد عملا نيست و ثانيا به معناي لغوي است ،‌ مؤيد اين مطلب «وَ ما كانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَيْتِ إِلاَّ مُكاءً وَ تَصْدِيَةً» [3] كه آن صلاه به معناي دعا و معناي لغوي است به قرينه اينكه آنها نماز نداشتند ، تصديه بود كف زدن آن مناجات و نيايششان كه در بيت داشتند قبل از اسلام به آن شكل بود ، اين مويد اين مطلب است كه صلاه به معناي نماز قبل از شرع اسلام در جاهليت عرب وجودي نداشت. مؤيد ديگر : اگر ريشه در تاريخ داشت، قطعا با اينكه تمام زواياي تاريخي آن روز به بركت طلوع اسلام برجسته سازي شده است،‌ آن قسمت هم برتاريخ ثبت مي شد، ‌بنابراين اين الفاظ مصطلحات خاص شرع است همان طور كه قطعا ثابت است و قبل از اسلام جزء مصطلحات نبوده. در اين رابطه شك و ترديدي وجود ندارد.
 كلام محقق خراساني
 محقق خراساني مي فرمايند كه با غمض عين از اين مطلب اگر از ثبوت حقائق شرعيه در شرائع سابقه دست برداريم، حق اين است كه اثبات حقائق شرعيه در شكل دوم وضع تعييني كار ممكن است و ادعاي بيجا نيست. كل مطلب درباره وضع تعييني تا به اينجا به پايان رسيد.
 قسم دوم از وضع ، ‌وضع تعيني است
  اما قسم دوم وضع تعيني : اين وضع عبارت است از وضعي كه به تصريح واضع صورت نمي گيرد بلكه در ضمن استعمال در ابتداء لفظ از معناي حقيقي اش به معناي مجازي توسط قرينه يا توسط ذوق و استحسان ذوق استعمال ميشود، پس از مرور زمان مجاز مرسل مي شود مجاز مشهور، كه قرينه نباشد هم از لفظ معناي مجازي استفاده مي شود پس از مشهور كه استمرار پيدا كند اين استعمال مي شود مهجور كه كم كم معناي حقيقي هجرت مي كند و معناي دوم مجازي حضور پيدا مي كند در صحنه تخاطب پس از كه از هجرت هم يك مقدار كه استمرار پيدا كند،‌ معنا از لفظ تبادر مي كند ، تبادر كه صورت گرفت ، مي شود لفظ حقيقت در معناي دوم كه اين معناي دوم را منقول هم مي گوييم و وضع تعيني هم برايش اعلام مي كنيم. محقق خراساني و سيد الاستاد و صاحب نظران ديگر براينند كه حقا و واقعا وضع الفاظ و عبادات براي معاني شرعي در شكل وضع تعيني يك واقعيت غير قابل انكار است. در شرحش مي گويند: اولا ادعاي اين وضع در زمان حضرت رسول هم يك امر ممكن است و اما در زمان ائمه مخصوصا در زمان صادقين عليهم السلام تحقق اين وضع تعيني يك واقعيت قطعي غير قابل انكار است بنابراين ، وضع الفاظ عبادات و حتي معاملات در معاني شرعي اش به نحو وضع تعيني مسلم و قطعي است. هدف ما اين است كه ثابت كنيم معاني شرعيه ،‌معاني حقيقي است و فرق نمي كند كه از نوع تعييني باشد يا تعيني . معاني شرعيه معاني حقيقي است و در اين رابطه شك و شبهه اي وجود ندارد.
 فائده بحث حقيقت و مجاز چيست؟
  پس از اين محقق خراساني فائده بحث را اعلام مي دارد تحت عنوان ثمره النزاع : ثمره و فائده بحث حقيقت و مجاز چيست كه اگر ثمره نداشته باشد مي شود بحث لغو . بحث ادبيات و بلاغت در حد ذات خود يك پژوهش و يك تحقيق است و يك ارزش علمي ذاتي دارد ، اكثريت بحث بلاغي ثمره عملي و فقهي كه ندارد . اين قسمت از بحث هم بحث بلاغي است و به عنوان يك بحث بلاغي ارزش ذاتي خودش را دارد كه حقيقت شرعيه ثابت هست يا ثابت نيست . پس بحث لغو و بي فائده نيست ولي آيا ثمره فقهي هم دارد يا ندارد؟ محقق خراساني مي فرمايد كه ثمره فقهي و عملي دارد وآن اين است كه الفاظي را كه مي بينيم در نصوص شرعي آمده باشد ، نصوص شرعي از طريق آل البيت و از طريق صادقين‌ اما اين نصوص شرعي كه از طريق غير آمده باشد به قول لسان الغيب حافظ شيرازي: ما معرفت ز غير به يك جو نمي خريم از كوه تا به كوه منافق سپاه باش ،‌از طريق آل البيت آمده باشد، نصي آمده ولي ما در ديد ابتدايي شك مي كنيم كه اين صلاه معنايش دعا هست يا معنايش همين نماز است ،‌اين مطلب را برخورديم به حقيقت شرعيه مراجعه مي كنيم مي بينيم حقيقت شرعيه ثابت است ، حقيقت شرعيه كه ثابت بود ، استعمال در شرع حمل مي شود به معناي حقيقي اش اما اگر گفت عند رؤيه الهلال صلوا يعني نماز بخوان يا دعا بخوان پس اثر شرعي دارد . بعد مي فرمايد : اين حمل بر معناي حقيقي شرعي در آن صورت ممكن است كه بدانيم اين نصي كه آمده به معنايي استعمال شده، بعد از وضع ثانوي شرعي و بعد از وضع بوده مثلا بدانيم اين الفاظ در سال دوم بعثت براي معاني شرعي وضع شده و نص را ببينيم كه در سالهاي بعدي رسيده و بيان شده ، اگر استعمال بعد از وضع بود، طبيعتا حمل مي شود به معناي حقيقي و حقيقت شرعي
 اصاله تأخر حادث
  اما مي فرمايد شك كنيم استعمالي شده است و وضع شرعي هم صورت گرفته مثلا وضع شرعي سال دوم هجرت و استعمال را تاريخش را مي دانيم اين لفظ صلاه كه گفته است مثلا عند رؤيه الهلال صلوا قبل از سال دوم بوده يا بعد از سال دوم ، اگر چنين شكي بكنيم ديگر نمي توانيم حمل به حقيقت شرعيه بكنيم‌؛ براي اينكه تاريخ معلوم نيست و اصاله تاخر الاستعمال ؛ يك اصل عقلايي داريم به نام اصاله تاخر الحادث ؛ وضع يك حادث است مي گوييم اصل تاخرش هست نتيجه اين مي شود كه اصل تاخر حادث و هم وضع و هم استعمال حادث است ، ما اصل را به طرف استعمال جاري مي كنيم و مي گوييم اصل تاخر استعمال است پس وضع قبل از استعمال بوده ،
 اشكالات اصالت تأخر حادث
 ‌اين اصاله تاخر حادث اگر مستمسك قرار بدهيم به اشكال برمي خوريم كه 1. تعارض است كه وضع هم حادث است و استعمال هم حادث است ؛ اصاله تاخر در وضع هم جاري مي شود ، اصاله تاخر در استعمال هم جاري مي شود پس از تعارض طبيعتا تساقط مي كند اما اگر تنزل كنيم تعارض را ناديده بگيريم ، آنگاه مي بينيم اصل كه اينجا هست از دو صورت خارج نيست كه يا اصل تعبدي است و يا اصل عقلايي است ؛ اگر اصل تعبدي باشد مي شود استصحاب عدم نقل ؛ استصحاب مي كنيم عدم نقل بعد از استعمال يا استصحاب عدم استعمال بعد از وضع كه ثابت مي شود كه وضع قبل از استعمال بوده كه لازم عقلي اش ثبوت وضع قبل از استعمال كه اين مي شود مثبت اما اگر اصل را عقلائي بدانيم به عنوان اصاله عدم نفل ؛
 اصاله عدم نقل سه قسم است
 مرحوم شيخ صدرا مي فرمايد: اصاله عدم نقل سه قسم است: 1. علم به معناي قديم و شك در نقل ؛ علم داريم معناي بيع مبادله مال به مال است ، شك در نقل كه در شرع نقل شده يا همان معناي قديم باقي است ، استصحاب مستقيم است. 2. علم داريم به معناي جديد داريم مثلا‌ مي دانيم كه لفظ عقد همين عقدي است كه ما در مصطلح شرع به كار مي بريم، شك مي كنيم در نقل كه از معناي لغوي نقل شده يا اين معنا همان معناي لغوي هم هست ، اينجا استصحاب قهقرائي جاري مي شود يعني الان علم به معناي جديد داريم ، شك مي كنيم كه در لغت همين بوده در صدر اسلام همين بوده يا نقل شده و معناي مجازي است؟ استصحاب قهقرائي مي كنيم و اين اشكال كه استصحاب قهقرائي دليل اعتبار ندارد و صحاح زراره اين را شامل نمي شود جوابش اين است كه استصحاب قهقرائي استصحاب شرعي نيست بلكه استصحاب عقلائي است بناي عقلا بر اين است كه اين استصحاب بناي عقلا اين را شامل مي شود. 3. علم به وضع شرعي داريم اما تاريخش را نمي دانيم كه در مثال نمي دانيم كه اين وضع قبل از استعمال اين لفظ بوده كه مي گوييم عند رؤيه صل يا وضع بعد بوده ، در صورتي كه شك در تاريخ داشته باشيم ،‌جايي براي اصاله عدم نقل وجود ندارد ؛ براي اينكه استصحاب عدم نقل يا اصاله عدم نقل در مجهولي التاريخ متعارض است ؛ بر دو مبنا كه يا تعارض مي كند يا اينكه بگوييم اركان استصحاب كامل نيست چون زمان شك و يقين اتصال ندارند پس قسم سوم كه جاري نمي شود ، ‌مورد بحث از قسم سوم است ،‌اصاله عدم نقل جاري نمي شود بنابراين در صورتي كه علم به تاريخ استعمال داشته باشيم ‌در اين حد كه استعمال بعد از وضع باشد ، ثمره اي محقق مي شود هر چند صاحبنظران ديگر اصول گفته اند كه ثمره يا خيلي نادر است يا ثمره اي وجود ندارد . در نتيجه حقيقت شرعيه در شكل وضع تعيني يك امر مسلم است و بحث از ارزش ذاتي بلاغي دارد و ثمره هرچند از لحاظ كميت ناچيز باشد، وجود دارد و بستگي به ثمره نيست . بحث حقيقت شرعيه كامل شد جلسه بعد بحث صحيح و اعم .


[1] . هدايه المسترشدين ، ج 1 ، ص 91.
[2] . تهذيب الاصول ، ج 1 ، ص 91.
[3] . انفال ، آيه 35.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo