< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مصطفوی

91/09/13

بسم الله الرحمن الرحیم

 ادامه بحث درباره علائم حقيقت و مجاز . دومين علامت از علائم حقيقت و مجاز عبارت است از تبادر كه تبادر را بحث كرديم . معنا و اقسام و نتيجه آن بيان شد.
 تحقيق درباره تبادر
 تبادر قسم دوم علامت حقيقت است
  اما تحقيق اين است كه تبادري كه به عنوان علامت تشخيص معناي حقيقي مورد استفاده قرار مي گيرد عبارت است از تبادر قسم دوم كه تبادر معنا براي اهل محاوره بود. اين تبادر علامت حقيقت است و گفتيم اين قسم از تبادر به اشكال دور بر نمي خورد.
 اشكالات وارد بر تبادر به معني قسم اول
 اما قسم اول از تبادر كه عبارت بود از تبادر معنا براي شخص متتبع ، آن قسم با دو اشكال از دايره ساقط است؛ اشكال اول اين است كه تبادر قسم اول دور از واقعيت است، با توجه به واقع كسي كه علم به وضع داشته باشد و لو اجمالا، آن منتظر تبادر نخواهد بود و او تبادر را شخصا تجربه نمي كند بلكه با داشتن علم اجمالي به وضع و كمك گرفتن از توجه به معناي حقيقي لفظ مي رسد‌؛ چون كه گفتيم علم اجمالي و علم تفصيلي در تبادر از قسم سوم است، علم اجمالي يعني ارتكازي و علم تفصيلي يعني التفاتي. كسي كه علم ارتكازي دارد با التفات مي شود التفاتي و تفصيلي و نياز به تبادر ندارد ؛ چون علم ارتكازي علم است در هاله غفلت، با يك توجه غفلت مرتفع مي شود و علم تفصيلي مي گردد، بنابراين، نيازي به تبادر ندارد. اشكال دوم اين است كه گفتيم تبادر از قسم اول به دور روبرو مي شود كه جوابش را شيخ الرئيس داد كه با اجمال و تفصيل . تحقيق اين است كه دور با اجمال و تفصيل حل نمي شود، علم اجمالي هم علم است و علم تفصيلي هم علم است ، تفاوت در تشخيص متعلق است ، موقوف و موقوف عليه علم است، لذا بعضي از علائم اعاظم مي گويند كه تبادر را از علامت حقيقت كنار بگذاريد و تحقيق اين شد كه تبادر قسم اول را كنار بگذاريد اما تبادر قسم دوم نه دوري است و در عين حال متعارف است و علامت حقيقت ، بحث تبادر كامل شد.
 علامت سوم عدم صحت سلب
 علامت سوم عدم صحت سلب بر اساس قول مشهور اما بر اساس كفايه الاصول علامت دوم. عدم صحت سلب علامت تشخيص معناي حقيقي است يعني يك لفظ اگر از يك معنا سلبش صحيح نبود، دليل بر اين مي شود كه آن لفظ بر آن معنا حقيقت است .
 تعبير صاحب كتاب صحت حمل و عدم صحت حمل
 محقق خراساني عدم صحت سلب را تفسير كرده است به صحت حمل . لفظ از معنا يا محمول از موضوع ، سلبش صحيح نباشد يعني حملش درست و صحيح باشد مثل اينكه بگوييم اسد مفترس است. در اينجا محمول بر موضوع حملش درست و صحيح به نظر مي رسد، اما اگر بگوييم «اسد رجل شجاع» مي بينيم كه سلبش صحيح است يعني «اسد ليس برجل شجاع» كه اين استعمال صحيح است. پس صحت سلب علامت مجاز و عدم صحت سلب علامت حقيقت است كه به تفسير صاحب كفايه صحت حمل علامت حقيقت و عدم صحت سلب علامت مجاز است. صحت حمل يك معناي ساده اي هم داريم كه اسلوب ما ساده سازي است، در بحث حقيقت و مجاز با بيان ساده مي توانيم بگوييم استعمال درست و استعمال نادرست. هم صحت حمل مي شود استعمال درست مثل اسد حيوان مفترس و استعمال نادرست اسد رجل شجاع . به اين مناسبت حمل را معنا و اقسام آن را بيان كنيم.
 معني حمل چيست؟
 معناي حمل عبارت است از نسبت دادن محمول به موضوع و برقراري ارتباط بين دو كلمه اي كه ركن باشد مثل زيد قائم ،‌اين حمل است، ايجاب و تحقق نسبت بين الكلمتين الركنين.
 شرط حمل
 اما دو تا شرط صحت حمل دارد : 1. وحدت در وجود كه در حقيقت همان ارتباط است؛ شرط اول حمل ، اتحاد وجودي است يعني برقراري رابطه در خارج مثل همين زيد قائم ، اگر ارتباط وجودي نباشد مثل زيد حجر . 2. تغاير به نحوي از انحاء ؛ بايد موضوع و محمول يا منتسبين مغايرت داشته باشد و الا حمل شي علي نفسه مي شود كه يا باطل است يا لغو مثل اينكه بگوييم «الانسان انسان». اگر در تعابير آمده باشد كه حمل بر يك لفظ بر خود آن لفظ ،‌ ادباء به توجيه دست زده اند مثل مصرع مشهوري است كه «انا ابو المنهال و شعري شعري» من همان ابومنهال مشهور هستم و شعر من شعر من است. در توجيه اين گفته اند كه منظور از شعر اول شعري الان شعري في ما مضي . وحدت از يك جهتي و تغاير هم از جهت ديگر شرط صحت حمل است.
 اقسام حمل
 اما اقسام حمل : به طور مشهور و معروف حمل به دو قسم است : 1. حمل اولي و ذاتي؛ 2. حمل شايع صناعي. حمل اولي ذاتي عبارت است از حمل ذاتيات بر ذات ، در اين حمل وحدت مفهومي وجود دارد و وحدت وجودي مثل «الانسان حيوان ناطق» كه حيوان ناطق ذاتيات انسان است. اولي مي گويد به جهت اينكه اول ما صدق است و ذاتي مي گويد براي اينكه ذاتيات حمل بر ذات . اين حمل و اين قضيه اختصاص دارد به تعريف ماهيت، ماهيت را كه تعريف بكنند و جنس و فصلش را بيان كنند، قضيه در شكل اولي و ذاتي مي آيد كه تعريف تعريف ماهيتي است. در اينجا سوال پيش مي آيد كه هم تغاير شرط است كه حيوان ناطق عين انسان است مفهوما ، پس به چه صورت اين را مي توانيم حمل كنيم و صحت سلب داشته باشيم؟ جوابش اجمال و تفصيل است؛ انسان مفهومش بالاجمال اعلام ميشود و حيوان ناطق مفهومش با تفصيل يعني يك حقيقت در قالب لفظ انسان به شكل اجمال قرار دارد و همان ماهيت در قالب لفظ حيوان ناطق به تفصيل بيان مي شود. تغاير كه در شكل اجمال و تفصيل بود كافي است براي صحت حمل. اما حمل شايع صناعي كه عبارت است از ارتباط محمول با موضوع يا وحدت وجودي فقط، اما وحدت مفهومي در كار نيست. گفته مي شود كه حمل شايع صناعي در اين اسم ياد مي كنند به اين جهت است كه شيوع دارد و كثرت ، صناعي مي گويند به جهت اينكه صنعت دانشمندان است در ادب و تراكيب .
 حمل شايع صناعي به دو قسم تقسيم مي شود
 حمل شايع صناعي داراي دو تقسيم است :
 حمل شايع صناعي به اعتبار نحوه ارتباط محمول و موضوع به سه قسم تقسيم مي شود
 1.تقسيم به اعتبار نحوه ارتباط محمول و موضوع در خارج ، به اين اعتبار حمل شايع صناعي سه قسم است: 1. حملي كه ارتباط آن حلولي باشد مثل «زيد أبيض» كه لون حلول مي كند در جسم ، ارتباش ارتباط حلولي است، حلول يعني وارد مي شود در اوصاف ماهيت. 2. ارتباط صدوري مثل «زيد كاتب» اين ارتباط صدوري است كه كتابت از زيد به عنوان يك فعل صادر مي شود. 3. ارتباط انتزاعي مثل «زيد مالك» ملكيت انتزاع مي شود از انسان و مالي كه در ملك اوست، منشا انتزاع دارد. اما اگر قسم چهارم عنواني را اعتبار كنيم مثل اينكه «زيد رئيس» اين را در اقسام حمل وارد نكرده اند هر چند امكان ورود وجود دارد‌؛ بر اي اينكه سر عدم ورود اين است كه اعتبار هيچ گونه حقيقت و ريشه اي در خارج ندارد اما امر انتزاعي نياز به منشا دارد و در اعتبار نياز به منشا ندارد از آنجايي كه هيچ گونه اي ريشه اي در واقع ندارد شايد صاحبنظران اين را كنار گذاشته اند.
 تقسيم دوم به اعتبار نوع وجود است
 اما تقسيم دوم عبارت است از تقسيم شايع صناعي به اعتبار نوع وجود ، اتحاد وجودي است اما نوع وجود براي موضوع و محمول مختلف است. قسم اول عبارت است از وجود بالذات براي موضوع و محمول مثل حمل مفاهيم متاصله بر افراد مثل زيد انسان كه حمل شايع است براي اينكه مفهوم زيد با مفهوم انسان متغاير است . قسم دوم عبارت است از وجود بالذات براي موضوع و وجود بالعرض نسبت به محمول مثل «زيد قائم» زيد در خارج وجودش بالذات است و قائم وجودش بالعرض است و نسبت داده شده است يك عرض به ذات ، قيام نسبت داده شده به ذات و عنوان مشتقي شكل گرفته به نام قائم مي شود وجود بالعرض . قسم سوم وجود بالعرض براي موضوع و محمول يعني وجود موضوع و محمول در خارج وجود بالعرض هستند مثل الكاتب متحرك الاصابع .
 محقق خراساني مي فرمايد صحت حمل علامت حقيقت است
 محقق خراساني مي فرمايد: اگر صحت حمل بود علامت حقيقت است، يك لفظ را مي بيند كه استعمال مي شود حمل معنا بر آن لفظ صحيح است، صحت آن علامت حقيقت است و مشهور هم همين است.
 اما سيد الاستاد خوئي مي گويد صحت حمل و عدم صحت سلب علامت حقيقت نيست در مجاز هم درست است
 اما سيد الاستاد [1] مي فرمايد صحت سلب و عدم صحت سلب ربطي به حقيقت و مجاز ندارد ؛ براي اينكه در صحت حمل كه علامت حقيقت اعلام مي كنيد فقط اتحاد وجودي كافي است ، در معناي مجازي هم اتفاق مي افتد و صحت حمل، معناي حقيقي لفظ را معنا نمي كند و يك اتحاد وجودي است. به عبارت ديگر صحت حمل ناظر به برقراري ارتباط بين محمول و موضوع است، بحث حقيقت و مجاز ناظر به اثبات معناي حقيقي براي لفظ است و كثيرا ما حملي نيست، يك لفظي است مثل لفظ صعيد اگر بگوييد كه اينجا حمل اولي درست مي كنيد كه «الصعيد مطلق وجه الارض» مي گوييم اين تعريف هست و بيان ماهيت و اين جزء بحث هاي منطقي و فلسفي است كه جنس و فصل بياوريم و ماهيت ذات را روشن كنيم . قبلا بايد آشنا باشيم كه ذاتش اين است و ذاتياتش اين است و بعد از آشنايي به ذات و ذاتيات ، ماهيت را معرفي كنيم، ربطي به حقيقت و مجاز ندارد. بنابراين ، حمل شي بر شكل حمل اولي يا به شكل شايع صناعي مسيرش جدا از مسير حقيقت و مجاز است كه لفظ به معناي خود استعمال مي شود و آن معنا ، معناي حقيقي است يا معناي مجازي است، دو وادي و دو مسلك جدا از هم هستند، ربطي ندارد تا شما از صحت سلب اين مطلب را استفاده كنيد . گاهي از اسد، حيوان مفترس به ذهن مي ايد كه بگوييم «الاسد حيوان مفترس» است ، اما اين درست به ذهن رسيدن ، تبادر است ، از راه تبادر كه صحت حمل اعلام مي كنيد، معناي حقيقي به دست مي آيد ولي آن تبادر است. از طريق صحت حمل نيست .
 اما تحقيق
 صحت حمل علامت تشخيص معناي حقيقي است في الجمله
  تحقيق اين است كه حمل شايع صناعي كه اصلا و اساسا از مرحله ساقط است ؛ براي اينكه حمل شايع صناعي تغاير مفهومي داشت پس يكي معناي ديگري نبود، زيد قائم است ، در حمل شايع صناعي كه تغاير مفهومي است كه اصلا ربطي به اثبات معناي حقيقت ندارد، موضوع و محمول دو معناي متغاير است مثل «زيد قائم». اما در حمل اولي و ذاتي مثل «اسد حيوان مفترس» وحدت مفهومي كه وجود دارد، علامت حقيقت مي شود منتها في الجمله در جايي كه تبادر كند ، ما مي گوييم لا مشاحه في الاصطلاح ؛ صحت حمل اولي و ذاتي علامت حقيقت است ، آنجا تبادر هم هست. سيد الاستاد از زاويه تبادر بگويد علامت حقيقت و مشهور و محقق خراساني از زاويه صحت حمل علامت حقيقت است و مسلك ما هم جمع بين آراء هست، صحت حمل علامت تشخيص معناي حقيقي است في الجمله حمل اولي و ذاتي.


[1] . مصباح الاصول ، ج 1 ، ص 112.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo