< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مصطفوی

91/08/15

بسم الله الرحمن الرحیم

 بحث تكميلي تبعيت دلالت از اراده و عدم آن
 بحث تكميلي درباره تبعيت دلالت از اراده و يا عدم تعبيت. گفتيم منشأ اين بحث اشكال و جوابي است كه بين علامه حلي و محقق طوسي رحمهم الله نسبت به دلالت هاي سه گانه وضعيه صورت گرفته است كه علامه اشكال مي كند كه اين دلالات سه گانه بايد قيد داشته باشد كه مطابقي هست يا تضمني يا التزام در وضع خاص؛ چون امكان دارد وضع دومي آن بر وضع اولي قرار بگيرد و تغيير ايجاد كند. مثلا انسان وضع شده براي حيوان ناطق؛ در اين وضع اولي حيوان جزء موضوع له هست و مي توانيم فرض كنيم كه انسان در وضع دوم وضع بشود براي حيوان فقط. حيوان در وضع دوم مي شود معناي مطابقي انسان. بنابراين، يك معنا كه حيوان هست مي تواند در وضع اولي معناي تضمني باشد، در وضع ثانوي معناي مطابقي باشد. پس بايد قيد كنيم معناي مطابقي يا تضمني يا التزامي را در وضع خاص. محقق طوسي جواب داد فرمود: دلالت تابع اراده است. آنجا كه لافظ معناي مطابقي را اراده مي كند، معنا مطابقي است؛ چون لافظ آن معنا را اراده كرد. از اينجا بحث شروع شد و بين اعلام اختلاف نظر پيش آمد. محقق خراساني ادله اش را اقامه كرد. محقق عراقي [1] هم موافقت اعلام كرد. امام خميني [2] هم موافقتش را اعلام فرمودند.
 رفع اشكالات توسط محقق خراساني
 پس از اين محقق خراساني به رفع اشكالات توجه مي كند،
 اشكال اول و جواب آن
 اشكال اول: مي فرمايد: اگر فرض شود كه مخاطب يقين داشته باشد كه مراد متكلم چيز ديگري است، لفظ و بيان چيزي را اعلام مي كند و مراد متكلم چيز ديگري است. يا اگر بداند كه متكلم از اين بيان عمدا چيز ديگري را اراده كرده است، پس لفظ با معني مطابقت ندارد. اين دلالت است يا دلالت نيست؟ مي فرمايد: بدون هيچ اشكالي اعلام مي كنيم كه در اين فرض دلالت تصديقيه وجود ندارد؛ چون دلالت تصديقيه عبارت بود از علم به مراد متكلم و احراز اراده متكلم معنا را از كلامي كه به مخاطب القاء مي كند. بعد مي فرمايد: «اما ما عن حكي عن العلمين شيخ الرئيس و المحقق الطوسي من مسيرهما الي أن الدلاله تتبع الاراده ناظر الي الدلاله التصديقيه» با تمام تلاش توانستيم ثابت كنيم كه دلالت تابع اراده نيست و مي بينيم علمين شيخ الرئيس و محقق طوسي كه آنها ارباب اين فنون هستند ، كلامشان مدرك و منبع بحث هاي منطقي و بلاغي و فلسفي است، آنها مي گويند الدلاله تتبع الاراده ، صريحا اعلام مي كنند كه دلالت تابع اراده است. مي فرمايد: فرمايش آن علم، ناظر به دلالت تصديقيه است. دلالت وضعيه اعم از دلالت تصوريه و تصديقيه مي دانيم . اگر دلالت تصديقيه شكل بگيرد كه شرط آن احراز اراده متكلم معنا را از لفظ هست، در اين صورت، دلالت تابع اراده مي شود كه از باب تبعيت علت و معلول نيست، از باب تبعيت مقام اثبات از مقام ثبوت است. از باب تبعيت كشف از مكشوف است. مقام اثبات سمع مخاطب است كلام را از متكلم با احراز اراده متكلم، اين مقام اثبات، تابع است نسبت به مقام ثبوت كه متكلم اين معنا را در واقع اراده كرده و تبعيت كشف از مكشوف همين اثبات و ثبوت است . از باب تفنن در عبارت است، تبعيت اثبات از ثبوت تبعيت كشف از مكشوف. بنابراين، هم مشهور و هم علمين در دلالت تصوريه، دلالت را تابع اراده نمي دانند و در تصديقيه به طور طبيعي تابع اراده است منتها از قبيل تبعيت ترتيبي نه تعبيت علت و معلولي .
 تاييد جواب از ناحيه محقق نائيني
 براي تاييد اين مطلب، محقق نائيني [3] مي فرمايد: تبعيت دلالت از اراده در دلالت تصوريه، يك امر غير قابل قبول است؛ چون در دلالت تصوريه اراده اصلا وجود ندارد تا دلالت از آن تبعيت كند. مثلا يك صداي ضبط شده اي را بشنويد، اراده در آن نيست و معني هم ندارد. بنابراين، كلام علمين مربوط مي شود به دلالت تصديقيه و اين بيان صدمه اي به مدعاي محقق خراساني وارد نمي كند؛ چون دلالت وضعيه دو بخش دارد، تصوريه و تصديقيه، در تصوريه كه تبعيت از اراده معنا ندارد، در تصديقيه هم تبعيت مقام اثبات از مقام ثبوت است نه آنكه شما مي گوييد. براساس همان مبنا آن دلالت تصديقيه اگر خلاف واقع شد، يا يقين كرديد كه متكلم خلاف آن را بيان را خواسته است، ديگر دلالت نيست بلكه مي فرمايد جهالت و ضلالت است. مطلب كامل شد و مدعاي ما ثابت شد كه دلالت تابع اراده نيست و اخذ اراده جزء معناي موضوع له هم كه ناممكن است.
 دليل محقق خراساني بر اينكه در تصديقيه تابع اراده است
 سوال و جواب: دليل محقق خراساني است كه تبعيت دلالت از اراده با تتبع و ملاحظه واقعيت ها مي بينيم فقط در دلالت تصديقيه واقعيت دارد. در دلالت تصوريه كه واقعيت ندارد؛ چون آنجا اراده اي نيست. بنابراين دقت و تتبع، جهتش را پيدا مي كند كه تبعيت اراده دلالت از اراده تطبيق مي كند به دلالت تصديقيه كه تطبيق واقعي است . اينكه ايشان مي فرمايد توجيه اش اين است كه اين صدمه نمي زند به حرف ما كه گفتيم دلالت تابع اراده نيست؛ چون ما دلالت وضعيه را داراي دو قسمت مي دانيم ، در تصوريه كه اصلا بحثي نيست و در تصديقيه هم بعد از احراز تبعيت مقام اثبات از ثبوت مي شود تعبيت دلالت از اراده .
 اما قول به تبعيت دلالت از اراده
 اما جمعي از صاحبنظران بر اين نظرند كه دلالت وضعيه تابع اراده است و اين جمع عبارت اند از: محقق اصفهاني و صاحب فصول و سيد الاستاد اين سه علم ميفرمايند: دلالت تابع اراده است. صاحب فصول از كلام علمين استفاده و به آن بيان استشهاد مي كند كه علمين فرموده الدلاله تتبع الاراده . محقق اصفهاني [4] مي فرمايد: علقه وضعيه ، كه جعليه است و واقعيتي نيست، اين علقه جعليه، تابع مقدار جعل است. با همين عبارت كوتاه اين مطلب را مي خواهد اعلام كند ‌كه الفاظ كه براي معاني تعيين مي شود قراردادي است كه بايد آن قراردادها در حين استعمال اراده شود و خواسته شود. اين خواست و اراده در ضمن آن قرارداد هست . متكلم كه لفظ را بر يك معنا بكار مي برد،‌آن معنا را از آن لفظ اراده مي كند . اين در وضع به طور ضمني در نظر گرفته شده است. بعد مي فرمايد: شما كه مي گوييد اخذ اراده در معناي موضوع له محال هست با آن ادله، نكته استقرائي است، شما خيال مي كنيد علمين اين نكته را كه اخذ اراده را جزء معنا توجه نمي كند؟ كتابي مثل تجريد و مثل اشارات ، آنها كه ارباب و مؤسسان اين فنون هستند متوجه نشدند؟ قطعا متوجه بودند، اراده را جزء معناي موضوع له نمي دانند، از باب غرض وضع يا از باب شرط وضع مي دانند.
 بيان مبسوط سيد الاستاد خوئي
 بعد از فرمايش ايشان مي رسيم به بيان مبسوط سيد الاستاد [5] مي فرمايد: درست همان است كه علمين فرمودند كه دلالت تابع اراده است
 بيان علمين صريح در مطلب و دليل اول است
 و قابل توجيه هم نيست؛ اين توجيهي كه شما مي گوييد تفسير بما لا يرضي صاحبه است. آنها تصريح مي كنند كه دلالت تابع اراده است به طور مطلق. اين را كه جدا كرديد با اين شرح و اينگونه توضيح ساده، مناسب شأن كلام علمين نيست كه بگويند دلالت تابع اراده است در قسمت آخر و خلاف صريح عبارتشان هست. محقق طوسي در شرح منطق اشارات مي فرمايد: «دلاله الوضع لما كانت وضعيه، كانت متعلقه بإراده المتلفظ» . از آنجا كه دلالت لفظ بر معنا براساس وضع است، بنابراين متعلق است به اراده متكلم و تابع اراده متكلم است. همين طور محقق طوسي در شرح حكمت اشراق (حكمت اشراق براي سهروردي است) مي فرمايد: «الدلاله الوضعيه تتعلق بإراده اللافظ» ، صريحا دلالت تابع اراده است. پس دليل اول اين شد كه بيان علمين صريح در مطلوب هستند و بيان آنها هم سند و مستند متسالم عليه عند اهل المنطق و الكلام و الفلسفه و البلاغه .
 دليل دوم حكمت الوضع
  اما دليل دو: حكمه الوضع؛ حكمه الوضع يعني فائده و نتيجه اي كه از وضع لفظ براي معنا بدست مي آيد، چيست؟ فائده وضع اين است كه متكلم مي خواهد مقصد خود را به ديگران بفهماند. براي همين وضع شده كه افرادي مقاصدشان به ديگران برسانند. اين مقاصد يعني معناي مراد، يعني معنايي كه متكلم اراده مي كند. اين حكمت وضع است، اگر اين نبود كه وضع صورت نمي گرفت. وضع همين است كه كسي كه مي خواهد مقصود خودش را به ديگري بفهماند با وضع بيان كند. آن لفظ دلالت كند بر اينكه اين لفظ مقصود متكلم است. پس الحكمه الوضع تقتضي تبعيه دلاله عن الاراده .
 دليل سوم دلالت وضعيه در حقيقت فقط تصديقيه است
 دليل سوم : دلالت وضعيه در حقيقت فقط دلالت تصديقيه است. چنانچه محقق اصفهاني پس از نقل تصريحات علمين و محقق خراساني مي فرمايد: ظاهر بلكه صريح كلمات علمين اين است كه دلالت وضعيه يك قسم است و فقط تصديقيه است و دلالت تصوريه دلالت وضعيه نيست. با شرح اين مطلب، مدعاي خودش را از يك سو ثابت كند و اشكال را از سوي ديگر رفع مي كند. اشكال در دلالت تصوريه مطرح مي شد كه اراده اي نيست كه مي گوييد دلالت تابع اراده است، در دلالت تصوريه اراده اي نيست. بدون قصد معنا ، متكلم صحبت كند يا در حال خواب كسي صحبت كند يا كسي هازل و ساهي است، معنا را مي فهماند كه دلالت تصوريه است ، در دلالت تصوريه كه اراده نيست ، پس تبعيت دلالت از اراده معنا ندارد اين اشكال بود، جوابش اين هست كه دلالت تصوريه ، دلالت وضعيه نيست. دلالت وضعيه فقط تصديقيه است. پس دلالت وضعيه چه دلالتي است؟ هم محقق اصفهاني هم سيد الاستاد با شرح و بسط بيشتر ، دلالت تصوريه را توجيه و معنا مي كنند، مي فرمايند: اين مطلب كه از لفظ بدون قصد معنا استفاده مي شود، اين براساس دلالت وضعي نيست بلكه بر اساس انس ذهن است. يك آشناي به زبان وضع لفظ را براي معنا آشنا شد و ذهنش انس گرفت بعد اگر اين كلمات را در اتفاقي در حال خواب از كسي شنيد، معناي آن به ذهنش مي آيد از باب انس ذهن اما اين دلالتي نيست. لذا سيد الاستاد مي فرمايد كه اين دلالت تصوريه را خوب است كه اسمش را بگذاريم دلالت اُنسيه كه انس ذهن است.
 سوال و جواب: همه آنها مي گويند دلالت تصوريه منتها تصوريه را معنا مي كنند، شق سومي در كار نيست. اين شرحي كه داده شد معناي تصوريه هست.
 دليل چهارم دلالت تصديقيه مورد تأييد بناء عقلاست
 بعد از اين دليل چهارم را مي فرمايند كه همين دلالت تصديقيه مورد تاييد بناي عقلاست. در محاورات و مكالمات عقلا حمل مي كنند دلالت را به دلالت تصديقيه، تصديقيه آن شد كه متكلم معنا را اراده كرده . سيد الاستاد مي فرمايد كه تمامي حرفهاي كه گفته مي شود در جهت فرار از تبعيت دلالت از اراده اين است كه اراده قيد موضوع له اگر باشد، آن اشكال خلف يا تجريد يا عدم صحت پيش مي آيد . مي فرمايد: اراده جزء معناي موضوع له نيست منتها غرض واضع يا حكمت الوضع است. واضع كه وضع مي كند با تصور و تصديق، هدفمند وضع مي كند. هدف مراد و مقصود متكلم براي مخاطب توسط لفظ بيان بشود. براي اين هر تعبيري كرديد مي توانيد بگوييد حكمت الوضع مي توانيد بگوييد هدف واضع مي توانيد غرض واضع كه شرط الوضع هم مي توانيد بگوييد. به عبارت واضح: آن اراده كه آنجا دخالت دارد، حكمت وضع است و فائده وضع است. فائده وضع، جزء موضوع نيست. همراه موضوع له هست ولي جزء نيست. همراه بودنش از باب حكمت بودن هست . بنابراين صحيح اين است كه دلالت تابع اراده است و دلالت وضعيه فقط دلالت تصديقيه است. تا اينجا بيان اعلام را شرح داديم اما ببينيم تحقيق چه مي شود جلسه آينده.


[1] . نهايه الافكار، ج 1، ص 63.
[2] 2. مناهج الاصول ، ج 1 ، ص 313.
[3] . اجود التقريرات ، ج 1 ، ص 31.
[4] . نهايه الدرايه ، ج 1 ، ص 25.
[5] . مصباح الاصول ، ج 1 ، ص 100 الي 104.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo