< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مصطفوی

91/08/08

بسم الله الرحمن الرحیم

 استعمال لفظ در معناي مجازي آيا با اجازه واضع است يا نه؟
 محقق خراساني در كتاب كفايه الاصول بعد از بيان وضع و اقسام آن مي فرمايد: «صحه استعمال اللفظ فيما يناسب ما وضع له هل هو بالوضع او بالطبع؟ وجهان بل قولان، اظهرهما أنه بالطبع». مي فرمايد: استعمال لفظ در معناي مجازي آيا بايد با اجازه واضع باشد يا اجازه واضع لازم نيست؟ اين بحث، بحث استعمال لفظ در معناي مجازي يك بحث بلاغي است و گفته بوديم كه در بحث الفاظ بحث از مسائل بلاغي است، منتها در شكل كامل تر و با تصرفات و اظهارنظرهاي اصولي. اين بحث كه عبارت است از استعمال لفظ در معناي مجازي، يكي از بحث هاي مهمي است در بلاغت. محقق خراساني با تصرف اصولي، اين بحث را مطرح مي كند و اسلوب و سبك و سياق بلاغت را عوض مي كند. از آنجا كه اين بحث مهم و بلاغي است و براي شما آشنايي با اين اصطلاحات مفيد است، مناسب است درباره مجاز شرحي به عمل بيايد.
 تحقيق معناي مجاز و فرقش با تشبيه و استعاره و مبالغه تعريف تشبيه
 تحقيق درباره معناي مجازي و فرق آن با تشبيه و استعاره و كنايه و مبالغه: در بلاغت، استعمالاتي نسبت به معناي مجازي وجود دارد كه هر كدام با داشتن خصوصيت با ديگري فرق مي كند. از اين رو، عنوان هاي مختلفي در اين رابطه به ثبت رسيده است. اهم اين عناوين عبارت اند از 1. تشبيه؛ تشبيه در حقيقت استعمال لفظ در غير معناي حقيقيي است،
 اركان تشبيه
 منتها براي تشبيه چهار ركن اعلام شده است: مشبه مثل رجل، مشبه به مثل اسد، وجه شبه مثل شجاعت، ادات تشبيه مثل زيد كالاسد.
 تعريف استعاره و فرقش با تشبيه
  2. استعاره؛ استعاره عبارت است از استعمال لفظ در غير معناي حقيقي با قرينه و قرينه فقط مشابهت باشد. فرقش با تشبيه اين است كه ادات تشبيه ندارد. وجه شبه ذكر نمي شود، فقط مشابهت و استعمال در معناي غير حقيقي يا در غير موضوع له هست. مثل رأيت أسدا يرمي؛ قرينه است،‌اما رجل شجاع، ادعاء اسد اطلاق شده است. رجل شجاع نمي گويد و كاف تشبيه نمي گويد، رأيت اسدا يرمي؛ اسدي نيست، فردي است منتها آن فرد ادعاء، اسد خوانده شده است.
 تعريف كنايه به نظر سكاكي و مشهور
  3. كنايه؛ كنايه عبارت است از استعمال لفظ در غير موضوع له بدون قرينه و معناي حقيقي هم مي شود از تعبير كنائي اراده كرد. مثلا مي گوييم «زيد كثير الرّماد» كه كنايه از سخاوت و جود و مهمان نوازي است. در تعبير كنايي، قرينه ذكر نمي شود. رابطه در كنايه، رابطه لازم و ملزوم است. به تعبير سكاكي در كتاب مطول صفحه 362 مي فرمايد: كنايه عبارت است از ذكر لازم و اراده ملزوم. اين مطلب هم جزء آراء خاص سكاكي است بر خلاف مشهور. پس كنايه ذكر لازم و اراده ملزوم يا ذكر ملزوم اراده لازم. مشهور مي گويد: ذكر ملزوم اراده لازم ؛ اراده كنيد جود را مي گوييد حاتم. سكاكي مي گويد: ذكر لازم اراده ملزوم؛ جود مي گوييم حاتم را اراده مي كنيم.
 تعريف مبالغه و اطلاق سه عنوان بر مبالغه
  4. مبالغه عبارت است از ادعاي متكم بلوغ وصف را، در نهايت شدت يا ضعف، در حدي كه تعبير مبالغه اي بين دو تا معنا كه يا تعبير مستبعد است و يا مستحيل. كسي را كه خيلي مطالعه دارد، شما مي گوييد همه چيز بلد است، اين مبالغه است. گفته مي شود كه به مبالغه سه تا عنوان اطلاق مي شود: 1. مبالغه اي كه عبارت است از تبليغ؛ يك وصفي اعلام مي كنيم كه هم عقلا ممكن است هم عادتا 2. جايي كه وصف اعلام بشود، امكان عقلي داشته باشد و امكان عادي نداشته باشد، آن را مي گوييم اغراق 3. جايي كه نه امكان عقلي دارد و نه امكان عادي مبالغه اي است كه به آن غلو مي گوييم. اما به طور كل اطلاق مبالغه منصرف است به قسم اول كه شدت در وصف، مورد نظر هست و اتصاف موصوف به وصفي در نهايت شدت، كه از حد متعارف بيرون باشد، مي گوييم مبالغه است. مثالش را محقق خراساني آورده است، مي فرمايد: «لا صلاه لجار المسجد الا في المسجد» كه مبالغه است؛ وصف صلاه در مسجد كه يك فضيلت است، آنقدر با شدت بيان شده است كه مي گويد لا صلاه لجار المسجد الا في المسجد. سيد الاستاد هم مي فرمايد بدانيم كه مبالغه كذب نيست. يك تعبير بلاغي است. اثر در مقام تخاطب دارد، جاذبه ايجاد مي كند، مخاطب را جذب مي كند. لذا در رجال گفتيم كه روايات اخلاقي لحن مبالغه دارد. منظور از مبالغه، معناي حقيقي اش كه مراد نيست، معناي مبالغه اش مراد است. مثلا در لا صلاه لجار المسجد الا في المسجد معناي حقيقي اش كه مراد نيست، اما معناي مبالغه اي آن مراد است كه بهترين فضيلت را دارد نماز همسايه مسجد در مسجد.
 تعريف مجاز و اينكه بايد با اجازه واضع باشد يا نه؟
  5. مجاز؛ از جاز يجوز گرفته يعني از حد تجاوز كرده، حد اصلي اش معناي حقيقي بود. مجاز در ادب و بلاغت، با اجازه واضع بايد صورت بگيرد؛ براي اينكه استعمال لفظ در غير موضوع له يا با مناسبت است يا بدون مناسبت؛ اگر بدون مناسبت باشد، استعمال غلط و اشتباه است. اگر با مناسبت باشد، اين مناسبت را صاحب نظران بلاغت مي گويند واضع الفاظ، اين مناسبت را اعلام كرده اند كه اين مناسبت ترجمه مي شود به علاقه يا قرينه. و مي گويند واضع چند قرينه را به طور كل تعيين كرده كه اگر طبق آن قرينه لفظ در غير موضوع له استعمال شود، مناسبت رعايت شده و مجاز است. و اگر آن علاقه ها و قرينه ها رعايت نشود، استعمالي است بدون اجازه واضع و استعمالي است اشتباه و غلط، اين حرف بلاغت است. عدد اين قرائن را سكاكي مي گويد 25 قرينه تعيين شده است.و بعض ديگر از صاحبنظران مثل احمد هاشمي و امثال مي گويند قرائن 18 هست. مثل سببيت و مسببيت مي گويد رعت الماشيه الغيث ، گوسفندان باران را چريدند. سببش را ذكر مي كند، اراده مسبب مي كند. گياه را چريده اند مي گويد باران را چريده است. اين علاقه ها و اين روش ثبت شده در بلاغت است. اربابان بلاغت هنوز كسي كه اين قرائن را صريحا رد كرده باشد، برنخورده ايم.
 سكاكي گويد مجاز در كلمه نيست در اسناد است
 اما سكاكي يك راي مشهور ابتكاري دارد كه مي گويد مجاز در كلمه نيست.
 چهار اصطلاح مجاز در برابر مجاز اسنادي سكاكي
 مجازي كه تعريف كرديم در برابر عناوين ديگر، اسم هاي مختلفي دارد: 1. مجاز به قول مطلق، 2. با قيد مجاز مرسل 3. مجاز لغوي 4. مجاز در كلمه، اين چهار اصطلاح در برابر اصطلاح سكاكي قرار مي گيرد كه ايشان مي گويد مجاز در اسناد. مي گويد: زيد أسد، لفظ زيد همان معناي زيد است، لفظ أسدي كه آنجا به كار مي بريد، همان لفظ استعمال مي شود به همان معناي خودش كه حيوان مفترس است، به غير معناي خودش استعمال نمي شود. اينجا اسناد را آورده ايد كه مجاز درست كنيد، زيد را كه اسناد كرديد به اسد،‌ اين اسناد حقيقي و واقعي نبوده. لفظ دلالت مي كند بر معناي موضوع له ، اين مجاز را مجاز در اسناد و مجاز عقلي نامگذاري مي كنند.
 محقق خراساني مي فرمايد استعمال مجاز نياز به اجازه واضع ندارد، بدليل انجام ندادن واضع مشخص و شهادت وجدان
 محقق خراساني مي فرمايد: مجاز عبارت است از استعمال لفظ در معناي مناسب با معناي موضوع له،‌ نياز به اجازه واضع ندارد؛ براي اينكه اولا واضع اينچنين وضع نوعي انجام نداده، و ثانيا شهادت وجدان ‌بر اينكه استعمال لفظ در معناي مناسب كه غير موضوع له هست با قرينه مشابهت، گاهي ذوق اجازه نمي دهد و آن استعمال، استعمال مجازي نمي شود. به تعبير شيخ صدرا اگر بگوييم انسان قد بلندي را كه سرو قامتي دارد، اين استعمال درستي است. اما نخل هم قد بلند است، مي توانيم بگوييم نخل؟ ذوق قبول نمي كند با اينكه قرينه موجود است. بنابراين،‌ مشابهت كه قرينه هست، وجدانا هميشه كارساز نيست، انجايي كه قرينه سازگار است، ذوق وجود دارد كه مقبوليتش به طبع است. طبع ادم قبول مي كند. بنابراين، استعمال معناي مجازي نياز به اجازه واضع ندارد.
 سيد الاستاد مي گويد اين مطالب در صورتي كه مجاز در كلمه را قبول داشته باشيم و الا جاي بحث نيست
 مضافا بر اين سيد الاستاد مصباح الاصول جلد 1 صفحه 135 مي فرمايد: تمام اين حرفها در آن صورت موقعيت دارد كه ما بگوييم مجاز در كلمه وجود دارد، اما اگر گفتيم مجاز فقط در اسناد هست، كه سكاكي مي گويد، زمينه براي اين بحث ها وجود ندارد.
 بحث اجازه واضع از اساس زمينه ندارد
 مجاز در كلمه نيست، اجازه واضع از اساس مورد نياز نيست، اسناد، يك امر عقلي است . با ادعا، فرد مجازي را نازل منزله فرد حقيقي قرار مي دهد مي گويد زيد أسد. پس يك امر عقلي است و ربط به اجازه واضع ندارد.
 نظر سكاكي كه سيد بروجردي و امام خميني و سيد الخوئي قبول كرده اند
 مي فرمايد: رأي سكاكي بعيد نيست اين رأي را درست اعلام كنيم. رأي سكاكي سيد بروجردي و امام خميني تاييد كرده اند . پس در اصول رأي سكاكي مورد تأ‌ييد قرار گرفته و بحث اجازه واضع در استعمال مجازي از اساس زمينه نخواهد داشت. ما حصل بحث اين شد كه استعمال لفظ در معناي مجازي نياز به اجازه واضع ندارد، با ذوق سليم مي توانيد به كار ببريد، مخصوصا بر اساس رأي محقق سكاكي كه اصلا مجاز در كلمه ندارد. ادامه بحث منقول و مشترك و مباحث بلاغي ديگر كه محقق خراساني مطرح كرده است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo