< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مصطفوی

91/07/15

بسم الله الرحمن الرحیم

  بسم الله الرحمن الرحيم و به نستعين
  الحمدلله و سلام علي عباده الذين اصطفي
  والصلاة و السلام عليک يا مولای يا اباصالح المهدي و رحمة‌ الله و برکاته
 
 تمايز علوم از يكديگر به چيست؟
 محقق خراساني مي فرمايد: «انقدح بذلك ان تمايز العلوم بتمايز اغراضها الداعيه الي التدوين لا الموضوعات و المحمولات» پس از كه موضوع علم را ايشان مسائل علم اعلام فرمودند، دفع دخل مقدر ارائه مي كنند كه موضوع كه مشخص نباشد تمايز و تشخيص علوم از يكديگر به چه امري به دست بيايد؟
 تمايز علوم به غرض از هر علم خواهد بود
 مي فرمايد: تمايز علوم به واسطه تمايز غرض و هدف آن علم است. مثلا كلمه و كلام در نحو و ادبيات به كار مي رود و چون در نحو «صيانه اللسان عن الخطا في المقال» و در بلاغت درست ادا كردن بيان و رعايت فصاحت و بلاغت است از اين رو تمايز علوم به توسط اغراض است. و الا اگر بتوسط اغراض نباشد هر بابي بلكه هر مسئله اي مي تواند علم جداگانه باشد، چون موضوع هر باب مثلا باب اوامر با باب عام و خاص فرق مي كند بلكه هر مسئله اي با مسئله ديگر متمايز و جدا بشود براي همين تمايز علوم به وسيله تمايز اغراض است.
 بيان محقق نائيني در فوائد الاصول
 محقق نايئني در كتاب فوائد الاصول جلد 1 صفحه 25 كه آراء ايشان تقرير شده است مي فرمايد: تمايز علوم به وسيله تمايز موضوعات است.
 بيان محقق اصفهاني كه تمايز علوم را به تمايز موضوع مي داند
 و محقق اصفهاني هم در كتاب نهايه الدرايه جلد 1 صفحه 10 و 11مي فرمايد: تمايز علوم به وسيله موضوعات است كه موضوع از اول عنوان علم را مشخص مي كند، موضوع از اساس علم را معرفي مي كند.
 نظر امام خميني (ره) در مناهج الاصول تمايز علوم را به ذات علوم مي داند
  سيد الامام كتاب مناهج الاصول جلد 1 صفحه 44 مي فرمايد: تمايز علوم به ذات علوم است نه به اغراض و موضوعات، منظور از ذات، ذات فلسفي كه نيست ذات يعني موضوعات به ضميمه محمولات كه اين علم از علم ديگر جدا بشود. بعد از اين محقق نائيني در همان كتاب 24 مي فرمايد: مشهور اين است كه تمايز به وسيله اغراض باشد اما منظور ايشان شايد مشهور بين اصولي هاست و الا مشهور عامه به موضوعات است، مي گوييم نحو، كلمه و كلام و در صرف، كلمه و در تجويد، حروف و در منطق، معقولات و در فلسفه، وجود و مشهور معقول اين باشد كه تشخيص و امتياز علوم به وسيله موضوعات است پس از كه آراء ارائه شد اما تحقيق كه مسلك تحقيق بر جمع آراء و تلفيق است نه بر رد و تفريق
 تحقيق در بحث تمايز علوم با سعي بر جمع تعاريف
 بر مسلك تحقيق اين است كه اينكه تمايز علوم به تمايز اغراض هست، درست است اما اين تمايز به وسيله اغراض انحصاري نيست و محقق نائيني و محقق اصفهاني كه فرموده اند تمايز به وسيله موضوعات هست و معقول هم كه اين را مي گويد اين هم درست است به توسط موضوعات هم مي شود تمايز داد علمي را از علم ديگر و آنكه سيد الامام فرمود كه تمايز به وسيله ذات علوم آست آن هم درست است پس در صورتي كه جمع ممكن باشد چه كاري داريم كه به دنبال تفريق بريم
 نكته اخلاقي، الجمع مهما امكن اولي من الطرح
  (هميشه جمع و در كنار كردن راحت تر از تفريق و بركنار كردن است. هميشه جمع و تلفيق به سود آدم است و رد و تفريق به ضرر آدم است. هميشه جمع و تلفيق قوت و توان مي آورد و رد و تفريق مشكل ساز است مگر جايي كه قابليت براي جمع نداشته باشد تضاد عقيدتي يا تضاد واقعي لذا گفته بوديم كه فقها در يك محور آرائشان هست يك بالا و پايين كوچكي يا اختلاف در تعبيري هست)
 گاهي موضوع واحد ممكن است اغراض متعددي را دنبال نمايد
 تحقيق اين است كه تمايز علوم به واسطه اغراض و به واسطه موضوعات و به واسطه خود علم ميسر است موارد فرق مي كند. لذا مي بينيم دو تا علم يك غرض دارد پس هميشه تمايز به وسيله اغراض به شكل انحصاري نيست مثلا علم پزشكي و علم روانپزشكي يكي درباره بدن كار مي كند ديگري درباره روح كار مي كند هدف هر دو درباره سلامت انسان است غرض يكي است اما دو تا علم است تمايز به وسيله اغراض هم نقص برداشت هميشگي نيست و گاهي هم برعكسش به توسط موضوع هم نيست يك موضوع است دو تا غرض دنبال مي كند مثل پزشكي و تربيت بدني موضوع هر دو بدن است آن در جهت رشد و قوت و مسابقه كار مي كند اين در جهت سلامت غرض دو تاست موضوع يكي است پس ديديم هيچ كدام دليل يا شاخصه تمايز به شكل انحصاري نيست.
 بيان و پذيرش فرمايش مرحوم آقاي خويي كه تمايز علوم طبق موارد متعدد فرق مي نمايد
  پس تحقيق همان است كه سيد الاستاد كتاب محاضرات في اصول الفقه جلد 1 صفحه 27 اعلام مي كند مي فرمايد: تمايز علوم فقط به اغراض نيست و فقط به موضوعات هم نيست طبق موارد فرق مي كند. همان طور كه براي شما شرح داديم حرفي است درست و درستي اش از واقعيت عيني به اثبات مي رسد كه اشارتهايي به عمل آمد.
 جمع بندي بحث از موضوع علم اصول تا بيان غرض علم اصول
  اما بحث كليات كامل شد كه فصل اول يا درب ورود موضوع و تعريف و غرض اين كه معلوم شد،
 ذكر 12 مورد در نتايج بحث در موضوع علم اصول
  از مجموع بحث ها و تحقيقات كه در اين كليات به عمل آمد در جمع بندي اعلام مي شود كه اين نتايج به دست آمد 1. وجود موضوع، در هر علم يك حقيقت است كه بنياد علم است كه پيشاني بند علم است. و وجود موضوع داراي واقعيت است مي بينيم علم طب بدن موضوع نحو كلمه و كلام، موضوع منطق معقولات و الي اخر و وجود موضوع متسالم عليه است. كسي در اصل وجود موضوع خدشه اي ندارد و علم بدون موضوع مثل خبر بدون مبتداست. 2. مدارك استنباط احكام، بين الفريقين بالضروره ادله اربعه است و اصول علم استدلال به همين ادله اربعه در جهت استنباط احكام است و اين ادله بستر كار اصول و وجدانا موضوع علم اصول است.3. عوارض ذاتيه به طور طبيعي در هر علم بايد از مسائل مربوط به موضوع آن علم بحث شود و الا بحث بي ربط و خارج از موضوع مي شود كسي درباره علم پزشكي بحث مي كند اگر در وسط از مهندسي صحبت كند مي گويند خارج از آن علم است اما عوارض ذاتيه كه در كفايه الاصول آمده است عينا همان عبارت از اسفار جلد 1 صفحه 30 گرفته شد اصطلاح فلسفي است و معناي آن اين است كه درباره موضوع هر علم از امور مربوط به آن (عوارض ذاتيه) بايد بحث شود و از آنجا كه فلسفه بحث از وجود موجود وذات و ذاتيات دارد كاربرد اصطلاح عوارض ذاتيه به جاي اصطلاح امور مربوط به علم درست و صحيح است اما در بحث اصول كه بحث عرفي و عقلائي و اعتبارات است كاربرد آن اصطلاح فلسفي (عوارض ذاتيه) اصلا زمينه ندارد كه در وادي عرف و عقلا از ذاتيات و عوارض ذاتيه خبري نيست، بنابراين در تعريف علم اصول گفته مي شود كه موضوع علم اصول آن است كه از امور مربوط به آن موضوع در قلمرو اين علم بحث شود و اين ارتباط طبق قاعده از سوي عرف تعليم و تعلّم تشخيص داده مي شود. 4. موضوع علم اصول بر اساس نظر مشهور قبل از تطور اصول، ادله اربعه است كه در قوانين و معالم و فصول آمده است. 5. موضوع علم اصول، طبق نظر مشهور بعد از تطور اصول همان موضوعات مسائل آن علم است كه در كفايه الاصول و اجود التقريرات و نهايه الدرايه و محاضرات آمده است. 6. محقق خراساني مي فرمايد: موضوع علم اصول كلي منطبق بر مسائل است، مثل كلي طبيعي نسبت به افراد آن و راي محقق نائيني و سيد الخويي در نهايت همين است. 7. از تصريحات فوق اعترافات ضمني نسبت به وجود يك موضوع كلي ما فوق مسائل علم به دست مي آيد كه گفت كلي منطبق بر مسائل. 8.. صدرالمتالهين كتاب اسفار جلد 1 صفحه 31 صاحب نظر آن حاجي سبزواري مي فرمايد: «لا بد في كل علم من موضوع واحد هو الموضوع في جميع قضاياه» انسجام را ببينيد 9. محقق عراقي مي فرمايد: نسبت موضوع علم با موضوعات مسائل آن مثل نسبت كل به اجزاء آن است. 10. تحقيق اين است كه هر موضوع كلي زير موضوعات دارد مثلا حرم يك موضوع كلي است ريز موضوعات آن رواق ها صحنها و ايوانهاست. 11. موضوع كلي مثل حرم كه گفته شد با ريز موضوعات مثل كلي طبيعي و افراد عين همديگر هم اند و فرق انها در اجمال و تفصيل است و يكي به جاي ديگري اطلاق مي شود.
 قول تحقيق حاصل از 12 مورد سابق
 12. هر دو راي مشهور (ادله اربعه قبل از تطور و موضوعات مسائل راي مشهور بعد از تطور)كه در ارتباط با هم قرار بگيرند عبارت اند از موضوع كلي ادله اربعه و ريز موضوعات مسائل علم اصول و اين تلفيق و پيوند نتيجه بر قراري رابطه بين دو نظر مشهور است.
 بيان مرحوم بروجردي و شيخ طوسي در موضوع علم اصول
  13. تعريف جامع به اين شرح است : موضوع علم اصول عبارت است از ادله اربعه به عنوان موضوع كلي كه ريزموضوعات آن مسائل آن علم است، چنانچه سيد بروجردي و سيد الامام از آن موضوعات كلي به تعبير حجت در فقه نام مي برند. حسن ختام شيخ طوسي مي فرمايد «اصول الفقه هي ادله الفقه» كتاب عده باب اول سطر اول
 تعيين تكليف استصحاب شرعي و احتياط عقلي در جاي موضوعات علم اصول
  14. تمامي مسائل اصول طبق تشخيص عرف تعليم و تعلم و نظر خبرگان اصول مربوط به موضوع علم اصول است. مثلا حجيت خبر مربوط به حجت سنت است و از امور مربوط به موضوع علم است. تعادل و تراجيح از امور مربوط به روايت هاي متعارض و مربوط به سنت است. عرف اصول مي گويد تعادل و تراجيح مربوط به سنت است تعريف فلسفه مي گفت عوارض ذاتيه نيست عوارض ذاتيه در اصول اساس ندارد بحث استصحاب شرعي بر اساس حديث لا تنقض يك قانون برگرفته از سنت است و از امور مربوط به سنت و اصول عمليه عقليه بر اساس قبح عقاب بلا بيان و حسن عقلي احتياط بي ترديد از امور مربوط به عقل است كه يكي از ادله اربعه است
 سوال و جواب سيد الخويي مي فرمايد استصحاب در شبهات حكميه جاري نمي شود چون استصحاب در شبهات حكميه معارض با استصحاب عدم جعل است و اما در شبهات موضوعيه استصحاب عينا قاعده فقهي است. اين قاعده فقهي ريشه اش يكي از چهار دليل فقهي است مي شود برگرفته از ادله اربعه كه قاعده فقهي گرفته شده از نص و اماره است. در نتيجه اصول عمليه عقلي مثل قبح عقاب و احتياط عقلي از امور مربوط به حكم عقل است در نتيجه اين تحقيق، لازم نيست براي نجات از اشكال خروج بعضي از مسائل علم اصول، از حوزه اين علم موضوع اصلي كه ادله اربعه باشد به ريز موضوعات عوض كنيم و موضوع اصلي اصلا كم رنگ و رفته رفته گم شود در اصول متطور كم كم ديگر ادله اربعه مختفي شده است هر چند به كار گرفتن ريز موضوعات به جاي موضوع كلي و مادر بي جا نخواهد بود مثلا به جاي واژه حرم و رواق و صحن ها و ايوان ها به كار ببريد درست است اما اين استعمال خالي از اشكال نگارشي نيست كه خير الكلام قل و دلّ
 حرف آخر اينكه در تمايز علوم صرف تمايز به اغراض را نمي شود برشمرد
  15. تمايز علوم منحصرا به تمايز اغراض نيست همان طوري كه منحصرا به تمايز موضوعات هم نيست طبق توجه به واقعيت ها، مي بينيم گاهي تمايز به موضوعات و گاهي به اغراض و گاهي هم به موضوعات و محمولات است. بنابراين رمز تمايز هم معلوم شد به تعبير كوتاه در تمايز علوم يك شاخص واحد نداريم موضوع و غرض و ساختار و بافت همه نقش دارند ولي گاهي يكي از اين امور از برجستگي برتري برخوردار است كه اعلام مي كند تمايز به وسيله موضوع و يا غرض و مشهور تمايز به وسيله موضوعات كه سيد الاستاد مي فرمايد، شايد رمزش اين باشد كه اولين شاخصه در علوم موضوعات است. لذا تمايز علوم به وسيله تمايز موضوعات جلو افتاده است و ما گفتيم كه موضوع نسبت به علم مثل نسبت مبتدا به خبر است نهاد علم است بنابراين از همان جا جهت گيري و شيوه و شما روشن مي شود . اين كليات در ضمن سه تا مطلب كامل شد بحث بعدي وارد بدنه شديم اولين بحث بحث وضع.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo