< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مصطفوی

91/07/09

بسم الله الرحمن الرحیم

  ادامه فرقهاي اصل و اماره
 درباره فرق بين اصل و اماره بحث مي كرديم. اماره خصوصياتي دارد كه به اين شرح است 1. اماره دليل اجتهادي است دليل معتبر اولي فقهي است 2. مفاد اماره حكم واقعي است 3. اماره بر اساس جعل مستقيم شرع علم تعبدي است.
 در موضوع اماره شك اخذ نشده
  4. شك در موضوع اماره اخذ نشده است.
 مثبتات اماره حجت است
  5. مثبات اماره حجت است كه مثبتات اصول حجت نيست. مثلا اگر كسي مفقود الاثر است استصحاب حيات بكنيم مثبت مي شود و ترتيب اثر داده نمي شود وجوب نفقه و زوجيت و غيره بر آن حمل نمي شود اما اگر بينه اقامه شد تمامي آن آثار مترتب مي شود.
 اماره كاشفيت ذاتي دارد ولي كشف آن ناقص كه با تاييد شرع كاشفيت آن تام مي شود
  6. اماره كاشفيت ذاتي دارد منتها كشفش ناقص است و با تاييد و جعل شرع به تعبير محقق نائيني تتميم كشف مي شود بينه كه اماره هست يك كشف ابتدايي خودش دارد از سوي شرع كه تاييد شد و حجيتش اعلام شد كشفش تام مي شود.
 اماره قائم مقام قطع مي شود
  7. اماره قائم مقام قطع مي شود چون حجيت معتبر شرعي است علم يا وجداني است كه قطع است يا تعبدي است كه اماره هست.
 اماره اطمينان نوعي مي آورد
 8. اماره موجب اطمينان نوعي مي شود كه استنباط را گفتيم كه بين مجتهد و خدايش حجت تمام است كه اطمينان پيدا كند.
 اماره حاكم بر اصل است
  9. اماره حاكم بر اصل است. مي دانيم اگر يك جايي بر اساس استصحاب يك مطلب مثلا نجاست را ثابت كرديم اگر بينه آمد گفت طاهر است استصحاب محكوم است منطقه را ترك مي كند به مقتضاي اماره عمل مي كنيم
 اماره اصل تنزيلي است و اصل شرعي اصل محرز است
  10. اماره اصل تنزيلي است و اصل شرعي اصل محرز است. گفته بوديم در ضمن بحث اصول كه اصل تنزيل و اصل محرز را؛ اصل محرز شك را نازل منزله علم قرار مي دهد مي گويد «لا تنقض اليقين بالشك» شك را نازل منزله يقين قرار مي دهد اصل تنزيل مشكوك را نازل منزله متيقن قرار مي دهد مي گويد «كل مشكوك طاهر» . اماره اصل تنزيلي است مثل قاعده طهارت و قاعده فراغ و اصل محرز فقط يك مورد دارد كه اصل شرعي يعني استصحاب اين فرق ها ده تا عدد كه براي اماره گفتيم
 خصوصيات دهگانه اصل
 طرف مقابل كه اصل باشد هم تطبيق كنيم 1. اصل دليل فقاهتي است 2. مفاد اصل حكم ظاهري است 3. اصل علم نيست به تعبير محقق نائيني جري عملي يعني براساس اين اصل فعلا وظيفه ات را اجرا كن 4. شك در موضوع اماره اخذ شده است موضوع اصل شك در حكم واقعي است 5. مثبتات اصل حجيت ندارد 6. اصل كاشفيت ذاتي ندارد 7. اصل قائم مقام قطع نمي شود 8. اصل موجب اطمينان نوعا نمي شود 9. اصل محكوم است 10. اصل تنزيل نيست بلكه محرز است
 از ويژگي هاي اصل آن است كه طبق اصل امكان صدور حكم نيست بر خلاف وجود اماره
  11. بر اساس اماره قاضي مي تواند حكم صادر كند اما براساس اصل نمي تواند حكم صادر كند اگر در بحث قضا كه شهيد گاهي اشاره مي كند كه مطابق اصل هست دليل نهايي نيست بلكه مويد است زمينه است مثلا كسي ادعا مي كند كه اين مال براي من است و شما براساس استصحاب آن را قبلا آن را ديديد به دست كسي ديگر يا خود اين فرد قبلا مالك نبوده ادعا مي كند كه من اخيرا مالك شدم اصل عدم ملكيت است اما نمي توانيد به اين اصل عمل كنيد اگر به اصل عمل كنيد دعاوي ديگر مسموع نيست چون هر دعوا يك اصلي دارد بنابراين بايد اماره بيايد و شهادت عدلين يا شواهد ديگر. تا اينجا رسيديم به اين كه تعريف علم اصول كامل شد به طور كلي و به طور تجزيه اي كلي آن را گفتيم قواعد است ممهده براي استنباط احكام و حرف درست همان حرف مشهور كه صاحب كفايه هم تاييد مي كند اينجا يك نكته اي تكميلي است كه سيد الاستاد مي فرمايد كه استصحاب بنابر مختار ما اصل نيست، بلكه اماره است. اين يك انتخاب شخص خود ايشان است. بنابراين ما تمام آن خصوصيات را نسبت به اصول ديگر يك خصوصيت را حذف مي كنيم محرز و تنزيلي را خط مي كشيم بقيه فرق هايش بين اماره و اصول كه برائت و احتياط باشد همان فرق ها هست فقط تنزيلي و محرز بودن از بين مي رود مي گوييم استصحاب كه اماره هست و محرز هم هست و اصاله الطهاره كه اماره تنزيلي است خصوصيت دو تا اماره فرق مي كند يكي تنزيلي و ديگري محرز مطلب بعدي در كليات گفتيم كه علماي اصول صاحب نظران اصول از رؤس ثمانيه سه تا امر را برگزيده اند تعريف و موضوع غرض و فائده تعريف كامل شد.
 موضوع علم اصول
  رسيديم امر دوم موضوع علم اصول
 تعريف محقق خراساني از موضوع علم اصول
 محقق خراساني صاحب كفايه در كتاب كفايه الاصول جلد 1 صفحه 1 بعد از خطبه مي فرمايد «موضوع كل علم الذي يبحث فيه عن عوارضه الذاتيه هو نفس موضوعات مسائله» دو نكته هست 1. با آخرين تحقيق صاحبنظران اصول موافق با نظر محقق خراساني موضوع هر علم همان موضوعات مسائل آن علم است مثلا علم نحو موضوعش همان موضوعات مسائلش هست معرب و مبني و حروف و افعال و تراكيب و خصوصيات همان موضوعات مسائل علم مي شود موضوع علم
 نقد تعريف محقق خراساني و مراد از عوارض ذاتي
  اما يك جمله معترضه آمده كه «الذي يبحث فيه عن عوارضه الذاتيه» در ابتدا يك مطلبي بگويم كه در انتها به آن مي رسيم چون علت غائي علت فاعلي مي شود و همين تعبيري كه آمده است كه يبحث فيه عن عوارضه الذاتيه تعبير سنگين منطقي است اين كه ساده سازي كنيم موضوع هر علم كه در آن علم از بحث هاي مربوط به آن علم به ميان مي آيد «يبحث فيه عن عوارضه الذاتيه» با ساده سازي يعني در آن علم از بحث هاي مربوط به آن بحث مي شود مثل همان بحثي آن روز كه در اصول مي گوييم علم است به قواعد ممهده ولي محقق نائيني مي گويد علم است «بكبريات التي اذا انضمت اليها صغريتها تنتج نتيجه فقهيتا تستنبط منها الاحكام الشرعيه الكليه» كه اين كبريات يا صغريات همان قواعد است يا سيد شهيد صدر گفت عناصر مشتركه دخيله في عمليه الاستصحاب. (هنر تدريس در دنياي امروز يا مهندسي تدريس در تاريخ معاصر مطلب سخت و مشكل را آسان كنيد نه مطلب آسان را مشكل اين هنر تدريس است يكي از عواملي كه سيد الاستاد آقاي خويي درسش را خيلي بالا آورد ساده و آسان و خيلي روشن بحث مي كرد) .
 عوارض نهگانه ذاتي و غير ذاتي (غريبه)
  اين عوارض ذاتيه چيست اولا اصطلاحات كمي روشن تر بيان كنيم كه عوارض ذاتيه از قبيل اعراض و جوهر نيست كه در مقولات عشر فلسفي خوانده ايد نه تا مقوله عرض است كه گفته مي شوداعراض تسعه، يكي هم جوهر است. همه اعراض قائم به غير است و جوهر قائم به ذات است كه الجوهر از اين قبيل نيست از قبيل عرضي و ذاتي هم نيست كه كلي به دو قسم تقسيم مي شود ذاتي كه كلي ذاتي دو قسم است فقط جنس و فصل و عرضي هم دو قسم است عرض خاص و عرض عام از اين قبيل هم نيست شرحش چون ربطي به ما ندارد فقط اشاره مي كنيم اما عرضي كه اينجا بحث مي شود منظور عارض است يعني چيزي كه بر چيز ديگري عارض مي شود و حمل مي شود اين را مي گويد عارض و جمعش مي شود عوارض اين عوارضي كه اينجا بحث مي كنيم جمع عرض نيست جمع عارض است بنابراين در منطق آمده است سيد الرضي شريف رضي و منطق هاي ديگر و در فلسفه كه در اسفار هم دارد
 انواع عوارض ذاتي و غريب و با واسطه و بي واسطه
  موضوع علم آن است كه از عوارض ذاتيه آن بحث شود اين عوارض ذاتيه در برابر عوارض غريب قرار مي گيرد دو قسم اصلي دارد عوارض يا عوارض ذاتيه است يا عوارض غريبه و آنچه كه در محور يك موضوع بحث مي شود و از مسائل يك موضوع به حساب مي آيد عبارت است از بحث از عوارض ذاتيه اگر بحث از عوارض غريبه بشود بحث از مسائل آن علم نخواهد بود از دايره بيرون مي رود بنابراين تقسيم ابتدايي عوارض ذاتيه و عوارض غريب هست. عوارض بعد از آن تقسيم اولي به دو قسم است عوارض بلا واسطه كه عارض بر معروض عارض مي شود بدون واسطه واسطه اي در عروض نيست اين قسم از عروض عروض بلا واسطه براي خودش سه قسمت دارد 1. عارض با معروض مساوي است مثل عروض متعجب براي انسان الانسان متعجب عارض و معروض مساوي است اعم و اخص نيستند 2. عارض اعم از معروض است مثل عارض شدن جنس بر فصل الانسان حيوان بدون واسطه است يعني با اقتضاي ذاتي است 3. عارض كه عروض پيدا مي كند بر معروض عارض اخص از معروض است مثل عروض فصل بر جنس كه مي گوييم الحيوان انسان اين سه قسم مي شود عارض ذاتي بلا واسطه رسيديم قسم دوم عروض با واسطه اين عروض با واسطه از خود دو قسم دارد 1. واسطه داخلي است 2. واسطه خارجي است عروض مع الواسطه كه واسطه داخلي باشد دو قسم است كه از دو قسم بيشتر نمي تواند باشد چون واسطه داخلي فقط يا جنس است يا فصل است با واسطه جنس باشد مثل عروض مشي براي حيوان به واسطه جنس خود حيوان 2.به واسطه فصل مثل عروض تكلم براي انسان بواسطه فصل كه ناطق باشد پس تا حالا بواسطه هم گفتيم مع الواسطه داخلي را هم گفتيم قسم دوم مع الواسطه كه واسطه خارجي است اين قسم به طور طبيعي سه قسم دارد يا واسطه مساوي است مثل عروض ضحك براي انسان به واسطه تعجب واسطه مساوي است و عارض ضاحك بودن است عارض عارض خارجي است 2. بواسطه اعم خارجي مثل عروض جذابيت و مثلا جمال مي گوييم الزيد يا الانسان جميل به واسطه ابيضيت مثلا بواسطه لون ابيض واسطه اعم شد كه لون ابيض اعم از كه براي انسان باشد يا براي شي ديگر و اما اخص كه عارض بشود شي اي بر ماهيتي بواسطه شي خارجي و اخص هم باشد مثل عروض ضحك براي حيوان بواسطه تعجب واسطه اخص است تعجب براي انسان است براي همه حيوان كه نيست و عروض هم ضحك است بواسطه اعم خارجي مورد نهم عروض عارض به معروض بواسطه امر مباين مثل عروض حرارت براي آب بوسيله آتش كل اين عوارض نه تاست چند تايش عوارض ذاتي است و چند تا عوارض قريبه
 يك عرض ذاتي بيشتر نداريم و بقيه عوارض غريبه هستند
 پس از كه گفتيم اين عوارض در مجموع نه تا مي شود عوارض ذاتيه عبارت است از عروض بلا واسطه يا عروض بواسطه مساوي، واسطه اعم محل بحث است اما با مابقي همه عوارض غريبه است بنابراين اگر در بحث اصول بحث از ظهور روايت بشود بحث از عارض ذاتي است بحث داخل محدوده است واسطه ندارد اما اگر بحث از اثبات وجوب بشود براي يك عمل به واسطه مصلحت كه در آن عمل هست خارج از بحث ميشود چون واسطه خارجي مباين دارد مصلحت مباين با واجب است بنابراين اكثر مسائل اصول از داخل و قلمرو بحث اصول خارج مي شود چون جزء بحث از عوارض ذاتيه نيست بلكه جزء بحث از عوارض غريبه مي شود اين مطلبي است كه از منطق گرفته شد در اصول اشكال ايجاد كرد صدها صفحه كتاب براي توجيه اين مطلب نگاشته شده صاحب كفايه يك مطلبي مي گويد سيد الاستاد مطلب ديگر صاحب كفايه مي گويد عوارض ذاتيه آن نيست كه در منطق آمده عوارض ذاتيه يعني بلا واسطه في العروض سيد الاستاد مي فرمايد نه آيه داريم نه روايت داريم نه دليل عقلي داريم نه منطقي داريم كه در علم بايد از عوارض ذاتيه اش بحث شود در يك علم از عوارض قريبه كه بحث بشود جزء مسائل آن علم است نه به وحي بمنزل است كه دو تا منطقي گفته است مطلبي است بسيار متين نياز به شرح دارد شرح اين معنا جلسه آينده

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo