< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

99/10/16

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مقدمه دوم/مطلب اول /ادامه تعریف وضع

الثانی: الوضع هو نحو اختصاص للفظ بالمعنى و ارتباط خاص بينهما ناش من تخصيصه به تارة و من كثرة استعماله فيه أخرى و بهذا المعنى صحّ تقسيمه إلى التعييني و التعيني كما لا يخفى

مقدّمه: بیان شد که علماء بعد از آنکه نظریه ذاتی بودن دلالت لفظ بر معنا را غیرقابل قبول دانسته اند قائل به نظریه وضع الفاظ برای معانی شده اند لکن در مورد حقیقت این امر اختلاف نظر دارند و در این زمینه به شش نظریه اشاره شد. نظریه اول که منسوب به مشهور می باشد عبارت است از اعتبار و قرارداد که در جلسه گذشته بیان شد. در این جلسه به بیان پنج نظریه دیگر در این زمینه پرداخته می شود

    1. نظریه التزام و تعهّد: این نظریه را محقّق خوئی «ره» ارائه کرده اند اگرچه ظاهرا اصل نظریه منسوب به محقّق نهاوندی در کتاب «تشریح الاصول» می باشد. ایشان می فرمایند: «فحقیقة الوضع هی التعهد المذکور حتّی یحصل الملازمة و تحصیلها إنّما هو لترتّب المقصود الأصلی و هو الانفهام...».[1] بعضی گفته اند قبل از ایشان مرحوم رضی در شرح کافیه این نظریه را ذکر نموده است و در باب وضع الفاظ قائل به همین نظریه تعهّد و التزام می باشد. مطابق این نظریه، واضع، متعهّد و ملتزم می شود هرگاه لفظ را بیاورد معنای خاصی را اراده کند لذا استعمال کننده این لفظ نیز ملتزم می شود که با بکار بردن آن لفظ همان معنای مخصوص را در مقام تفهیم و تفهّم اراده نماید لذا استعمال آن لفظ در غیر آن معنای خاصّ، استعمال مجازی بوده و نیازمند علاقه و قرینه صارفه می باشد. محقّق خوئی «ره» در محاضرات بعد از بیان نظریات مختلف و نقد آنها می فرماید: «و علی ذلک فنقول: قد تبیّن أنّ حقیقة الوضع عبارة عن التعهّد بابراز المعنی الّذی تعلّق قصد المتکلّم بتفهیمه بلفظ مخصوص؛ فکلّ واحد من أهل أیّ لغة، متعهّدٌ فی نفسه متی ما أراد تفهیم معنی خاصّ، أن یجعل مُبرزه لفظاً مخصوصاً...».[2]

    2. نظریه تنزیل: این نظریه از محقّق ایروانی «ره» [3] می باشد.

محقّق خوئی «ره» در مقام بیان این نظریه می فرماید: «القول الثانی: إنّ حقیقة الوضع عبارة عن اعتبار وجود اللفظ وجوداً تنزیلا للمعنی فهو فی عالم الاعتبار و إن لم تکن کذلک حقیقتاً»[4]

به این نظریه ایرادات متعدّدی وارد شده است و بعضی آن را بازگشت به نظریه مشهور یعنی اعتبار می دانند.

    3. نظریه قرن اکید: این نظریه مختار شهید صدر «ره» می باشد و بعضی گفته اند این نظریه در واقع تنقیح نظریه مشهور یعنی نظریه اعتبار است. حاصل این نظریه مطابق بیان ایشان[5] این است که خداوند متعال این قدرت را به ذهن انسان بخشیده که از احساس به شیء، آن را تصوّر کند و این همان ادراک تصوّری است که قانون اوّلی می باشد و سپس بر اساس آن قابلیّت دو قدرت طولی دیگر به انسان عنایت شده است: یکی آنکه از احساس به مشابه به آن شیء نیز ذهن به خود آن شیء منتقل می شود و دیگر اینکه اگر شیء مشروط به ادراک شیء دیگر باشد، از تصوّر آن مشروط و مقرون به تصور شیء دیگر منتقل می شود مانند اینکه زید و عمرو را همیشه با یکدیگر ببیند لذا زمانی که یکی از آنها را به تنهایی ببیند، دیگری نیز در ذهن او حاضر می شود. در بحث الفاظ و معانی نیز این اقتران وجود دارد لذا از شنیدن لفظ به معنا منتقل می شویم و ریشه این اقتران می تواند اعتبار، کثرت استعمال، جعل و امور دیگر باشد.

    4. نظریه جعل و تخصیص: بعضی مانند حضرت امام «ره» در مناهج قائل به این نظریه می باشند. ایشان می فرمایند: «ثمّ إنّ الوضع - علی ما یظهر من تصاریفه - هو جعل اللفظ للمعنی و تعیینه للدلالة علیه».[6]

مطابق این نظریه وضع معنای مصدری دارد (یعنی وضع کردن، قرار دادن) نه اسم مصدری (یعنی وضع شدن، قرار گرفتن) لذا از صفات قائم به واضع است نه از صفات لفظ لذا تنها شامل وضع تعیینی می شود نه تعیّنی به همین جهت ایشان در ادامه می فرمایند: «و هذا لا ینقسم إلی قسمین لأنّ التعیّنی لا یکون وضعا و جعلا»[7]

و سپس در مقام ایراد بر محقّق خراسانی برآمده و می فرماید: «و الاختصاص الواقع فی کلام المحقّق الخراسانی لیس وضعاً بل أثره»[8]

    5. نظریه اختصاص: این نظریه مختار مصنّف در ما نحن فیه می باشد. ایشان می فرمایند: وضع، یک نحوه اختصاص و ارتباط است که بین لفظ و معنا وجود دارد و این اختصاص گاهی بر اثر وضع واضع حاصل می گردد مثلا واضع لفظ «ماء» را برای فلان مایع خارجی قرار می دهد لذا از تخصیص واضع، اختصاص و ارتباطی بین لفظ و معنا پیدا می شود و از این اختصاص، به وضع تعیینی یاد می شود؛

و گاهی این اختصاص بر اثر کثرت استعمال و انس ذهنی شدید حاصل می گردد نه تعیین واضع. یعنی واضعی، لفظ را برای معنا معیّن نکرده است بلکه بر اثر کثرت استعمال لفظ در معنا، یک ارتباط و انس ذهنی بین آن دو پیدا شده است که وقتی انسان آن لفظ را می شنود بلافاصله و بدون قرینه معنای آن در ذهن تصوّر می شود مثلاً لفظ «صلاة» که برای دعا وضع شده است بر اثر کثرت استعمال ظهور در معنای ارکان مخصوصه پیدا می نماید و از این اختصاص به وضع تعیّنی یاد می شود.

مطابق این نظریه وضع معنای اسم مصدری (یعنی وضع شدن، قرار گرفتن) دارد و از صفات و عوارض لفظ می باشد نه از صفات و عوارض واضع لذا همانطور که مصنّف می فرمایند: «صحّ تقسیمه إلی التعیینی و التعیّنی».


[3] نهایة النهایة، ج1، ص7.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo