درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی
99/08/24
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع:احکام اموات/غسل میت /حکم شهید_/
سید یزدی میفرماید: «سقوط الغسل عن الشهيد و المقتول بالرجم أو القصاص من باب العزيمة لا الرخصة[1] »؛ یعنی مکلف نمیتواند از آن رفع ید کند یا جایگزین به چیز دیگری نماید.
نهی صریحی از غسل شهید آمده است و خون شهید را هم از لباسش تطهیر و ازاله نکند؛ چون در نص به این مضمون آمده: گویا خداوند خواسته است که او را آعشته به خونش، ببیند. در مورد واجب القتل، هم نص داریم و هم تسالم داریم بر این که قبل از اجرای حدّ غسل انجام شود به عنوان عزیمت و حکم الزامی که قابل رفع ید و جایگزینی نیست.
در ادامه میفرماید: «و أما الكفن فإن كان الشهيد عاريا وجب تكفينه و إن كان عليه ثيابه فلا يبعد جواز تكفينه فوق ثياب الشهادة و لا يجوز نزع ثيابه و تكفينه[2] »
اگر شهید بدون لباس باشد، به دلیل عموم ادلهی تکفین، باید کفن شود و به دلیل نصی که در باره حضرت حمزه آمده که پیامبر9 او را کفن کرد چون لخت و برهنه شده بود.
در ادله داریم که لباسش از تنش کنده نشود و با لباسش دفن شود؛ ولی در آن نیامده که روی آن کفن نشود؛ لذا با توجه به ادلهی کفن، بعید نیست که کفن روی لباس شهید جایز باشد.
محقق حلی در کتاب معتبر، میفرماید: «الشهيد إذا مات في المعركة لا يغسل و لا يكفن و هو إجماع أهل العلم[3] »، در بارهی کفن شهید اجماع بر این است که با همان لباسش دفن شود و کفن نشود.
بنابراین؛ متن عروه، توجیهش مشکل است چون محقق حلی بر عدم تکفین، تصریح کرده است.
علامه حلی در کتاب تذکره، میفرماید: «الشهيد إذا مات في المعركة لا يغسل ولا يكفن، ذهب إليه علماؤنا أجمع[4] .»
پس در مستند این حکم، این مطلب به دست آمد که اجماع بر این است که شهید کفن نمیشود و کفن روی لباسش هم جا ندارد و توجیه متن سید کار مشکلی است.
شیخ انصاری در کتاب طهارت، میفرماید: «و كما لا يغسّل الشهيد كذلك لا يكفّن إذا كان عليه ثياب (بل يدفن بثيابه) إجماعاً محقّقاً و مستفيضاً[5] »
شیخ طوسی در کتاب خلاف، میفرماید: «الشهيد الذي يقتل في المعركة يدفن بثيابه و لا ينزع منه الا الجلود، و لا يغسل، و يصلى عليه ... دليلنا: إجماع الفرقة.[6] »
سیدنا الاستاد در کتاب تنقیح، میفرماید: « ولا يجوز نزع ثيابه وتكفينه، ويستثنى من عدم جواز نزع ما عليه اشياء يجوز نزعها كالخف والنعل والحزام إذا كان من الجلد واسلحة الحرب. واستثنى بعضهم الفرو[7] ولا يخلو عن اشكال خصوصوا إذا اصابه دم. واستثنى بعضهم مطلق الجلود وبعضهم استثنى الخاتم، وعن امير المؤمنين عليه السلام: (ينزع من الشهيد الفرو والخف والقلنسوة[8] والعمامة والحزام[9] والسراويل[10] ) والمشهور لم يعملوا بتمام الخبر والمسألة محل اشكال والاحوط عدم نزع ما يصدق عليه الثوب من المذكورات.[11] »
در کتاب وسایل، باب 14 از ابواب غسل میت، حدیث 10، چنین آمده:
وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي الْجَوْزَاءِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُلْوَانَ عَنْ عَمْرِو بْنِ خَالِدٍ عَنْ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ آبَائِهِ قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع يُنْزَعُ عَنِ الشَّهِيدِ الْفَرْوُ وَ الْخُفُّ وَ الْقَلَنْسُوَةُ- وَ الْعِمَامَةُ وَ الْمِنْطَقَةُ وَ السَّرَاوِيلُ- إِلَّا أَنْ يَكُونَ أَصَابَهُ دَمٌ فَإِنْ أَصَابَهُ دَمٌ تُرِكَ- وَ لَا يُتْرَكُ عَلَيْهِ شَيْءٌ مَعْقُودٌ إِلَّا حُلَّ[12]
سند این حدیث ضعیف است؛ زیرا محقق حلی میفرماید رواتی که در آن آمده زیدیه اند. پس باید همان اطلاق را در نظر گرفت و شهید با لباسش دفن شود
محقق حلی در کتاب معتبر، میفرماید: « و يدفن مع الشهيد جميع ثيابه، أصابها الدم أو لم يصبها، و هو إجماع المسلمين، و لقوله (عليه السلام) «ادفنوهم بثيابهم» و في دفن السراويل معه قولان عندنا، الأوجه: وجوب دفنه، لأنه من الثياب، و لا يدفن معه الفرو و القلنسوة، قاله المفيد. و قال الشيخ في المبسوط: يدفن معه جميع ما عليه الا الخفين، و قال في الخلاف: ينزع عنه الجلود لنا ان دفن ما عدا الثياب تضييع لم يعتبره الشرع، و ما رووه «ان النبي (صلى اللّه عليه و آله) أمر بقتلى أحد أن ينزع عنهم الجلود و الحديد» لا يقال: الجلد يسمى ثوبا، لأنا نقول: المعهود في العرف هي المنسوجة فيصرف الإطلاق إليها.[13] .» در روایتی که آمده پیامبر9 امر فرمود از کشته شده های احد چیز های چرمی را جدا کنند. گفته نشود که جلد هم لباس میشود؛ برای این که لباس چیزی است که بافته شده باشد و اطلاق منصرف به آن است. روایت شماره ده باب چهارد، ضعیف است؛ چون زیدیها آن را روایت کرده است.
پس با استفاده از کلام محقق حلی و سیدنا الاستاد و بیاناتی از علامه حلی، و الذی یسهل الخطب این است که در بارهی خصوصیات خف، فرو و سراویل که بحث کنیم ممکن است بحث طولانی شود و گاهی هم به نتیجه نرسد؛ اما چیزی که کار را آسان میکند این است که نص و اجماع بر این است که شهید با لباس خودش به خاک سپرده شود و در این مواردی که ما بحث میکردیم؛ مثل خفین، حدید، خاتم و ... این ها را در عرف لباس نمیگویند و تخصصا از لباس خارج است و مشمول دلیل ما نیست و دلیل چیزی را در بر میگیرد که لباس باشد.
سیدنا الاستاد میفرماید که پالتو حکم عبا را دارد و در عرف معنای لباس معلوم است و فرو و سراویل جزء لباس است و باید همراه شهید دفن شود و اگر موردی را شک کنیم که لباس است یا نه؟ مانند کلاه، شبههی مفهومیه میشود و امر منتهی به شک در حرمت میشود و مقتضای اصل عدم حرمت نزع است و میتواند آن را نزع نماید.
در نتیجه چیزی را که یقین به لباس بودنش نداریم کنده میشود و چیزی که یقینا لباس است دفن میشود و موارد مشکوک را میتوان طبق اصل نزع کرد.