درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی
99/08/17
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع:احکام اموات/غسل میت/احکام شهید_/
خلاصه کلام و نتایج بحث نسبت به شهید و احکام آن:
در باره احکام شهید بحثی نداریم که غسل ندارد و کفن نمیخواهد مگر این که برهنه باشد و نماز دارد.
بحث موضوعی داشتیم كه شهید چه کسی است؟ در این رابطه سه تا تفسیر وجود دارد:
تفسیر اول این است که شهید کسی است که در معرکه به شهادت رسیده که این قول مورد اجماع و تسالم و قدر متیقن است؛ چنانکه مقدس اردبیلی، در بارهی این قید در مجمع الفائدة و البرهان (شرح ارشاد الاذهان علامه حلی)، میفرماید: «واما قيد الأصحاب بالموت في المعركة ، فكأنه إجماعيّ[1] »؛ این اجماعی، معنایش این نیست که اين اجماعی است و غیر از این نیست؛ بلکه این است که اگر در معرکه بود اجماعا شهید است.
محقق حلی در کتاب معتبر، میفرماید: «لو نقل من المعترك مرتمثا و هو الجريح الذي به رمق أو انقضى الحرب و به رمق فعل به ما يفعل بالميت[2] »؛ یعنی اگر از معرکه بیرون آمد و زنده بود، احکام میت بر او بار میشود و در صفحه 309 میفرماید: «الشهيد إذا مات في المعركة لا يغسل و لا يكفن، و هو إجماع أهل العلم[3] .»
شیخ در کتاب نهایه، صفحه 42 و شیخ مفید در کتاب مقنعه، صفحه 85، نیز این تفسیر را گفته اند. شیخ انصاری در کتاب طهارت، ج1، ص227 میفرماید: اقوا این است که در معرکه باشد.
تفسیر دوم: شهید کسی است که همراهان پشت جبهه وقتی او را درک کند، رمق نداشته باشد. معیار داخل معرکه و خارج معرکه نیست؛ بلکه معیار درک هم رزمان است در حال عدم رمق. این تفسیر را سیدنا الاستاد در کتاب تنقیح، ج8، ص380 گفته است و میفرماید این معنا از صحیحه و حسنهی ابان بن تغلیب استفاده می شود که در اولی آمده است: « سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الَّذِي يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ- أَ يُغَسَّلُ وَ يُكَفَّنُ وَ يُحَنَّطُ قَالَ يُدْفَنُ كَمَا هُوَ فِي ثِيَابِهِ - إِلَّا أَنْ يَكُونَ بِهِ رَمَقٌ ثُمَّ مَاتَ فَإِنَّهُ يُغَسَّلُ- وَ يُكَفَّنُ وَ يُحَنَّطُ وَ يُصَلَّى عَلَيْهِ- إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص صَلَّى عَلَى حَمْزَةَ وَ كَفَّنَهُ لِأَنَّهُ كَانَ قَدْ جُرِّدَ.[4] » که در آن از مقتول در راه خدا سؤال شده و منظور از آن با توجه به قرینهی سیاق که در ادامه از دفن حضرت حمزه سخن به میان آمده، شهید است.
در دومی آمده: « قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ الَّذِي يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يُدْفَنُ فِي ثِيَابِهِ وَ لَا يُغَسَّلُ- إِلَّا أَنْ يُدْرِكَهُ الْمُسْلِمُونَ وَ بِهِ رَمَقٌ ثُمَّ يَمُوتَ بَعْدُ- فَإِنَّهُ يُغَسَّلُ وَ يُكَفَّنُ وَ يُحَنَّطُ- إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَفَّنَ حَمْزَةَ فِي ثِيَابِهِ وَ لَمْ يُغَسِّلْهُ- وَ لَكِنَّهُ صَلَّى عَلَيْهِ.[5] » که سیدنا الاستاد میفرماید معنای درک همان معنای عرفی و لغوی درک است؛ معنای ادارک اخراج نیست، ادارک یعنی این که مسلمانها برسد و او رمق نداشته باشد. پس معیار، ادراک در حال عدم رمق است چه در معرکه باشد و چه در خارج آن.
در این رابطه فقیه همدانی در کتاب مصباح الفقیه، ج5، ص118 فرموده: «لكن لا يبعد أن يكون المراد من إداركه المسلمون : إخراجه من المعركة أو إدراكه حيّا بعد انقضاء الحرب عند تفقّد القتلى ، لا مجرّد الحضور عنده في أثناء الحرب وبه رمق وقد مات في المعركة[6] » که منظور از ادراک به مناسبت مقام، این است که شهید را از معرکه خارج کند و خروج از آنجا، در وضعیتی باشد که رمق نداشته باشد و در این صورت شهید است. سیدنا الاستاد میفرماید معنای ادراک را اگر اخراج بگیری، خلاف معناي اداراك است و نیاز به دلیل دارد؛ ادارک یعنی رسیدن کسی به کسی دیگر.
تفسیر سوم این است که گفته میشود منظور از شهید کسی است که طبق آن نص (روایت شماره 7 و 9) در راه خدا به قتل برسد (الذی یقتل فی سبیل الله) و قتل هم در اثر دفاع و جهاد باشد. اگر فی سبیل الله را به دفاع و جهاد اختصاص میدهیم به خاطر این است که حکم شهید در آن دو نص، تطبیق بر حضرت حمزه شده است. پس شهید کسی است که در رویارویی با دشمن به شهادت برسد. علاوه بر این که از آن دو تا نص استفاده میشود که معیار، قتل فی سبیل الله در جبهه است حالا در خود معرکه باشد یا بیرون از آن لحظاتی را زنده باشد و بعد از دنیا برود. بر اساس استناد مسبب (ازهاق روح) به سبب (ضربه دشمن) این ازهاق روح مستند به آن سبب است و در خود معرکه خط کشی شرط نیست که داخل آن شهید باشد و خارج آن نباشد. معرکه از عراک است و به معنای جنگ و درگیری است. عرف متشرعه و عقلا، عرف حقوق و الفاظ و بیان میگوید این مسبب مروبط به این سبب است.
در متن آمده که «یدرکه و فیه رمق» با قرینهی حضرت حمزه و این تحقیق واقعی و توجه به این واقعیت، رمق معنایش در لغت آمده و طریحی گفته: رمق یعنی قوتی برای حیات، توان زنده ماندن. پس اگر میتواند زنده بماند، حکم شهید را ندارد.
اگر گفته شود که اگر بعد از یک ماه هم از دنیا برود صحت استناد هست؟
جواب: اولا در شهید موضوع ضربه و صدمهی عدو است که موجب قتل فوری بشود و هم در سیره معنای شهید این آمده است. ثانیا اگر رمق حیات داشته باشد و احتمال زنده ماندن داشته باشد و بعدها که موت صورت گیرد، استناد موت به طور مسامحی به قتل است ولی ممکن است علل جوانبی هم داشته باشد و در اثر جراحات و صدمات بدن کار نکند.
پس تفسیر سوم تفسیر خوبی است و مؤید آن حدیث شماره 5 و 12 این باب است:
وَ عَنْهُ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَنْ أَبِي الْجَوْزَاءِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُلْوَانَ عَنْ عَمْرِو بْنِ خَالِدٍ عَنْ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا مَاتَ الشَّهِيدُ مِنْ يَوْمِهِ أَوْ مِنَ الْغَدِ فَوَارُوهُ فِي ثِيَابِهِ- وَ إِنْ بَقِيَ أَيَّاماً حَتَّى تَتَغَيَّرَ جِرَاحَتُهُ غُسِّلَ.[7]
سیدنا الاستاد گفته این مطلب خوب است ولی بر حسین ابن علوان اشکال گرفته در حالی که او توثیق دارد و خود سید در معجم رجال الحدیث، ج7، حرف «ف» او را توثیق کرده است.
حدیث شماره 12: عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنِ السِّنْدِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي الْبَخْتَرِيِّ وَهْبِ بْنِ وَهْبٍ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ أَنَّ عَلِيّاً ع لَمْ يُغَسِّلْ عَمَّارَ بْنَ يَاسِرٍ وَ لَا ابْنَ عُتْبَةَ- يَوْمَ صِفِّينَ وَ دَفَنَهُمَا فِي ثِيَابِهِمَا وَ صَلَّى عَلَيْهِمَا.[8]
وهب بن وهب توثیق ندارد و محقق حلی گفته او غالی است و نسبت به اهل بیت غلو میکند. اگر غلو در حد کفر باشد درست نیست. در بارهی غلو این بحث خیلی مهم است که رمی به غلو و بعضی از روایات غلو ریشه اموی و ناصبی دارد و این رمی باید تک تک بررسی شود. رمی به غلو مدرکی است که خوب تحقیق شود معلوم میشود که برگرفته از زبان و حلقوم اجانب است. وهب بن وهب خود از اصحاب امام صادق (ع) است و یک مدح به حساب میآید؛ لکن نکتهی که مطلب را تکمیل میکند این است که قضیهی عمار یک حکایت معروف تاریخی است و حکایت اگر خیلی معروف باشد از طریق آن وثوق حاصل میشود و سیرهی عقلاء بر وثوق به آن است. در حکایت آمده که عمار شیر نوشیده و بعد از آن فوت شده و حضرت غسل نداده با این که خارج از معرکه بوده، چون بقایش طولانی نبوده، مثلا یک روزه زنده مانده است.
سیدنا الاستاد بر مسعدة بن صدقه که در سند این روایت آمده، اشکال نموده در حالی که او هم در سند تفسیر قمی آمده و هم در سند کامل الزیارة علاوه بر این که روایات این چنینی که حکایت تاریخی است، نیاز به سند ندارد.
تفسیر سوم با فتاوای سید طباطبائی یزدی در متن تطبیق میکند که فرموده: «و يشترط فيه أن يكون خروج روحه قبل إخراجه من المعركة أو بعد إخراجه مع بقاء الحرب و خروج روحه بعد الإخراج بلا فصل و أما إذا خرجت روحه بعد انقضاء الحرب فيجب تغسيله و تكفينه.[9] » و این تفسیر صحیح و دقیق به نظر میرسد.