< فهرست دروس

 

موضوع: كتاب الطهارة/أحكام الحائض /بحث و توضیح درباره تحقق طهارت و حیض برای حائض-اول و آخر وقت حائض-

 

بحث و توضیح درباره تحقق طهارت و حیض برای حائض-اول و آخر وقت حائض-

 

مساله ای که گفته شد اقوال و نصوص هم اجمالاً تعرض کردیم. به عنوان توضیح و یا دسته بندی کاملتر یک مروری بکنیم. مساله از این قرار شد که طهر اول وقت و طهُر آخر وقت درباره حیض مورد بحث قرار بگیرد. اگر طهر در اول وقت بود و آن مقدار وقت وجود داشت که یک نماز انجام بگیرد به صورت نماز اختیاری که بحثی نیست مثل سائر مکلفین. وقتی دارد برای نماز و شرائط هم متوفّر است نماز را باید بخواند و اینجا بحثی وجود ندارد. هرچند نصوصی هم در این رابطه داریم که دیروز یک نکته ای را برایتان گفتم امروز اصلاح کنم.

 

متن روایت: وبإسناده عن أحمد بن محمد، عن شاذان بن الخليل، عن يونس بن عبد الرحمان، عن عبد الرحمان بن الحجاج قال سألته عن المرأة تطمث بعد ما تزول الشمس ولم تصل الظهر هل عليها قضاء تلك الصلاة؟ قال نعم.[1] این حدیث عبارت است از صحیحه عبدالرحمن ابن حجاج. من سند را که گشتم درباره شاذان گیر داشتم و تحقیق تکمیلی که انجام شد دیدم شاذان ابن خلیل ثقه است و توثیق دارد و این حدیث هم می شود صحیحه و محتوای حدیث این است که سألته عن المرأة تطمث بعد ما تزول الشمس ولم تصل الظهر هل عليها قضاء تلك الصلاة؟ قال نعم. یعنی درابتدا وقت داشته نمازش را نخوانده است آیا قضا برایش واجبه جواب بله. این حدیث صحیحه و آن موثقه یونس ابن یعقوب هم که روایت شماره 4 همین باب بود کافی است. ما در کل نیازی به این نصوص نداریم. دلیل اولیه و دلیل اصل وجوب صلات که وقت هست و طهارت هست و صلات واجبه.

صورت دوم

اما مورد دوم که طهر آخر وقت هست، در طهر آخر وقت با آسان سازی گفته می شود که اگر درآخر وقت باز هم به اندازه نماز وقت باقی باشد یک نماز اختیاری، طبیعتاً نمازش را می خواند و جایی برای بحث نیست. وقت هست و طهارت هست و تکلبف هست و جایی برای بحث نیست. اما اگر دیدیم که در آخر وقت در حدی نیست که نماز اختیاری خوانده شود آیا نماز اضطراری با تیمم هم کافیست؟ در این رابطه دلیل و ادله تیمم دست ما را می گیرد. وقت نیست تیمم می کند و نماز خودش را می خواند و تا اینجا هم بحثی وجود ندارد.

 

اگر وقت برای نماز در آخر به اندازه یک رکعت بود

 

اما بحث در این است که می فرماید اگر وقت در آخر به اندازه یک نماز نباشد بلکه به اندازه یک رکعت از نماز وقت باشد. اینجا استفاده می کنیم از قاعده مَن أدرک. این قاعده مَن ادرک یک قاعده فقهی است، منصوصه که از نصوص گرفته شده و مورد اجماع فقهاست. اگر کسی در آخر وقت یک رکعت از نماز را درک کند فقد أدرک الصلاة. نصوص قاعدة مَن أدرک در کتاب وسائل ج3 باب 30 از ابواب مواقیت. روایات متعددی است که سیدنالاستاد به سند و اعتبار اشکال می کند و یک روایت موثقه است و معتبر که عبارت از موثقه عمار ساباطی که به این مضمون آمده است.

متن روایت: وبإسناده عن محمد بن علي بن محبوب، عن علي بن خالد، عن أحمد بن الحسن بن علي بن فضال، عن عمرو بن سعيد، عن مصدق بن صدقة، عن عمار الساباطي، عن أبي عبد الله (ع) (في حديث) قال: فإن صلى ركعة من الغداة ثم طلعت الشمس فليتم الصلاة وقد جازت صلاته، وإن طلعت الشمس قبل أن يصلى ركعة فليقطع الصلاة ولا يصلي حتى تطلع الشمس ويذهب شعاعها. وبإسناده عن سعد، عن أحمد بن الحسن مثله إلى قوله: وقد جازت صلاته.[2] هر چند روایت درباره نماز صبح هست ولی اینجا جزء همان جاهایی است که الغای خصوصیت، تناسب حکم و موضوع. برای شما گفته بودم، این مورد اینجا نماز صبح است و باید اختصاص به نماز صبح داشته باشد اما إلقای خصوصیت بوسیله تناسب حکم و موضوع. موضوع صلات هست که یک رکعتش در داخل وقت بماند. مناسبت حکم و موضوع أثرش القاء خصوصیت از مورد. این غیر از آن قاعده ای است که برای شما گفته اند. در بیان محقق نائینی آمده است که: العبرة بعموم الوارد لا بخصوصیة المورد. این تحلیلی که الان برایتان گفتیم تحقیقی است و آن یک قاعده ای است که پس از این تحلیل بوجود می آید که مناسبت حکم و موضوع و الغاء خصوصیت.

سوال: این قاعده مَن ادرک اول نماز را می گیرد یا آخر را فقط می گیرد.

جواب: اول را که شامل نمی شود و مورد استفاده انتها و آخر است.

گفتیم دو مورد درباره تحقق طهر است 1- تحقق طهر در اول که حکمش را گفتیم 2- تحقق طهر در آخر وقت که اگر به اندازه یک نماز بود که تمام و اگر هم نبود و به اندازه یک رکعت هم بود براساس قاعده مَن ادرک عمل می کنیم و تا اینجا مشکلی نداریم. اما درباره عذرهایی که نسبت به صلات در آخر وقت بوجود می آید تفصیلی وجود دارد.

تفصیلی درباره اعذار صلات اختیاری

اگر صلات اختیاری در آخر وقت عذر داشت، مانع داشت، این مانع یا عذر دو قسم است که تفصیل همین است. قسم اول عذری است که فرد یعنی کمکلف نمی تواند غسل کند، چون نمی تواند غسل کند بخاطر مرضی بیمار است یا مشکل دیگری دارد که نمی تواند غسل کند، عذر از اصل غسل وجود دارد. در اینصورت از مساله اختلاف و شبهه ای نیست که وظیفه اش می شود تیمم. دلیل ما دلیل خاص نیست بلکه همان ادله عامه ای که درباره بدلیت تیمم از طهارت مائیه آمده است و طهارت ترابیه در بدل طهارت مائیه. تا اینجا اشکالی وجود ندارد و بحث تمام است.

اما اگر عذر ضیق وقت بود به این معنا که فرد می تواند غسل کند و قدرت بر غسل کردن دارد اما به جهت ضیق وقت نمی تواند غسل کند و اگر غسل کند وقت فوت می شود و نماز در داخل وفت اتیان نمی شود و این عذر محل بحث است. آیا اینجا این عذر کافی است برای تیمم یا کافی نیست؟ شما در بحث تیمم دیده باشید که ضیق وقت یکی از مورادی برای جواز تیمم است یا بدلیت طهارت ترابیه از طهارت مائیه. اما اینجا یک شبهه ای از سوی یک فقیهی اعلام شده است و آن این است که گفته می شود تیمم در حقیقت بدل از وضو یا غسل است و بدلیت در صورتی است که مبدلٌ منه وجود داشته باشد و وجود یعنی شرعیت داشته باشد و در ضیق وقت که اصلاً برای غسل زمینه ای وجود ندارد. دلیلی برای صحت غسل یا شرعیت غسل وجود ندارد. چیز که از اساس شرعیت ندارد بدل ان که تابع آن است به هیچ وجه شرعیت ندارد. بدل تابع است و تابع در حقیقت باید شرعیت خودش را یا حکم خودش را از متبوع بگیرد و خود متبوع شرعیت ندارد.

کلام سید الخوئی

سیدنالاستاد قدس الله نفسه الزکیه حدود 15 صفحه این مسائل را بحث می کند و می فرماید که این مطلب جزء مطالب غریبه است. علوم غریبه شنیده بودیم. این از مطالب غریبه است برای اینکه کجای فقه صحت بدل را مشروط کرده باشد به شرعیت مبدلٌ منه. بدل فقط جایی است که مبدلٌ منه وظیفه فعلی به عهده ملکف نباشد. مبدل منه که وظیفه نبود بدل در عوض آن می شود وظیفه. این مقدار کافیست. اینجا هم همین است و مبدل منه وظیفه نیست و بدل وظیفه است. مطلب کامل است و اشکالی در کار نیست. اصل بدلیت درست و مرحله بعدی هم اشکال دیگری مطرح می شود. اشکال دیگر این است که می فرماید شما عنایت کنید در مورد عذری که عبارت باشد از ضیق وقت. پس از آن که گفتیم وظیفه تیمم هست، در ضیق وقت باید تیمم بکند و نماز بخواند، اما اگرتیمم نکرد و نماز نخواند آیا این قضا دارد یا ندارد؟ این محل بحث است. سید در متن عروة به طور صریح می فرماید که در ضیق وقت که وظیفه تیمم هست باید تیمم بکند و نماز بخواند اما اگر تیمم نکرد سهواً و نسیاناً یا عمداً ، باید قضا کند و قضا دارد. دلیلی که بر این مطلب ارائه می شود نصوصی است که در باب 49 از ابواب حیض ح5 و شماره 7 و ح 8 آمده است.[3] شماره 6 را نگفتم به دلیل اینکه سندش معتبر نیست. متن حدیث: وبإسناده عن علي بن الحسن بن فضال، عن علي بن أسباط، عن العلا ابن رزين، عن محمد بن مسلم، عن أحدهما عليهما السلام قال: قلت: المرأة ترى الطهر عند الظهر فتشتغل في شأنها حتى يدخل وقت العصر، قال: تصلي العصر وحدها فإن ضيقت فعليها صلاتان. أقول: لا يبعد أن يراد بوقت العصر الوقت المختص بها وهو مقدار أدائها قبل الغروب، جمعا بين الاخبار.[4] باسناده عن علی ابن الحسن الفضال که همین بنوفضال است. اسناد شیخ به علی ابن الحسن فضال درست نیست لذا سیدنا این دسته از روایات را غیر معتبر اعلام می کند چون این سه روایت را ببینید و سبک کتاب هم برایتان روشن بشود. حدیث شماره 5 می گوید و باسناده عن علی ابن حسن بن الفضال بعد می گوید عنه. این عنه ضمیرها می رود به حسن ابن فضال براساس ترتیب طبقات و گاهی هم به خود شیخ بر می گردد البته به ترتیب طبقات بستگی دارد. و روایات بعدی هم عنه دارد و همینطور است. سیدناالاستاد قدس الله نفسه الزکیه می‌فرماید که این دسته از روایات از اساس مشکل دارد چون اسناد شیخ به علی ابن حسن بن الفضال اسنادش درست نیست، یعنی چند راوی در این وسط هست که ذکر نمی‌شود و در عوض ذکر آن راوی‌ها می‌گوید به اسنادهی. رأی سید که برگشته است در حقیقت برنگشته است. اسناد شیخ به علی ابن فضال، درست نیست. ولی این اسناد یعنی به علی ابن حسن ابن فضال یک اسناد دیگری دارد از طریق نجاشی، آن اسناد درست است. بنابراین هم حرف سید درست است که این اسناد ضعیف است. و هم این روایات اعتبار دارد چون یک اسناد صحیح دیگری وجود دارد. سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه بر اساس این سه روایت، حکم را اعلام می‌کند که اگر در آخرِ وقت، فرد حائض، به طهر برسد ولی غسل ممکن نباشد، تیمم بکند نماز بخواند اگر نمازش را نخواند، قضا دارد.

روایت دیگر: وبإسناده عن علي بن الحسن بن فضال، عن علي بن أسباط، عن العلا ابن رزين، عن محمد بن مسلم، عن أحدهما عليهما السلام قال: قلت: المرأة ترى الطهر عند الظهر فتشتغل في شأنها حتى يدخل وقت العصر، قال: تصلي العصر وحدها فإن ضيقت فعليها صلاتان. أقول: لا يبعد أن يراد بوقت العصر الوقت المختص بها وهو مقدار أدائها قبل الغروب، جمعا بين الاخبار.[5] روایت اول که سندش را خواندم عن محمد ابن مسلم عن احدهما(علیه السلام) باسناده عن علی ابن حسن ابن فضال، عن علی ابن اسباط، که از اجلا و صفات هست عن علاءابن رزین که از اجلا و صفات مشهور هست عن محمد ابن مسلم که فوق توثیق هست عن احد الصادقین(علیه السلام) قال: قلت: المرأة ترى الطهر عند الظهر فتشتغل في شأنها حتى يدخل وقت العصر، قال: تصلي العصر وحدها فإن ضيقت فعليها صلاتان ؛

حدیث دیگر: وعنه، عن محمد بن الربيع، عن سيف بن عميرة، عن منصور بن حازم، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: إذا طهرت الحائض قبل العصر صلت الظهر والعصر، فإن طهرت في آخر وقت العصر صلت العصر.[6] عن محمد ابن ربیع، این سند ضعیف است برای اینکه محمد ابن ربیع به هیچ وجه توثیق ندارد، عن سحیف ابن معیره که موثق توثیق دارد، عن منصور بن حاذم که از اجلا و ثقات اصحاب امام صادق هست، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: إذا طهرت الحائض قبل العصر صلت الظهر والعصر، فإن طهرت في آخر وقت العصر صلت العصر. وظیفه‌اش نماز عصر است با طهارة اختیاری مائیه، یا با طهارت اضطراری طهارت ترابیه، این وظیفه‌ی این فرد مکلف هست. پس از اینکه وظیفه این بود، اگر انجام نداد باید قضایش را انجام بدهد.

روایت دیگر: وعنه، عن محمد بن عبد الله بن زرارة، عن محمد بن الفضيل، عن أبي الصباح الكناني، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: إذا طهرت المرأة قبل طلوع الفجر صلت المغرب والعشاء، وإن طهرت قبل أن تغيب الشمس صلت الظهر والعصر.[7] و عنه عن محمد ابن عبدالله ابن زراره، عن محمد ابن فضیل، این ابن فضال که کارش درست بشود این سند می‌شود صحیحه، محمد ابن عبدالله ابن زراره که از اجلا و ثقات و فقیه است. محمد ابن فضیل هم که توثیق خاص دارد. عن الصباح الکلانی که از اصحاب و اجلا هست. عن أبي عبد الله عليه السلام قال: إذا طهرت المرأة قبل طلوع الفجر صلت المغرب والعشاء، وإن طهرت قبل أن تغيب الشمس صلت الظهر والعصر. قبل طلوع الفجر صلت مغرب والعشاء؛ آخر وقت است و عن طهورة قبل انتهی والشمس، صلت ظهر والعصر، آخر وقت، در مغرب و عشاء باشد یعنی نزدیک فجر. آخر وقت برای ظهر و عصر باشد یعنی نزدیک غروب شمس، باید نمازش را بخواند، وظیفه‌اش صلاة هست. صلاة که به عهده‌ی مکلف آمد به ترتیب فقهی می‌آید. صلاة اختیاری با طهارت مائیه، صلاة اضطراری با طهارت ترابیه، در وقت اداءً خارج وقت قضا، سید این حکم را داده‌اند این فتوا را، و فتوایشان هم به نظر می‌رسد فتوای درستی باشد و بلاشبهةٍ.

امکان تفکیک بین نماز اداء و قضاء به نص خاص

امّا سیدناالاستاد قدس الله نفسه الزکیه می‌فرماید که اگر کسی که در ضیق وقت قرار گرفته نماز را باید با تیمّم بخواند ولیکن اگر نماز را نخواند با تیمم، قضا ندارد. می‌فرماید این جزء مواردی است که انفکاک و تفکیک بین اداء و قضاء وجود دارد اگر از شما سؤال شد که امکان تفکیک بین اداء و قضا وجود دارد؛ اینجا را در نظر بگیرید. چرا این تفکیک وجود دارد؟ می‌فرماید به جهت دلیل خاصّی که اینجا وجود دارد، نصّ معتبری داریم که آن نصّ معتبر اعلام می‌کند که اگر مکلّف در آخر وقت زمان برای غسل داشته باشد و انجام ندهد، قضا دارد و اگر زمان برای غسل نداشته باشد قضا ندارد. پس در صورتی که زمان برای غسل ندارد زمان فقط برای تیمم دارد قضایی در کار نیست خلاف قائله است ولی به واسطه‌ی نصّ خاصّی که در این رابطه داریم، نصّی که ایشان بیان می کند عبارت است از؛ صحیحه‌ی عبیده،[8]

متن روایت: محمد بن يعقوب، عن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن ابن محبوب، عن علي بن رئاب، عن عبيد بن زرارة عن أبي عبد الله عليه السلام قال: قال أيما امرأة رأت الطهر وهي قادرة على أن تغتسل في وقت صلاة ففرطت فيها حتى يدخل وقت صلاة أخرى كان عليها قضاء تلك الصلاة التي فرطت فيها وإن رأت الطهر في وقت صلاة فقامت في تهية ذلك فجاز وقت صلاة ودخل وقت صلاة أخرى فليس عليها قضاء، وتصلي الصلاة التي دخل وقتها. ورواه الشيخ بإسناده عن الحسن بن محبوب، و بإسناده عن علي بن إبراهيم مثله.[9] محمد ابن یعقوب عن علی ابن ابراهیم عن ابیه عن ابن محبوب، عن علی ابن رئاب عن عبید ابن زراره قدس الله أنفسهم الزاکیات، که دیدید سند بافت اجلات، سند نوری است که همه‌ی اجلا و ثقات هستند.عن أبي عبد الله عليه السلام قال: قال أيما امرأة رأت الطهر وهي قادرة على أن تغتسل في وقت صلاة ففرطت فيها حتى يدخل وقت صلاة أخرى كان عليها قضاء تلك الصلاة التي فرطت فيها وإن رأت الطهر في وقت صلاة فقامت في تهية ذلك فجاز وقت صلاة ودخل وقت صلاة أخرى فليس عليها قضاء، وتصلي الصلاة التي دخل وقتها؛ عبارت واضح بود و ترجمه نمی‌خواست. می‌فرماید این روایت دلالت دارد، که اگر در آخر وقت زمان برای غسل کافی بود، غسل انجام بدهد و اگر انجام نداد، نماز را باید قضا کند اما اگر زمان برای غسل کافی نبود قضا ندارد، بنابراین ضیق وقت با اعذار دیگر فرق می‌کند هر چند از حیث عذر هم فرقی دارد، ولی می‌توانیم بگوییم که از جهت عذر، فرقی نداشته باشد ولی نصّ خاصّ این مورد را از عموم استثناء کرده است. از عموم کذا. بنابراین این روایت را که گفتیم، یک مؤیّدی هم سید نقل می کند و می‌فرماید؛ روایت دیگر به عنوان مؤیّد، وعنه، عن محمد بن عبد الله بن زرارة، عن محمد بن أبي عمير، عن حماد بن عثمان، عن عبيد الله الحلبي، عن أبي عبد الله عليه السلام في المرأة تقوم في وقت الصلاة فلا تقضي ظهرها حتى تفوتها الصلاة ويخرج الوقت، أتقضي الصلاة التي فاتتها؟ قال: إن كانت توانت قضتها، وإن كانت دائبة في غسلها فلا تقضي.[10] وعنهُ، عن علی ابن حسن ابن فضال، عن محمد ابن عبدالله ابن زراره، این عنهُ باز به محمد ابن حسن رفت و گفتیم این اسناد درست است. عن محمد ابن ابی عمیر، که ابن ابی عمیر فوق توثیق هست عن حماد ابن عثمان که اصحاب اجماع هست، عن عبیدالله حلبی که از اجله و صفات اصحاب امام صادق هست، عن أبي عبد الله عليه السلام في المرأة تقوم في وقت الصلاة فلا تقضي ظهرها حتى تفوتها الصلاة ويخرج الوقت، أتقضي الصلاة التي فاتتها؟ قال: إن كانت توانت قضتها، وإن كانت دائبة في غسلها فلا تقضي؛ این روایت هم که گفتم سید بر اساس ابن فضال مؤیّد فرمودند و اسم‌ها را که درست کردیم این هم صحیحه می‌شود مدلول روایت این است که اگر وقتی برای صلاة ندارد یخرج من التقدیر الصلاة التی فاتتها؛ امام فرمود اگر این مکلّف یعنی این مرعه، تساهل و تسامح و سستی از خودش نشان داده و به غسل مبادرت نکرده، اگر توانی دارد یعنی سستی از خودش نشان داده است غسل وظیفه‌اش بوده می‌توانست انجام بدهد انجام نداده باید قضا کند. و ان کانت داعبةً فی غسلها، اگر دعبی در غسل داشته به غسل اقدام و مبادرت کرده ولی نرسیده غسل را انجام دهد، فلا تقدیر، اینجا قضا ندارد، در مسیر غسل بوده در جهت انجام غسل بوده که وقت گذشته، اینجا می‌گوید قضا ندارد چون زمان برای غسل وجود نداشته است این فتوای ایشان بود تا اینجا، بر خلاف آنچه که در متن آمده است و بر خلاف آنچه عمومات و قواعد اعلام می‌کنند بر اساس این نصّ معتبر، می‌گوییم اگر کسی نمازش قضا بشود در اثر ضیق وقت، قضا ندارد. هر چند اداء بر عهده‌اش هست

تحقیق

اما تحقیق این است آنچه را که ما بر اساس فهم خودمان در تعبیر والله هو العالم، با اجازه از روح بلند سیدنا الاستاد، آنچه که می‌فهمیم عرضه می‌داریم و مخالفتی هم نیست برای اینکه نتیجه‌اش می شود احتیاط. پس همیشه اگر خلاف یک فتوا احتیاط اعلام بشود، عملاً مخالفتی در کار نیست. پس این بنده‌ی حقیر خدا که دعب من عدم مخالفت هست اینجا هم که کار به احتیاط کشیده می‌شود مخالفت عملی نیست ولی فهمی که از این نصوص داریم برای شما افاضل ارائه می‌کنیم.

اولاً از این دو روایت که یکی را دقیق در نظر بگیریم مسئله حل است که می‌فرماید؛ اگر وقت برای غسل ندارد، قضا ندارد. اگر زمان برای غسل نداشته باشد قضایی در کار نیست. این حد دلالت بود. تحقیق این است که این نصّ، جهتش اختصاص به غسل دارد، ناظر به تیمّم نیست. حالت اختیاری را بیان می‌کند حالت، حالت اختیاری است یعنی غسل، ممکن است در صورتی که غسل ممکن است اگر غسل عمداً غسل نکند که باید قضا کند و اگر که غسل را خواست انجام بدهد و زمان برای غسل نبود، شروع کرد به انجام غسل، غسل تمام نشده، وقت گذشت در این صورت قضا ندارد چون این مکلف از پنجره‌ی غسل وارد شده است و در مسیر غسل هست. این مسیر غسل را می‌خواهد طی بکند این مسیر غسل، گاهی به جایی می‌رسد و گاهی به جایی نمی‌رسد. اگر از مسیر غسل وارد شد، و غسل کافی نبود. قضا ندارد. برای اینکه وارد غسل شده و خود غسل در وقت انجام نگرفته، بنابراین او به وظیفه‌اش عمل کرده و به نتیجه نرسیده، این بیان اختصاص دارد به کسی که نسبت به غسل اقدام بکند. که غسل انجام بشود فرعی شده برای خودش، فرع ما این است؛ فرد خیال می‌کند الان زمان برای غسل کافی است، اقدام می‌کند ولی احیاناً زمان جواب نمی‌دهد و خود فرد وارد شده است که غسل انجام بدهد و زمان کافی است، زمان جواب نداد. در این صورت قضا ندارد چون وظیفه‌ی فعلیِ مکلف معیار است. خود مکلف تشخیص می‌دهد که الان می‌تواند غسل بکند یا نمی‌تواند غسل بکند. این قدرت و تشخیص قدرت، از آنِ خود مکلف است و حاکم شهر، یا کسی دیگر تعیین وظیفه یا ارشاد نمی‌کند. خود مکلف تشخیص می‌دهد که الان وظیفه غسل است و غسل را در پیش گرفت ولیکن انکشف الخلاف، غسل به جایی نرسید اینجا مسلم قضا ندارد. خودش تشخیص داده و انجام داده غسل را، غسل در وقت صورت نگرفته و قضا هم ندارد. مثل این است که تا به آخر، وقتی برای نماز نداشته این اصل اشکال که اینجا به نظر می‌رسد، اما خود عموماتی که سید طباطبایی تمسک کردند عموماتی که اینجا آمده بود قطع نظر از آن عمومات، عموماتی که در کل فقه داریم که طهارة مائیه، طهارة ترابیه، حکم واقعی است و آن حکم واقعی اداءً مجزی است و اگر اداء نشود باید قضا بشود آن ادله و آن قوت و استحکام، و این مانع اینجا هم قابل رفع، الاقوی، که نتیجه‌اش می‌شود احوط، همین است که این گونه نماز را هم باید قضا بکند.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo