< فهرست دروس

 

موضوع: كتاب الطهارة/أحكام الحائض /مساله شمارة 31 از مسائل مربوط به أحکام الحائض

 

مساله شماره 31 از احکام حائض.

اگر زنی یک مدتی بعد از دخول وقت و مقداری از غروب پاک شد، نماز نخواند، قضاء دارد

 

سید یزدی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: إذا حاضت بعد دخول الوقت فإن كان مضى منه مقدار أداء أقل الواجب من صلاتها بحسب حالها من السرعة والبطء والصحة والمرض والسفر والحضر وتحصيل الشرائط بحسب تكليفها الفعلي من الوضوء أو الغسل أو التيمم وغيرها من سائر الشرائط الغير الحاصلة ولم تصلّ وجب عليها قضاء تلك الصلاة ، كما أنها لو علمت بمفاجأة الحيض وجب عليها المبادرة إلى الصلاة ، وفي مواطن التخيير يكفي سعة مقدار القصر ، ولو أدركت من الوقت أقل مما ذكرنا لا يجب عليها القضاء ، وإن كان الأحوط القضاء إذا أدركت الصلاة مع الطهارة و إن لم تدرك سائر الشرائط ، بل ولو أدركت أكثر الصلاة ، بل الأحوط قضاء الصلاة إذا حاضت بعد الوقت مطلقاً وإن لم تدرك شيئاً من الصلاة.[1] این مساله جزء مسائل محل ابتلاء است علی الظاهر. بانوان که گرفتار حادثه حیض می شوند، ساعت اول روز، اول وقت نماز، آخر وقت نماز، بعید می دانم همه رعایت کنند. مساله شرعی است و قابل تذکر. سید می فرماید اگر مرأة ای گرفتار حیض بشود بعد از دخول وقت، إذا حاضت بعد دخول الوقت فإن كان مضى منه مقدار أداء أقل الواجب من صلاتها بحسب حالها من السرعة والبطء والصحة والمرض والسفر والحضر وتحصيل الشرائط بحسب تكليفها الفعلي من الوضوء أو الغسل أو التيمم وغيرها من سائر الشرائط الغير الحاصلة. فرض بفرمایید مرأةای بعد از زوال که ربع ساعت از زوال گذشته حائض شد طبیعتاً با دید عرفی می گوید حیض شد و تمام دیگر. باید به آن گفته شود که شما در آن ربع ساعت می توانستید نماز بخوانید و الان باید قضایش را بخوانید و اگر در آخر وقت هم طهر فرا برسد، ربع ساعت تا وقت غروب، از حیض فارغ شد، بیرون آمد، در اینجا هم اگر متوجه بشود نماز را در حد أقل واجب انجام بدهد که خوب اما اگر انجام ندهد قضا دارد و باید قضایش را انجام بدهد و اجمالاً این مساله هم مورد اجماع به طور کلی و هم نصوص مختلف و متعددی در این مورد آمده است که یادآور می شویم انشالله که نصوص هم در اینجا یک خصوصیاتی دارد که به این خصوصیات توجه کنید.

شرح مساله و آراء فقهاء و صاحب نظران درباره اول وقت

قدمای اصحاب: شیخ طوسی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: اگر مرأة ای در اول وقت نماز گرفتار حیض بشود خب طبیعتاً باید نماز را در اول وقت انجام بدهد و اگر در آن اول وقت انجام نداد، وقت به اندازه ای بود که یک نماز بتواند در حداقل واجی انجام بدهد تخلف کرده باشد باید قضا کند و می فرماید همینطور اگر در آخر وقت به اندازه ای باقی مانده باشد به غروب که یک نماز عصر یا ظهر و عصر را بتواند انجام بدهد. اگر تساهل کرد باید همان قضای صلات عصر یا ظهرین را انجام بدهد. منظور از تردید این است که اگر فقط چهار رکعت وقت باقی باشد که فقط قضای صلات عصر را انجام می دهد و اگر به اندازه پنج رکعت باشد باید هر دو نماز را قضایش را انجام بدهد. نماز عصر که چهار رکعتش وقت داشته و نماز ظهر هم که یک رکعتش وقت داشته که کافی است و شرحش می دهیم که إدراک رکعت واحدة إدراک کل صلات به حساب می آید براساس قاعده مَن ادرک که یک قاعده فقهی است.[2]

همین شیخ قدس الله نفسه الزکیه در مساله 11 و مساله 14 این دوتا حکم را بیان می کنند و می فرماید نسبت به حکم اول که ابتدا بود. که اگر در ابتدا وقت داخل شده بود و وقت نماز رسیده بود و حائض نماز را نخواند و گرفتار حیض شد و وقت در ابتدا به اندازه ای بود که یک نماز را بخواند اینجا می فرماید که باید نماز را می خواند و الان که نماز قضا شده است وجوباً باید قضا کند یا به اصطلاح عوام قضایش را بخواند و می فرماید این مطلب مورد اجماع فرقه است. دلینا علی ذلک اجماعُ الفرقة.[3] [4]

 

اما آخر وقت و آقوال و اجماعات و نصوص باب

 

و اما مطلب دوم که انتهای وقت باشد و گفته شد که اگر از حالت حیض بیرون آمد و فقط برای خواندن نماز وقت داشت اگر قضا کرد و انجام نداد باید قضا کند و در این رابطه می فرماید خلافی وجود ندارد و به تعبیر اجماع مساله را عنوان نمی کند بلکه می فرماید لاخلافَ فیه.

و درباره این مساله که مطلب مورد اجماع باشد فقهای دیگر هم از اجماع ذکری به عمل آورده اند از جمله سید عاملی صاحب مدارک می فرماید که این مطلب مورد اجماع فقهاء است.[5] و محقق حلی قدس الله نفسه الزکیه این متن را اعلام می کند که در ابتدا اگر وقت کافی باشد و صلات به عهده آن مرأة ملکف آمده است و در انتها هم همینطور.[6] و در کتاب معتبر همین حکم را به طور مشروح بیان می کند و می فرماید: ضابطه این است که در ابتدا به اندازه یک نماز اگر وقت داشت وظیفه اش انجام آن است چرا؟ چون مقتضی وجود دارد و مانع در کار نیست. اصلاً وجوب محقق است و حیض که مانع می شود در صورتیکه تحقق خارجی پیدا کند اما حالت قبل از تحقق خودش را شامل نمی شود.[7] بعد از این که اجماع را هم گفتیم شیخ انصاری قدس الله نفسه الزکیه این دو مطلب را باهم ذکر می کند و میفرماید: ابتدای کار یعنی اگر وقت داخل بشود و به اندازه یک نماز هم فرصت باشد و مکلف نماز را انجام نداد و عصیان کرد باید قضا کند و می فرماید در این رابطه اجماع محقق است. اعلام می کند اجماع را محققاً. بعد می فرماید که مضافاً بر اجماع نصوصی را هم در این رابطه داریم.[8]

شیخ و فقهای دیگر هم به این نصوص تمسک کرده اند.

متن روایت: محمد بن الحسن بإسناده عن علي بن الحسن، عن محمد بن الوليد، عن يونس بن يعقوب، عن أبي عبد الله عليه السلام قال في امرأة دخل عليها وقت الصلاة وهي طاهر فأخرت الصلاة حتى حاضت قال تقضي إذا طهرت.[9] حدیث شاره 4 موثقه است. موثقه یونس ابن یعقوب. محمد ابن الحسن باسناده عن علی ابن الحسن، شیخ طوسی اسنادش به علی ابن الحسن درست باشد و علی ابن الحسن ابن فضال است عن محمدبن الولید خزاز که از اجلاء و ثقات عن یونس ابن یعقوب که توثیق خاص دارد و از اصحاب امام صائق علیه السلام است و سند موثق است زیرا ابن فضال در این سند جا گرفته است قال في امرأة دخل عليها وقت الصلاة وهي طاهر فأخرت الصلاة حتى حاضت قال تقضي إذا طهرت. سند معتبر و دلالت واضح که وقت نماز وارد شده است وآن مرأة از آن وقت استفاده نکرده است. فقیه همدانی همین حدیث و روایت رابه عنوان موثقه مورد استناد قرار می دهد و می فرماید مقتضی وجود دارد و مانعی در کار نیست. مقتضی ادله وجوب صلات و مانع که حیض است وجود ندارد و بنابراین وجوب صلات منجّز و به عهده این مکلف.[10]

روایتی دیگر: وبإسناده عن أحمد بن محمد، عن شاذان بن الخليل، عن يونس بن عبد الرحمان، عن عبد الرحمان بن الحجاج قال سألته عن المرأة تطمث بعد ما تزول الشمس ولم تصل الظهر هل عليها قضاء تلك الصلاة؟ قال نعم .[11] روایت شماره دوم به عنوان تایید، روایت هست. سندش از این قرار است و باسناده عن احمد بن محمد عن شاذان بن خلیل عن یونس ابن عبدالحمن عن عبدالحمن ابن الحجاج. این سند بقیه اش از اعتبار و اعتمادی برخوردار است اما این شاذان ابن خلیل توثیق ندارد و لذا این روایت را هم شیخ و هم فقیه همدانی و هم سیدنالاستاد و هم فقهای دیگر به این روایت به عنوان خَبَر ذکر می کنند اعتبار برای این روایت ثابت نشده. بعداً شما سوال کنید این روایاتی که خبر است و اعتبار ندارد را چرا ذکر می کنند؟ جواب این است که اعتبار دارای درجه است و این روایت یک درجه ای از اعتبار دارد و خبر هرچند که اعتبارش ثابت نشود ولی اگر در کتب اربعة بود یک اعتبارُمّایی دارد و اعتبار کامل ندارد. لذا دلیل ما این است که فقهاء روی این روایت حساب می کند چون دارای اعتبار است و ما برای احتیاط می گوییم که این روایت مؤید است. عبدالرحمن الحجاج مضمره دارد و مضمره ایشان معلوم است که از غیر امام نقل نمی کند. قال سألته عن المرأة تطمث بعد ما تزول الشمس ولم تصل الظهر هل عليها قضاء تلك الصلاة؟ قال نعم. زنی بود که زوال شمس شده بود و وقت نماز ظهر رسیده بود و می توانست نماز ظهر را بخواند و حیض شد، الان آن نمازی که نخوانده است برعهده اش هست که قضا کند یا نه؟ بعد از زوال هم که حیض شد حیض کل این وقت را پوشش می دهد؟ امام فرمود باید قضا کند. امام فرمود نعم یعنی علیها قضاء تلک الصلاة. این دوتا روایت که یکی موثقه بود و دیگر هم روایتی بود مسند.

این دو روایت که یکی موثقه بود و دیگری هم روایتی بود مسند، که احمد ابن محمد ابن عیسی، به او اعتماد کرده است و از آن روایت نقل می‌کند و او هم دسترسی به اصحاب دارد از یونس ابن عبد الرحمان روایت نقل می‌کند در این جایگاهی که قرار گرفته ما این جایگاه را می‌گوییم مدح، یعنی اگر یک راویِ جلیل القدری از راویِ دیگری روایتی نقل کند و خود آن راوی هم روایت را از یک راویِ معتبری نقل کند این روایت را می‌گوییم مدح، مدح یعنی یک صفت مثبت قابل توجه، هر چند این را اصطلاحاً متن نمی‌گویند ولی ما ضعفا این را هم مدح می‌گوییم، می‌گوییم نقل روایت کار کوچکی نیست، و کس دیگری که به نقل او هم اعتماد می‌کند به نقل روایت او هم کار کوچکی نیست بنابراین حداقل مدح هست. اگر مدح شد روایت سند حسن می‌شود. البته ما فعلاً در برابر مشایخ و ساداتمان تجاسُر نمی‌کنیم حسنه اعلام نمی‌کنیم ولی سرّ مسئله را برایتان گفتیم، شما هم که تحقیق کنید وجدانتان به این نیتجه می‌رسد که این وضعیت را خودتان می‌گویید مدح است. خصوصیات مدح این است که یک وصف مثبتی دارد در قبالش ضعف و نقض و عیبی درباره‌ی او نیامده باشد.

این دو روایت را گفتیم شیخ انصاری می‌فرماید: علاوه بر اجماع، این نصوصی که اینجا داریم نسبت به ابتداء کار یعنی طهارت قبل از حیض، ابتدای وقت طهر داشته مسئله اجماعی و منصوص هست اما نسبت به انتهای کار که ببینیم یک ربع ساعتی به قول آقا بر اساس فهم عرف مربوط به آن شخص، که می‌تواند یک ربع ساعت هم غسل کند یا تیمم کند و نمازش را بخواند بنابراین در انتهای کار هم حکم همین است که دیدید شیخ طائفه فرمودند محقق حلی هم اعلام فرمودند علامه‌ی حلّی می‌فرماید؛ در انتهاء اگر مقدار صلاة، وقت باقی باشد باید آن نماز را انجام بدهد اگر تساهل یا غفلت بکند، قضا دارد.[12] صاحب جواهر قدس الله نفسه الزکیه همین مطلب را می‌فرماید منتها با تعبیر لا خلاف فیه نسبت به نماز عصر و مغرب و صبح لا خلاف فیه، این تصریح را دارد.[13] پس یک اجماعی در اینجا هم در قسمت دوم هم اجمالاً داریم، مضافاً بر این اجماع، نصوصی داریم که این أمر حکم این مسئله را بیان می‌کند.

شیخ انصاری قدس الله نفسه الزکیه در کتاب طهارت همان منبعی که گفتم، ادامه‌ی آن صفحه‌ می‌فرماید که در انتهای وقت هم قضا واجب است اگر مرأة نمازش را در آن فرصت کوتاه انجام ندهد، که اجماع در این رابطه گفته شده است و نبویِ مشهور، آمده است که مَن أدرك مِن الصلاة ركعة فقد أدركها ، یعنی اگر در آخر وقت پنج رکعت وقت باشد ظهرین ادا شده است و اگر قضا بشود باید قضای ظهرین را انجام بدهد.[14] بر اساس آن حدیث مشهور، آن حدیث نبوی مشهور، منبعش کتاب خلاف، همان منبعی که گفتم [15] شما ممکن است بگویید مدرک کتاب وسائل است چرا خلاف گفتید، قبلاً گفته بودم که وسائل روایات از مثل شیخ می‌گیرد، من منبع روایت را که به خلاف یا به مبسوط داشته باشد بالاتر از حدّ وسائل هست.

فقیه همدانی قدس الله نفسه الزکیه درباره‌ی همین آخر وقت نصوص دیگری را ذکر می‌کند که عنایت کنید. همین کتاب، وسائل، جلد 2، باب 49 از ابواب حیض، حدیث شمار 6، 7 و 10؛ این سه روایت را نقل می‌کند در آخر یک روایت صحیحه هم داریم که شیخ انصاری نقل می‌کند.

متن روایت: وعنه، عن محمد بن الربيع، عن سيف بن عميرة، عن منصور بن حازم، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: إذا طهرت الحائض قبل العصر صلت الظهر والعصر، فإن طهرت في آخر وقت العصر صلت العصر.[16] وعنه، عن محمد بن الربيع، عن سيف بن عميرة، عن منصور بن حازم، عن أبي عبد الله عليه السلام، سند محمد ربیع، توثیق نداشت یعنی من تتبع کردم توثیقی نیافتم و فقها هم این روایت را به عنوان خَبَر ذکر می‌کنند عن امام صادق عن الامام صادق علیه السلام، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: إذا طهرت الحائض قبل العصر صلت الظهر والعصر، فإن طهرت في آخر وقت العصر صلت العصر. این دلیل برای مدعای ماست، که اگر در آخر وقت به اندازه‌ی یک نماز هم باقی بماند باید آن را انجام بدهد اگر انجام نداد قضایش واجب است.

روایت دیگر: وعنه، عن محمد بن عبد الله بن زرارة، عن محمد بن الفضيل، عن أبي الصباح الكناني، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: إذا طهرت المرأة قبل طلوع الفجر صلت المغرب والعشاء، وإن طهرت قبل أن تغيب الشمس صلت الظهر والعصر.[17] وعنه، عن محمد بن عبد الله بن زرارة، عن محمد بن الفضيل، عن أبي الصباح الكناني، این حدیث هم متأسفانه سند نقی ندارد اعتبار برایش ثابت نشده محمد ابن عبدالله را من ابن زراره که همان به اصطلاح می‌شود نوه‌ی زراره توضیح خاص برایش ندیدیم. محمد بن الفضیل هم توثیق خاص برایش نیافتم و فقها هم این روایت را خبر می‌گویند ثقه و صحیح موثق و صحیح درباره‌ی این روایت به کار نمی‌برند. عن أبي عبد الله عليه السلام قال: إذا طهرت المرأة قبل طلوع الفجر صلت المغرب والعشاء، وإن طهرت قبل أن تغيب الشمس صلت الظهر والعصر. درست مدّعای ما را اعلام می‌کند که در آخر وقت طهرش به اندازه‌ای بوده است که گویا نماز بخواند وإن طهرت قبل أن تغيب الشمس صلت الظهر والعصر، در انتهای وقت طهر به وجود آمده نمازش را اگر خوانده باشد فهوالمطلوب و اگر نخوانده باشد باید قضایش را بخواند این دو روایت را برای شما گفتم.

روایت دیگر: وعنه، عن عبد الرحمان بن أبي نجران، عن عبد الله بن سنان، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: إذا طهرت المرأة قبل غروب الشمس فلتصل الظهر والعصر، و إن طهرت من آخر الليل فلتصل المغرب والعشاء.[18] روایت شماره 10هم باز هم سند از اعتبار برخوردار نیست به عنوان خَبَر هست از امام صادق، عبدالله ابن سنان نقل می‌کند. إذا طهرت المرأة قبل غروب الشمس فلتصل الظهر والعصر، و إن طهرت من آخر الليل فلتصل المغرب والعشاء؛ روایت متعدد داریم گفتم خصوصیتی که اینجا هست عنایت کنید، 1. در این مجموعه از روایات روایت نقیُ السند ندیدیم روایتی که سندش صحیح یا موثق باشد ندیدیم. اما دو خصوصیت دیدیم که این فن استنباط است. 1. کثرت روایات، 2. عمل اصحاب. و استناد اصحاب در مقام استنباط به این روایات و اضافه کنید که همراه با اجماع، مضمون این روایات نه تنها مشهور هست بلکه مورد نفی خلاف یا اجماع، پس یک مطلبی را فهمیدیم، که اگر روایتی بود که کثرت داشت و مضمون درست بود و مضمون مورد اجماع بود، اجماع هم عملی و قولی، این روایات از اعتبار برخوردار می‌شود نه به عنوان یک روایت، بلکه به عنوان یک مجموعه. ما در رجال گفتیم، اعتبارِ روایت این است که وثوق به صدور روایت حاصل بشود وثوق به صدور روایت موضوع حجیت خبر است. اگر روایات کثیر بود و اصحاب هم به مضمون آن عمل کرده باشند بلکه در حدّ مجمعٌ علیه بود مضمون، این دسته از روایات از اعتبار برخوردار می‌شوند لذا مستند ما درباره‌ی امتحاع وقت طبق آنچه که فقیه همدانی آورده است و این باب 49 هم این روایات را دارد، مستند ما روایاتی است که از نظر سند، روایات صحیح السند و روایت موثقی نداریم منتها با آن دو خصوصیات می‌گوییم می‌توانند این روایات مستند باشند.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo