< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

98/07/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: كتاب الطهارة/تفسیر /تفسیر ایات ولایی قرآن، سوره إسراء،آیات 33و29و36

 

بحث تفسیر قرآن ، تفسیر آیات ولایی

جلسه قبل درباره آیه 33 سوره إسراء بحث کردیم. ﴿وَ لَا تَقتُلُوا النَّفسَ الَّتِی حَرَّمَ اللهُ إلَّا بِالحَقِّ وَ مَن قُتِلَ مَظلُوماً فَقَد جَعَلنَا لِوَلِیِّهِ سُلطَاناً﴾[1] و همینطور درباره آیه ذوی القربی بحث کردیم. ﴿وَ آتِ ذَا الْقُرْبى‌ حَقَّهُ‌ وَ الْمِسْكينَ وَ ابْنَ السَّبيلِ وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذيراً﴾[2] . ﴿آت ذَاالقربی حقّه﴾ را از تفسیر فرات کوفی برایتان معنا کردم و گفتم و دلم نیامد که این تتمه را در تفسیر قمی داریم برایتان نگویم که شما در مطالعات تفسیر قمی را بیشتر مورد توجه دارید و این آیه تتمه اش در تفسیر قمی آمده است و این را بگویم و تمام. ﴿آت ذَاالقربی حقّه﴾ را هم از تفسیر فرات کوفی و هم از شواهد التنزیل حسکانی گفتم. اما در تفسیر قمی ذیل این فراز ﴿وَ الْمِسْكينَ وَ ابْنَ السَّبيل﴾ امده است. و قوله‌﴿وَ آتِ ذَا الْقُرْبى‌ حَقَّهُ وَ الْمِسْكِينَ وَ ابْنَ السَّبِيل﴾ أنزلت في فاطمة ع فجعل لها فدك . و المسكين من ولد فاطمة و ابن السبيل من آل محمد و ولد فاطمة.[3] سادات را گفتند مصداق مسکین من ولد فاطمه است و حق سادات به عهده تان نباشد. اخلاقی و مالی حقشان را پرداخت کنید. «و ابن السبيل من آل محمد و ولد فاطمة» این فراز برای همه شیعیان است. وابن السبیل رجاءاً گفته می شود ک هرکسی که در راه اهل بیت است. می بینیم وابن السبیل را در اصطلاح فقه می گویند کسی که مسافر است و سفر می کند و در حین سفر مصرفش را تمام کرده و مانده در سفر و دستش به جایی نمی رسد. به این وابن السبیل کمک کنید. فعلا تا امام عصر عج الله تعالی فرجه الشریف ظهور نکنند شیعیانش وابن السبیل اند. در مسیر هستند و دستش به جایی نمی رسد. قدرت ها دست کفار، دست غاصبین و پیروان اهل بیت گویا وابن السبیل به حساب می آید و به این وابن السبیل حقش را بدهید. حقّش را بدهید یعنی در حد نیاز اگر از دستتان کاری ساخته بود حقّش را بدهید.

﴿وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ‌ مَغْلُولَةً إِلى‌ عُنُقِكَ وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً﴾[4]

می فرماید که سبب نزول این آیه خود حضرت رسول است. آمد پیش حضرت رسول کسی و سوالی کرد یعنی چیزی خواست و پیش حضرت رسول چیزی نبود و فرمود خواسته است را می دهم انشالله .ان شخص گفت چیزی نداری پیراهنت را بده. پیراهنش را داد. خب مردم دیده بودند که پیامبر کریم است و رسول الکریم و چیزی رد نمی کند. خداوند آیه را نازل کرد که برای انفاق دستت را به گردنت نبند یعنی کنایه از اینکه با مستمندان کمک کن. بغض و بخل نداشته باش و لکن به این وضعبت هم نیستی که. این قدر هم دست و دلباز نباشی که پیراهنت را بدهی. فَإِنَّهُ كَانَ سَبَبُ نُزُولِهَا أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ لَا يَرُدُّ أَحَداً يَسْأَلُهُ شَيْئاً عِنْدَهُ فَجَاءَهُ رَجُلٌ فَسَأَلَهُ فَلَمْ يَحْضُرْهُ شَيْ‌ءٌ فَقَالَ يَكُونُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ‌ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَعْطِنِي قَمِيصَكَ وَ كَانَ ع لَا يَرُدُّ أَحَداً عَمَّا عِنْدَهُ فَأَعْطَاهُ قَمِيصَهُ فَأَنْزَلَ اللَّهُ‌ «وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى‌ عُنُقِكَ». إلخ» فَنَهَاهُ أَنْ يَبْخَلَ أَوْ يُسْرِفَ وَ يَقْعُدَ مَحْسُوراً مِنَ الثِّيَابِ فَقَالَ الصَّادِقُ ع الْمُحْسُورُ الْعُرْيَانُ.[5]

﴿وَ لا تَقْفُ‌ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً﴾ [6]

﴿وَ لا تَقْفُ‌ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ﴾ ترجمه اش را دید که در بحث اصول هم از این لایه استفاده میشود. جایی که علم ندارید نظر ندهید. توصیه ای است برای طلبه ها که تقریبا همه شان یه مشکلی که طلاب دارند، مراجعه هایی دارند بعد طلبه ها هم در موقع جواب که سوالاتی از آنها می شود و گاها بلد نیستند نمی گویند که بلد نیستم حالا یه جمعیتی هم دوروبرش هستند، نمی گوید که بلد نیستم و این خیلی خطرناک است. این را بدانید که در این مواقع که بگویید بلد نیستم حیثیتتان یا آبرویتان از بین نمی رود. این را بدانید که حیثیت و آبرو زمانی از بین می رود که آدم گناه کند. ﴿وَ لا تَقْفُ‌ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ﴾ نگران نباشید که آبروم میرود یا نمی رود ، آبرو زمان گناه از بین می رود. خب حالا یه قیافه ای برای خودش گرفته و به سادگی نمی تواند بگوید که می دانم حال که نمی دانید راه توجیه دارد و بگویید این مساله نیاز به تحقیق دارد و اجازه بدهید که فردا تحقیق کنم و جوابت را بدهم و واقعا هم تحقیق کنید و این خوب است و هیچ چیزی نمی شود. لذا این خطر پیش پای طلبه هاست که بدون علم حرفی زده بشود و این را جدی بگیرید. ﴿وَ لا تَقْفُ‌ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً﴾ یک سوالی طلبگی بود سابقاً که کلمه ﴿کل﴾ اینجا تاکید است و تاکید از توابع است و توابع یعنی تابع اعراب قبلی است و جوابش را در همان موقع دادیم که اینجا ﴿کل﴾ تاکید نیست بلکه این جمله مستانفه است. این را در یک روایتی از همین کتاب تفسیر قمی برایتان بخوانم. ترجمه اش واضحه. شنیدن و دیدن و چیزی به ذهن آوردن اینها مسئولیت دارد. یک چهره منفی یا یک سوء زن به چیزی داشته باشیم اینها مسئولیت دارد. در زندگی نامه سیدناالاستاد آقای الخوئی آمده است که در زندگیم و در عمرم درباره کسی بدی نخواستم، لازمه اش این است که برای کسی سوء ظنی نداشتم. و در ذهنم طمعی یا غرضی درباره کار، در ذهن طلبه نسبت به وظیفه اش غرضی یا طمعی نباشد. یک وقتی امام خمینی با جمعی از طلبه هاش، چند نفر از دوستانش می خواستند بروند دیدار یک بیمار. تا حرکت کردند دوستان و رفقاش یک شوخی ای کردند و گفتند که می رویم آنجا یک پرتقال می خوریم. می گویند که امام رفت عیادت و بعد از مدتی آمد و پرتقال هم نخورد و بعداً به دوستانش گفت که کار را برای رضای خدا انجام بدهید. غرضت اگر شکمت باشه پرتقال باشد وای بر شما. غرض نباید مادی باشد.

تفسیر قمی ذیل همین آیه: قال يسأل السمع عما سمع والبصر عما نظر والفؤاد عما اعتقد عليه. وَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: لَا يَزُولُ قَدَمُ عَبْدٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مِنْ بَيْنِ يَدَيِ اللَّهِ حَتَّى يَسْأَلَهُ عَنْ أَرْبَعِ خِصَالٍ عُمُرِكَ فِيمَا أَفْنَيْتَهُ وَ جَسَدِكَ فِيمَا أَبْلَيْتَهُ وَ مَالِكَ مِنْ أَيْنَ كَسَبْتَهُ وَ أَيْنَ وَضَعْتَهُ وَ عَنْ حُبِّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ. [7] حدثنی ابی یعنی ابراهیم ابن هاشم عن الحسن المحبوب که از اجلاء و ثقات است و عن ابی حمزه ثمالی که روات تفسیر قمی همه رواتش از ثقات اند که در مقدمه اش گفته است که نقل نمی کنم مگر از ثقات.

روز قیامت کسی قدم از قدم بر نمی دارد و سر جایش ایست می کند تا سوال شود از چهار چیز. که ما به چهارمی کار داریم عن حبّنا اهل البیت. عمری که خدا بهت داد به چه چیزی این عمر را هزینه کردی و به چه چیز این جسدت را متلاشی کردی و به پیری رساندی گویا و سوال می شود از مال خودت که از کجا به دست آوردی و کجا گذاشتی و هزینه کردی. برای طلبه ها یک سوال اول جا دارد و سوال دوم را می گویید که ... ( من یه فامیلی داشتم که سید م بود و اخر عمرش وصیت کرده بود و طلبه زیاد نبود و روضه اینها می خواند و وصیتش هم درست بود و من دیده بودم. به این مضمون گفت فرزندان من اما از واجبات نماز و روزه و اینها چیزی ندارم . طلبه برایش عیب است که بنویسد که پسرم نماز قضای من را بخوانید این را مطمئن باشید که طلبه ای که نماز قضا داشته باشد و پسرش را بگوید ان پسر از ان پسرهای نماز قضا بخون نیست. اما ان پدر در وصیت نوشت اما از مال دنیا عمرم را در فقر گذراندم و چیزی نداشتم تا محاسبه بشود. این هم برای اهل علم روز قیامت به طور عمده این مالهایی که ما و شما داریم اینها مالهای مورد حساب نیست. اگر چه حساب و کتاب هست اما این مال ها مالهای قابل توجهی نیست که حساب شود.) ... کل این سوال ها جمع می شود از محبت اهل بیت .... إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً روز قیامت مسئولیت ها سوال می شود. درباره محبت اهل بیت چکار کردید. ما این محبت اهل بیت را شکرش را نمی توانیم به جا بیاوریم و این شکر ، شکری نیست که حد و حصری داشته باشد. تمام نعمت های زندگی که خدا به ما داده، اگر خدای نخواسته یک محاسبه ای بشود که بگوید کل زندگیتان همه اش از شما گرفته می شود به غیر از ایمان به خدا و ولایت را برای شما باقی میگذارم. ما قبول می کنیم اما اگر برعکس شود که ولایت را نداشته باشیم ولی همه دنیا را داشته باشیم این را اصلا نمی پذیریم. منتهی باید بدانیم که محبت اهل بیت قلبی فایده ندارد و باید عملیش کنیم. در عمل خودمان را نسبت به خودمان تطبیق کنیم. در برابر واجبات و محرمات اهل بیت چگونه بودند، ما باید محبت را تطبیق کنیم و بعد این محبت را اظهار کنیم برای مردم که هر جا که موعظه داریم و منبر می رویم از محبت اهل بیت علیهم السلام بگوییم. از مقام و مکارم اهل بیت بگوییم. این می شود محبت اهل بیت. برخی ها می گویند که محبت اهل بیت فقط یک حرکت عاشقانه باشد که در ایام عاشورا و سینه زنی است و این بدرد نمی خورد. این حرف غلط است و کسی که این حرف را می زند اشتباه می کند. شرکت در مراسم اهل بیت خیلی خوب است و خیلی بدرد می خورد. گریه کردن خیلی فایده دارد و خیلی بدرد می خورد. سینه زنی خیلی بدرد می خورد اما اینها کامل نیست. باید چه بشود؟ اگر ما توان داشته باشیم باید تمام فعالیت هایمان را اهل بیتی درست کنیم. محبت اهل بیت یکی از مصداق هایش این است که کلمات اهل بیت علیهم السلام را در نظر بگیریم و از آن استفاده کنیم. یک روایت از امام حسین علیه السلام. حضرت می فرماید: مَنْ‌ طَلَبَ‌ رِضَا اللَّهِ‌ بِسَخَطِ النَّاسِ كَفَاهُ اللَّهُ أُمُورَ النَّاسِ وَ مَنْ طَلَبَ رِضَا النَّاسِ بِسَخَطِ اللَّهِ وَكَلَهُ اللَّهُ إِلَى النَّاسِ وَ السَّلَامُ.[8] کسی که رضای خدا را در نظر بگیرد. یک مجلس هست و خیلی از شخصیت ها نشستند و بهشان بر می خورد و دارند راحت غیبت می کنند ولی شما برای رضای خدا و با آرامش برخورد می کنید. این که با خشونت بر خورد کنید این اصلا درست و خوب نیست و دستور نیست بلکه با آرامش و نرمش که برادر من، بزرگوار، غیبت را شرع حرام کرده است. آن دیگر بدش میآید. این نباش که طلبه در این صورت به روی ما برمی گردد ، به رخ ما برمیگردد و نمی گذارد یک جلسه گرمی داشته باشیم. بِسَخَطِ النَّاسِ كَفَاهُ اللَّهُ أُمُورَ النَّاسِ .امور الناس یعنی امور مردمی زندگی. تمام امور.ما یک اصطلاحی داریم که می گوییم شما واجبات را انجام بدهید و از محرمات پرهیز کنید یک مدیریتی آن بالاست. مدیریت بالا یعنی مدیریت الهی. از بالا همه چیز درست می شود و خداوند همه چیز را درست می کند قطعاً. آیه قرآن بخوانم برایتان ﴿إِنَّ اللَّهَ يُدافِعُ‌ عَنِ الَّذينَ آمَنُوا ...﴾ [9] تو با خدای خودم راز و دل خوش دار که ره مبر اگر نکند مدعی خدا بکن. میبینید که کسی شما را ذیت می کند ، شما با یک نرمش از کنارش عبور کن و ببین که مدیریت بالا و مدیریت الهی چکار نمی کند و این خیلی عجیب و غریبه این کنترل . خودم دیدم و تجربه هایی دارم. وَ مَنْ طَلَبَ رِضَا النَّاسِ بِسَخَطِ اللَّهِ وَكَلَهُ اللَّهُ إِلَى النَّاسِ وَ السَّلَامُ کسی که رضایت مردم را به غضب خدا ، می خرند متاسفانه . یک جلسه می دهند نه حجاب هست و نه تقواست، دروغ و غیبت، وقت نماز هست یک نفر بلند نمی شود نماز بخواند، روزه، ایام رمضان روزه اش را راحت می خورد هیچی نمیگوید، خبری نبود. اینجا سخط خدا را خریده است به رضای مخلوق. چه می شود؟ وَكَلَهُ اللَّهُ إِلَى النَّاسِ بیچاره می شود و نیازمند به مردم و به مردم واگذار می شود و اینکه به مردم واگذار می شود یعنی اینکه دستش همیشه دراز به طرف مرد م و مردم هم به او کمک آنچنانی نمی کنند خاطرتان جمع. روایتی دیگر از سیدالشهداء علیه السلام که تحت عنوان دعا آمده است. اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ تَوْفِيقَ‌ أَهْلِ‌ الْهُدَى‌ وَ أَعْمَالَ أَهْلِ التَّقْوَى[10] یعنی آدم، یک مومن، این دستور است، دعای همیشگی اش خواستن توفیق باشد. اللهم وَفِّقنی لِما تحُبُ و تَرضی. علامه شیخ صدرا یک مرد عبادی و فقهی و فلسفی که جامع منقول و معقول بود، من یک دعا از ایشان به یاد دارم که می فرمودند. اللّهم وَفِّقنی لِما تحُبُ و تَرضی. این دعاش بود. از این بیان سیدالشهداء استفاده کردیم و به طور کل این نکته را در ذهن بسپارید که همیشه باید طلب توفبق کنیم. که انسان، روح انسان، معنویت انسان همیشه منوط به توفیق است. دو نفر هستند. هر دو نفر آمدند که درس بخوانند یکی از آنها درس را جدی می خواند ولی یکی دیگر نه، وقت نماز است یکی زودتر به سجاده می رود نماز می خواند ، نافله می خواند ولی دیگری نه، اینها توفیق است. اینها توفیق الهی است و از عالم بالاست و توفیق عنایت الهی است. اینها دعای ماست و توفیق به مابده خدا. سیدالشهداء فرمودند اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ تَوْفِيقَ‌ أَهْلِ‌ الْهُدَى‌ وَ أَعْمَالَ أَهْلِ التَّقْوَى. اما یک روایتی دیگر از سیدالشهداء علیه السلام بخوانم که این مربوط به ما طلبه ها می شود «بِأَنَّ مَجَارِيَ الْأُمُورِ وَ الْأَحْكَامِ عَلَى أَيْدِي الْعُلَمَاءِ بِاللَّهِ الْأُمَنَاءِ عَلَى‌ حَلَالِهِ‌ وَ حَرَامِهِ»[11] بعد می فرماید و رضوان من الله أکبر کلام الإمامِ امام الکلام. مَجَارِيَ الْأُمُورِ وَ الْأَحْكَامِ یعنی مردم احکام شرع شان را از علماء می پرسند و این علماء چه کسانی هستند؟ الْأُمَنَاءِ عَلَى‌ حَلَالِهِ‌ وَ حَرَامِهِ امین اند. امانت دار حلال و حرام اند. امانت دار معناش چیه؟ امانت را حفظ می کند به معنای کلمه. حفظ به معنای کلمه چه جوریه؟ یعنی یک کار حرام را عملا خودش دست برمی دارد و به سمت حرام نمی رود و یک حرام را همانطور که هست برای مردم بیان می گوید. یک حرام را اجتناب می کند. خودش دروغ نمی گوید. خودش سوءظن ندارد و برای مردم هم می گوید که سوءظن نداشته باشید.سوءظن گرفتاری می آورد و یواش یواش می رود و برای آدم مرض و بیماری روانی می آورد و حسن ظن سلامت روح می آورد و آرامش روحی می آورد و خودش هم عامل باشد وانگهی، بعد از آن که خودش عامل بود به مردم هم بیان کند. که چه می شود؟ الْعُلَمَاءِ بِاللَّهِ الْأُمَنَاءِ عَلَى‌ حَلَالِهِ‌ وَ حَرَامِهِ علماء امناء مردم هستند، امناء هستند بر حلال و حرام خدا، حلال و حرام خدا را به عنوان امانت حفظ می کنند و به عنوان یک امانت سالم برای مردم تحویل می دهد. در حلال خدا تصرف نمی کند ، توجیح نمی کند، در حرام خدا توجیح نمی کند. در آخر هم این فرمایش سیدالشهداء را که گرفتیم جمله ای بگویم و تمام. سیدالشهداء برای ما دستور اصلی که داده است این است که : یاالهی صبراً علی قضائک لامعبودَ سِواک یا غیاث المستغیثین این آخرین پیامی بود که سیدالشهداء علیه السلام برای ما داد. ایام متعلق به امام سجاد علیه السلام است. امام سجاد را بردند در اسارت. امام معصوم را بردند به اسارت، الله اکبر، بدن بیمار یک طرف، بچه های معصوم، بانوان، حضرت زینب، سرهای بریده هم بالای نیزه کنرشان. وارد شام که کردند، بازار شام تا کنار قصر یزید پلید شاید حدود ربع ساعت تا نیم ساعت وقت می گیرد. شام شهر کوچکی است. تقریبا یک روز معطل کردند و حدود یکروز طول کشید. چرا؟ چون همه مردم می آمدند و اسرا را می دیدند و جسارت می کردند. اهانت می کردند. قدم به قدم اهانت می کردند. 6 الی 7 ساعت. یک مرتبه یک آشنا آمد. سهل ساعدی. یه نگاهی که این فرد به اسیر نمی ماند، این کی باشد؟ و نزدیک رفت گفت اسمک؟ علی ابن حسین. کی هستی تو؟ حضرت فرمود علی ابن الحسین ابن علی. سهل گفت آقا من از شیعیان شما هستم به چه دستوری داری چه حاجتی داری من انجامش بدهم. (زبان حال.دو چیز) فرمود دو چیز: 1- اگر می توانی یک پارچه ای بیاری برای این بچه ها که این ریسمان ها این گردن بچه ها را زخم کرد و توصیه دوم اینکه این سرهای بریده را از اینجا از کنار این زن و بچه ها کنار ببریر. دورتر ببرید.هر لجظه ببیند الجسم منه بکربلاءِ مقطعٌ و راس منه علی القناه یدا..... به حق امام حسین چشمان ما را به جمال آقامون منور بفرما....تعجیل در فرج امام زمان بفرما..حوائج این جمع را برآورده بفرما...


[9] سوره حج، آیه38.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo