< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

97/12/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر آیه چهل و دوم سوره حجر درباره ولایت امیرالمومنین و اهل بیت

قال الله تعالی فی کتابه الکریم: ﴿إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ﴾ این آیه شماره چهل و دو سوره حجر هم جزء آیات ولایی هست و هم نکته های اخلاقی دارد. در این آیه که خدای متعال می فرماید: ﴿إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ﴾ در آیه قبل یعنی چهل و یک خدای متعال فرموده است ﴿قَالَ هَذَا صِرَاطٌ عَلَيَّ مُسْتَقِيمٌ﴾ که در هفته قبل شرح دادیم صراط مستقیم همان صراط علی بن ابیطالب و همان ولایت است. و پشت سر آن می فرماید: ﴿إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ﴾ این خطاب به شیطان و ابلیس هست که خدای متعال می فرماید: بندگان من کسانی هستند که برای تو ابلیس سلطه و سلطنت و راهی نسبت به بندگان من نیست.

نکته در ان عبادی

قبل از که تفسیر را بخوانم اینجا یک نکته ای بیان بشود و آن این است که «إِنَّ عِبَادِي» نکته این است که خدای متعال فرموده است بندگان من، یک لطافتی دارد کسانی که به جایی رسیدند که خدای متعال آنها را بندگان خودش حساب می کند «عبادی» بندگان من. «ان العباد» نیست «عبادی» بندگان من برای تو ابلیس نسبت به آن بندگان من سلطنتی نیست نمی توانیم آنها را گمراه بکنی و بیراهه ببری. آدم دیگر اینجا پیش عارف نرود که بگوید اهل مکاشفه هستی ببین من چه جور آدمی ام، برای شما بگویم اهل مکاشفه هم همیشه مکاشفه ندارد گاهی می آید اختیاری هم نیست و مکاشفه دائم فقط مال معصومین است. عرفاء گهگاهی یک مکاشفه مروری دارد آن هم یک لحظه ای چشمش باز می شود و در اختیار خودش هم نیست. نیاز به مکاشفه نیست انسان خودش را امتحان کند که عباد خدا هست یا نیست. این عباد خدا بودن و نبودن برای انسان تجربه می شود و وصفش هم از سوی خدا آن است که شیطان سلطنت ندارد بر بندگان خدا. ما که همیشه مثال ما در عباد الله طبیعتاً فقهاء است در تاریخ فقهاء آمده است که اینها را شیطان نمی تواند گمراه بکند می آورند خیلی تزویرهای عجیب و غریبی و خیلی ترفندهای بسیار ظریفی ولی زورش به فقهاء نمی رسد اینجا که می رسد می گوید فقهایی که فقهای آل البیت هستند فقهایی که وصل اند فقهای واصل کسانی هستند که شیطان قدرت نفوذ بر آنها ندارد و این فقهاء در تاریخ به مراجع بزرگ تقلید منطبق بوده و هست و دیده است تاریخ که اینها چگونه از دام تزویر خودشان را نجات دادند. مرحوم آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی قدس الله نفسه الزکیه در زمان جنگ دوم جهانی بود انگلیس ها در عراق بودند آمدند در بیت سید ابوالحسن اصفهانی فکر کردند که پول خیلی چیز خوبی است در دنیا در برابر پول و شهوت مقاومت کردن کار سختی است. یک کسی می گفت که من هر کسی باشد می خرم منتها با پول ولی قیمت هایش فرق می کند بعضی ها که سخت شان است با قیمت بالا می خرم. خیلی خطرناک است. انگلیس که انگلیس است فکر می کند که با پول می شود خرید. نماینده انگلیس آمد در بیت سید ابوالحسن اصفهانی با آقا اجازه ملاقات گرفت و صحبت کرد در حین صحبت یک پاکتی تقدیم سید ابوالحسن اصفهانی کرد که پول عمده بود برای آقا داد حواریین و اصحاب که بود آنجا خیلی ناراحت شدند که آقا چرا پول را قبول کرد، پول نماینده انگلیس را قبول کرد، پول زیاد بود خطرناک شد و دیگر نشد آقا پول را گرفت، زیر تشکش گذاشت صحبت ادامه پیدا کرد صحبت تمام شد یک ساعت دو ساعت جلسه تمام شد نماینده انگلیس رفت بیرون، اطرافیان خیلی مضطرب که خدایا این سید ابوالحسن اصفهانی الان استعمار انگلیس چه کاری که نکرد آقا پول را می گیرد برای طلاب می دهد ولی گرفت و استعمال شد. جلسه که تمام شد نماینده انگلیس که بلند شد آقا به مدیر دفترش گفت به نماینده انگلیس بگویید که چند لحظه صبر کند چند لحظه که صبر کرد گفت پاکت ها را آورد هر مقدار دلار و پول انگلیسی که بود دو برابرش کرد داخل پاکت گذاشت گفت بروید به نماینده انگلیس بدهید ما احسان را رد نمی کنیم ولی «هل جزاء الاحسان الا الاحسان» گرفت و رفت. یکی از اساتید نجف من از مراجع بود این جمله گفت را که آن نماینده انگلیس بعد از که پول را گرفت و رفت گفت هان می خواستیم سید ابوالحسن اصفهانی را بخریم ولی او من را خرید. کسی که عبادی باشد که شما در دنیا می گویید انگلیس نماینده شیطان انسی است «إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ» که عبادی کیه؟ سید ابوالحسن اصفهانی عبادی است که در تمام شرائط عبادی کسی است که رضایت خدا و توجه به خلق خدا را در نظر دارد در هر شرائطی. یک وقتی در تشییع جنازه پسرش بود یک طلبه افغانی مستمندی چند ساعت پیش یا چند روز پیش مساعدت خواسته بود فرصت نشده بود در تشییع جنازه اشاره کرد بیاورید ایشان را، تشییع جنازه و قاتل آسید حسن هم معلوم هست یا نیست آن طلبه ترسید که حالا من را می گیرند برای اتهام اعدام، آوردند گفت شما مساعده می خواستید بفرمایید عزیز من و فرزند من با آرامش خاطر. این است که عبادی این باید باشد. در آن شرائط کسی سوال بکند که من در عمق مصیبتم تو محتاج هستی که هستی به من چه ربطی دارد، نه طلبه است مستمند است باید حال او رعایت بشود در هر شرائطی که هست. این می شود عبادی. «إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ» تو سلطه بر عباد من نداری. این نکته ولایی بود. اخلاقی اش هم این است که آدم خودش را تجربه کند اگر یک وقتی یک کسی به شما یک کلمه ای ناروایی گفت اگر آن را دوبرابر برایش پس دادید سلطه شیطان آمده، و اگر با منطق جواب دادی «لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ» بعد دیدید که الان یک مالی البته در مالیات بین طلبه ها فکر نکنند که مشکل مالیات وجود داشته باشد چون مال در دست طلبه ها نیست به عکس اینکه می گویند در جمهوری اسلامی طلبه ها و علماء می خورند پول نفت را، طلبه ها دست شان خالی است چیزی در اختیار ندارند نوع طلبه ها، حالا یکی دو تا به قول آقای بروجردی که طلبه است دزد نشده، دزد آمده طلبه شده. یکی دو تایی که پیدا بشود ما به آنها گیر نمی دهیم نوع طلبه نه پول دارد و نه خیانت مالی که زمینه ندارد. و درباره مالیات مشکل خاصی نداشته باشید چون سالبه منتفی به انتفاء موضوع است. و اما درباره همین مسائل ریز مالی یک وقتی طلبه بگوید که من الان خمس به من تعلق نمی گیرد مثل مردم عوام در ایران که می گویند من که سرمایه دار نیستم خمس چی بدهم. نه، خمس پنج قران داشته باشی یک قرانش خمس اش است. پول دار و فقیر نمی خواهد. یک وقتی طلبه خدای نخواسته حساب سال ندارد برای خودش که نمی شود. آن وقت می بینیم که طلبه حساب سال خودش را سر وقت پرداخت نمی کند یا تغافل می کند. یا مثلا از یک کسی پول قرض گرفته تمکن دارد ولی می گوید او دارد نمی دهد. در این حد ممکن است پیش بیاید یک وقتی تمکن ندارد که مسئول نیست. اما تمکن دارد از کسی قرض گرفته می گوید این شخص پول دارد چند روزی دیرتر شد عیب ندارد این خیانت مالی است. در مسائل مالی بسیار دقت و بعدش هم در مسائل اجتماعی «ان عبادی» کسانی است که بین خود و خدایش نظر شرع را رعایت کند نه حساسیت را و نه عاطفه. یک وقتی می گویید که به من یک حرفی زده دیگر از چشمش افتاده، نه آدم خوبی است یک حرفی به شما زد نباید از چشمش بیافتد. اینجا امتحان کنید یک آدم خوبی است ولی به شما احترام نمی کند اگر از چشم تان افتاد آن عبودیت محکم نیست خودیت محکم است. ولی اگر بگوید فرق نمی کند مرا را بد بگوید او بنده خداست. و همین طور معامله می کنید تمام مسائل زندگی تان اگر دیدید یک قضاوتی که کاری که انجام می شود تا جایی که امکان دارد حمل بر صحت کنید اگر دیدید که واقعا خلاف می کند باز هم کفر و فسق درباره اش اعلام نکنید بشر است معصوم نیست بدون گناه که کسی نمی شود باید بگوییم بشر است معصوم نیست ما درباره اش نظر فسق و کفر ندهیم. حمل بر صحت می کنیم شاید بلد نبوده. یک وقتی یک کار اداری برای من پیش آمده بود نزدیک یک سال تقریبا در مضیقه زندگی، شکر خدا نگفتیم که اینها فاسق اند و خیانت می کنند آخرش به این نتیجه رسیدم که در اثر ندانستن بوده شاید. بنابراین در تمامی اعمال احتیاط که آن روز گفتم که آیت الله العظمی گلپایگانی را خواب دیدند که جای خوب دارد گفتند چرا جای خوب تان برای چی بوده؟ گفت برای احتیاطات، احتیاطات همین جاهاست کل زندگی اش آدم احتیاط کند. «إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ» تجربه کند که اگر امر دائر بشود بین نفسیات خود آدم و شئون خود آدم و شخصیت خود آدم و خودش و زندگی اش و زن و بچه اش و از آن طرف هم رعایت دین و تقوا اینجا اگر شیطان آمد یک صدمه ای به شما به خودتان به شئون تان به زن و بچه تان به فرزندتان یک صدمه ای وارد شد فوراً شروع کنید به غیبت های تند اینجا دیگر سلطنت شیطان است. اینجا را خودتان را ببینید امتحان کنید «إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ» ما اگر خدا ان شاء الله توفیق بدهد که از مصداق عبادی بشویم «لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ». سلطنت شیطان بر ما حذف می شود دیگر از سلطه شیطان بیرون می رویم به شرط اینکه عبودیت ما کامل بشود.

مراجعه به تفاسیر کوفی و عیاشی

در تفسیر مراجعه می کنیم کتاب تفسیر فرات کوفی روایتی را نقل می کند که راوی می گوید سلیمان دیلمی من پیش امام صادق بودم دیدم که ابوبصیر وارد شد یک مقدار بحثی کرد با آقا و سوال و جواب، تا اینجا رسید «فقال ابوعبدالله علیه السلام یا ابا محمد» که ابوبصیر کنیه اش نبوده نابینا بود که کنیه اش ابا محمد بوده «یا ابامحمد لقد ذکّرکم الله فی کتابه فقال إِخْوَانًا عَلَى سُرُرٍ مُّتَقَابِلِينَ» این عنایتی است از خدا «و الله ما اراد بها غیرکم یا ابا محمد فهل سررت قال قلت جعلت فداک زدنی» گویا ابابصیر یک مقدار ناراحت بود آقا امام صادق به اش فرمود که شما را خدای متعال یک چیزی یادآور شده است به تان بگویم فرمود که در قرآن آمده «إِخْوَانًا عَلَى سُرُرٍ مُّتَقَابِلِينَ» امام فرمود قسم به خدا که به این آیه اراده نکرده است غیر از شما کسان دیگری را یعنی پیروان صدّیق اهل بیت مثل ابابصیرها و محمد بن مسلم ها و زراره ها اینها «عَلَى سُرُرٍ مُّتَقَابِلِينَ» هستند. بعد آقا فرمود: این مطلبی که الان شنیدی «فهل سررت» آیا خوشحالت کردم؟ «قال قلت جعلت فداک زدنی» خوشا به حالش محضر امام است کافی نیست، باز هم بگویید «جعلت فداک زدنی فقال لقد ذکّرکم الله فی کتابه فقال إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ» این عبادی که بر اینها سلطانی نیست اینها چه کسانی هستند؟ «و الله ما اراد بها الّا الائمه و شیعتهم فهل سررت»[1] آن شیعه ای که «عَلَى سُرُرٍ مُّتَقَابِلِينَ» هستند و آن عبادی که «لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ» هستند ائمه هستند و شیعیان ائمه. در ادامه همین مفسّر کبیر فرات کوفی از حنان بن سدیر صیرفی نقل می کند که ارتباط دارد با اینکه «سرر متقابلین» که شد و شیعه با ائمه همراهی دارد این حدیث را نقل می کند امام صادق «اخبرنی عن جدی رسول الله انه اذا کان یوم القیامه هوی مبغضونا فی النار» تا می رسد به اینجا «اخبرنی ابی عن آبائی عن جدی عن رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم انه قال اذا کان یوم القیامه شیعتنا هکذا مختلطین ثم قال إِخْوَانًا عَلَى سُرُرٍ مُّتَقَابِلِينَ»[2] روز قیامت که می شود ائمه که آقا هستند و لطف دارند کرم اند از کریم بالاتر کرم اند عین کرم اند روز قیامت شیعیان با ائمه شان این گونه مخلوط اند می گویند دست هایش را گرفت با ما این گونه مخلوط اند. «إِخْوَانًا عَلَى سُرُرٍ مُّتَقَابِلِينَ» این دو تا آیه را که برای شما خواندم «إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ» مگر آنهایی که اسم شان شیعه است ولی دیگر اغواء شده اند و پیروان شیطان اند آنها دیگر سلطه شیطان بر آنها هست و آنها هم متاسفانه گمراه می شوند و گرفتار. یک نکته ای هم از کتاب تفسیر عیاشی برایتان بخوانم که این کتاب هم برای ما نکته هایی را در این رابطه بیان بکند. و از کتاب تفسیر عیاشی عن عمرو بن ابی المقدان عن ابی عبد الله علیه السلام «قال سمعت یقول انتم و الله الذین قال الله وَنَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِم مِّنْ غِلٍّ إِخْوَانًا عَلَى سُرُرٍ مُّتَقَابِلِينَ انما شیعتنا لا اصحاب الاربعه» شیعتنا باشد نه اصحاب اربعه. «الا و الخلائق کلّهم کذلک» گمراه اند غلّ دارند «الا ان الله فتح ابصارکم و اعمی ابصارهم»[3] از سرچشمه ولایت، شما شیعیان که پیرو ولایت اهل بیت هستید «فتح ابصارکم» برای شما خداوند چشم بینا داده است یعنی بصیرت «و اعمی ابصارهم» و چشم های آنها را کور کرده اند نمی بینند حق و باطل را تشخیص نمی دهند. ببینید این نکته را بگویم و آن این است که «وَنَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِم مِّنْ غِلّ» این نکته اخلاقی ولایی کسانی که پیروان اهل بیت باشند اینها اگر مودت اهل بیت و ولایت در حد کامل در روح شان نفوذ بکند دو تا اثر دارد: باطن نورانی می شود و چرک دیگر جا ندارد یعنی ذوب در ولایت به تعبیر شهید صدر قدس الله نفسه الزکیه ذوب در ولایت که شد پسندم آنچه را مولی پسندد غیر از آن دیگر چیزی نمی ماند. مولای ما چگونه بود؟ مولای ما کسی بود که یک کسی آمد در مسیر همراهش بود از اصحاب عمرو عاص را فحش داد آقا فرمود فحش ندهید، عمرو عاص است فحش جایز نیست آن فسقی که دارد به همان فسقش غیبت بکنید چون متجاهر است ولی فحش جایز نیست. پس کسی که ولایتش حاکم و نافذ بشود پس از نفوذ می شود پسندم آنچه را مولی پسندم زبان از فحش گرفته می شود. غلّ از صدورش می رود بیرون نسبت به کسی در دل غلّ و غشی ندارد به کسی که کسی باشد کسی که اهل ولایت اهل بیت رسول باشد. غلّ و غشی نمی بیند پاک و پاک است نسبت به یک نفر از پیروان اهل بیت غلّ و غشی ندارد اشتباه می کند معصوم نیست ما چرا درباره او به ذهن مان چیزی بگیریم. و این خصوصیت است «وَنَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِم مِّنْ غِلّ» با دل پاک و قلب پر از نور «إِخْوَانًا عَلَى سُرُرٍ مُّتَقَابِلِينَ».


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo