< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

97/12/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر آیه چهل و پنجم سوره ابراهیم درباره ولایت امیرالمومنین و اهل بیت

بحث روز چهارشنبه بحث تفسیر آیات ولایی است. آیه شماره چهل و پنج سوره ابراهیم خدای متعال می فرماید: «وَسَكَنتُمْ فِي مَسَاكِنِ الَّذِينَ ظَلَمُواْ أَنفُسَهُمْ وَتَبَيَّنَ لَكُمْ كَيْفَ فَعَلْنَا بِهِمْ وَضَرَبْنَا لَكُمُ الأَمْثَالَ» خدای متعال خطاب به پیامبر اعظم سنکی دادیم شما را در مسکن کسانی که ظلم کرده بودند خودشان را و روشن شد برای شما که چگونه ما به آنها کاری انجام دادیم و برای ما شما هم این ماجراها ضرب المثلی است. از ظاهر این آیه چیزی که استفاده می شود این است که ظالم در مسکن و مسند خودش پایه دار نخواهد ماند. و برای بندگان خدا جا و مکانی در آن جاهایی که ظلمه سکنی داشته اند عنایت می شود. و این مدیریت خداست «کیف فعلنا» بارها گفته ایم که انسان کار خودش را بین خود و خدایش درست بکند مدیریت بالا کار آدم را درست می کند. خدای متعال در این آیه می فرماید: «وَتَبَيَّنَ لَكُمْ كَيْفَ فَعَلْنَا» کسانی بودند در تاریخ شما در تاریخ خودتان حداقل یک مقدار شوروی را دیده اید یک مقدار صدام را دیده اید استحکامات و شیطنت ها و بافت هایی که صدام مثلا داشت شرائط عادی شکست و سرنگونی نشان نمی داد فعل خدا بود که آن شکست به وجود آمد و آن عزت هم برای مومنین بود و طرف هم که با آن سختی ها با کفار در شوروی یا در افغانستان با شوروی یا عراق با صدامی ها جنگیدند آخرش هم آنها فیض بردند و مساکن ظلمه خالی شد و برای موقت ممکن است مساکن ظلمه جایگزین های کامل تری نداشته باشد ولی «سکنتم» را ببینیم که تفسیر به ما چه می گوید. یک استادی داریم که هفت سال و شش سال زندان بوده در همین صدام این قصه های عینی که خودش دیده برای ما صحبت می کرد گفت در روز اولی که اسیر شدیم که افتاده بودیم در اثر خستگی جنگ و تشنگی و گرسنگی تا چشم ها باز کردیم دیدیم اطراف ما را صدامی ها گرفته اند بردند یک جایی که تازه اسفالت شده بود روی اسفالت گرمی و هوا هم گرما در شهر عماره روی اسفالت گرم ما را نشاندند و اسفالت هم تازه شده بود که می چسبید بر بدن و اذیت می کرد تشنه و خسته ردیف نشانده بود در این حالتی که نشسته بودم یک مرتبه دیدم از پشت سرم یک صدای نحیفی می آید همه تشنه و خسته و کمک هم نمی کردند که یک جشن و پایکوبی داشته باشد و یک وضعیت مسرت و خوشحالی. همان صف که نشسته بودم در اسارت دیدم پشت سرم یک صدای نحیفی می آید که به این مضمون می گوید یا اباعبدالله الحسین به سختی می گوید یا اباعبدالله الحسین پشت سرم را نگاه کردم دیدم یک جوانی که حدود نوزده سالش است خون آلود از شدت تشنگی نفس های آخر دیگر شکایت نمی کند فقط می گوید «یا اباعبدالله الحسین» خوب دقت کردم دیدم به گلویش هم تیر خورده اسمش هم بود علی اصغر. صدا هم به فشار بین جهر و اخفات یا اباعبدالله چیز دیگر نمی گفت با همین یا اباعبدالله یک مرتبه چند لحظه ای گذشت دیدم افتاد رفت در کنار مولایش اباعبدالله. گفت بعد از شانزده سال گذشت و خود من مسئول شدم برای پیدا کردن اجساد شهدا. رفتم آنکه آشنا بودم و دفنش را دیده بودم که بروم جسدش را بیاورم خودم آنجا شاهد بودم جسد را بیرون آوردیم همان علی اصغر را بیرون آوردیم جسدش سالم سالم بود. گفتم بعثی ها قبول نکردند از علمای سنی پرسیدند که چه خبر است گفتند نمی شود چنین چیزی ما نداریم ولی در نصوص شیعه است که بعضی از مومنین جسدشان سالم است. سالم سالم آوردیم و اسمش هم علی اصغر رنجبر و شهر استهبانان شیراز. خب این صدام بود این علی اصغر رنجبر بود دیدید که چه شد صدام مدیریت بالا. «وَسَكَنتُمْ فِي مَسَاكِنِ الَّذِينَ ظَلَمُواْ» این را یک نگاه تفسیری هم داشته باشیم روایت از امام صادق سلام الله تعالی علیه کسی می آید پیش امام در کوفه همان منطقه ای را که خیلی قصر و عمارتی بوده از ظلمه گفته است که من اینها را دیدم این مساکن را که ظلمه بودند و خراب شدند دیدم خراب شدند این خرابه ها متعلق به ظلمه بود امام فرمود «لا تقل هکذا بل یکون» این مسکن ها «بل یکون مساکن القائم و اصحابه اما سمعت الله یقول وَسَكَنتُمْ فِي مَسَاكِنِ الَّذِينَ ظَلَمُواْ»[1] آن «سکنتم» که خدای متعال می فرماید: یک سکنای اصلی «یملأ الارض قسطا و عدلا» سکون اصلی آنجاست این گونه نگو که اینها خراب شدند پشت سر هم نه این است قضیه.

آیه چهل و یکم سوره حجر

از این آیه برویم به آیه چهل و یک و دو سوره حجر، خدای متعال می فرماید: «قَالَ هَذَا صِرَاطٌ عَلَيَّ مُسْتَقِيمٌ إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ» گویا خطاب به شیطان است که خدای متعال می فرماید: صراط ما همین صراط مستقیم است و این صراط مستقیم یک اشعاری دارد اشعارش این است که صراط یا طریق شیطان طریق تاریک و پر پیچ و خم و نادرستی است صراط ما صراط مستقیم است یک راهی است که خداوند این را برای بندگان خودش ارائه کرده است اگر انسان یک ذره عقل داشته باشد این صراط را گم نمی کند. «وَيَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لاَ يَعْقِلُونَ»[2] رجس و پلیدی در پیروی شیطان است و گمراه شدن است که تعقل نمی کنند اگر یک ذره تعقل کنند خداوند پیامبر باطن عقل را قرار داده با عقل درک می کنند که راه درست کدام راهی است مشورت بکند از عقل دیگران استفاده کند «شاورهم شارکهم فی عقولهم» از عقل استفاده کنند و یا از فطرت خودش را درست بسازد که فطرتش منحرف نشود فطرت در صورتی که آدم گناه نکند فطرت آدم انبساط پیدا می کند فعالیتش بیشتر می شود خود آدم را هدایت می کند فطرت نشان می دهد راه درست این است فطرت می گوید به کسی ظلم نکن فطرت می گوید که تا می توانی به مردم احسان کن فطرت می گوید تا می توانی عبادت کن فطرت که اوج گرفت می گوید سجده کن که سجده چقدر لذت دارد فطرت که خوب شکوفا بشود برو تا به آنجا که دعای مناجات شاکرین امام سجاد را بخوانید و حال کنید. اینها را در صورتی می توانید دقیق به دست بیاوریم که موانع و حجاب های فطرت را کنار بزند. حجاب فطرت گناه است دل بستن و تعلقات به یک گرفتاری های زندگی است ما در مکتب اهل بیت تصوف درس نمی دهیم منتها می گوییم دنیا را داشته باشیم حتی یک وقتی گفتم این که می گویند روحانی باید ماشین مدل بالا نداشته باشد خانه خوب نداشته باشد لباس شیک نداشته باشد اینها از تصوف مانده میراث تصوف است در مذهب چنین چیزی نیست در مذهب مرز حلال و حرام است در همین ایران همین الان نظام جمهوری اسلامی اگر یک کسی که ریش هایش را که می زند کراوات هم دارد ماشین یک میلیاردی سوار بشود مردم می گویند خوش به حالش چقدر خدا به اش داده. یک روحانی اگر ماشین خیلی پایین تر از آن داشته باشد این آخوند را ببین خوردند مال مردم را، ماشین سوار می شوند. این از تصوف است بسیار کار اشتباهی است. یکی از چیزهایی که حساسم نمازهای جماعت وصفش چیه؟ جماعت سریعه، نماز واجب به سرعت بخوانید چرا نماز را سریع می خوانید چرا نماز را تند می خوانید؟ دلیل ندارد. من در کوچه و محله ای که امام جماعت شدم یک نوبت، نوبت دوم کسی نیامد. در تهران دانشگاه بودم یک بار نماز خواندم یک جبهه ای با من دعوا کند گفت وقت داری مگر این نمازی که تو می خوانی. من نمازم مثل نماز مرحوم آقای اراکی که نبود یک ذره عادی. یکی از ناراحتی هایی که دارم این است باید نماز را اولین عبادت بهترین عبادت اصلی ترین عبادت عمر را زیاد می کند برکت می دهد توفیق می دهد گره گشاست از نماز بزنید بدترین سارق سارق از نماز است آن وقت من یک اشکالات فقهی می بینم نماز مغرب و عشاء را در ماه رمضان می خوانند در حالی که حمره مشرقیه و وقت عشاء نرسیده وقت اختصاصی نماز مغرب دو تایش را جمع می کنند. باید خود ما همین قدر که شما علماء هستید و هر کدام تان که اقدام کنید نماز را یک کمی آهسته تر بخوانید یک کمی طولانی تر بخوانید و یک کمی مستحبات رعایت بکنید. باید الان بین دو نماز ظهر و عصر در این مساجد مثل قم باید همه با هم بلند شوند نافله بخوانند می بینیم بین دو نماز ظهر و عصر دو سه نفر ایستادند نافله می خوانند وضعیت عبادی ما ضعیف است وضعیت عبادی که ضعیف بود خطرناک می شود فطرت دیگر کارایی اش را از دست می دهد فطرت وقتی کارایی دارد که آدم چرک جلوی روی فطرت نگذاشته باشد چرک یعنی از این کارها گناه، گناه فطرت را خفه می کند گناه که برود کنار گرایش های باطل که برود کنار فطرت شکوفا می شود و زنده می شود راه های درست را کشف می کند. «هَذَا صِرَاطٌ عَلَيَّ مُسْتَقِيمٌ» این راهی است که به سوی ما مستقیم است. که من آذربایجان نرفتم که تاریخش را خبر ندارم که آنجا هم این صبغه تصوف برای روحانیت سایه افکنده باشد آن هم جزء ایران بوده الان بروید لبنان علمای شیعه و سوریه علمای شیعه و عراق هم تا حدودی مشکلی ندارند من در لبنان بودم خواستم از پلیس راه رد بشوم عمامه ام را گذاشته بودم برای اینکه ماشین نسبتا مدل بالایی ما این طرف و آن طرف می برد گفتم عمامه ام را بگذارم که به ما مردم اشکال نکنند که چه ماشینی سوار شده آن کسی که همراه ام بود گفت عمامه ات را بگذار که احترامت کنند که کسی متعرض نشود احترامت کنند. تازه این چیزها اصلا آنجا نیست لذا بین علمای سنی هم این گونه نیست علمای سنی مصر و سعودی علمایشان به بهترین وضعیت زندگی از نظر ظواهر زندگی می کنند ما که طلبه هستیم ما آیین نامه زندگی ما چیست؟ رساله توضیح المسائل است ما به واجب و حرام فکر می کنیم واجب و حرام مرزش فقط حلال و حرام است این این است و آن است اینها را تصوف ایجاد کرده صوفیه زمان صفوی ها.

سوال: حضرت امام صادق مگر لباس زیرین نمی پوشیدند و لباس رویی را کهنه می پوشیدند

پاسخ: اختراعات و جعلیات صوفیه زیاد است. آن یک مصلحت موردی که کسی برای خودش آن را در جهت تصوف استفاده کرده است یا در جهت یک شرائط خاصی قضیه ای در واقعه ای بوده. اصلا حلال و حرام مرز ماست و رعایت اخلاق و امداد و تعاون اخلاق ماست بنابراین هیچ گاهی لباس کهنه و پاره و خانه کلافی و گنبد گلی و اینها در تاریخ تشیع در روایات و نصوص جایگاه ندارد مال صوفیه است منتها اسراف نکند ساده زیست باشد خوب است. ساده زیستی یعنی متعارف خیلی به طرف رفاه نرود تجملاتی نشود هرچند روایت است که «ان الله جمیل یحب الجمال» تجمل هم محبوب خداست که از راه شرع باشد. این دو تا کار را من حساسیت دارم می دانم که قبول نمی شود چون جو اجازه نمی دهد ولی واقعیت این است.

سوال: احکام ثانوی براساس عنصر زمان و مکان این می شود

پاسخ: عنصر زمان و مکان اینجا نیست الان نظام جمهوری اسلامی است نظام جمهوری اسلامی متن قانون اصلی اش شرائع الاسلام است برای دنیا گرفتند قانون درست کردند متن اصلی این نظام و این مذهب شرائع الاسلام محقق حلی و شرح لمعه شهیدین است در اینجا اصلا چنین چیزی نیست. ثانوی و اولی اینجا جایش نیست. در این شک نکنید که فقهاً فقط مرز حلال و حرام و اسراف هم جزء محرمات است. «هَذَا صِرَاطٌ عَلَيَّ مُسْتَقِيمٌ» این صراط را گفتیم مستقیم است.

تفسیر فرات کوفی

گفتیم این صراط مستقیم در تفسیر مراجعه کنیم که صراط مستقیم چیست؟ کتاب تفسیر فرات کوفی فرات بن ابراهیم کوفی از قدمای اصحاب و تفسیر معتبر در تفسیر سوره حجر این ایه را تفسیر کرده است از امام باقر علیه السلام، سلام بن مستنیر جعفی «قال دخلت علی ابی جعفر علیه السلام قال جعلنی الله فداک انی اکره ان اشق علیک فان اذنت لی ان اسالک سألتک فقال سألنی عما شئت قال قلت اسئلک عن القرآن قال نعم قال قلت ما قول الله عزوجل فی کتابه» در این روایت اولا ادب را نشان می دهد از امام سوال می کند که من نمی خواهم مزاحمت بکنم اجازه می دهی سوال کنم اگر اجازه می دهی سوال کنم امام گفت سوال کن هر چی دلت می خواهی. «قال اسألک عن القرآن» من از قرآن سوال می کنم «قال نعم» آقا فرمود بله، «قال قلت ما قول الله عزوجل فی کتابه قال هَذَا صِرَاطٌ عَلَيَّ مُسْتَقِيمٌ» معنای این چیست ما این را نفهمیدیم امام باقر فرمود: «قال صراط علی بن ابیطالب علیه السلام» راوی که یک مقدار برایش خیلی ابتهاج آورده بود و هیجان سه بار سوال را تکرار کرد «فقلت صراط علیّ فقال صراط علیّ علیه السلام» دوباره تکرار کرد و امام باقر فرمود «صراط علی بن ابیطالب علیه السلام»[3] این راه راه علی بن ابیطالب راه مستقیم است گفتم که فطری است صراط مستقیم فطری است راه علی بن ابیطالب مگر فطری است؟ که ولایت فطری است کی نشان می دهد؟ خودت را آماده کن نور ولایت می آید. خود مولی در خواب و بیداری می آید دست آدم را می گیرد شرطش آمادگی است. صراط مستقیم فطرت آدم به سوی راه علی آدم را جذب می کند همین جا که نشستیم نور امیرالمومنین به قلب آدم اثر می کند اگر خدا بخواهد و شرائطش را داشته باشد بنابراین خدا توفیق بدهد و شرائط آن را داشته باشیم. بنابراین خدا توفیق بدهد که ما ولایت مان را کامل کنیم تا راه درست را در پیش بگیریم که در درستی راه چه خصوصیتی دارد: 1. هدایت می کند آدم را، 2. آدم را سبک می کند، 3. در این دنیا هم یک سودی دارد که تمام مسائل دنیا را کوچک می کند. مثل اینکه تمام گرفتاری ها مثل سنگ و گل و چوب و وزنه های سنگین آمده باشد اطراف آدم را گرفته دنیا این گونه است دیگر یک مرتبه ولایت که بیاید همه پنبه می شود سبک و هیچ وزنی ندارد. وزن از بین می رود و سبک و چیزی نیست. از کلام مولی هم یک جمله استفاده کنیم دنیا غم و غصه دارد پر غم و غصه است برای کسی که ولایت نداشته باشد اما امیرالمومنین می فرماید: «الغصه علی المرء عار» غصه برای مرد ننگ است. آدم غصه نمی خورد غصه معنا ندارد چرا غصه بخورد هرچه آمده موقت هم می رود ماندنی که نیست تازه ما آقا داریم ارباب داریم کسی که ارباب دارد که مشکل ندارد. با یک التجاء با یک توسل با یک یا علی با یک یا زهراء مشکل ما حل می شود. افسرده اید غم دارید ناراحت اید یا زهراء بگویید دل افسرده توسل نکند پس چه کند ای دوای دل افسرده ما یا زهراء.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo