< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

97/10/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر آیه چهل و سوم سوره رعد درباره ولایت امیرالمومنین و اهل بیت

درس های روز چهارشنبه ما درس تفسیر هست تفسیر ما هم رسید به آیه آخر سوره رعد که خدای متعال می فرماید: «وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ كَفَى بِاللّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ»

ترجمه

این آیه یک ترجمه دارد و یک تفسیر، ترجمه آزادش این است که خدای متعال برای پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: برای تو می گویند آنهایی که کافرند که تو نبی مرسل نیستی، بگو که برای من شهادت خدای متعال کافی است که بین من و شما شهادت بدهد و شهادت کسی که عنده علم الکتاب هست. این یک دستور برای پیامبر هست و پیامبر وجه الانسان و وجه البشر و وجه للکل هست این خطاب فراگیر برای همه هست منتها پیامبر وجهی است برای همه انسانها که اگر یک موردی بر فرض کسی به مومنی انکار کند و آنچه که واقعیت دارد را هم انکار کند مثلا بگوید از تو مومن نیستی یا تو مسلمان نیستی، غصه نخورید نباید آدم غصه ای داشته باشد. یا اگر کسی به کسی بگوید که تو از گناه اجتناب نمی کنی و گناهکاری، در برابر گناه بی احتیاطی چه کند؟ آدم باید بین خود و خدایش فکر کند. اگر دید در بین خود و خدایش که گناهکار نیست گفتن مردم گناهکار بگوید بد رفتار بگوید هیچ اثری ندارد این آیه یک آرامش می دهد راه جنگ اعصاب و درگیری را می بندد آدمی که بی راهه می رود یک وقتی گفتم که آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی یک فرد صالح و مومنی که رفت مسجد سهله مشرف شد برگشت پیش مرحوم آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی قدس الله نفسه الزکیه، آن کسی که در مسجد سهله شرفیاب شده بود یک پیامی آورده بود از آقا و نکته و چیزی که من استفاده کردم این است که پیامی که آورد برای آقا بسیار ساده بود عادی بود انگار پیام برایش می رسیده عادی تکانی نخورد گفت آقا برای شما، آقا فرمود که گاوهایی که در اطراف تو هستند شاخ می زنند حوصله کن. آقا سید ابوالحسن اصفهانی گفت آن آقایی که آن مکاشفه را دیده بود آمد در جلسه آن زمان خیلی شلوغ نبود یک شخص دیگری معممی کنار آقا خیلی با یک عنوان بالایی در شکل علمای بزرگی کنار سید نشسته بود آن شخص خبر آورد که آقا چنین خبری است آقا فرمود که گاوهایی که در کنار شما هست شاخ می زنند حوصله کن. آن کناری سوال کرد گفت این گاوها چه باشد گفت تو، خیلی ناراحت شد. گفت ناراحت نشوید از باب مثال گفتم شما را نگفتم که، یعنی کسانی که در اطراف من هستند خلاصه بدون اذیت نیستند باید حوصله کنید معامله با خدا بکن «كَفَى بِاللّهِ شَهِيدًا» کسی که به آدم صدمه ای بزند اذیت بکند در برابر اذیت مخصوصا این اذیت دوستان است اذیت دوستان هم کم نیست در برابر اذیت و آزار دوستان آدم باید حوصله کند و اگر هم برای آدم چیزی اعلام بکند تو ایمان نداری در پیشگاه خدا بگوید خدا تو که می دانی «لا نعبد الا ایاک» تو می دانی، مردم بگویند تو ایمان نداری بگویند، این را بگویم خود صبر در اینجا منطق است درگیری خلاف منطق است اثر ندارد. صبر چه طوری منطق است؟ صبر به این گونه منطق است که ارتباط می دهد قضیه را به مدیریت بالا،

معنی صبر

مدیریت بالا کارش را می کند، «إِنَّ اللَّهَ يُدَافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا»[1] ما شاخه درختیم پر از میوه توحید هر رهگذری سنگ زند عار نداریم. راحت و آرام و آسوده به کسی کاری ندارد. این مطلبی که از متن این آیه استفاده و برداشت می شود

قل کفی بالله شهیدا

«قل کفی بالله شهیدا» یک پیامی دارد «کفی بالله» کسی می گوید که کارش بین خود و خدایش درست است حسابش بین خود و خدایش منظم است اگر نه یک آدم خلافکاری را به اش طعنه بزند آن چه «كَفَى بِاللّهِ» تو داری خلاف می روی. «كَفَى بِاللّهِ» مال آن کسی است که راه درست می رود دیگران به او طعنه می زند که هست اشکال. مردم به پیامبر و ائمه اذیت و آزار می رساندند به علماء و فقهاء و مومنین در تاریخ مردم آزار می رسانند و این اذیت و آزار اگر فقط این را گوش کنید که مرز بین تصوف و تربیت جدا باشد مرز این است اگر کار فقط اذیت و آزار به شخص خود آدم تعلق داشت و خودی بود متاسفانه باید آدم صبر کند اما اگر اذیت و آزار طوری بود یا صدمه طوری بود که به مردم هم شاخه اش می رسید آنجا دیگر نه، جای صبر نیست آن دیگر صوفی گری است باید منطقی اقدام کرد تا اینکه اذیت و آزار به عامه مردم نرسد. «قل کفی بالله لست مرسلا» اگر گفت تو مرسل نیستی «کفی بالله شهیدا». این برداشت را از اینجا کردیم ببینیم آیه بعد درباره که «قُلْ كَفَى بِاللّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ» شهید یعنی شاهد کفایت می کند بین من و بین شما خدا و کسی که «عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ» است این چه باشد؟ این شهادت اینها چه شهادتی باشد؟ این تفسیر می خواهد که بگو شهادت خدا و شهادت کسی که علم الکتاب پیش اوست کافی است.

من عنده علم الکتاب چه کسی است؟

این «عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ» کیست؟ تفسیر مراجعه کنیم. در تفسیر قمی سند روایت در عین حالی که در تفسیر قمی هست گاهی در همین تفسیر هم یک روایاتی با یک سندی می آید که سندش از نظر رجالی هم معتبر است این روایتی که اینجا آمده از نظر رجالی خودش اعتبار مستقلی دارد غیر از اینکه در سند تفسیر است. علی بن ابراهیم می گوید حدثنی ابی عن ابن ابی عمیر عن ابن اذینه که همه رجال موثق و ثقات و مجمع علیه مخصوصا ابن ابی عمیر و همین طور عمر بن اذینه از اصحاب امام صادق و از اجلاء و ثقات که سند معتبر است که هم در تفسیر علی بن ابراهیم قمی است هم خود این رجال توثیقات خاص دارد و صحیحه اعلائی است عن ابی عبدالله علیه السلام «قال الذی عنده علم الکتاب هو امیرالمومنین علیه السلام» که «عنده علم الکتاب» ای که شاهد باشد برای مرسل بودن پیامبر خدا شهادتش کافی است و شهادت علی بن ابیطالب کافی است، که شهادت «من عنده علم الکتاب» کافی است چه مقام و منزلتی است که خدای متعال شهادت او را در برابر شهادت خودش و کفایت شهادت خدا و کفایت شهادت امیرالمومنین را برای رسالت اعلام کرده است که برای رسالت تو ای پیامبر مردم کفار منکر بشوند «قُلْ كَفَى بِاللّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ» بعضی آیاتی که درباره ولایت و امیرالمومنین آمده است این قدر علوم رتبه اینقدر مقامی سبحان الله تعالی، هم شهادت امیرالمومنین را در عداد شهادت خدا برای رسالت پیامبر کافی اعلام می کند چه مقام و منزلت و بعد هم وصفی هم برای امیرالمومنین که «عنده علم الکتاب» که در ادامه «و سئل عن الذی عنده علم من الکتاب اعلم ام الذی عنده علم الکتاب» کدام هایش اعلم است، کسی که «وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ» اعلم است یا کسی که «وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ» او اعلم است؟ امام صادق فرمود: «فقال ما کان علم الذی عنده علم الکتاب الا بقدر ما تاخذه البعوضه بجناحها من ماء البحر»[2] در جواب سوال فرمود: آنکه «علم من الکتاب» دارد در برابر آن کسی که «عنده علم الکتاب» مثل قطره ای که یک پشه ای از آب بگیرد از بال خودش بریزد آن قطره «وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ» هست و «وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ» بحر و دریاست. مثالش قطره ریزی در برابر دریا، «علم من الکتاب» قطره ریز و «علم الکتاب» دریاست. این علم علی علیه السلام است. تا به اینجا بعد آقا امام صادق اضافه می کند از امیرالمومنین در اضافه همین روایت «فقال امیرالمومنین الا ان العلم الذی هبط به آدم من السماء الی الارض و جمیع ما فضلت به النبیون الی خاتم النبیین فی عتره خاتم النبیین» آگاه باشید علمی که آدم از آسمان به زمین آورده است و همه آنچه را که پیامبران تا پیامبر خاتم از فضل داشته است همه «فی عتره خاتم النبیین». نتیجه می گیریم شهادت حضرت علی برای رسالت پیامبر کافی باشد. علی که با کل بشر قابل مقایسه نیست کل کفره و فجره و مومنین و همه با حضرت علی برابری نمی کند حضرت علی که شهادت بدهد کافی است. شهادتش چطوری تاریخ دارد؟ اولین کسی که گفته است «اشهد انک رسول الله» امیرالمومنین بوده. آن کافی است. نکته اش این است که هم شهادت او یعنی اولین شهادت که امیرالمومنین اولین کسی که به رسالت پیامبر شهادت داده و ثانیاً امیرالمومنین وجودش و مقامش برابری نمی کند با کل بشر و با کل هستی. آنگاه هم می فهمیم که علم کجاست آن علمی که بحر است کجاست که علوم آل البیت «انا مدینه العلم و علی بابها» هست. صاحب جواهر قدس الله نفسه الزکیه که سیدنا الاستاد در مقدمه درس فقه شان فرمودند صاحب جواهر که از دنیا می رفت وضعیت خاصی بود جو انگار یک هبوطی هست یک نزولی هست و عزرائیل و ملک الموت و حال عادی نبود احساس شد که در همان حالتی که از جمله کسانی که آنجا بود شیخ انصاری بود که شیخ انصاری شاگرد صاحب جواهر بود در آن جمع اخیار همان جا در حالت احتضار صاحب جواهر که جواهر را نوشته که در تاریخ جواهر با معادلات علمی کسی اگر بررسی بکند جواهر با معادلات جور نمی آید یعنی یک آدم عادی در آن شرائط کتابخانه که نبود قلم و کاغذ نبود ماشین رفت و آمد و اینها نبود، چطوری بتواند تمام اقوال را ریز هر قدر آدم دنبال یک مسئله ریز برود که پیش آدم دنبال مسئله ریز برود جواهر را باز کنید هست چی کار می کند. سرّش این است که «عرف من علوم آل البیت» در وقت احتضارش آن حالتی که داشت شنیدند صدایی را که درباره صاحب جواهر گفته شد «هذا عرف شیئاً من علوم آل البیت». چون شناختیم که بحر است علم امام، «عنده علم الکتاب» است و فقهاء که زحمت بکشند می شوند «عنده علم من الکتاب» لذا یک نکته ای هم بگویم که هم تجربه و هم این شرحی که دادیم فقیه و فقاهت قدرت علمی حوزوی و فقهی بدون ولایت نمی شود. لذا گفته می شود قوت فقاهت ارتباط مستقیم دارد به قوت ولایت. هر کسی که قوت ولایت داشت قوت فقاهت داشت هر مقداری که یک فقیه ارتباطش با آقا امام عصر بیشتر باشد قوت پیدا کند ولایت امیرالمومنین فقاهتش قوت و قدرت پیدا می کند. آنهایی که موفق بودند فقهای بزرگ در نجف که مقدس اردبیلی یک وقتی در داخل صحن نشسته بود از دل یک جمله گفت تا ابد ثبت شد که مقدس اردبیلی شده بود به این مضمون اشاره به مناره مولی امیرالمومنین به گنبد مطهر امیرالمومنین گفت: «کل ما عندنا من فیض مولانا علی بن ابیطالب» آنچه داریم از فیض و برکت مولای ما امیرالمومنین است. خدایا از فیض امیرالمومنین ما را بهره مند بفرما.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo