< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

97/10/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:بررسی نصوص حکم بلل مشتبه بعد از غسل

گفته شد که مسئله سه صورت دارد صورت اول این بود که کسی رطوبتی را بعد از غسل ببیند و استبراء به بول و خرطات قبل از غسل نداشته است صورت دوم این است که رطوبت دیده شود بعد از غسل ولیکن استبراء به بول بوده و استبراء به خرطات نبوده. صورت سوم هم این بوده که بعد از غسل رطوبتی دیده است اما نه استبراء به بول و نه استبراء به خرطات قبل از غسل داشته است. در این رابطه محقق حلی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: اگر کسی بلل مشتبهی را بعد از غسل ببیند و قبل از غسل استبراء به بول و خرطات نداشته است باید غسل را اعاده کند و وظیفه اش انجام غسل است للاعتبار و لصحیحه سلیمان بن خالد.[1]

معنی اعتبار در کلام محقق حلی

منظور از اعتبار که در اصطلاح فقهاء برمی خورید یعنی درک عقلی به این معنا که کسی که رطوبتی را بعد از غسل دیده و قبل از غسل استبراء به بول نداشته درک عقلی این است که ذراتی از منی در مجرا بوده و الان بعد از غسل آن بلل مشتبه یا آن رطوبت مشتبه حمل به منی می شود و این اعتبار است. منظور از اعتبار یعنی درک و فهم عقلی، و بعد می فرماید: مضافا بر این اعتبار از طریق اصحاب روایتی آمده است که این مطلب را اعلام می کند: محمد بن الحسن باسناده عن الحسین بن سعید که اسناد شیخ به حسین بن سعید اهوازی صحیح است عن عثمان که عثمان بن سعید عمری است هم طبقه حسین بن سعید که طبقه شش هستند و هر دو از اجلاء و ثقات اند عن عبدالله بن مسکان که از مشاهیر اجلاء و ثقات است عن سلیمان بن خالد که ثقه و از اصحاب امام صادق است عن ابی عبدالله سند می شود صحیح، «قال سالته عن رجل اجنب فاغتسل قبل ان یبول فخرج منه شیء قال یعید الغسل»[2] این روایت با این سند درست و با این متن صریح مطلب را اعلام می کند که اگر کسی رطوبتی بعد از غسل ببیند شک کند که چه رطوبتی است اگر قبل از غسل استبراء به بول نداشته باشد باید غسل را اعاده کند. اینجا ممکن است به ذهن بیاید که استصحاب هم جا دارد ولی هرچه بگردید در شروح و بحث های تفصیلی از استصحاب ذکری به میان نیامده است، ما استصحاب را الان برای شما مورد تذکر قرار می دهیم می بینیم که شما چه اشکالی می کنید در این استصحاب. ما الان یک رطوبتی را می بینیم که خارج شد سابقه اش این است که منی خارج شده است الان استصحاب می کنیم که این منی باشد. هیچ کسی اینجا استصحاب نگفته، سرّش این است که اینجا استصحاب جا ندارد برای اینکه این رطوبت یک رطوبت جدیدی است جزء منی قطعا نیست موضوع فرق می کند و منی بیرون آمد الان یک رطوبت مشتبهی است، استصحاب موضوع که شک در بقاء باشد را ابقاء می کند موضوع مردد را به موضوع معین ملحق نمی کند بنابراین اینجا جا برای استصحاب نیست.

سوال:

پاسخ: در موضوع جنابت خروج منی ولو به اندازه بسیار قلیل و ناچیز کافی است آن موضوع جنابت است دیگر کم و زیاد دخلی در تحقق جنابت ندارد. اگر که منی خارج بشود باقی مانده و اجزاء منی که اعتبار آن را اعلام می کرد ذره کمی هم اگر باشد در حدی که صدق خروج بکند سبب جنابت و ثانیاً دقت عقلی نگفتیم درک عقل گفتیم، ما از طرفی می گوییم که در بحث فقه عقل را راه ندارد و از طرفی هم استدلال هایمان و اصول مان کلاً مسائل عقلی می نماید این را برایتان توضیح دادیم گفتیم آن عقلی که در بحث فقه و اصول راه ندارد عقل به معنای دقت عقلی یا عقل فلسفی برهانی است اما درک عقلی به عنوان یک درک واضح عقل این دیگر قابل انکار نیست این را ما دقت عقلی نمی گوییم این را به اصطلاح درک مطلب می گوییم. این درک عقلی در حقیقت منتهی می شود به حصول علم به مسئله، اما نصوص باب که اگر کسی رطوبت را ببیند بعد از غسل و قبل از آن غسل استبراء نشده باشد غسل اعاده بشود و اگر رطوبت را بعد از غسل دید و قبل از غسل استبراء شده باشد غسلی در کار نیست و غسل سبب و موجب ندارد.

نصوص باب و تعارض آنها

ادله این دو تا حکم نصوص باب که در کتاب وسائل جلد اول باب سی و ششم از ابواب جنابت حدیث شماره 1 و شماره 5 و 6 و 7 و 8 و 9 که نه تا روایت داریم که در جمع این نه روایت یک روایت موثقه هست که بخوانیم و عنه عن اخیه الحسن، که این سبک وسائل هم آشنا باشید که اینها سبک مخصوص وسائل است. گفته بودیم که اگر عنه آمد نگاه می کنیم روایت قبلی را در ابتداء چه کسی نقل کرده که عمدتاً مشایخ نقل می کند که شیخ طوسی یا شیخ کلینی یا شیخ صدوق که به طور اغلب شیخ طوسی هست. عنه می شود بعد سند بیاید اما استثناءً گاهی «عنه» یک قرینه دارد که می فهمیم از وسط سند قبلی به سند بعدی اضافه شده مثل این مورد «و عنه عن اخیه الحسن» که این عنه می خورد به حسین بن سعید بعد از شیخ طوسی و عنه عن الحسین بن سعید عن اخیه الحسن یعنی حسن بن سعید که این دو برادر حسن و حسین هر دو تایشان ثقه هستند و از اجلاء، عن زرعه که توثیق دارد عن سماعه که امامی نیست. سند می شود موثقه، این سند موثقه است «قال سالته عن الرجل یجنب ثم یغتسل قبل ان یبول فیجد بللا بعدما یغتسل قال یعید الغسل»[3] دلالت نه ظاهر که صریح و سند هم موثق. یک روایت دیگر معتبره است و عنه که عن حسین بن سعید است عن فضاله که فضاله بن ایوب هست که تا اینجا صحیح و موثق است عن معاویه بن میسره که این توثیق خاص ندارد بلکه می شود معتبر چون معاویه بن میسره از رجال بزنطی است مروی عنه بزنطی، می دانید که مشایخ ثلاث بزنطی و ابن ابی عمیر و صفوان از هر راوی که روایت کند آن راوی معتبر است پس چون که مروی عنه بزنطی هست این روایت را نمی شود صحیحه بگوییم و نه موثقه، اسمش را گذاشتیم معتبره. «سمعت اباعبدالله علیه السلام یقول فی رجل رای بعد الغسل شیئاً قال ان کان بال بعد جماعه قبل الغسل فلیتوضو و ان لم یبل حتی اغتسل ثم وجد البلل فلیعید الغسل»[4] دلالت هم صریح و سند هم معتبر. فقط این دو روایت را خواندم به دلیل اینکه یکی سندش موثق بود و دیگر معتبر. اما چهار روایت دیگر سندش صحیحه است یکی از آن روایات را بخوانم محمد بن یعقوب عن علی بن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابی عمیر عن حماد عن الحلبی، درباره ابراهیم گفتیم که هم توثیق خاص از سوی شهیدین که شما بگویید شهیدین جزء موثقین نیستند ما می گوییم توثیق شهیدین امتیاز می آورد مجموع امتیاز در نهایت می شود توثیق. برای ما توثیق اصلی توثیق خود علی بن ابراهیم است که توثیق عملی است که اکثر روایات یا معظم روایات را عن ابیه نقل می کند. عن ابن ابی عمیر عن حماد عن حلبی عن ابی عبدالله علیه السلام «قال سال عن الرجل یغتسل ثم یجد بعد ذلک بللاً و قد کان بال قبل ان یغتسل قال ان کان بال قبل ان یغتسل فلا یعید الغسل»[5] این روایت آن طرف قضیه را کامل بیان کرد آن دو تا روایت که خواندیم گفته بود که قبل از غسل استبراء نکرده بود این روایت می فرماید: «ان کان بال قبل ان یغتسل فلا یعید الغسل». سند تمام است و دلالت هم در حد صریح است و مطلب به طور کامل همین است که در متن آمده است. اما در این باره دو مطلبی را برمی خوریم که باید شرح بدهیم مطلب اول در جمع این نصوص باب دو روایتی داریم که متن آن دو روایت تعارض دارد با متون این نصوص، آن دو تا روایت عبارتند از یکی روایت عبدالله بن هلال «قال سالت اباعبدالله علیه السلام عن الرجل یجامع اهله ثم یغتسل قبل ان یبول ثم یخرج منه شیء بعد الغسل قال لا شیء علیه ان ذلک مما وضعه الله عنه»[6] این یک روایت، روایت دیگر روایت زید شحام است عن ابی عبدالله علیه السلام «قال سالته عن الرجل اجنب ثم اغتسل قبل ان یبول ثم رآی شیئاً قال لا یعید الغسل لیس ذلک الذی رآی شیئاً»[7] یعنی منی نیست پس این دو تا روایت تعارض دارند با روایاتی که در این باب دیدیم. درباره تعارض به طور طبیعی در بین متعارضین از اخبار روایات علاجیه که برای ما معالجه اعلام می کند اول مرحله سند است دو مرحله دلالت است و سه مرحله مرجحات و عمل. اما من حیث السند سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: این دو تا روایت قابلیت تعارض ندارد برای اینکه سند این دو تا روایت ضعیف است. به جهت اینکه در روایت عبدالله بن هلال توثیق ندارد، که ما جستجو کردیم حتی یک مدحی درباره ایشان نتوانستم پیدا کنم البته آن نکته ای که ما مدح عموم می گوییم هست که از امام نقل روایت مدح است ولیکن در رجال این را مدح نمی گویند. براساس مسلک ما خود راوی که امام را ببیند از امام نقل بکند آن مدح است منتها براساس معاییر رجال اینها مدح نمی گویند اگر آمده باشد که ولایی سعی فی سبیل اعلام ولایه علی، اینها مدح است اما تنها خدمت امام رسیدن و روایتی را از امام نقل کردن در رجال مدح نیست. این عبدالله بن هلال که راوی ضعیفی است بقیه رجال خالی از اعتبار نیستند اعتبار دارند این یک نفر آن هم راوی از امام هست توثیق ندارد سند ضعیف است. بنابراین سند از نظر معاییر رجالی اعتبار ندارد. اما روایت زید شحام عنه عن موسی بن الحسن عن محمد بن عبدالحمید عن ابی جمیله المفضل بن صالح عن زید شحام، رجال درست هستند فقط مفضل توثیق ندارد بنابراین سند این دو تا روایت کامل نیست. بعد از که سند درست نبود قابل معارضه نیست. هرچند سید در دلالتش اشکال می کند بعد در آخر از این دلالت رفع ید می کند می فرماید: دلالتش هم قابل اشکال است و آن این است که گفته شده است «جامع او اجنب» ممکن است مجامعت بدون انزال باشد.[8] این را گویا خود ایشان هم این توجیه را معتبر نمی دانند اعلام می کنند که اشکال اصلی اشکال سندی است. این اولا و اما ثانیا در جهت اعتبار روایات مستفیض با روایتی که خبر واحد باشد اصلا در معارضه قرار نمی گیرد مستفیضه مثل این است که اطمینان در برابر احتمال قرار بگیرد تقدم استفاضه بر خبر واحد شبیه تقدم اطمینان بر احتمال است مضافا بر اینکه ما در آن روایات چهار تا صحیحه داریم و می گوییم اگر در یک نصوصی چهار صحیحه داشته باشیم در حد متواتر می رسد اگر چهار تایش صحیحه باشد. بنابراین احتمال تواتر که وجود دارد و حداقل استفاضه هست بنابراین قابل تعارض نیست. منتها مسلک ما یک مسلک مشکل داری است و آن این است که آن روایات که در مقابل قرار داشته باشد به وجهی طرح نشود تا بتوانیم رعایت برای روایت یک وجهی برایش پیدا بکنیم. روایت که عنوان روایت به خودش می گیرد ما در اینجا تعارض تمام شد که سند معتبر و سند غیر معتبر بود و استفاضه و خبر واحد پس از اعتبار ساقط می شود و اعتبار آن یکی هم محکم و مستحکم اما مسلک ما این است که یک روایت که اسم روایت روی آن باشد و آن روایت را کاملا بیاندازیم بیرون، یک وجهی باید برایش پیدا بکنیم تا حرمت به حیثیت اضافیه به کلام معصوم که یک روایت ضعیف هم حیثیت اضافیه به کلام معصوم دارد.

نکته: سید الحکیم

نکته دیگر را اضافه کنید که سید الحکیم می فرماید: در این روایاتی که در نقطه مقابل قرار گرفته است چیزی که دیده می شود این است که اعراض اصحاب هست، اصحاب از این روایات که بعد از غسل رطوبتی را دیده و قبل از غسل استبراء به بول نداشته غسل ندارد از این روایت اصحاب اعراض کرده است. پس از آنکه معرض عنها بود از نظر اعتبار ساقط بشود.[9] اما از حیث دلالت ببینیم ما وجهی را پیدا کنیم تا این دو تا روایت کاملا ساقط نکنیم اما روایت اولی که بود «عن الرجل یجامع اهله ثم یغتسل قبل ان یبول قال لا شیء علیه» در اینجا این توجیهی را که سیدنا الاستاد فرموده اند علی الاقل این توجیه را اخذ می کنیم می گوییم «یجامع اهله» شاید انزال نبوده بنابراین انزال که نباشد دیگر استبراء نمی خواهد و بدون استبراء غسل کرده اگر بللی دیده است حمل بر منی نمی شود. اما روایت دوم که بود «سالت عن الرجل اجنب ثم اغتسل قبل ان یبول ثم رآی شیئاً قال لا یعید الغسل» حمل این روایت بر این است که با توجه به نصوصی که داشتیم شیئاً مردد باشد بین سه چیز منی و بول و مذی، در این صورت دیگر غسل ندارد. این دو تا روایتی که در مقام معارضه بود از مشکل تعارض فارغ شدیم. دو تعارض یا دو تفصیل دیگر هم در مسئله آمده است از سوی شیخ صدوق و شیخ طوسی در استبصار و در فقیه که این دو تا تفصیل را بررسی بکنیم مسئله کامل می شود شرح این دو تا تفصیل ان شاء الله فردا.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo