< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

97/09/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:تفسیر آیه هفتم سوره رعد درباره ولایت امیرالمومنین و اهل بیت

آیه هفت سوره رعد قال الله تعالی: ﴿وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَوْلآ أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّبِّهِ إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ﴾[1] کسانی که کافر شده اند می گویند نازل نشده بر آنها آیه ای از پروردگار، ای پیامبر تو منذر هستی و برای هر طائفه ای هادی و هدایت گری هست. این آیه را یک مقداری اش را گفته باشیم و شرح بیشترش را امروز بدهیم ان شاء الله.

منظور از هاد که بعد از منذر است

منظور از این هاد که پشت سر منذر می آید یعنی مکمل و ادامه دهنده و حافظ و مرحله بقاء که منذر مرحله ابتداء و صدر تشریع و هادی و هدایت که بعد از انذار می آید مردم را به آن انذارها هدایت کند تا همه مردم به سوی انذار رسول الله سوق داده بشوند. این هادی و این هدایتگر طبیعتاً کسی باید باشد که مورد عنایت خاصه الهی و اتصالش با پیامبر یک اتصال از نزدیک تحت عنوان وحدت در کمال و وحدت در رتبه و وحدت در معنویت باشد و الا کسی نمی تواند پشت سر و متصل به مقام انذار قرار بگیرد که با پیامبر در کار دین و هدایت و ارشاد سهیم و شریک باشد. بنابراین از دور می فهمیم هادی باید اینگونه باشد ولی الان باید به نصوص و روایات مراجعه کنیم

مراحل تفسیر

ببینیم تفسیر چند مرحله دارد: یک مرحله ترجمه دارد یک مرحله مطالعه و دقت دارد یک مرحله ای هم الهام و عنایت دارد یک مرحله دیگر هم مراجعه به تفاسیر دارد. کسانی که از لحاظ معنویت به جایی رسیده باشد یا در حدی باشد که معنویتش ترک خورده نباشد اینها اهلیت دارند از قرآن استفاده کنند و قرآن همین که الان مطالعه کردیم خود این مطالعه اش پس از ترجمه یک ترجمه ای بکنید دوباره برگردید یک مطالعه ای بکنید خود قرآن می دهد برای ما یک چیزهایی. مثلا ما الان دیدیم منذر و هاد پس از منذر هاد هست و هاد پشت سر منذر یعنی شریک در هدایت مردم و شریک در ارشاد و شریک در انذار و شریک در اعلام احکام شرع و تدین مردم. و بعد هم فهمیدیم که کسی که هادی باشد پشت سر منذر باید سنخیتی داشته باشد مثلا منذر که معصوم است هادی هم باید معصوم باشد. منذر که فرستاده خداست و پیامبر است هادی هم باید در مقام و رتبه پیامبری باشد هرچند بعثت برایش از سوی وحی نشده باشد بعثت انجام نگرفته باشد و وحی ای مستقیم برایش نیامده باشد منتها در آن مقام و رتبه باید باشد. اینها را که ما فهمیدیم از خود قرآن که می دهد اینها را، ببینید ما قرآن را تفسیر نمی کنیم یعنی انسان قرآن را تفسیر نمی کند قرآن انسان را تفسیر می کند. انسان مفسّر قرآن نیست قرآن مفسّر انسان است. قران تفسیر اصلی اش «لمن خوطب به» است انسان یک چیزهایی از قرآن می فهمد قرآن برای انسان اینکه می فهمد خود قرآن می دهد گاهی ما احساس می کنیم گاهی احساس نمی کنیم. احساسش این است که یک مرتبه با دور کمی دقت کنید یک چیزی می فهمید شما نمی فهمید قرآن می دهد، اعطائات قرآن است پس قرآن مفسر انسان است و حتی چیزهایی که می فهمد قران می دهد منتها قابلیت می خواهد قابلیتش حداقل طهارت و پاکی و ظاهری و باطنی یعنی قرآن را بی وضو نگیرید و بی وضو نخوانید و در حد وسع مان شیعه بودن مان به واجبات و محرمات پایبند باشیم. بنابراین قرآن می دهد برای آدم. اما تفسیر نه، تفسیر گفتیم اگر قرآن نبود از نظر علم انسان ناشناخته بود. بالاترین دانشمند دنیا که جایزه نوبل دارد که صاحب کتاب انسان موجود ناشناخته است انسان نمی شناسد الان همین علم انسان را نمی شناسد موجودی عجیب و غریب. البته از نظر قرآن و عترت شناخته شده است انسان را قرآن معرفی می کند. اگر قرآن نبود انسان ناشناخته بود قرآن می گوید: ﴿إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعونَ﴾[2] این یک معرفت بسیار بالایی است اگر دقت کند معنایش چقدر عمیق است. ما عبد خدایی ایم وابسته مطلق به خداییم یک ذره از خود چیز نداریم همه وابستگی به خدا و بعد هم به سوی خدا می رویم. جای اصلی آنجاست به سوی خدا و به سوی مقام قرب است و به سوی تکامل است و به سوی رشد است. در آیات زیادی انسان شناسایی شده است این آیه که خواندم کامل ترین آن را بگویید که انسان را شناسایی کرده است همان است که می گوید ﴿هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُم مَّا فِي الأَرْضِ جَمِيعًا﴾[3] که از نظر علم یک معماست که علم است دیگر می گوید همه چیز مادی است چرا انسان زنده شد چرا عقل پیدا کرد؟ این سوال از نظر علمی جواب ندارد آخرین تحقیق علمی این است که دلیل نتوانستند پیدا کنند که چرا گیاه از عناصر خاکی یک قسمتی گیاه شده. علم جواب ندارد. بالاتر و بالاتر یک سوالی که اصلا جواب ندارد اینها را اگر فرصت شد در بحث فقه اکبر در عقاید بگوییم یک سوالی که اصلا جواب ندارد چرا انسان دارای اراده است از کجا اراده به چه دلیل؟ اصلا توجیه ندارد عقلی هم توجیه ندارد و تجربه و علمی هم جواب ندارد. جوابش این است که «هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُم مَّا فِي الأَرْضِ جَمِيعًا». و اما کامل تر بفهمیم که این هادی که این جور است در رتبه پیامبری دارد و شریک رسالت است و شریک هدایت است و شریک ارشاد و انذار این کی باشد؟ باید به تفسیر مراجعه کنیم.

تفسیر فرات کوفی

کتاب تفسیر فرات کوفی که گفتیم از اعلام غیبت صغری است قرن دوم و سوم است. روایت اول از امام باقر علیه السلام عبدالله بن عطا قال معنعنن یعنی با سند «قال کنت جالسا مع ابی جعفر علیه السلام قال نزل فی علی بن ابیطالب علیه السلام إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ فنبی صلی الله علیه و آله و سلم قال انا المنذر و بعلی یهتدی المهتدون»[4] کسی که علی ندارد هدایت ندارد. کسی که علی علیه السلام را امام دارد راه هدایت دارد. روایت دوم در همین کتاب از ابی حمزه ثمالی «سمعت اباجعفر علیه السلام یقول دعی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بطهور فلما فرغ اخذ بید علی فالتزمها بیدی» از دست علی علیه السلام گرفت پیامبر و همان دستش را با خود داشت «ثم قال انما انت منذر ثم ضم ید علی الی صدره و قال ولکل قوم هاد» انت منذر را که در آیه قرآن خواند دست به سینه مبارک خودش گذاشت که منذر منم «ثم قال یا علی انت اصل الدین و منار الایمان و غایه الهدی و امیرالغر المهجرین اشهد لک بذلک»[5] پیامبر درباره اش بگوید تو اصل دینی و منار ایمانی و نهایت هدایت و امیر غر مهجرین، من شهادت می دهم برای تو به این مطلب. حدیث بعدی در همین کتاب از امام باقر علیه السلام «فی قوله تعالی إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ قال قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم انا المنذر و انت یا علی الهادی الی امری»[6] این است که گفتیم از آیه استفاده کردیم که شریک در امر و در هدایت و رسالت. روایت دیگر از ابن مسعود که سندش عامی است «قال قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم» که این خصوصیاتش فرق کرد 1. ابن مسعود فرق کرد و 2. این بیان با یک کیفیت خاصی است «لما اسری بی الی السماء» آنگاه که من به سوی آسمان برده شدم «لم یکن بینی و بین ربی ملک مقرب و لا نبی مرسل» فاصله دیگری نبود «و لا سالت ربی حاجه الا اعطانی خیرا منها» فاصله ای نداشتم هیچ حاجتی نبود که بهتر از من داده شد «فوقع فی مسامعی» آنجا و آن مقام به گوش من خوانده شد و به گوش من افتاد این صدا «إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ» پیامبر ادامه می دهد «فقلت الهی انا المنذر فمن الهادی قال قال الله ذلک علی بن ابیطالب» از عرش است از سوی خدا گفته شده است «علی بن ابیطالب غایه المهتدین و امام المتقین و قائد الغر المحجلین و من یهدی من امتک برحمتی الی الجنه»[7] با مکالمه مستقیم پیامبر با خدای متعال و جواب از سوی خود خدای متعال آمده است که علی بن ابیطالب غایه المهتدین است و امام المتقین است که امام المتقین مصطلح عرشی است و غر محجلین هم معنایش از عرش آمده. هدایت امت به رحمت به سوی جنت به وسیله هدایت حضرت علی علیه السلام می شود. این مقدار روایتی که از اینجا برایتان خواندم. تفسیر قمی و تفسیر عیاشی هم یک اشاره ای بکنم بعد دو تا تفسیر ابناء عامه را برایتان ذکر بکنم.

تفسیر قمی

تفسیر قمی از ابی بصیر به سند صحیح از امام صادق «قال المنذر رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و الهادی امیرالمومنین علیه السلام و بعده الائمه علیهم السلام و هو قوله وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ»[8]

تفسیر عیاشی

و تفسیر عیاشی در تفسیر همین آیه روایاتی که گفته شده است تقریبا به همین مضمون است که گفته شد از امام باقر علیه السلام. اما بیاییم کتاب معروف و معتبر و شناخته شده و مصدر بسیار مهم که کتاب کافی است کتاب اصول کافی کتاب حجت باب ان الائمه هم الهداه روایت اول این روایت فضیل هست بقیه رجال همه اش اجلاء و ثقات نضر بن سوید هم توثیق خاص دارد موسی بن بکر هم از رجال ابن ابی عمیر است سند معتبر است. عن الفضیل «قال سالت اباعبدالله علیه السلام عن قول الله عزوجل وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ فقال کل امام هاد للقرن الذی هو فیهم»[9] این مجمل مطلب بود که استفاده می کنیم که هر مردمی و هر گروهی در هر زمانی امامی دارد که از هدایت آنها استفاده می کند. قطعا امام عصر هدایت می کند مردم را، هادی هست هدایت می کند. عزیزانی که اهل علم و فقهای کبار هدایت های ملموسی از خود امام عصر دارند. هدایت امام عصر منقطع نیست هدایت می کند. هدایتش محفوظ است. روایت دوم صحیحه برید است که برید عجلی از چهار نفر اول اصحاب اجماع است و از اصحاب امام باقر علیه السلام عن برید العجلی که سند صحیحه است علی بن ابراهیم عن ابیه عن محمد ابن ابی عمیر عن ابن اذینه عن برید العجلی. عن ابی جعفر علیه السلام «فی قول الله عزوجل إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ قال رسول الله المنذر و لکل زمان منّا هاد یهدیهم الی ما جاء به نبی الله ثم الهداه من بعده علی ثم الاوصیاء واحداً بعد واحدٍ». و روایت بعدی از ابی بصیر که از امام صادق علیه السلام است «قلت لابی عبدالله إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ فقال رسول الله المنذر و علی الهادی یا ابامحمد هل من الهاد الیوم قلت بلی جعلت فداک مازال منکم هاد بعد هاد حتی دفعت الیک فقال رحمک الله یا ابامحمد» زمان قدیم می آمدند یک مرجعی و یک فقیهی عقاید خودش را تقریر می کردند این راوی ها پیش امام عقایدش را تقریر کرد که این گونه است؟ آقا فرمود «رحمک الله یا ابامحمد لو کانت اذا نزلت آیه علی رجل ثم مات ذلک الرجل مات الکتاب ولکنه حی یجری فیمن بقی کما جری فیمن مضی» منظور این می شود که مثل اینکه آیه قرآن بیاید در موردی نازل بشود آیه تا ابد باقی هست و ائمه که قرآن ناطق است تا ابد در میان مردم هست. روایت دیگری بخوانیم از عبدالرحیم بن قصیر از امام صادق «إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ فقال رسول الله المنذر و علی الهادی اما و الله ما ذهبت منا و ما زالت فینا الی الساعه» این امامت در این سلسله تا روز قیامت باقی است. از منابع سنی هم چند روایت نقل بکنم.

درّ المنثور سیوطی

کتاب درّ المنثور سیوطی، در این کتاب در تفسیر همین ایه چهار روایت ذکر شده است که یک روایتش را بخوانم «قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم انت الهادی یا علی بک یهتدی المهتدون بعدی»[10] این از طریق ابناء عامه که توضیحش را از کتاب شواهد التنزیل حسکانی بگویم که این حسکانی از ابناء عامه از اقطاب است و در حد بخاری و اینها و خیلی اعتبار بالایی دارد.

شواهد التنزیل

در تفسیر همین آیه درباره این آیه آقای حاکم حسکانی هجده روایت نقل می کند که در منابع شیعه این هجده این گونه جمع نشده. هجده روایت نقل می کند روایت اول مسند با سندهای طولانی تقریبا بیست نفر راوی، روایت اول عن ابن عباس «قال لما نزلت إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم انا المنذر و علی هادی من بعدی و ضرب بیده علی صدر علی فقال انت الهادی بعدی یا علی بک یهتدی المهتدون»[11] این متن بالاتری از این نمی شود. روایت دوم از ابن عباس «قال لما نزلت إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ اشار رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم الی صدره فقال انا المنذر وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ ثم اشار بیده الی علی فقال یا علی بک یهتدی المهتدون بعدی»[12] روایات به همین ترتیب هجده تا روایت آمده است که نشان می دهد روایت بسیار از نظر سند و محتوا محکم. این روایت را هم بخوانم می فرماید: از ابی برزه اسلمی «قال دعی رسول الله بالطهور و عنده علی بن ابیطالب فاخذ رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بید علی بعدما تطهر فالزقها بصدره» علی علیه السلام را به سینه خودش چسباید «فقال إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ ثم ردها الی صدر علی ثم قال وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ ثم قال انک مناره الانام و غایه الهدی و امیر القری اشهد علی ذلک انک کذلک»[13] منار هدایت مردم و غایت هدایت و امیر قری تویی یا علی شهادت می دهم برای تو این خصوصیت را. فقط برای ما پیروان مولی چیزی که می رسد اینجا شکر است که باید شکر بکنیم. یک روایت که آخرین روایت است در این قسمت از ابی هریره «قال قال رسول الله یوما لعمر بن الخطاب ان فی الجنه لشجره ما فی الجنه قصر و لا دار و لا منزل و لا مجلس الا و فیه غصن من اغصان تلک الشجره و اصل تلک الشجره فی داری ثم مضی علی ذلک ثلاثه ایام» این برای عمر گفت سه روز گذشت «ثم قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم یا عمر ان فی الجنه لشجره ما فی الجنه قصر و لا دار و لا منزل و لا مجلس الا و فیه غصن من اغصان تلک الشجره اصلها فی دار علی بن ابیطالب قال عمر یا رسول الله قلت ذلک الیوم ان اصل تلک الشجره فی داری و الیوم قلت ان اصل تلک الشجره فی دار علی» آن روز گفتی که این درختی که این گونه است در خانه من است امروز گفتی که این شجر در خانه علی است عمر این سوال را کرد «قال رسول الله اما علمت ان منزلی و منزل علی فی الجنه واحده و قصری و قصر علی فی الجنه واحد و سریری و سریر علی فی الجنه واحد»[14] صلی الله علیک یا رسول الله صلی الله علیک یا امیرالمومنین. خدایا تا زنده ایم ما را با ولایت علی بدار.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo