< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

97/09/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ترتیب بین اعضای غسل جنابت

درباره ترتیب بین اعضای غسل بحث داشتیم و مطلب کامل شد که ترتیب لازم است بین سر و بدن که واجب است و بین سمت راست و سمت چپ هم احتیاط وجوبی است. و اما پس از آن سید می فرماید: «و لا یجب البدء بالاعلی فی کل عضو و لا الاعلی فالاعلی و لا الموالاه العرفیه بمعنی التطابق و لا بمعنی عدم الجفاف فلو غسل راسه و رقبته فی اول النهار و الایمن فی وسطه و الایسر فی آخره صحّ و کذا لا یجب الموالاه فی اجزاء عضو واحد ولو تذکر بعد الغسل ترک جزء من احد الاجزاء رجع و غسل ذلک الجزء»[1]

شرط واقعی و ذکری

درباره ترتیب گفته شد که واجب است و شرط است و این ترتیب شرط واقعی است و شرط ذکری نیست. منظور از شرط واقعی این است که در صحت عمل در واقع مشروط به این شرط است فرد و مکلف جاهل باشد یا عالم باشد. فرق نمی کند. اما شرط ذکری آن است که یک امری شرط هست در صورتی که مکلف ذاکر باشد ملتفت باشد اگر غافل و ناسی و جاهل بود نقص آن شرط ایجاد نمی کند چون شرط ذکری است نه شرط واقعی. این ترتیب شرط واقعی است. اگر کسی نسیاناً یا جهلاً در غسل ترتیبی ترتیب را رعایت نکند غسل ترتیبی باطل می شود.

سوال: دلیل این شرط ذکری چیست؟

پاسخ: هر شرط واقعی تابع دلیل خودش است و هر شرط ذکری تابع دلیل خودش است. ما که به اشتراط مراجعه کنیم از خود اشتراط می فهمیم که این شرط واقعی است. قاعده اش این است که اگر یک شرط برای یک مشروط مطلقا اعلام شد این شرط واقعی است و اگر ذکری بود باید شرح داده بشود که مادام یعرفه یشترط ذلک. بنابراین می توانیم بگوییم اصل در شرط شرط واقعی است منتها اگر به لسان ادله بحث می کنید مقتضای اطلاق ادله واقعی است مگر اینکه شرحی داده بشود که شرط ذکری است.

از بالا به پایین شستن شرط نیست

و اما رعایت عمل غسل از اعلی به اسفل شرط نیست. می تواند آدم غسل کند از وسط بدن خودش را شسشتو را شروع کند اول قسمت وسط به طرف بالا شستشو کند نه از طرف کتف رو به پایین، از کمر خودش شلنگ را بگیرد به کمر خودش ببرد تا شانه اش از پایین به بالا. هیچ اشکالی ندارد شرط نیست که مثل وضو باید از اعلی به اسفل باشد. دست تان را در غسل می خواهید بشویید لازم نیست از اینجا باشد از خود سر دست زیر دوش آب بگیرید که آب هم تا اینجا غسل شده است مثل وضو نیست که باید از مرفق شروع بشود. بنابراین متن را می گوییم که شستشو از اعلی به اسفل لازم نیست. اما قولی داریم که می گویند از اعلی به اسفل لازم است. در این رابطه علامه ابن فهد حلی صاحب کتاب مهذب البارع شرح مختصر النافع احمد بن محمد بن فهد حلی که شاگرد احمد بن محمد مکی شهید اول هست یا به عبارت دیگر شاگرد شهید اول است و شهید اول شاگرد فخر المحققین است و فخر المحققین فرزند علامه است و علامه حلی هم شاگرد محقق حلی است. البته ابن فهد دو تاست و معاصر هم هستند که دو تایشان شارح یک کتاب ارشاد علامه حلی هستند و دو تا هم ابن فهدند و یکی اینکه من الان می گویم صاحب مهذب نوه فهد است و آن یکی فرزند فهد است هر دو را هم می گویند ابن فهد. کتاب مهذب البارع شرح مختصر النافع می فرماید: مشهور همین است ولیکن «ذهب التقی الی وجوب الغسل من الاعلی»[2] این تقی کیست؟ تقی اسم کوچک ابی صلاح حلبی است شیخ حلبی به نام شیخ تقی حلبی، در بیان ایشان که مراجعه شد کافی را که دیدیم فقط ظاهر کلامش می نماید که از اعلی به اسفل باشد به کلمه «ثم» را عبارت را عنوان کرده است اما تصریح به اعلی ندارد.[3] ظاهر بیان ایشان این است که باید از اعلی به اسفل شستشو انجام بگیرد. مخالف آنچنانی در این رابطه دیده نشده است نسبتی به یک فقیه دیگر هم داده شده بود که هرچه جستجو کردیم دیدیم که در آنجا خبری از مخالفت وجود ندارد.

نصوص قابل استدلال برای ترتیب از اعلی به اسفل

الان برویم به سراغ ادله و نصوص: سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: کسانی که گفته اند که غسل باید از ابتداء شروع بشود و آنگاه از اعلی به سمت اسفل آب جاری بشود دو روایت قابل استدلال در این رابطه ذکر شده است. روایت اول مضمره حریز است. عن علی بن ابراهیم عن ابیه عن حماد بن عیسی عن حریز عن زراره «قال قلت کیف یغتسل الجنب فقال ان لم یکن اصاب کفه شیء غمسها فی الماء ثم یده بفرجه فانقاه بثلاث غرف ثم صبّ علی رأسه ثلاث اکف ثم صبّ علی منکبه الایمن مرتین» ظهور دارد بر اینکه از اعلی به پایین باشد «و علی منکبه الایسر مرتین فما جری علیه الماء»[4] که از پایین به بالا «جری» نیست که «جری» از بالا به پایین است بنابراین این روایت قابل استناد است برای اینکه بگوییم در غسل باید شستشو از اعلی به اسفل صورت گیرد. این روایت اول، و اما روایت بعدی صحیحه زراره است محمد بن الحسن باسناده عن الحسین بن سعید که این اسناد درست است عن ابن ابی عمیر عن عمر بن اذینه عن زراره «قال سالت اباعبدالله علیه السلام عن غسل الجنابه فقال تبدء فتغسل کفیک ثم تفرغ بیمینک علی شمالک فتغسل فرجک و مرافقک ثم تمضمض و استنشق ثم تغسل جسدک من لدن قرنک الی قدمک»[5] می فرماید در غسل «من قرنک الی قدمک» که اگر نگوییم تصریح، ظهور دارد بر اینکه از بالا و من الاعلی الی الاسفل باشد شستشو و طبیعی هم باشد. بنابراین این روایت دلالتش بر مدعای رای نادر که قائل به کیفیت هست کامل باشد. مضافا بر اینکه که این ترتیب طبیعی است. هر چیزی که طبیعی باشد در اصطلاح قبل از تطور مطابق اصل است. که اصطلاح شرح لمعه و شرائع این است که هر چیزی که مطابق طبیعی بود می گفتیم اصل و هر چیزی که قرینه حالیه داشته باشد ظاهر است. این مطابق اصل هم هست. مضافا بر اینکه که سیره هم بر این است. سیره اهل شرع هم بر این است که از قسمت بالا شروع می کنند شستشو را به طرف پایین. بنابراین ما از لحاظ ادله اگر انصاف در نظر بگیریم استدلال کاملی است. دلالت این دو روایت هم چیزی کم ندارد و اصل هم که هست و سیره هم که هست.

اشکالات استدلال ترتیب از اعلی

و اما اشکال یا نقد بر این استدلال: سیدنا الاستاد می فرماید: این کیفیت قابل التزام نیست. برای اینکه روایت هایی که استدلال شد دلالتش بر مدعا کامل نیست. روایت اول این بود که عمدتا «علی منکبه الایمن مرتین» و بعد «منکبه الایسر مرتین» این عمده بود می بینیم که اولا منکب راس منکب نیست اجمال دارد ممکن است قسمت پایین منکب شروع بشود دلالت ندارد که از ابتداء منکب باشد. می فرماید منکب یک لفظ عامی است بر ابتداء و بر وسط و بر آخر منکب صدق می کند. و بعد هم که آمده است منکب ایسر فرموده است که «فما جری علیه الماء» از جریان صحبت کرده جریان آب یک واقعیتی است این بیان می ماند که ارشاد به واقع باشد پس امر مولوی نیست ارشادی است.

دو قسم ارشاد

ارشاد دو قسم بود: ارشاد به سوی حکم عقل بود که در «اطیعوا الله» بود و ارشاد به سوی حکم واقع و عقلاء بود. ارشاد به یک واقعیتی است واقعیت ها عقلائی هم هست که این گونه آب جاری می شود دلیل بر این نیست که واجب باشد یا مستحب. ارشاد که بود بار تکلیف ندارد وجوب را در پی ندارد. یک کمکی است برای نحوه غسل، ارشاد در حد یک راهنمایی برای وضع بهتر غسل است. که می شود بگوییم اولی نه احوط. که فرق بین اولی و احوط این است که اولی در عمل است و احوط از حیث دلیل است. می فرماید: مضافا بر اینکه اگر این مولوی هم باشد مرتین آمده علم داریم فقهاً که مرتین واجب نیست از روی علم بالاجماع شستشو مرتین واجب نیست بلکه مستحب است. اجماع یک و ملاک دو، چون ملاک شستشو است و تعدد موضوعیت ندارد. مرتین که آمده است که ملاک غسل غَسل است و محرز است و تعدد موضوعیت ندارد. شستشو موضوعیت دارد. بنابراین اجماعاً مرتین شرط نیست پس اگر مرتین که در این حدیث آمده زده شود این حدیث از اعتبار می افتد پس وجوبی در کار نیست.

توهم

یک توهمی که اینجا هست می فرماید: اگر توهمی بشود که قید را اگر بزنیم مقید باقی می ماند مرتین را می زنیم اما اصل وجوب شستشوی منکب که باقی می ماند چون زدن قید زدن مقید نیست. جواب: می فرماید: قید و مقید جایی هست که بین قید و مقید فاصله باشد و عنوان مقید بما هو مقید عنوان نباشد. عنوان چیزی باشد به اضافه قید اما اگر خود عنوان مقید است یعنی عنوان مقید اگر نهی خورد به مقید دیگر انحلالی نیست کل مقید از اعتبار ساقط می شود. به عبارت دیگر جایی که قید ساقط می شود مقید به قوت خودش باقی است. می گوییم «اکرم زید العالم الفاضل المدرس» اگر گفتیم مدرس اگر نبود عیب ندارد مدرس را حذف کنیم و مقید باقی مانده و اکرام برای زید هست چون یک قید مدرس را زدیم و زدن قید زدن مقید نیست. جواب را می فرماید که این حرف درست است اما جایی که قید مقیّد انحلالی باشد و موضوع ذات مقید باشد و قید یک وصف اضافی باشد. اگر وصف اضافی را حذف کنیم خود ذات مقید به قوت خودش باقی خواهد ماند اما جایی که خود مقید بما هو مقید مجموع عنوان باشد نهی یا حذف آن حذف مجموع است یعنی خود مقید حذف می شود نه اینکه قید حذف شود و مقید باقی بماند. بنابراین سیدنا می فرماید قید مرتین جدا از منکب حذف نمی شود بلکه موقعی که علم داریم که این جور شستن واجب نیست یعنی آن شستن از منکب مرتین دیگر واجب نیست. این دلیل به جایی نرسید. و اما دلیل دوم تا که «من القرن الی القدم» این را سیدنا الاستاد می فرماید: که این حدیث هم دلالتش کامل نیست. برای اینکه قرن همان سر است نه فرق سر، این قسمت پایین سر هم سر است. پس آن خود راس نیست که بگوییم از بالا به پایین باشد این اشکال معلوم است که اشکالی است برخواسته از دقت عقلی. و قدم هم قدم است. اشکال را جواب می دهد بعد می فرماید: اینجا در حقیقت برای تحدید است حد را بیان کرده که از سر که اصطلاح عرف است از سر تا به قدم تعبیر دیگری است از شستن تمام بدن. بالا و پایین ندارد. کسی که می گوید از سر تا قدم بشویید خودتان را یعنی تمام بدن تان را شستشو کنید این تعبیری است از شستن تمام بدن و کیفیت از بالا به پایین در این بیان نیست. و اما اشکال این است که می فرماید شما در بحث وضو گفتید که «فاغْسِلُواْ وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ»[6] آنجا گفته شد که «الی» دلالت بر انتهاء می کند شما گفتید نه اگر «من» در ابتداء آمده باشد دلالت می کند «من» نیامده باشد دلالت نمی کند. اینجا خوشبختانه آمده است «من لدن قرنک الی قدمیک» دلالت دارد ابتدایش از سر باشد و انتهایش از قدم. بنابراین «من القرن الی القدم» بیان حد است و کیفیت هم هست دو چیز را اعلام می کند. تمام بدن است با این کیفیت که «من القرن الی القدم» این اشکالی که سید فرمودند در دلالت این روایت گفته شد و توجیه و شرحی هم که داده شد.[7] آنچه تا الان ما فهمیدیم این بود که این حدیث تا اینجا دلالتش بر کیفیت درست است و اشکال اگر اشکال بکنید اشکال برخواسته از دقت عقلی است می گوییم اشکال درست است ولی برخواسته از دقت عقل است عرف «من القرن الی القدم» از بالا به پایین می فهمد. پس سیره و جریان طبیعی و دلالت این حدیث باقی است و حرف شیخ تقی حلبی هم که گفته باشد کیفیت من الاعلی الی الاسفل درست است. و اولی هم این است که احوط هم این است که شد هم اولی و هم احوط، احوط از حیث دلیل و اولی من حیث عمل. اما خوشبختانه دو تا روایت داریم که آن دو تا روایت تصریح دارند بر اینکه این کیفیت لازم نیست و مضافا بر آن اجماع هم تقریبا بر این است که این کیفیت لازم نیست شرح این مسئله فردا ان شاء الله.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo