< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

97/09/14

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر آیه صد و شانزدهم سوره هود درباره ولایت امیرالمومنین و اهل بیت

﴿فَلَوْلاَ كَانَ مِنَ الْقُرُونِ مِن قَبْلِكُمْ أُوْلُواْ بَقِيَّةٍ يَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسَادِ فِي الأَرْضِ إِلاَّ قَلِيلًا مِّمَّنْ أَنجَيْنَا مِنْهُمْ وَاتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُواْ مَا أُتْرِفُواْ فِيهِ وَكَانُواْ مُجْرِمِينَ﴾[1] در این آیه ترجمه اش را که می بینیم گفته شده است که اگر نبودند از قرون قبل از شما اولو بقیه ای که نهی کنند از فساد در زمین مردم را مگر اندکی که نجات شان دادیم از آن جمع و متابعت کرده اند کسانی را که ظلم کردند و مترف بودند و به صورت مجرمین درآمده اند. ترجمه اش خیلی سنگین نیست قابل فهم است

منظور از اولو بقیه

آنچه که در این آیه جلب توجه می کند این است که این اولو بقیه که «يَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسَادِ فِي الأَرْضِ» منظور از این اولو بقیه چه باشد. به تفسیر مراجعه کنیم در کتاب تفسیر فرات کوفی در تفسیر همین آیه که فرات کوفی معنعن و مسند نقل می کند از زید بن علی علیه السلام درباره تفسیر این آیه. عن زید بن علی علیهما السلام «ما فی قوله تعالی فَلَوْلاَ كَانَ مِنَ الْقُرُونِ مِن قَبْلِكُمْ أُوْلُواْ بَقِيَّةٍ يَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسَادِ فِي الأَرْضِ قال نزلت فینا و فیمن کان قبلنا لیحیی الله هذه الارض»[2] این روایت ظاهرش این است یعنی می توانیم بگوییم که روایت از امام سجاد باشد راوی زید بن علی است ولی در هر صورت روایتی است که صاحب کتاب این روایت را نقل کرده است و به این روایت اعتماد کرده این مفسر که از قدمای اصحاب است. متن ابتدایش نشان می دهد که از خود زید بن علی است ولی از آنجا که فرات کوفی روایات را از ائمه نقل می کند عن زید بن علی که علیهما السلام «ما فی قوله فلولا کان من القرون» الی آخر الآیه قرائن نشان می دهد که از امام سجاد باید این روایت نقل شده باشد. ولیکن حق آن این است که متن نشان نمی دهد آنچه را که متن اشاره می دهد این است که روایت از زید بن علی هست. روایت از زید بن علی هم بود یک روایتی است ما می توانیم بگوییم که زید بن علی روایتی را نقل نمی کند که از ائمه نرسیده باشد از قبل نفس خودش روایتی را نقل نمی کند و از داب ایشان هم نیست که روایتی را از سوی نفس خودش حدیثی را نقل کرده باشد. ما این روایت را و این آیه را الان فروگذار می شویم برای اینکه نقلش از معصوم برای ما ثابت نشد.

آیه 120 و 121 و 122 هود

آیه دیگری را که بعد از این می آید برای شما می خوانم و آنجا دیگر جای شبهه نباشد که از امام نقل شده است و روایتی باشد که به ما نشان بدهد که آیه ولایی است. آیه شماره 120 ﴿وَكُلاًّ نَّقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنبَاء الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَكَ وَجَاءكَ فِي هَذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَةٌ وَذِكْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ﴾ بعدش هم آیه 121 و 122 ﴿وَقُل لِّلَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ اعْمَلُواْ عَلَى مَكَانَتِكُمْ إِنَّا عَامِلُونَ﴾ [3] ﴿وَانتَظِرُوا إِنَّا مُنتَظِرُونَ﴾[4] این سه تا آیه به ترتیب برای ما مسلک و شیوه انتظار و اعتقاد را بیان می کند. داستان های پیامبران برای شما گفته شده و برای شما یک حق و موعظه ای و یک یادآوری برای مومنین هم آمده این حق و موعظه و یادآوری برای مومنین چی باشد؟ دقیقاً حق و موعظه و ذکری برای مومنین مصداق بارز ولایت و خود وجود مقدس علی بن ابی طالب است. و یک تکانی هم داده شده برای کسانی که در زمان غیبت یک مقدار یاسی یا خمودی برایش به وجود می آید سرش را می اندازد پایین و غافلند مشغول کار خودشان اند. لحظه ای از آن رخ ماه نباش شاید نگاه کن که تو آگاه نیستی. گفته می شود در این آیه برای شما رجاءً عرض می کنم که «وَقُل لِّلَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ اعْمَلُواْ عَلَى مَكَانَتِكُمْ إِنَّا عَامِلُونَ» حق آمده ذکری آمده موعظه آمده است ذکری تذکر ولایت است حق وجود مقدس امیرالمومنین است و موعظه هم از سوی پیامبر آمده است درباره امیرالمومنین. اینها تمام است. کسانی که اینها را نادیده می گیرند کفره هستند یا فجره. اینها مشغول زندگی خودشان می شوند یا راه دیگری را می روند برای اینها بگویید که «وَقُل لِّلَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ» ایمان نیاوردند ایمان به خدا و به پیامبر و به امیرالمومنین. «اعْمَلُواْ» الان شما کارتان را بکنید بر مکانت تان «إِنَّا عَامِلُونَ» ما هم کارمان را انجام می دهیم ما هم این زمین و این قوام و این نظام اهل بیت و این نظام دین را ما هم حفظ می کنیم «وَانتَظِرُوا إِنَّا مُنتَظِرُونَ» در تفسیر دارد که این «وَانتَظِرُو» منتظر فرج باشید که ما هم منتظریم. موقعی که فرج فرابرسد وجود مقدس آقا امام عصر در عالم ظاهر برسد آن موقع می دانید که چقدر اشتباهی شده است و از موعظه و حق و ذکری را توجه نکرده اید بی راهه رفته اید الان می بینید که چقدر کار اشتباهی بوده. کسانی که به حق و موعظه و ذکری توجه دارند باید چه کند؟ یکی از راه های اصلی اش این است که به کلمات نورانی و احادیث معتبر و مقدس وارد از طریقت آل البیت توجه کنند و عمل کنند. متناسب با شان جلسه دو روایت را بخوانم روایت از امیرالمومنین کتاب تحف العقول مولی علی علیه السلام «ایها الناس لا کنز انفع من العلم و لا عزّ انفع من الحلم و لا جمال» البته این جمله سوم با یک فاصله است «و لا جمال احسن من العقل و لا قرین اشرّ من الجهل و لا سوء اسوء من الکذب ایها الناس من نظر فی عیبه نفسه شغل عن عیب غیره»[5] اینها آدم را آدم درست می کند اینها آدم را به سمت ولایت سوق می دهد اینها آدم را روحانی درست می کند. چیزی در این زندگی این بنده ضعیف خدا که عزیزان که آنچه که به درد آدم می خورد علم است و علم فقه اهل بیت است که چی می کند. فقه یک قدرتی است که هر قدرت های نظامی سیاسی جهانی در برابر قدرت فقه آخرش پایین می آید و خضوع می کند چیز عجیبی است معجزه است قدرت فقه یک معجزه است. «لا کنز» یعنی گنج «لا کنز انفع» طلا چیه انفع از طلا علم است و علم هم فقه است. «و لا عزّ» عزتی که فطرتاً انسان تلاش می کند که به عزت برسد «لا عزّ انفع من الحلم» حلم سکوت نیست حلم بردباری و خلق عظیم است. آن حلم است با بردباری با حوصله با آرامش برخورد کنید. عجب عزتی است آدم اصلا اگر با بردباری برخورد بکند عزتش اصلا از بین نمی رود در هر شرائطی. که گفتم کنز انفع از علم نیست آن هم از علم فقه. همین امروز یک استادی هست عظیم الشان آقای فاطمی اردبیلی درس هم می گوید بسیار سید جلیل القدری است نجف که می رود می رود سر قبر آقای خویی بعد برای من یک داستان می آورد. امروز گفت که رفتم حرم زیارت خسته بودیم سه نفر منبر هم می رفتیم و خستگی زیاد، گفتیم برویم زیارت حضرت امیر و زیارت که تمام شد سه نفر بودیم برای دو نفر رفیق مان گفتیم که برویم زیارت امامزاده ها، امامزاه که در نجف نیست کجا برویم زیارت آقای خویی، قبرش اینجاست امامزاده است دیگر. آیت الله العظمی اراکی که می رفت زیارت امام خمینی می گفت «السلام علیک یابن رسول الله» امامزاه که هست. به قول بعض مراجع که کثرت سلسله نسب که از امام زاده بودن که بیرون نمی کند چیزی که بیرون می کند این است که اگر سید به واجبات و محرمات عمل نکند ﴿إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ﴾[6] و الا سلسله سند که زیاد باشد که باشد امامزاده است. آقای اراکی به امام خمینی می گفت «السلام علیک یابن رسول الله» درست هم می گفت امام خمینی یابن رسول الله بود دیگر. گفت که برویم قبر آقای خویی، بعد گفت که این رفیق ما که جزء اعاظم بود گفت خیلی خسته ام و خیلی گرسنه ام حال ندارم اینجا بروم یک چیزی بخوریم. گفت به دلم آمد برویم قبر آقای خویی از آقای خویی بگیریم. گفت رفتیم و وارد شدیم حمد و سوره تمام نشده بود که فردی آمد گفت شما غذا میل دارید ما در خدمت شما هستیم. یا الله، این آقای خویی کیه این. برد ما را در مطمع امیرالمومنین غذای خوب فوری بدون اشکالی این آقا که در طمع افتاد گفت آقای خویی یک کسی است کاره ای است گفت یک بیمار دارم بیمار سختی است یک غذای تبرکی بدهید چون این غذا و این آقای خویی یک چیزی هست اگر بدهید برای مریضم ببرم شاید مشکلش حل بشود. به او گفتم غذای اضافی دارید گفت بله غذای اضافی داد و برد و غذای اضافی اش را به بیمار خودش داد بعد از چند روزی خبر داد برای ما که بیمارم سلامتش را کامل به دست آورد. گفتم به به! ببین که حضرت امیرالمومنین چه می کند چه شفایی داد مولا امیرالمومنین. گفت نه آقا شفا را امیرالمومنین نداد این شفا را آقای خویی داد. گفت برای اینکه من از امیرالمومنین زیاد خواسته بودم تا حالا حاجتم را نداده بودند ولی این دفعه آقای خویی این کار را کرد. ما طلبه ها قدر این روحانیت را بدانیم قدر این مراجع تقلید را بدانیم. مسلک و مذهب ما این است که هر کسی که مرجع تقلید است یک وقتی عزیزان یک تبلیغاتی ذهن را خراب نکند که این مرجع خوب هست و آن مرجع نقایصی دارد. حق اشکال و ایراد به مرجع اصلا نداریم. یک وقتی یکی از مراجع بر فرض اشکال به ذهنت می آید معصوم نیست حق اظهار و تبلیغ نداری معصوم نیست به ذهن خودت می گویید یقین کردید که این عیب را دارد معصوم نیست چه کار دارید که تبلیغ می کنی. از مرجعی که مخصوصا مراجع بزرگی مخصوصا کسی که حالا فهمیدید که «لا کنز انفع من العلم» آقای خویی هیچ کار دیگر نمی کرد فقط فقه بود دیدید که چه شد، «لا کنز انفع من العلم» کنزی انفع از علم نیست. آدم را خدا توفیق بدهد در راه فقه اهل بیت یک سرمایه بیشتر که ندارد این عمر است خب شکر خدا شما جوانید شما فکر می کنید جوانید احتمالا یعنی براساس احتمال قوی من چند سال بزرگتر باشد از شما، ولی به هر حال همه مان می رویم و این سرمایه ای که داریم فقط عمر است غنیمت بشماریم باور کنید کسی که خوب درک بکند پنج دقیقه وقت پیدا کند روی علم فقه و اصول بگذارد. عجب نفعی دارد عجب کمکی است عجب یاری است عجب ناصری است. غم و غصه دنیا کم نمی شود غم و غصه باور کن مطالعه علمی فقهی کم می کند. هر موقع خدای ناخواسته مصیبتی برایتان پیش آمد این تجربه را بکنید یک دانه کتاب فقه را بردارید چند لحظه مطالعه کنید مخصوصا کتاب فقهی علمی که تحقیقی باشد بردارید مطالعه کنید انگار بگویید از یک وادی که دود و دم و خستگی و ظلمانی هست می روید در وادی آرام نفس آدم باز می شود. فراموش می کند، غم چه باشد فراموش می کند. شما می بینید من بعض نوشته های آقای خویی را دیدم در کتابش نوشته که این کاری که الان انجام می دهم در وضعیتی است که شدت غصه و غم عالم به دوش من هست چون مسئول اول حوزه علمیه نجف بود و رئیس حوزه علمیه نجف آن اختناق و آن ظلمی که صدامی ها داشتند چه که نمی شد بنابراین با آن همه فشارها مشغول درس و بحث می شد و موفق هم می شد. یک نکته دیگر هم بگویم هر کسی که در شدت گرفتاری به طرف درس و بحث خود بیشتر توجه کند توفیقش بیشتر است این تاریخ است این تجربه است. و آسایش هم ممکن است ما صوفی نیستیم با آسایش هم می شود و ممکن است ما صوفی نیستیم با آسایش هم می شود علم و فقه را به دست آورد ولی بیشتر در شرائط ناگوار هم لذتش بیشتر است هم کیفیتش بیشتر است هم تجربه نشان می دهد که کسانی که رسیده اند با این وضعیت بوده اند که رسیده اند. برای شما بگویم یک روایت دیگر هم بخوانم که کامل بشود ان شاء الله. ما بعد از این که این حرف اصلی را گوش دادیم که بدانیم «لا کنز انفع من العلم و لا عز انفع من الحلم» از همین مولی علی بخوانیم «و لا سوء اسوء من الکذب» آدم باورش نمی شود که ان شاء الله طلبه باشد و زبانش به کذب جاری بشود و بعدش هم عصمت اعلام نمی کنیم که کسی اصلا دروغ نگوید منتها یک کاری بکنیم که به طور طبیعی زبان ما با صدق عادت کند. از کذب زبان دوری و اجتناب کند اگر احیاناً یک کلمه کذب به زبان آدم جاری شد فوراً جبران کند و استغفار کند. این را داشته باشید. که این روایت هم شما نوشتید که «من لم یستقم لسانه لم یستقم قلبه» از استقامت زبان استقامت قلب به وجود می آید. یک روایت دیگر بخوانم از مولی علی سلام الله علیه که هم برای خود ما از لحاظ جسمی و روحی راحتی به وجود می آورد و هم از لحاظ معنوی برای ما یک راهی است که از گناه ما را دور می کند «ایها الناس من نظر فی عیب نفسه شغل عن عیب غیره» ما فقط مسئولیت داریم ﴿عَلَيْكُمْ أَنفُسَكُمْ﴾[7] مسئولیت داریم عیب های خود را بشماریم و توجه کنیم و علاج کنیم. توجه ما چشم عیب بین ما کجا کار کند؟ عیب خود ما. ما به دیگران حق نداریم کار نداریم ربطی ندارد عیب دیگران برای ما مگر جایی که امر به معروف است با شرائط و نهی از منکر است با شرائط. یک جایی می بینیم که نهی از منکر قبول می کند یک جایی می بیند که امر به معروف را قبول می کند یا نه اگر الان بگوییم بدش هم می آید و توهین هم می کند این گفتن ندارد. جایی که قبول می کند امر به معروف آن هم با زبان نرم و با آدب و با تواضع و با چهره باز. بنابراین آن هم این جوری نیست امر به معروف و نهی از منکر در صورتی که عیب را ببیند و اگر عیب را نبیند که اصلا جستن عیب که قطعاً کار نادرستی است قطع نظر که گناه است و قطع نظر که درست نیست یک کاری است کسی که شخصیت دارد با آدم با شخصیت تطبیق نمی کند. گفته می شود کسی که شخصیت دارد خودش را آزمایش بکند که شخصیت دارد یا ندارد، آزمایش کنید ببینید برای دیگران شخصیت قائل هستید یا نیستید؟ اگر کسی برای دیگران شخصیت قائل بود خودش دارای شخصیت است و اگر کسی برای دیگران شخصیت قائل نبود معلوم است که خودش شخصیت انسانی ندارد. حالا پس ازکه برای دیگران شخصیت قائل بودیم حق ندارید در حریم شخصیت دیگران وارد بشوید عیب جویی و عیب دیگران را ما جستجو کنیم وارد شدن در حریم دیگران است و اصلا از لحاظ حقوقی و اخلاقی و شخصیتی جایز نیست. فقط توجه کنیم به عیوب خودمان، مراجعه کنیم و اصلاح عیب خودمان زمینه می شود برای اصلاح مردم. «من لم یصلح نفسه لم یصلح غیره» کسی که خودش را اصلاح نکند نمی تواند کس دیگری را اصلاح بکند. بنابراین در سیره فقهاء و آنهایی که واقعاً موفق شدند و رسیدند به جایی که از لحاظ علمی و فقهی و تربیتی برای ما الان الگو می توانند باشند توجه شان فقط به عیوب خودشان بوده است. و بعضی از فقهاء مثلا آقای بروجردی رحمه الله علیه را که در حالت احتضارش که افرادی آنجا بودند می گویند که ایشان نگران بود نگران چی بود؟ سوال کردند که نگرانی تان چیه آقا؟ نگرانی اش البته یک ذکری را گفت که آن برمی گشت که به عیوب خودش فکر می کرد به این مضمون فرموده است که من چطور ناراحت نباشم که حاکم شاهد است آن کسی که حاکم است شاهد است اعمال ما را می بیند چطور آدم نگران نباشد که آنجا قابل اختفاء دیگر نیست دیگر آنجا پارتی نمی خواهد دیگر آنجا فعالیت و کار دیگری وجود ندارد حاکم که خودش شاهد است چطور آدم ناراحت نباشد؟. خودش یک مرجع تقلید در فکر عیوب خودش در حالت احتضار. خدایا عیوب ما را اصلاح بفرما.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo