< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

97/09/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:مکروهات در حال جنابت

درباره مکروهات بحث می کردیم و سه مورد را عنوان کردیم و شرحش را دادیم موارد دیگری که باقی ماند یک مروری بکنیم که ان شاء الله کامل بشود. در مجموع نه مورد را سید طباطبایی یزدی از موارد مکروه ذکر فرموده اند که اول اکل و شرب بود که گفتیم کراهتش مرتفع می شود به وضو و مضمضه و استنشاق که دلیل و نصش را هم گفتیم. اگر در یک روایتی بربخورید که فقط «یاکل و یشرب» داشته باشد جمع بین روایات که بکنیم که در روایت دیگر آمده باشد «یاکل و یشرب بعد الوضو او بعد المضمضه و الاستنشاق» حمل مطلق بر مقید می شود. می شود که «یاکل و یشرب» این است که بعد از وضو و بعد از مضمضه و استنشاق باشد. این همان قانون معروف است که حمل مطلق بر مقید یک مطلب اصولی واضح است. مورد دوم نوم بود که گفتیم سوم قرائت ما زاد علی السبع بود که بحثش را کردیم. مورد دیگر مس مصحف است از جلد و اوراق و حواشی و ما بین السطور. که «ما عدا خط المصحف من الجلد و الاوراق و الحواشی و ما بین السطور» این مکروه است.

نکته : اثبات استحباب

در این رابطه روایت و سند نداریم فقط مشهور این است شهرت عظیمه. درباره اثبات استحباب یک شهرت عظیمه بین فقهاء کافی است که خود استحباب خفیف المونه است و اگر یک شهرت عظیمه بود مدرک برای استحباب می تواند بشود بلا شبهه.

سوال:

پاسخ: قطعا تسامح در ادله سنن موید است این مورد یک موردی در کنار تسامح است سننی نیست فقط شهرت است. چون خود استحباب که خفیف المونه هست شهرت عظیمه برای اثبات استحباب کافی است.

خضاب کردن از مکروهات

و اما مورد بعدی «الخضاب رجلاً کان او امرئه» حنا بستن این خودش اگر آدم جنب باشد خضاب مکروه است «و کذا یکره للمخضب قبل ان یاخذ اللون اجناب نفسه» و همین طور مکروه است برای مخضب کسی که خضاب بسته دستش داخل حناست اجناب نفسش مکروه است قبل از اینکه حنا بگیرد و جرم را دور کند و رنگ بماند. آن دیگر که اشکال ندارد دستش رنگ حنا دارد مشکلی ندارد خود آن مواد حنا در دست باشد در آن حالت اجناب نفس مکروه است. دلیل بر این مطلب ما اشاره کنیم این حدیث از عامر بن جزاعه است عن ابی عبدالله علیه السلام «قال سمعته یقول لا تختضب الحائض و لا الجنب و لا تجنب و علیها خضاب و لا یجنب هو رجل و علیه خضاب و لا یختضب وهو جنب»[1] کسی که جنب هست نباید خضاب ببندد و در حالی که خضاب بسته است نباید نفس خودش را جنب بسازد اجناب نفس مکروه است. به سند این روایت توجه نکردیم به دلیل اینکه مستحبات و مکروهات فقط روایتی داشتیم کافی است. این روایت هرچند عامر بن جزاعه توثیق خاصی ندارد ولی به نوعی اگر زحمت بکشیم اعتباری ممکن است برایش ثابت بکنیم ولی در مجموع این سند ضعیف به حساب می آید ولی مسند است و مرسل هم نیست. سند دارد و شیخ هم نقل کرده بنابراین یک اعتبار ابتدائی دارد.

تدهین

مورد بعدی ششم «السادس التدهین» روغن مالی کسی که جنب هست دستش را روغن مالی صورتش را از این موادی که می مالند برای نرمی پوست یا پماد نرم کننده از این چیزها یا براق کردن اینها در حال جنابت مکروه است. دلیل بر این مطلب روایت از حریز بن عبدالله که از اجلاء و ثقات و اصحاب امام صادق است «قال قلت لابی عبدالله علیه السلام الجنب یدهن ثم یغتسل قال لا»[2] یعنی در وقتی که جنب هست نباید تدهین بکند یک کلمه «لا» اینجا کافی است چون اصل تدهین که حرام نیست در حال جنابت سوال شده که «لا» یعنی مکروه.

مجامعت در حال جنابت

و همین طور مورد بعدی می شود «السابع الجماع اذا کان جنابته بالاحتلام» روایتی داریم که مضمونش این است که فردی که محتلم شده باشد نباید قبل از غسل اجناب نفس بکند مقاربت بکند.[3]

سوال:

پاسخ: ما پس از اعلام حمل بر استحباب می کنیم سه راه دارد یا تصریح دارد که «یستحب» یا بیان فائده و وصف دارد یا می گوید «افضل».

حمل و تعلیق مصحف

هشتم و نهم حمل مصحف و تعلیق مصحف، سید الحکیم ابتداءً می فرماید این حکم مستندی ندارد اما بعد از تحقیق هم خود ایشان و هم بنده حقیر با تفحصی که داشتم روایتی را پیدا کردم در این حدیث که معروف می گوییم خبر ابراهیم بن عبدالحمید هست سند را نمی خوانیم به دلیل اینکه احکام غیر الزامی است همین قدر می گوییم این روایت در جوامع معتبر روایی آمده و مسند هم هست یعنی دارای یک اعتبار ابتدائی. عن ابی الحسن علیه السلام «قال المصحف لا تمسه علی غیر طهر و لا جنباً و لا تمسّ خطه و لا تعلقه ان الله تعالی یقول لا یمسه الا المطهرون»[4] اینجا که می فرماید: «لا تمس خطه ولا تعلقه» از این «لا تعلقه» که در این متن آمده است مورد نهمی که در متن آمده بود تعلیق المصحف که استفاده می شود. اما از اطلاق جمله اول «المحصف لا تسمه علی غیر طهر» کراهت حمل هم در ضمن استفاده می شود برای اینکه کسی که حمل کند به نوعی مس کرده است مصحف را نه خطش را. کراهت از این روایت برای این دو مورد هم استفاده می شود و مطلب کامل است. «الثامن حمل المصحف التاسع تعلیق المصحف» نه مورد از مکروهات بود که گفتم سیدنا الاستاد مکروهات را بحث نکرده است برای اینکه مکروهات احکام غیر الزامیه است وقت تان گرفته نشود ما هم سریع رد شدیم.

فصل غسل الجنابه مستحب نفسی

رسیدیم به بحث اصلی «فصل غسل الجنابه مستحب نفسی و واجب غیری للغایات الواجبه و مستحب غیری للغایات المستحبه و القول بوجوبه النفسی ضعیف» سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: که غسل جنابت مستحب نفسی است خود غسل واجب نیست بما هو غسل. ولی واجب غیری است. برای اینکه نسبت به غایات و هدف هایی که دارد واجب می شود. نماز طهارت شرط است و روزه و حج و طواف و امثال. و همین طور مستحب غیری هست برای غایات مستحبه. برای خواندن قرآن که مستحب هست جنب باشد غسل بکند می شود مستحب غیری. در ابتداء فرمود «غسل الجنابه مستحب بعد اینجا فرمود و مستحب غیری» جوابش این است که دو تا مستحب قابل جمع است اگر یکی نفسی و یکی غیری باشد دو مستحب هر دو اگر نفسی بود قابل جمع نیست. دو نوع استحباب یکی نفسی و یکی غیری قابل جمع است نتیجه اش می شود موکّد. مطلب این است که «و الوقول بوجوبه النفسی ضعیف»

دو قول در وجوب غسل جنابت و ادله آنها

درباره غسل جنابت دو قول وجود دارد: 1. قول به وجوب نفسی غسل جنابت، 2. قول به عدم وجوب نفسی بلکه استحباب نفسی. قول اول هم طرفدارانی دارند که می توانیم بگوییم «قال به جماعه» از این جماعت علامه حلی در کتاب مختلف هست و تحریر وهمین طور فرزند ایشان فخر المحققین و قبل از ایشان صاحب وسیله و محقق اردبیلی. «جماعه قالوا بوجوب النفسی للغسل الجنابه». این جماعتی که پنج شش نفر هستند در حد مشهور نمی شود. جماعت داریم و مشهور داریم اگر در حد چهار پنج نفر مشخص است این می گوییم جماعت و در حد مشهور نیست. و اگر در حدی بود که عدد چهار پنج تا بود ولی بیشتر از آن به اصطلاح متداول در السن بود این می شود مشهور. و مقابلش ضعیف و غیر مشهور بود. اما اگر یک جماعتی یک کلام را بگوید در برابرش عده کثیری باشد که خلافش باید ابن قول مشهور به حساب نمی آید. ما گفتیم که شهرت در حد ذات خودش یک امتیاز است شهرت اعتبار کامل ندارد اما امتیاز دارد. لذا در بحث استدلالی که می بینیم تمامی فقهاء به شهرت و مشهور استناد می کنند لغو که نیست بی فایده که نیست یک امتیاز ابتدائی قطعا هست. قول دوم که می گوید غسل جنابت مستحب نفسی است و وجوب غیری این قول که مشهور است شهرت عظیمه حتی ادعاء اجماع هم شده است. و حداقل شهرت بلا معارض دارد شهرت بلامعارض قطعا یک نقشی یک اثری اساسی دارد. لذا قول دوم صاحب نظران را ذکر نکردم برای اینکه اکثریت است و نیاز به ذکر نیست. و اما پس از توجه به آراء، به ادله طرفین اشارت هایی داشته باشیم. ابتداء ادله قائلین به وجوب نفسی: در این رابطه کتاباً و سنتاً و درایهً استدلال می شود. اما کتاباً گفته می شود که آیه قرآن که می فرماید: ﴿وَإِن كُنتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُواْ﴾[5] امر است موضوع مشخص شده است اگر جنب بودید امر شده است که بروید غسل کنید. پس از که امر بیاید و زمینه هم داشته باشد و دلیلی برای استحباب هم در کار نباشد یک طهارت اصلی دیگر حمل بر وجوب می شود و دلالتش کامل است. و اما روایات درباره روایات دو دسته روایت داریم دسته اول روایاتی که در ابواب جنابت آمده است کتاب وسائل جلد اول باب ششم از ابواب جنابت حدیث شماره دوم و پنجم. حدیث اول صحیحه است عن عده من اصحابنا که همان عده ای است که شیخ کلینی می فرماید و معتبر است و افرادش هم مشخص است منتها تحت عنوان عده می آید. عن عده من اصحابنا عن احمد بن محمد بن عیسی اشعری که از اجلاء و ثقات و توثیق خاص دارد. عن محمد بن اسماعیل یعنی ابن بزیع که از اصحاب امام رضا هست و از اجلاء و ثقات و توثیق خاص دارد. می فرماید: سوال از رجلی که «یجامع المراه قریبا من الفرج فلا ینزلان متی یجب الغسل فقال اذا التقی الختانان فقد وجب الغسل» در عین حالی که تصریح دارد به وجوب خود وجوب غسل مرتکز در ذهن سائل هم هست «متی وجب الغسل» در مجامعت و ملامسه پس هم وجوب غسل مرتکز در ذهن متشرع است و هم جواب صریح. دلالت کافی است. روایت دیگر روایت ربعی است ربعی ابن عبدالله عن زراره، این روایت هم صحیحه است محمد بن الحسن شیخ طوسی باسناده عن الحسین بن سعید که حسین بن سعید اهوازی است و اسناد شیخ به حسین بن سعید همیشه درست است. عن حماد بن عیسی که از اصحاب اجماع است. که ربعی موثق است و توثیق خاص دارد. عن زراره عن ابی جعفر علیه السلام آن قصه عمر بن الخطاب را نقل می کند که می خواست رجم و اینها که خلاصه اش این است که عمر بن خطاب یک اشتباهی کرده بود تا به امیرالمومنین مراجعه شد فرمود «اذا التقی الختانان فقد وجب علیه الغسل». مضافا بر این روایت دیگری هم داریم که در باب اول ابواب مقدمات عبادات آمده است این روایت هم خالی از اعتبار نیست عن علی بن الحکم که توثیق خاص دارد عن الحسین بن سیف عن معاذ بن مسلم عن ابی عبدالله علیه السلام متن خیلی متن عالی است «انه سال عن الدین الذی لا یقبل الله عن العباد غیره» آن دینی که فقط خدا همان دین را قبول دارد «و لا یعذرهم علی جهله» و جهل هم عذر نیست برای آن دین، «فقال شهاده ان لا اله الا الله و ان محمدا رسول الله و الصلاه الخمس و صیام شهر رمضان و الغسل من الجنابه» در ردیف کجا قرار گرفته بعد از صوم و صلاه «و حج البیت» بعد از غسل جنابت حج آمده «و الاقرار بما جاء من عند الله جمله و الایتمام بائمه الحق من آل محمد»[6] تا اینجا مطلب کتاباً و سنتاً بیان شد. و بعد هم تحلیلاً و من حیث الدرایه گفته می شود که غسل جنابت در فقه اهل بیت از اهمیت بالایی برخوردار است تا بدانجا که اگر کسی بگوید این غسل واجب نیست مورد تعجب قرار می گیرد. به عبارت دیگر وجوب از حیث اهمیت این عمل مرتکز در اذهان متشرعه شده است. که غسل جنابت با وجوب ارتباطش محکم در ذهن هم مرتکز است. و خود ارتکاز که ارتکاز متشرعه باشد ارتکاز متشرعه می تواند دلیل باشد برای اثبات مطلوب یا یک حکم شرعی. براساس این سه تا دلیلی که گفتیم کتاباً و سنتاً و تحلیلاً ادله قول اول اعلام شد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo