< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

97/07/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اموری که جنب باید اجتناب کند

درباره مس کتابت قرآن بحث می کردیم. تا به اینجا رسیدیم که کسی که جنب باشد «یحرم علیه مسّ کتابه القرآن و مسّ شئ فیه اسماء الله» و مطلب سوم «مس شئ فیه اسماء الانبیاء و الائمه علیهم السلام» سه تا مطلب. درباره مطلب اول گفته شد که مسّ کتابت قرآن در حال جنابت جایز نیست بلا خلاف و استدلال شده است به آیه «لَّا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ» که از این آیه استفاده می شود کسی که طهارت از خبث نداشته باشد مطهّر نیست و نمی تواند مسّ کند. هرچند جمله خبریه است ولی نتیجه اش این است که جمله خبریه خبر از نهی می دهد مفادش عدم جواز مسّ کتابت قرآن در حال جنابت است.

 

معنی مطهرون

در این رابطه گفته می شود که مطهرون آیا معنایش همین است که کسی که طهارت از حدث و خبث داشته باشد یا مطهرون معنای دیگری دارد؟

 

دو نکته

در این باره دو نکته را در نظر بگیریم: 1. قدمای اصحاب به عنوان خبرگان اصلی مثل شیخ و همین طور علامه حلی و غیرهما برای اثبات حرمت مسّ کتابت قرآن به این آیه تمسک کرده‌ اند که یک قاعده داشتیم فهم فقهاء، فهم فقهاء برای ما اعتبار دارد. فهم فقهاء در امور فقهی فهم اهل خبره می شود در امور مربوط به خبرویت خودشان. و نکته دوم هم این است که در این باره یک روایتی آمده است که آن روایت این حکم را عدم جواز مسّ کتابت قرآن در حال جنابت را مستند کرده است به این آیه. روایت ابراهیم بن عبدالحمید عن ابی الحسن امام کاظم علیه السلام سند در حد بالایی از اعتبار هرچند نیست ولی خالی از اعتبار هم نمی تواند باشد. باسناده که اسناد شیخ عن علی بن الحسن بن فضال که از بنوفضال است روایتش نقلش معتبر است. عن جعفر بن محمد بن حکیم و جعفر بن محمد بن ابی الصلاح جمیعاً عن ابراهیم بن عبدالحمید این جمیعاً اگر تا ابن فضال ببریم سه نفر می شود از ابراهیم بن عبدالحمید نقل کرده باشد خالی از اعتبار نیست و بعد ابراهیم بن عبدالحمید توثیق خاص ندارد ولی از اصحاب امام کاظم است روایت هم شیخ طائفه این روایت را در استبصار نقل می کند و روایت به عنوان یک روایت دارای اعتبار به ثبت رسیده در مجموع سند را می توانیم بگوییم که خالی از اعتبار نیست هرچند اعتبار کاملش برایش از لحاظ سند نتوانستیم پیدا کنیم. عن ابی الحسن علیه السلام «قال المصحف لا تسمه علی غیر طهر و لا جنباً و لا تمسّ خطه و لا تعلّقه» این اصل روایت است. تا اینجا که معلوم است. بعد استناد می کند این حکم را به آیه قرآن «لا تمس خطه و لا تعلّقه ان الله تعالی یقول لَّا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ»[1] حکم را مستقیم به این آیه مستند کرده. ما به این مرحله رسیدیم که عدم جواز مس کتابت قرآن در روایت مستند شده است به این آیه شریفه. اضافه کنید در این رابطه گفته می شود که مشهور از قدماء بلکه نزدیک به شهرت عظیمه این حکم را مستند به این آیه کرده اند مطلب معلوم شد که استناد به این آیه وجه اش تا چه حد هست.

 

فرق مطهر و متطهر

اما در مقابل محققین اخیر از جمله سید الحکیم قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: مطهر غیر از متطهر است آدمی که وضو می گیرد یا غسل می کند متطهر است مطهّر کسی است که با عنایت خدا او طاهر و مطهر شده است. آن متطهر نیست. پس خود ظهور کلمه اعلام می کند که مطهر متطهر نیست این آیه مربوط می شود به معصومین. آنها مطهرند آنها عمق قرآن را درک می کنند «لَّا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ». مضافا بر اینکه حدیث معروف در علوم قرآنی هست که قرآن «یختص بمن خوطب به» آنها هستند و موید می شود که «لَّا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ».[2]

 

نظر سید الخوئی

سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: مطهر همان طوری که در آیه دیگر آمده است «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا»[3] از باب تفعیل است آن آیه نشان می دهد که خدا خواسته است که «یطهرهم تطهیرا» و مطهرون همان متعلق «یطهرهم تطهیرا» است. ربط به متوضی و مغتسل ندارد. اختصاص به معصومین دارد. آن دو تا آیه را که کنار هم قرار بدهیم می فهمیم که قطعا آن مطهر مطهری است که «یطهر الله تطهیرا» از باب تطهیر است. و درست هم این است که قرآن که تا الان صدها بلکه نزدیک هزار یا هزارها شاید تفسیر دارد هنوز هم باز هم در تفسیر بسته نشده چون عمقش به دست نمی آید می ماند تا وقتی که وقتش بیاید تا معصوم باشند که عمر به امیرالمومنین سلام الله علیه عرض کرد که قرآنی که پیش تو هست که گویا با معنی هم بوده پیش مولی، آقا فرمود «لَّا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ». بنابراین منظور از این «لَّا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ» این باشد. بنابراین قرار گرفتیم بین دو مرحله بسیار با استحکام از یک طرف قدماء و روایت، حرمت مس کتاب را مستند کردند به آیه «لَّا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ» و از طرف این تحلیل علمی مخصوصا این دو سید جلیل فرمودند یک تحلیلی است که وجدان قبول می کند و طبق ادب و بلاغت و فهم ظاهر کلمه است ابهامی در آن نیست. و بعد شواهدی در قرآن دارد که مطهر باید همان معصوم باشد. اما جمع بین این دو تا، می شود بگوییم که فهم قدماء اشتباه است و می شود بگوییم روایت که استناد کرده است سندش اشکال دارد متن که آمده این استدلال کرده نمی شود این بدنه را خراب کنیم و بدنه دیگر این محققان فرمودند دقیق و درست و فهم قرآن به قران است. «لَّا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ» در کنار «وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا» می شود اهل بیت.

 

جمع بین دو نظر و تحلیل و دو فهم

اما جمع علی التحقیق گفته می شود که جمع بین این دو مطلب از این قرار است که قرآن است که می تواند این دو بدنه را هر دو را شامل بشود. قرآن دارای معانی فراوانی است و هفتاد یا هفت تا بطن دارد این معنای متطهر را هم شامل می شود معنای مطهر را هم شامل می شود. از همین آیه هر دو معنا را می توانیم استفاده کنیم برای قرآن تعدد معانی اشکال و ایراد ندارد. تعدد معانی درباره قرآن طبیعی قرآن است پس اینجا جزء مواردی است که تعدد معانی اینجا آمده باشد و هیچ ایرادی ندارد.

 

سوال: استعمال لفظ در اکثر از معنی است؟

پاسخ: استعمال لفظ در اکثر از یک معنا نیست استعمال چیزی است داشتن معنا چیزی است معنای استعمال این است که یک استعمال یک آن چند تا معنی این استعمال در اکثر از معنی است یک استعمال چند معنا داشته باشد که اشکال ندارد پس داشتن چند معنی غیر از استعمال در اکثر از یک معناست. که منظور از استعمال استعمال واحد است نه وضع واحد در معنای متعدد. در نتیجه از این آیه علی الاقل براساس رای محققین تایید را می توانیم استفاده کنیم براساس رای قدماء دلالت را می توانیم به دست بیاوریم. پس مس کتابت قرآن که در حال جنب حرام اعلام شده است می تواند مستند بشود به این آیه. سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: بهترین استدلال در این رابطه این است که استفاده بشود از موثقه ابی بصیر.

 

سوال: در بحث فقهی ما می توانیم از باطن آیه استدلال کنیم

پاسخ: در بحث حجیت کتاب آنچه که مسلم است حجیت نص کتاب و حجیت ظاهر کتاب ثابت است اصولا. اما اگر کسی نه حدسی یقین پیدا بکند که این آیه معنایش این است باطن آن، اگر یقین پیدا کند اعتبار دارد ولی این اعتبار نصیب هر کس نمی شود این اختصاص دارد به اولیاء الله و ائمه. ما بشر عادی نمی توانیم از باطن آیه استفاده کنیم. قرآن ظاهر و باطن ندارد قرآن بطون دارد. بطون غیر از باطن است باطن یک باطن است در برابر یک ظاهر و در قرآن بطون یعنی تعدد معانی و در برابر ظاهر نیست.

 

بهترین روایت برای استدلال از نظرسید الخوئی

سیدنا الاستاد این است که فرمودند برای اثبات این مطلب از روایت موثقه ابوبصیر استفاده کنیم. سند را بخوانیم محمد بن یعقوب عن محمد بن یحیی که شیخ کلینی است و محمد بن یحیی همان محمد بن یحیی عطار قمی و شیخ محمد بن یعقوب است. عن احمد بن محمد بن عیسی اشعری که شیخ محمد بن یحیی است. این سه نفر هر کسی از شیخ خودش نقل می کند عن الحسین بن سعید که اهوازی و از اجلاء و ثقات است عن حماد بن عیسی که از اصحاب اجماع است عن الحسین بن المختار این حسین بن مختار متاسفانه واقفی است عن ابی بصیر و حسین بن مختار چون واقفی است به این جهت حدیث می شود موثقه. «قال سالت اباعبدالله علیه السلام عمن قرء فی المصحف و هو علی غیر وضوء قال لا باس و لا یمسّ الکتاب»[4] خواندن قرآن بدون وضو عیب ندارد اما مسّ نکند. بدون هیچ اشکالی تصریح هم هست و سند هم معتبر است در این رابطه اگر اجماعی نباشد که هست آیه ای دلالت نکند که دلالت دارد، این مدرک معتبری است براساس مبنای سیدنا الاستاد. اما یک سوال باقی ماند که این درباره وضوء آمده درباره غسل چه می شود؟ سید الحکیم می فرماید: با اولویت می توانیم بگوییم که غیر وضو که نتواند مس بکند و وضو طهارت از حدث اصغر ندارد بالاولویه کسی که طهارت از اکبر ندارد نمی تواند مس کند اولویت قطعیه است. سیدنا الاستاد می فرماید به اولویت اینجا ما نمی توانیم دست بزنیم چون در احکام شرع مخصوصا احکام تکلیفیه که ملاکات برای ما معلوم نیست در وضعیات ممکن است در احکام تکلیفیه اولویت احراز نمی شود احراز که نشود ما کاری نمی توانیم بکنیم بلکه از اطلاق خود این حدیث استفاده می کنیم که غیر وضوء که غیر وضو یک مرتبه مکلف به اصطلاح حدث اصغر بر او وارد شده است که غیر وضو است و یک مرتبه محدث به حدث اکبر است آن هم علی غیر وضوء است دیگر. بنابراین از خود اطلاق غیر وضو استفاده می شود نیازی به اولویت ما نداریم.

 

سوال و جواب

سوال:

پاسخ: خود طهارت حکم وضعی است خود طهارت مورد بحث نیست شرطیت طهارت برای مسّ کتاب است شرط را شرع جعل کرده این جعل شرعی ملاکش چی هست احراز نمی کنیم ممکن است فقط وضو باشد شرع یک نظری داشته باشد. فراز اول یا مطلب اول که حرمت مسّ کتابت بود کامل شد و تمام.

 

مطلب دوم حرمت مس چیزی که اسم خدا در آن باشد

و اما مطلب دوم حرمت مسّ شئ ای که در آن اسماء الله باشد. در این رابطه گفته می شود که مسئله مورد اجماع است بلکه سیدنا الاستاد می فرماید مورد تسالم است بلکه گفته می شود مورد ضرورت است و روایتی که در این رابطه داشتیم

 

مطلب سوم مس اسماء انبیاء و ائمه

اما مطلب سوم مسّ اسماء انبیاء و اسماء ائمه. در این رابطه اولاً قدمای اصحاب شیخ طوسی می فرماید: از محرمات دخول مساجد و مسّ کتابت و مسّ اسماء انبیاء و ائمه است.[5] بنابراین قدمای اصحاب رای بر این دارند که مس اسماء انبیاء جنبا حرام است. نسبت به شیخ مفید هم داده شده در معتبر. ولی فقیه حلی که از قدماء است می فرماید: از محرمات اینهاست از جمله مسّ اسماء انبیاء در درهم و دینار و مس اسماء ائمه.[6] و اتباع قدماء علامه حلی می فرماید: اسماء انبیاء و ائمه هم مس آن در حالت جنابت جایز نیست للتعظیم برای تعظیم شعائر الله.[7]

 

مطلب تکمیلی

به عنوان مطلب تکمیلی و هم استناد به رای اصحاب که قریب به اجماع است محقق ثانی که به آن می گوییم محقق کرکی می فرماید: «الاظهر التحریم لوجوه ثلاثه» اظهر تحریم است به دلیل سه وجه: وجه اول «للاسم حد عن المسمی» اسم پیامبر یک بهره ای از خود وجود مقدس دارد اسم علی حظی از وجود مقدس علی دارد. و «للتعظیم شعائر الله و موافقه لکبراء الاصحاب»[8] وجه سوم این است که کبرای اصحاب بر این هستند. بنابراین آنچه که در این رابطه می توانیم نتیجه اعلام بکنیم که مسّ درهم و دیناری که اسماء انبیاء و ائمه در آن هم باشد مس خود اسم خالی از اشکال نیست و مطابق با رای کبرای اصحاب و تعظیم هرچند بعضی از محققین فرمودند که دلیل روایی نداریم اما عموم تعظیم شعائر الله قطعا هستند و موید می کند وجوب احترام. سه تا مطلب داریم: هتک است و تعظیم است و عدم احترام. هتک اگر بشود بلا شبهه حرام است تعظیم هم که در یک حدی واجب است نه در تمامی مراتب اما آنچه که قطعی هست این است که بی احترامی خلاف ادب متشرعه است اگر کسی جنباً دست بزند به اسماء ائمه و انبیاء علی الاقل بی احترامی در عرف متشرعه است نه در عرف عوام. در عرف متشرعه بی احترامی که محقق بشود خلاف مذاق شرع و خلاف طبیعت مذهب به حساب می آید. بنابراین با موافقت با کبرای اصحاب احتیاط لزومی این است که اسماء ائمه و انبیاء اگر منقوش شده باشد در جایی و در شئ ای نباید بدون وضو و غیر غسل جنابت لمس کرد که اشکالش بسیار واضح است. حتی گفته می شود تعظیم در حدی است اگر نهایت تعظیم که حق آن است در برابر ائمه و انبیاء صورت بگیرد کی گفته اعلی تعظیم لازم نیست؟ در برابر افراد عادی تعظیم اعلی واجب نیست در حدی باشد که هتک مومن نشود اما درباره خدا و پیامبر و امام نهایت تعظیم لازم است. و نهایت تعظیم این است که دست نزند و حتی بدون وضو اسم پیامبر و امام را نبرد بدون وضو اسم فاطمه اطهر سلام الله تعالی علیها نام نبرد این می شود یک اهل شرع و یک متطهر. که گفته بودیم که مطهر داریم و متطهر داریم. مطهر معصومین اند و متطهر پیروان عصمت و طهارت اند. و طهارت اصلی مرکزی عصمت است و طهارت فرعی تزکیه است پل بین تزکیه وعصمت ولایت است و مطهر معصوم است و متطهر شمایید.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo