< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

97/02/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بحث اغسال واجبه

بحث اغسال واجبه بود. گفته شد که غسل که به عنوان واجب در فقه اعلام شده است عبارت است از شش مورد، و مورد هفتم که غسل براساس نذر باشد فقهای معاصر فرموده اند که این مورد هفتم می شود از موارد اغسال واجبه. در این رابطه بحثی نداریم هر یکی از این اغسال واجبه را به ترتیب تنسیقی که در عروه الوثقی آمده است شرح می دهیم ان شاء‌الله.

 

فصل اول غسل جنابت

اما فصل اول طبق کتابی که سید تنظیم فرموده است «فصل فی غسل الجنابه و هی تحصل بامرین الاول خروج المنی و لو فی حال النوم او الاضطرار و ان کان بمقدار راس عبره سواء کان بالوطی او بغیره مع الشهوه او بدونها جامعا للصفات او فاقدا لها مع العلم بکونه منیا و فی حکمه الرطوبه المشتبه الخارجه بعد الغسل مع عدم الاستبراء بالبول»[1] می فرماید: تحقق جنابت به وسیله دو امر است:

 

معنای جنابت

اما خود جنابت با فتح جیم لغتاً عبارت است از بُرد. صاحب جواهر جلد 3 صفحه 5 می فرماید: جنابت با همان فتح جیم به معنای بعد است لغتاً و در اصطلاح شرع هم به همین معناست. یعنی جنابت بعد از طهارت است یک دوری از طهارت و پاکی ایجاد می شود،‌ این معنای جنابت. و این عنوان سبب دارد و احکام دارد. سبب جنابت فقهاً دو امر است: 1. خروج منی، این خروج منی چه اختیاری باشد و چه اضطراری. و چه اینکه در اثر مجامعت باشد یا نباشد، جامع صفات باشد دفق و فتور یا جامع صفات نباشد. یک نکته های جدید به تعبیر بعضی از عزیزان مسائل مستحدثه اینجا دارد. خود بحث مستحدثه یک موردش اینجا می آید برای این تلقیح ها وانتقال نطفه و حفظ نطفه در رحم ممکن است عملیاتی باشد که اصلاً‌ ربطی نه به خروج اختیاری دارد و نه به خروج اضطراری که اینها را می گویم. اما اصل مطلب خروج منی باعث جنابت است فقهاً بلا بین الرجال و النساء، برای مردان و زنان خروج منی باعث جنابت است و احکام خودش را دارد. در این رابطه که منی باعث جنابت است امر متسالم علیه است. محقق حلی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: این مطلب که خروج منی باعث جنابت هست «علیه اجماع المسلمین»[2] دیگر اجماع زیاد ادعاء شده است و اجماع معتبر هم که متن خیلی کامل و معتبر که معتبر است. جایی که اسم با مسمی مطابق است معتبر معتبر است معتبر در حدی معتبر است که اگر حتی یک راوی در معتبر از سوی محقق حلی توثیق شده باشد آن توثیق هم معتبر است. که محقق حلی از موثقین غیر معتبر است.

 

نصوص باب

اما از لحاظ نصوص باب گفته می شود اگر در حد تواتر نباشد در حد استفاضه قریب به تواتر قطعا هست که این مطلب یعنی خروج منی موجب جنابت است. اصل مسئله جای بحث در آن نیست. در نهایت استحکام و نتیجتاً می شود متسالم علیه عند الاصحاب، این گونه مسائل را می گوییم متسالم علیه عند الاصحاب. تعبیر ضرورت فقهی اگر بکنیم باسی نیست واشکالی ندارد. و اما بحث اینجاست که گفته می شود خروج منی باعث جنابت می شود برای رجال و نساء. اما نصوصی که در این رابطه آمده است عجیب این است که دو طائفه نصوص معتبر و کثیر دارای اسناد معتبر و دلالت واضح و اختلاف واضح. یک طائفه از نصوص دلالت دارند که مرأه که جنب بشود و منی از او خارج بشود جنابت برایش محقق می شود و غسل برایش واجب است. طائفه دیگر اعلام می دارد که مرأه اگر جنب بشود و منی از او خارج بشود غسل بر او واجب نیست. و هر دو طائفه از روایات این گونه نیست که یک روایت با یک روایت مخالف باشد دو دسته از روایات است. این را چه کنیم؟ یکی از جاهای سنگین یا گردونه های صعب العبور بحث فقهی همین جاست به ندرت برمی خوریم. دو دسته از روایات تعارض دارند. اول به روایات اشاره کنیم بعد ببینیم در جهت معالجه کاری می توانیم از پیش ببریم تا بحث به تساقط کشیده می شود.

 

دسته اول روایات که اگر از مراه منی صادر بشود جنب است

دسته اول از روایات که اعلام می دارند مرأه اگر منی از او صادر بشود جنب است و باید غسل کند. از این روایات به عنوان نمونه چند مورد را یادآور بشویم. 1. روایت صحیحه سعد اشعری که این روایت سندش صحیح است عن عده من اصحابنا که شیخ کلینی نقل می کند هر موقع عن عده من اصحابنا نقل شیخ کلینی است و این عده هم اعتبار دارد. عن احمد بن محمد که توثیق دارد عن اسماعیل بن سعد اشعری که از اصحاب و اجلاء و ثقات اصحاب امام رضا علیه السلام است «قال سألت الرضا علیه السلام عن الرجل یلمس فرج جاریته حتی تنزل الماء من غیر ان یباشر یعبث بها بیده حتی تنزل قال اذا انزلت من شهوه فعلیها الغسل»[3] امام فرمود اگر منی با شهوت خارج بشود که از مقومات منی است که رطوبات زیاد است مشتبه می شود آن از روی شهوت منی است که خارج بشود غسل دارد. این یک روایت، روایت دوم صحیحه محمد بن اسماعیل بن بزیع است عن محمد بن یحیی عن احمد بن محمد عن محمد بن اسماعیل بن بزیع که از اصحاب آقا امام رضا است و توثیق شان جزء توثیقات خاص بلا شبهه و لا اشکال. در این حدیث هم سوال شد از همان وضعیت که اگر از مراه ای منی خارج بشود «هل علیها غسل قال نعم» این هم دلالتش واضح است بر اینکه غسل دارد و جنابتی است. روایت سوم حدیث شماره 5 همین باب که صحیحه حلبی عبیدالله محمد حلبی عن عده من اصحابنا عن احمد بن محمد که احمد بن محمد عیسی اشعری عن ابن ابی عمیر عن حماد بن عثمان که از اصحاب اجماع است عن الحبی که از اجلاء و ثقات است عن ابی عبدالله علیه السلام سوال تقریباً همان سوال با یک فرق «قال سالته عن المرأه تری فی المنام ما یری الرجل قال ان انزلت فعلیها الغسل و ان لم تنزل فلیس علیها الغسل» این هم مطلب را کامل بیان کرد که گویا مجامعت را در خواب دید امام فرمود اگر انزال شده باشد و منی خارج شده باشد غسل دارد و اگر منی خارج نشده است غسل ندارد. این دسته اول که سه تا روایت را خواندیم که سه تا روایت صحیح با دو روایت دیگر در حد استفاضه می شود. که دو دسته متواتر متقابل امکان ندارد و اما دو دسته مستفیض امکان دارد که نمونه اش اینجاست. این دسته نتیجه اش این شد که مراه که منی از او خارج بشود جنب است و غسل بر آن واجب.

 

اما دسته دوم روایات

اما دسته دوم پنج روایت است که روایت اول عبارت است از صحیحه عمر بن یزید «قال قلت لابی عبدالله علیه السلام» سوال از ملامسه و ملاعبه رجل و مراه است تا اینجا که می فرماید: «قلت فان امنت هی و لم یدخله قال لیس علیها الغسل» که ضمیر به «الرجل یضع ذکره» که این «یدخله» به آن کلمه ارجاع می شود که ضمیر مونث نیامده. سوال این است که اگر در این ملاعبه و ملامسه آن مراه منی از او خارج شد چه حکم دارد؟ «قال لیس علیها الغسل» که سند صحیحه و دلالت هم صریح است. روایت دوم صحیحه محمد بن مسلم است می فرماید: اگر زنی در خواب «اذا رأت فی النوم ان الرجل یجامعها الغسل علیه» سوال به این مضمون می شود امام می فرماید: «و لم یجعل علیها الغسل» غسل برایش جعل شرعی ندارد. سومین حدیث که صحیحه عمر بن یزید است سوال هم درباره همین ملامسه و ملاعبه هست «فقال فسالت اباعبدالله علیه السلام عن ذلک» حکمش را پرسیدم «فقال لیس علیک وضوء» که ملامسه کردی «و لا علیها غسل» در حالی که منی خارج شده است. هم به این منوال «فامذیت انا و امنت هی» ملامسه و ملاعبه در حدی بود که از رجل مذی صادر شد و از مرأه منی خارج شد. فرمود «لیس علیک وضو و لا علیها غسل» این سه روایت را از باب نمونه خواندم. پنج تا روایت در این رابطه آمده است. صاحب وسائل قدس الله نفسه الزکیه بعد از نقل این روایات یک دسته بندی خودش دارد روایاتی که دال بر وجوب غسل دارد در ابتداء نقل می کند پنج روایت آخر را در انتهای این باب آنگاه می فرماید: «اقول الوجه فی هذه الاحادیث الخمسه اما الحمل علی الاشتباه او عدم تحقق کون الخارج منیاً او الحمل علی انها رأت فی النوم انها انزلت» صاحب وسائل سه توجیه برای تعارض این دو دسته از روایت ذکر فرموده اند: 1. حمل بر اشتباه که بر اشتباه در کتابت نیست حمل بر اشتباه آن رطوبت است که منی است یا منی نیست. در صورتی که شبهه در منی بودنش باشد غسل ندارد. این یک توجیه، توجیه دوم این است که می فرماید: «او عدم تحقق کون الخارج منیاً» یا بگوییم خروج رطوبات دیگری بوده است مذی و ودی و اینها و منی نبوده است. حمل سوم این است که در خواب دیده است. و در خواب دیده است که مجامعت است و خروج منی و انزال و واقعیت ندارد بنابراین تعارضی در کار نیست. این توجیهاتی است که فقهاء روی این حمل ها و توجیهات صاحب وسائل توجه فرموده اند. اما تحقیق اصلی بحث سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه این بحث را مشروح بیان فرموده اند ورودی بحث از این قرار است که می فرماید: این دو طائفه که دیدیم برای معالجه اش چه کنیم؟ در مقام معالجه می فرماید: راه اول راه آسانی است و آن راه مشهور است که گفته می شود طائفه دوم معرض عنها هست. و طائفه اول معمول بها است. یک نفر از اصحاب طبق مدلول طائفه دوم عمل نکرده است. از طائفه دوم کاملا معرض عنهاست. طائفه ای که دلالت داشت بر اینکه مراه با خروج غسل ندارد. و طائفه دوم معرض عنها هست. مشهور این است که روایاتی که معرض عنها باشد از اعتبار ساقط است بنابراین اصلا تعارضی در کار نیست. دسته اول که اعلام می کنند خروج منی باعث غسل است معمول بها و این متّبع است دسته دوم از دائره بیرون است. در اعراض وجه قابل جستجو نیست اعراض تازه بدون وجه می شود اعراض تعبدی. اعراض با وجه می شود اعراض مدرکی. اگر اعراض محقق شد انگار یک اجماع است، دیگر وجه لازم نیست. خود اعراض اصحاب بما هو اعراض موجب وهن می شود. و سبب و علتش اگر معلوم نبود چه بهتر حتی گفته می شود که «کلما ازداد قوه ازداد ضعفا و بطلانا» هر قدر روایت در جهت صحت سند قوت بیشتر داشته باشد معرض عنها باشد قوت سندش باعث قوت ضعفش می شود که اعراض شده است چون سند که قوی باشد اعراض که شده است قطعا یک رمزی داشت. اگر سند یک کمی ضعف داشت اعراض خیلی قوت نداشت. پس بنابراین اعراض مشهور باعث عدم اعتبار این دسته از روایت است. این دسته از روایت به طور کامل از اعتبار ساقط است. چون با سند صحیح و کثرت و اعراض مشهور به طور کامل معلوم می شود که این روایات از اعتبار برخوردار نیست. و در مقابل هم روایت یک روایت نیست که معمول بها باشد یک عده از روایت است. از نظر عدد تقریبا دو دسته مساوی هست و از نظر صحت سند هم تقریبا هر دو دسته مساوی است. دلالت هر دو هم صریح است. این می گوید «علیها الغسل» آن می گوید «لیس علیها الغسل» صراحت متن و صحت سند و کثرت طرق بلا اشکال اما اعراض اینجا خودش را نشان می دهد که این اعراض باعث وهن می شود و باعث عدم اعتبار.[4] «کل ذلک علی المشهور» اما غیر مشهور رای سیدنا الاستاد که برای اعراض اعتبار قائل نیست چنانکه برای عمل اصحاب هم قابل نیستند و تحقیق و تعارض چه می شود ان شاء الله فردا.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo