< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

96/12/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مسئله بیست و دو مربوط به مسائل جبیره

مسئله بیست و دو: «اذا کان علی الجبیره دسومه لا یضر بالمسح علیها ان کانت طاهره لا باس بها»‌ می فرماید اگر بر جبیره چربی باشد که ضرری به مسح نرساند و پاک هم باشد یعنی روغن مالی شده است آن پارچه و آن پارچه چرب شده و روی زخم پیچانده شده، روی آن جبیره ای که پارچه هست و چربی وجود دارد اگر مسح بشود اشکال ندارد. منظور از جبیره اگر خود آن خرقه ای باشد که روی زخم گذاشته بشود و اما اگر منظور از جبیره محل جبیره باشد یعنی زخمی که وجود دارد و روی آن یک روغن مالی صورت گرفته باشد که این هم در صورتی که مسح به حساب بیاید و جبیره باشد و مسح، این مقدار چربی ضرری به مسح نمی زند. ظاهرا در این مسئله اختلاف و اشکالی هم وجود ندارد. اما اگر فرض کنیم که چربی حجمش زیاد است که مانع از وصول آب در بشره می شود طبیعتاً‌ باید آن چربی را ازاله کرد تا مسح انجام بگیرد.

 

مسئله بیست و سه

مسئله بیست و سه: «اذا کان العضو صحیحا لکن کان نجسا و لم یمکن تطهیره»‌ اگر یک عضو صحیح است ولیکن نجس است و تطهیرش هم ممکن نیست. فرضش این است که مثلاً‌ لای موهای دست ذراتی از الکل برای مداوا نفوذ کرده و قابل زدایش به سادگی نیست، اینجا چه کند؟ می فرماید: «لا یجری علیه حکم الجرح» اینجا وضو ممکن نیست ولی حکم زخم هم جاری نمی شود که جبیره شود. چون ادله جبیره اختصاص به جرح دارد اینجا که جرحی نیست. «بل یتعین التیمم» اینجا تیمم متعین است. می فرماید: «نعم لو کان عین النجاسه لاصقه به و لم یمکن ازالتها جری حکم الجبیره و الاحوط ضم التیمم» می گوید: اگر که عین نجاست چسبیده باشد به آن عضو و ممکن نباشد ازاله آن نجاست اینجا حکم جبیره جاری می شود و احوط هم ضم تیمم است. دو تا نکته را توضیح بدهیم یکی فرقش با مسئله قبلی که دسومت بود و نجاست نبود. در فرض اولی عضو صحیح است و عضو صحیح تا نجاست از بیرون نیاید که خود عضو نجس نمی شود. «نعم» می گوید «لو کان عین النجاسه لاصقه به» در اولی منظور از نجس متنجس است و در فرع دومی این است که عین نجس چسبیده باشد. «و لم یمکن ازالتها» باز هم ازاله اش ممکن نباشد «جری حکم الجبیره»‌ چون حکم جبیره را بنابر مبنای سید طباطبایی یزدی و شیخ انصاری مناط جبیره این بود که وضو متعذّر باشد. جرح موضوعیت ندارد، در حقیقت جرح از مصادیق تعذّر است. اینجا هم یک نجاستی است و مناط موجود است. می فرماید: جبیره بشود و احوط ضمّ تیمم است بر مبنای سید، و مبنای سیدنا الاستاد تیمم می شود. این چند فرعی که داریم بر آن دو مبنا استوار است. تیمم است برای اینکه ما جبیره که داریم قلمرواش مشخص است جبیره در چنین موردی جاری نیست لذا فقط تیمم است بلا شبهه اما احتیاط و فتوای صحیح همین است که در متن آمده، یک وضوی جبیره هم اشکالی ندارد و ضرری نمی زند و احتیاط این است که تیمم ضمیمه شود.

 

مسئله بیست و چهار

مسئله بیست و چهار: «لا یلزم تخفیف ما علی الجرح من الجبیره ان کانت علی المتعارف کما انه لا یجوز وضع شئ آخر علیها مع عدم الحاجه الا ان یحسب جزء منها بعد الوضع». می گوید: لازم نیست که تخفیفی مورد توجه قرار بگیرد یعنی روی آن زخم را سعی کنید که یک خرقه نازکی بگذاریم در جهت تخفیف و نازک سازی لازم نیست که مبادرت بشود. اگر که آن خرقه و حاجب در حد متعارف باشد. اگر در حد متعارف بود اشکال ندارد چون مشمول دلیل است و جبیره شاملش می شود لازم نیست که آن را یک لایه نازک تری قرار بدهیم، پارچه متعارفی گذاشته شده کافی است. همان طوری که می فرماید جایز نیست که چیز دیگر یک لایه دیگری را بر آن جبیره اضافه کنیم که احتیاجی نباشد «الا ان یحسب جزء منها بعد الوضع»‌ مگر اینکه گذاشتن آن لایه جدید جزء جبیره حساب بشود بعد از گذاشتن. قاعده در این رابطه عبارت است از قاعده «الضرورات تتقدر بقدرها» همان مقداری که متعارف است اکتفاء کنیم بیشتر از آن وجه ندارد. لذا جایز نیست که چیز اضافه و یک لایه اضافی بگذاریم که وجه ندارد چون «الضرورات تتقدر بقدرها».

 

سوال: جبیره اگر زخیم باشد یا نازک باشد فرق نمی کند

پاسخ: فرق می کند، باید آن لایه در حد متعارف باشد بیش از حد متعارف دلیل ندارد. «الضرورات تقدر بقدرها»‌ و نازک سازی هم لازم نیست در حدی باشد که متعارف باشد حائل و حاجب گذاشتن جبیره است. مسح است، وصول آب تحت الحاجب نیست. مسح روی آن پارچه است. مسئله بیست و پنجم «الوضو مع الجبیره رافع للحدث لا مبیح» بحث است که وضوی جبیره مثل تیمم است یا مثل وضوی واقعی است؟ اگر وضوی واقعی باشد که رافع است و اگر وضوی واقعی نباشد مثل تیمم باشد رافع حدث نیست فقط مبیح برای نماز است. نماز را می توانید بخوانید ولی متطهر نمی شود. سید می فرماید: که وضوی با جبیره رافع حدث است و دلیل بر این مطلب نفی خلاف و قریب به اجماع است. و خود نصوص جبیره صحیحه عبدالرحمن بن حجاج سوال از وضو می شود، این وضوی با جبیره است وضو حکم خودش را دارد وضو یعنی رافع حدث. دیگر وضو که شد رافع حدث بودن آن قطعی است. بنابراین وضوی مع الجبیره وضو است چیز دیگری نیست. پس از آنکه وضو باشد قطعاً‌ رافع حدث است.

 

نه فرق بین جبیره بر محل غسل و جبیره بر محل مسح

مسئله بیست و شش: «الفرق بین الجبیره التی علی محل الغسل و التی علی محل المسح من وجوه» که نه تا فرق بیان کرده است که این نه تا فرق بیان توضیحی سید است و فتوا نیست. یک توضیحی برای اهل علم است. که فقط خواندن می خواهد. می فرماید: فرق بین جبیره در محل غسل که دست آدم باشد یا بر محل مسح که روی پای آدم باشد این فرق چند وجه است، می فرماید: نه وجه فرق وجود دارد بین جبیره بر محل غسل و جبیره بر محل مسح: 1. نیت اولی بدل غسل است و دومی نیتش بدل مسح است. 2. در دومی یعنی بدل مسح متعین است مسح و در اولی یعنی بدل غسل، غسل هم جایز است علی الاقوی اگر ضرری وارد نکند. چون او اصلش مسح است و اولی اصلش غسل است اگر غسل ضرر نداشته باشد از باب قاعده میسور مسح اولی می شود. 3. در دومی متعین است که مسح به رطوبت باقیه در کف باشد و در اولی جایز است مسح به هر آبی که ممکن باشد به آن آب باقی از وضو مسح می کنیم یا آب جدید. دلیلش هم معلوم است که در مسح دلیل داشتیم که باید به نداوت وضو باشد و اما در غسل، غسل و شستشو است و لازم نیست که از آب وضو باشد. 4. در اولی متعین است استیعاب محل ما بین خیوط و فُرج و در دومی کفایت می کند مسمی که در مسح گفتیم که مسمی کافی است منتها عرضاً، طولاً که باید اندازه اش گرفته شود. دلیل ما در این رابطه قاعده میسور و دلیل بدلیت که برمی گردد به تبعیت. 5. احسن در اولی این است که شبیه به غسل باشد چون اصل حکم غسل است یعنی هر چه رطوبت بیشتر باشد بهتر است. به خلاف دومی که در دومی لازم نیست که شبیه به غسل باشد چون مسمی کافی است فقط وصول با نداوت کافی است. 6. در اولی کفایت نمی کند مجرد ایصال نداوت به خلاف دومی که مسح در آن بدل از مسحی که کفایت می کند آن مقدار. 7. اگر بر جبیره رطوبت زائده بود واجب نیست تجفیف و خشک کردن در اولی، چون غسل است، جای غسل خشک بودن مسبوق به خشکی نیست شرطش خشک بودن محل نیست اما اگر مسح اگر باشد باید محل را خشک کند چون شرط مسح خشک بودن محل مسح است. 8. واجب است مراعات ترتیب در اولی چون در غسل ترتیب شرط بود اما در مسح ترتیب بر مبنایی واجب نبود اما ما گفتیم که اولی و احوط این است که در مسح هم ترتیب رعایت بشود. 9. آب را از سر انگشت تان بریزید و یک کمی هم مسح کنید کافی است ولی در دومی که عوض مسح است باید امرار داشته باشد ماسح بر ممسوح. امرار لازم نیست یک قسمتی که دست گذاشتید در مسح کافی است، امرار از ابتداء تا انتهاء لازم نیست. مساس به وجود بیاید امرار لازم نیست و در مسح امرار لازم بود قاعده همان قاعده میسور و بدلیت و تبعیت است. این نه تا فرق را گفتیم.

سوال:

پاسخ: اگر وسط دست جبیره بود قاعده اول وضو است و شستشوی ما حول المجبور است و و انگهی مسح. اگر این محل جبیره امکان غسل داشت طوری بود که خیلی جبیره محکم بود که آب نمی رسد یک غسل بسیار مختصری که به حد اقل اگر غسل امکان داشت غسل بکند. نیازی به مسح نیست. آن می شود غسل جبیره ای آن هم بعد از غسل ما حول است. چون آن غسل غسل اولی نیست غسل جبیره ای است و عنوان ثانوی به خودش می گیرد از باب قاعده بدلیت و تبعیت و میسور و گاهی هم «الضرورات تتقدر بقدرها».

 

مسئله بیست و هفتم

مسئله بیست و هفتم: «لا فرق فی احکام الجبیره بین وضوءات الواجبه و المستحبه» احکام جبیره بین وضوهای واجبه و مستحبه فرق ندارد که این جزء ضرورات است. مسئله بیست و هشتم: «حکم الجبائر فی الغسل کحکمها فی الوضو واجبه و مندوبه و انما الکلام فی انه هل یتعین حین الغسل ترتیباً او یجوز الارتماسی ایضا و علی الثانی هل یجب ان یمسح علی الجبیره تحت الماء او لا یجب الاقوی جوازه و عدم وجوب المسح و ان کان الاحوط اختیار الترتیب و علی فرض اختیار الارتماس فالاحوط المسح تحت الماء لکن جواز الارتماسی مشروط بعدم وجود مانع آخر من نجاسه العضو و سرایتها الی بقیه الاعضاء او کونه مضرا من جهه وصول الماء الی المحل» این مسئله فرض محض است تقریبا. مطلب این است که آنچه که در وضو گفتیم جبیره در غسل هم همان است بدون هیچ مشکلی. ولیکن این مسئله را از کجا استفاده می کنیم؟ از نصوص خود باب جبیره، همان صحیحه عبدالرحمن بن حجاج که سوال می شود غسل و وضو چه می شود؟ می فرماید جبیره. و نصوص اطلاق دارد و وضو خصوصیت ندارد بنابراین جبیره در وضو و غسل نصاً و اجماعاً فرق نمی کند. اما یک اشکالی داریم که شیخ انصاری قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: «فی غایه الاشکال» و آن این است که درباره غسل یک دسته از روایات که کلمه وضو را هم داشت و غسل را هم داشت گفته بود جبیره و دسته دیگر درباره غسل می گوید تیمم. دسته اول را که خواندیم باب سی و نه از ابواب وضو. اما روایات دیگر که در مقابل هست که می گوید حکم تیمم است، صحیحه محمد بن مسلم از امام باقر علیه السلام «سالته عن الرجل یکون له القرح و الجراحه یجنب قال لا باس بان لا یغتسل و یتمم»[1] این صحیحه که سندش صحیح است و دلالتش هم واضح است تصریح دارد که کسی که در بدنش قروح و جروح است و جنب شده است مانعی ندارد که غسل نکند و وظیفه اش تیمم است. این روایت با آن روایت چگونه جمع کنیم؟ که گفتم شیخ انصاری می فرماید: «فی غایه الاشکال». ولیکن جمعی را صاحب مدارک فرموده است که آن جمع را شیخ انصاری قریب شمرده است می فرماید: جمعش این است که آن روایاتی که می گوید جبیره کند چون ما حول غسل قسمت زیادی است ممکن است ضرر داشته باشد در صورتی که ضرر داشته باشد تیمم کند و در صورتی که ضرر نداشته باشد جبیره کند. جمع این شد که آن روایاتی که می گوید جبیره کند اختصاص دارد به عدم ضرر و آن روایاتی که می گوید باید تیمم کند جهتش جایی است که ضرر در غسل به وجود بیاید. بنابراین یک جمعش این است که شیخ انصاری این را قریب شمرده است و سید الحکیم و سیدنا الاستاد هم این جمع را جمع درستی تلقی کرده اند. نتیجه این شد که در جمع بین روایات غسل مثل وضو است درباره جبیره ولیکن در صورتی که غسل ضرر نداشته باشد، اگر ضرر داشته باشد تیمم کند. و اما ترتیبی باشد یا ارتماسی از بیان سید هم استفاده می شود و تناسب حکم و موضوع چون حالت اضطراری است تایید می کند که رعایت ترتیب اولی است. هم اجتناب از مشقت چون ارتماس خالی از مشقت نیست و هم رتبه ترتیبی مقدم بر رتبه ارتماسی است. مسئله بیست و نه: «اذا کان علی مواضع التیمم جرح او قرح او نحوهما فالحال فیه حال الوضو فی الماسح کان او فی الممسوح»[2] اگر در مواضع تیمم زخمی باشد کف دست یا پیشانی یا روی دست جبیره کند و روی جبیره مسح انجام بدهد که همان حکم جبیره همان طوری که محل غسل را می گیرد محل مسح را هم می گیرد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo