< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

96/12/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تحقیق تکمیلی در مورد حکم ادامه خوف ضرر

گفته شد که متن از این قرار است: «ما دام خوف الضرر باقیا یجری حکم الجبیره و ان احتمل البرء و لا یجب الاعاده اذا تبین برئه سابقاً»[1] می فرماید: اگر خوف ضرری بود حکم جبیره ادامه دارد در صورتی که خوف هم ادامه داشته باشد. هرچند احتمال برء را بدهد که گفتم این احتمال اشکالی ایجاد نمی کند. خوف ضرر استصحاباً باقی است و حکم آن همان جبیره است. آنگاه فرمودند: «و لا یجب الاعاده اذا تبین برئه سابقا» مسئله از این قرار است که جبیره شده و چند نوبت وضو به همین صورت انجام گرفته ولی پس از آنکه جبیره را باز می کند کشف می شود که جبیره قبلاً لازم نبوده، زخم قبل از این وضو خوب شده بود و التیام یافته بود در اینجا سید می فرماید که اعاده واجب نیست هرچند کشف شد که جبیره بی جا بوده و زخم التیام یافته است قبلاً. دلیل بر این مطلب به طور عمده این شد که موضوع جبیره خوف ضرر است و روایت کلیب هم در این رابطه ما را کمک کرد.

 

بیان شیخ انصاری

تکمیل مطلب: شیخ انصاری قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: این فرد که جبیره را انجام داده براساس یک حجت شرعی انجام داده و آن این است که طبق دستور شرع وضو به طور کامل بدون جبیره واجب نبوده، وظیفه مکلف وضوی مع الجبیره بوده و موضوع جبیره عذر واقعی است نه ضرر واقعی. فرق است بین عذر واقعی و ضرر واقعی. عذر واقعی بوده اما ضرر واقعی نبوده که نبوده، ضرر واقعی موضوع حکم نیست. بنابراین چرا می گوییم موضوع حکم عذر واقعی است؟ از همان روایت کلیب اسدی که دیروز گفتیم که «یتخوف» را آورد. آن «یتخوف» نقش دیگری نداشت به جز اینکه بگوییم موضوع حکم است. می فرمود: اگر خوف داشته باشد وضو بگیرد. بنابراین موضوع جبیره خوف است و عذر واقعی است و این عذر واقعی مجوز است برای این گونه وضو و کشف خلاف هم شده باشد کشف خلاف یک اماره شرعی است.[2] و ما می گوییم که کشف خلاف پس از عمل به مودای اماره شرعیه ضرری ندارد. تا به اینجا این رای گفته شد و دلیل و استناد به روایت و شرحی هم از شیخ انصاری داده شد. در این رابطه اجماعی وجود ندارد. چون اجماع وجود ندارد رای و فتوا می شود به دو نحو اعلام بکنیم براساس دو مبنا: مبنایی که خوف ضرر موضوع باشد که عدم وجوب اعاده است و مبنای دوم می گوید موضوع حکم ضرر واقعی است. سید الحکیم می فرماید: مبنا براساس استفاده از نصوص و جمع بین نصوص این است که بگوییم موضوع جبیره ضرر واقعی است. برای اینکه در روایت کلیب که «یتخوف» آمده است درست است ولیکن در بقیه نصوص جبیره فقط ضرر موضوع حکم هست «یوذیه» که در صحیحه حلبی بود. ضرر موضوع حکم است. این دو تا روایت را که با هم جمع بکنیم نتیجه جمع این می شود که خوف طریق می شود نه موضوع. خوف ضرر طریق می شود برای کشف موضوع که ضرر واقعی باشد. بنابراین موضوع ضرر واقعی است براساس جمع بین روایات و از سوی دیگر می فرمایند: تحقیق این است که اگر حکم ظاهری خلاف واقع دربیاید مجزی نیست. قول به اجزاء در این رابطه اعلام نمی کنیم.[3] و ثالثاً مویدی هم داریم که صاحب جواهر قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: اگر برء قبل از حلّ و باز کردن جبیره ثابت بشود باید نماز و وضو را اعاده کرد.[4]

 

سوال:

پاسخ: درباره اجزاء‌ حکم ظاهری بین مفاد اماره و مفاد اصل فرق وجود دارد و فرق هم به طور عمده بین شیخ انصاری و محقق خراسانی است. شیخ انصاری نظرش این است که اگر حکم ظاهری مفاد اماره بود کشف خلاف شد اجزاء است و اعاده ندارد و اگر مفاد اصل بود اجزاء در کار نیست در صورت کشف خلاف. محقق خراسانی عکس آن را می گوید، اگر مفاد اصل بود مجزی است. برای اینکه مفاد اماره که بود از حکم واقع خبر می دهد چون واقع خلاف درآمده هیچ تاثیری ندارد و اگر مفاد حکم ظاهری بود این حکم در این مرحله جعل شرعی داشته و امد آن تمام شده است.

 

سوال:

پاسخ: یک کسی فکر می کند که جبیره اش هنوز خوب نشده، علم غیب که ندارد جبیره پوشانده شده است احتمال می دهد که خوب شده است و احتمال می دهد که خوب نشده باشد. چند روز جبیره انجام می دهد بعد از چند روز کشف می شود که جبیره را که باز می کند می بیند که این یکی دو روز قبل قطعا خوب شده است. آنگاه نماز و وضویی که در حالی انجام شده است که جبیره جا نداشته و برء حاصل بوده،‌ آیا اعاده دارد یا اعاده ندارد؟ سید طباطبایی یزدی می فرماید که اعاده ندارد. اما سید الحکیم فرمودند که اعاده دارد، دلیلش را هم گفتیم که جمع بین نصوص نتیجه اش این می شود که باید اعاده بشود. برای اینکه خوفی در روایت کلیب آمده نقش آن طریقی است. و تاییدی در این رابطه هم کلام صاحب جواهر بود. اما سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: درباره جبیره ما مطلقاتی داریم که از آن مطلقات استفاده می شود مثل صحیحه عبدالرحمن بن حجاج و همین طور صحیحه حلبی اطلاق دارد که جرح آمد و جبیره روی آن قرار گرفت این اطلاق مفادش این است که جبیره انجام بشود تا اینکه ظن قوی یعنی اطمینانی به برء حاصل بشود. این موضوع است که کسر و جرح و انجام جبیره است و این مطلقات کافی است برای ما.[5] مضافا بر اینکه قرینه هم داریم و آن این است که درباره جرح و کسر فقط نکته ای که می تواند قرینه باشد این است که یقینی به برء حاصل نمی شود تا مادامی که احتمال خوف وجود دارد. یقین به برء حاصل نمی شود این یک واقعیتی است. این قرینه داخلی کمک می کند که اطلاق داشته باشد پس از آنکه حل و باز کردن جبیره صورت بگیرد ببینیم زخم قبلاً التیام یافته یا در حال باز کردن التیام یافته که می فرماید: عادت این است که التیام قبل از باز کردن صورت بگیرد. بنابراین باز کردن جبیره به طور عادتاً بعد از التیام است. التیام قبلا صورت می گیرد ولیکن باز هم جبیره صدق می کند،‌ جبیره هست و کسر و جرح. لذا این اطلاق برای ما اعلام می کند که جبیره اجزاء اعلام داشته است مطلقاً، برء حین الحلّ صورت بگیرد یا قبل از باز کردن جبیره التیام صورت گرفته باشد. و اما حدیث کلیب معلوم است که «یتخوف» در حقیقت طریق است، و یک اضافه دیگری هم دارد که در روایت دیگر آمده است «یجزیه المسح علیها اطلاقا فی الجنابه و الوضو» دیگر تقییدی به برء و عدم برء ندارد. فقط تحقق جبیره با آن شرط که کسر و جرح بود، می شود موضوع. در اینجا مطلب معلوم شد نتیجه این است که اعاده در کار نیست.

 

اما تحقیق

اما تحقیق این است که آنچه را در متن آورده اند مطابق احتیاط است. ما که در بحث فقهی مان اگر به اختلاف نظر بربخوریم راهی را که در پیش می گیریم می گوییم همان اعاده احتیاط هم این است ولیکن تحقیق هم همان را اعلام می کند. برای اینکه در مورد جمع بین روایات «یتخوف» دارد و «یوذیه» دارد که منظور از آن ضرر است درست است ضرر را اعلام می کند ضرر واقعی. و «یتخوف» در حقیقت اعلام می کند که آن ضرر واقعی موضوع حکم است تا شما اگر احراز هم نکردید خوف آن ضرر را داشتید حکم جبیره است. این حکمی است در کنار حکم دیگر و مکمل است. موضوع ضرر واقعی است راه احرازش احراز علمی و وجدانی نیست بلکه خوف ضرر کافی است و حکم نزد حکمی است. مضافا بر اینکه که شیخ عیاشی در تفسیر خودش از اسحاق بن عبدالله نقل می کند که روایتی از علی بن ابی طالب علیه السلام، سند تفسیر عیاشی چیزی شبیه سند تفسیر قمی است از قدمای اصحاب معتبر است و کتاب تفسیر عیاشی یکی از کتب معتبر عند الاصحاب است به نقل عیاشی هم اصحاب اعتماد می کنند هرچند جزء توثیقات عام علناً اعلام نشده، و می توانیم بگوییم که جزء توثیقات عام غیر مشهور روایاتی است که در تفسیر عیاشی آمده است. که می فرماید: «عن علی بن ابی طالب علیه السلام قال سالت رسول الله صلی الله علیه و آله عن الجبائر تکون علی الکسیر کیف یتوضو صاحبها و کیف یغتسل اذا اجتنب قال یجزیه المسح علیها فی الجنابه و الوضو فان کان فی برد یخاف علی نفسه اذا افرغ الماء علی جسده فقرء رسول الله لا تقتلوا انفسکم ان الله کان بکم رحیما» از این بیان پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم که فرمود «لا تقتلوا انفسکم» استفاده می شود که منظور ضرر واقعی است، قتل نفس است و خودکشی است. بنابراین منظور از ضرر،‌ ضرر واقعی است. و مطلقاتی که آمده است اطلاقش جبیره را هر در صورت مجزی اعلام می کنند قبل از برء یا بعد از برء طبیعی است دیگر،‌ در بحث اصول خواندیم که اطلاق و تقیید، آن مطلقات تقیید می شود به وسیله روایت کلیب و روایت عیاشی. نتیجتاً این شد که آنچه که مناسبت حکم و موضوع اعلام می کنند و آنچه را که ما در روایات جبیره دیدیم که ضرر محوریت داشت منظور از هر عنوان عنوان واقعی آن است، هر عنوانی که در فقه مطرح بشود منظور عنوان واقعی آن است. بنابراین ضرر واقعی موضوع حکم است لذا تخوف طریق است از این رو حکم همان است که آمده است که باید اعاده شود در صورتی که برء قبل از جبیره واقع شده باشد و مطابق احتیاط هم این است و الله هو العالم.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo