< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

96/12/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر آیه نود و چهارم سوره یونس در موضوع ولایت امیرالمومنین و اهل بیت

آیه نود و چهار از سوره یونس: خدای متعال می فرماید: «فَإِن كُنتَ فِي شَكٍّ مِّمَّا أَنزَلْنَا إِلَيْكَ فَاسْأَلِ الَّذِينَ يَقْرَؤُونَ الْكِتَابَ مِن قَبْلِكَ لَقَدْ جَاءكَ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ»

 

ترجمه

ترجمه اش این است که اگر در شک قرار بگیری نسبت به آن چیزی که نازل کردم برایت سوال کن آنهایی را که کتابی را قبل از تو قرائت کرده اند که به حق از سوی پروردگار تو آمده است و از ممترین نباید باشی. این آیه ترجمه اش را متوجه شدیم ظاهر این آیه را نمی فهمیم که چه باشد، ‌شک چه باشد سوال چه باشد و مطلب چیست.

 

مراجعه به تفسیر

این جزء آن مواردی است که باید به تفسیر مراجعه کنیم و از تفسیر استفاده کنیم. تفسیری که داریم تفسیر معتبر از قدماء تفسیر قمی است. درباره این آیه در تفسیر همین آیه «فَإِن كُنتَ فِي شَكٍّ مِّمَّا أَنزَلْنَا إِلَيْكَ فَاسْأَلِ الَّذِينَ يَقْرَؤُونَ الْكِتَابَ مِن قَبْلِكَ یعنی الانبیاء»[1] از انبیاء سوال کن. پشت سر این تفسیر مختصر روایتی را مرحوم شیخ قمی با سند معتبری از عبدالله بن مسکان عن ابی عبدالله علیه السلام نقل می کند که «قال لما اسری برسول الله الی السماء اوحی الله الیه فی علی صلوات الله علیه ما اوحی ما یشاء من شرفه و عدمه عند الله ورد الی البیت المعمور» امام صادق نقل می کند وقتی پیامبر به معراج رفت خدای متعال در آنجا از عظمت و شرافت علی علیه السلام برای پیامبر مطالبی فرمود تا آن مقداری که می خواست. آنگاه در بیت المعمور رسید پیامبر و پیامبران دیگر جمع شدند در آنجا همراه پیامبر اعظم، «فسلوا خلفه» همه این پیامبران نماز خواندند اقتداء کردند به پیامبر اعظم، «عرض فی نفس رسول الله من عدم ما اوحی الیه فی علی» در ذهن پیامبر عارض شد یعنی آن مطالبی را که خداوند مبنی بر فضیلت حضرت امیرالمومنین به حضرت رسول فرموده بود آن مطلب در وقتی که پیامبران جمع بودند در ذهن حضرت رسول آمد که خدای متعال چنین چیزهایی درباره حضرت علی فرموده است. این مطالبی که آمد «فانزل الله» خداوند این آیه را نازل کرد «فَإِن كُنتَ فِي شَكٍّ مِّمَّا أَنزَلْنَا إِلَيْكَ فَاسْأَلِ الَّذِينَ يَقْرَؤُونَ الْكِتَابَ»‌ که اگر تو شک داری درباره چیزی که ما برایت فرستادیم نسبت به فضائل علی سوال کن از این پیامبرانی که اهل کتاب هستند که اینها چه می گویند. «لَقَدْ جَاءكَ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ» آن کار حق از سوی خدا آمده برایت، که فضل علی و کمال علی و عظمت است. «فَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ وَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِ اللّهِ»، سوال این است که مگر حضرت رسول پس از که خدای متعال بگوید که امیرالمومنین این اوصاف دارد مگر شک می کند؟ پشت سر این روایت در تفسیر قمی آمده است «فقال الصادق علیه السلام فو الله ما شکّ و ما سال» امام صادق می فرماید: پیامبر نه شک کرد و نه سوال کرده باشد با توجه به این کلام صادق سلام الله تعالی علیه قضیه می شود حقیقیه. یعنی اگر بشریت پیامبر دو وجه دارد: وجه شخصی دارد که روح مقدس ملکوتی در مقام قرب است و وجه انسانی که نماینده بشر و وجه بشر و معنای دیگر از دید فلسفه «انسان الکل و کل الانسان» است. درباره اوصاف علی این اوصاف که گفته شد یعنی برای مردم که می گویی اگر مردم مسیحیت و یهودیت و امثال اگر شک داشتند و فرمایش تو را قبول نکردند بگو به کتاب هایشان مراجعه کنند. به کتاب های آنها هم اوصاف علی کامل آمده است. این یک توجیهی بود که نسبت به این مطلب آمده است. بنابراین خطاب به ایشان خطاب به کل انسانهاست که به قرینه آن اهل کتاب است. که اگر این گفته هایی که الان گفتم که برای مردم می گویی اگر اینها را باور نکردند به کتاب هایشان مراجعه کنند. بنابراین جواب اول این شد که سوال و شک با قرائن و با جمع بین همه این نکته ها این شد که که خطاب به پیامبر است در آیه به عنوان انسان الکل و کل الانسان است. و بعد هم آن مطالبی که درباره حضرت علی به پیامبر اعظم گفته شد و وحی شد آنها که مخصوص برای پیامبر نبود که نگه بدارد برای مردم می گوید آن وحی را، که اگر شک کردند. آن وقت می گویید مثلا شما به حرف من که پیامبر اسلام هستم و قبول ندارید به قران اعتقاد ندارید به انجیل و زبور و تورات مراجعه کنید. که آنجا هم اوصافی درباره حضرت علی آمده است. «فَاسْأَلِ الَّذِينَ يَقْرَؤُونَ الْكِتَابَ مِن قَبْلِكَ» و نکته اصلی هم این است که قدر متیقن از جواب است که مجموعه پیامبران بود که پیامبر وحی گرفت آمد در بیت المعمور که نماز خواند با پیامبر، اینجا مجموعه انبیاء است طبق این روایت. کل انبیاء جمع شدند این وحی که همان جا نزدیک برای پیامبر گرفته است برای آنها گفته که خطاب به عنوان نبوت و به این پیامبران است که اگر پیامبران در حالت شک بودند سوال کن که در کتاب خودتان درباره اوصاف علی چه دیدید؟ پس از که سوال کنید که در کتب خودتان چی دیدید معلوم می شود که این اوصاف در کتب خودشان هم هست دیگر درباره حرف شما شک نمی کنید، چون در کتب شان مسطّر و مسطور بوده.

 

سوال: مگر انبیای سلف اوصاف حضرت علی را فراموش کردند

پاسخ: حافظه حیات و ممات فرق می کند. آنها بعد از فوت هستند، آن حافظه ای که در حال حیات هست که فراموش نمی شود آن یک مرحله کار است مرحله بعد از فوت براساس رای شهید صدر نظریه تذکار یک فراورد ذهن مرتکز دارد که به تفصیل ملتفت نیستند. جمع به اینکه ملتفت نیستند به طور واضح و مرتکز است. به کتاب هایتان مراجعه کنید.

 

سوال:

پاسخ: عالم مادی با عالم ماوراء الطبیعه که همه شان پیامبر سلف هستند آن دنیا رفتند و ارواح شان هست آنجا آن خاطرات شان را با خاطرات دنیا فرق جزئی دارد و آن این است که ارتکاز و التفات است فراموش گم نشده ارتکازی است ولی التفاتی نیست. سوال که شده باشد که هنوز در ذهن شان مرتکز است که مراجعه کند و ملتفت می شود پس فراموش نکرده، موجود است منتها موجود ارتکازی است که مراجعه کند تازه و کامل و روشن و مشخص می شود. از بین نرفته است. بنابراین پیامبر اعظم کل الانبیاء است و نبی کامل است و انسان هم در نظر نگیریم طبق آیه پیامبر نبی کامل و کمال الانبیاء است. به عنوان یک وجه پیامبر اگر سوال بشود که در اگر شک باشید یعنی تو پیامبر به کتاب تان مراجعه کنید در کتب تان آمده است این مطلب. این یک جوابی است که تا به حال گفته شد و مطلب هم کامل شد. اما درباره کلمه شک و ذنب و امثال درباره پیامبر که بکار برده شده است می بینیم مثلاً‌ ذنبی که درباره پیامبر آمده است که «إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُّبِينًا لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ» [2] منظور از ذنب آنجا به قرینه فتح و به شان نزول شکست است. آن فتح فتحی است که شکست های گذشته و آینده ات را جبران کرد و فتح مبین بود. حالا شک را معنا کنیم،‌ این شک به قرینه و تناسب حکم و موضوع معنا می کنیم که اگر تو در شک بودی یعنی در شک ما انزلنا بودی که شک نسبت به سامع و شک نسبت به متکلم که هر دویش شک است سامع در شک بود. سامع شک داشت. اگر در حالت شک هستی، این حالت شک است. حالت شک که آن سامعین این «ما اوحی»‌ را قبول نداشته باشند این ظرف شک اگر بود که واقعیت هم دارد بگو به کتاب شان مراجعه کنند که شک شان رفع بشود. پیامبران دیگر هم فقط در حدی پیامبر هستند که احکام الهی و ادیان خودشان بیاورند به مردم خودشان ابلاغ کردند و پیامبران دیگر به اندازه پیامبر اسلام در این حد از معرفت و آگاهی و علم نیستند درجات فرق دارد این یک درجه بالای فهم و معرفت شخص خود پیامبر است که به آنها گفته می شود آنها ممکن است نپذیرند و در ظرف شک داشته باشند. پس کلمه شک اصلا به این معنا فرق آنچنانی هم نکرد بلکه معنای شک این است که یک حالت است در حالت شک، حالت شک فرق نمی کند که آن حالت شک مربوط به شک متکلم باشد یا مربوط به شک سامع و مخاطب باشد. این شک طبق تناسب حکم و موضوع متعلق است به مخاطب. یک نکته را برای شما شرح بدهم به این مضمون آمده است که اگر یک عالم از روی بصیرت مردم را هدایت کند این عالم درستی است و موفقیت در پی دارد و اگر عالم است ولی از روی بصیرت مردم را هدایت نمی کند و دعوت نمی کند مشکل دارد. عالم از روی بصیرت عالمی که هدایت کند مردم را از روی ولایت. بصیرت فقهائی یعنی ولایت اهل بیت. نکته اصلی و اصل و اساس کار ماست. این عالم از روی بصیرت موفق است اگر علم دارد و بصیرتش کم است بصیرت یعنی ولایت،‌ ولایتش اگر کم است نه موفق است و نه ارزشی دارد اما اگر از روی بصیرت است هم موفق است و هم عالم درست و کاملی است. بنابراین یکی از نکته های بصیرتی این است که ما بدانیم امیرالمومنین اوصاف و فضائلش از سوی خدا در معراج برای پیامبر گفته شده است. سرّ خدا که عارف و سالک به کس نگفت، در حیرتم که باده فروش از کجا شنید. می گوید که پیامبر از معراج برگشت امیرالمومنین گفت که پسرعمو عجب کتیبه های قشنگی بود و عجب نکته های ظریفی بود عجب نماز جماعت خوبی بود. حافظ می گوید سر خدا که عارف و سالک به کس نگفت، در حیرتم که باده فروش از کجا شنید.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo