< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

96/11/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر آیه شصت و سه سوره یونس درباره ولایت امیرالمومنین و اهل بیت

آیه شصت و سه و شصت و چهار سوره یونس، خدای متعال می فرماید: «الَّذِينَ آمَنُواْ وَكَانُواْ يَتَّقُونَ لَهُمُ الْبُشْرَى فِي الْحَياةِ الدُّنْيَا وَفِي الآخِرَةِ لاَ تَبْدِيلَ لِكَلِمَاتِ اللّهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ».

 

ترجمه

در جلسه قبل آیه اول را خواندیم و شرح دادیم که «الَّذِينَ آمَنُواْ وَكَانُواْ يَتَّقُونَ» چه کسانی هستند. آیه دوم که تقریبا مرتبط به آیه قبلی اینهایی که ایمان دارند و تقوا دارند «الَّذِينَ آمَنُواْ وَكَانُواْ يَتَّقُونَ لَهُمُ الْبُشْرَى فِي الْحَياةِ الدُّنْيَا وَفِي الآخِرَةِ» برای اینها مژده است در دنیا و در آخرت. آدمی که ایمان دارد و پایبند به واجبات و محرمات است هم دنیا دارد و هم آخرت دارد. کسی که ایمان دارد و عمل صالح انجام می دهد یا تقوا دارد دنیا و آخرت دارد. «لَهُمُ الْبُشْرَى» مژده بدهید آدمی که تقوا دارد در دنیا به کسی خیانت نمی کند. ما در بحث های تربیتی مان این نکته را داریم که گفته می شود که اگر می خواهید خودتان را بیمه کنید که در حق تان خیانت نشود به کسی خیانت نکنید. به کسی خیانت نکنید در حق شما خیانت صورت نمی گیرد. اقدام به خیانت هم بکنند ولی خیانت کسی برای شما اثر نمی گذارد چون شما بیمه شده اید. و این است که تقوا دنیای آدم را هم درست می کند و آخرت آدم را هم درست می کند. کسی که تجربه شده است عمداً آبروی خودش را نریزد و آبروی کسی دیگری را نریزد این آبروی خودش بیمه است. تجربه قطعی و نصوص و روایات هست که خلاصه اش این بود آبروی خودتان را بیمه کنید به وسیله اینکه آبروی کسی را نریزید. لذا در بحثی بود مقدس اردبیلی با یکی از هم عصرهای خودش در یک جلسه بحث بودند که خیلی دقیق و سطح بالا بود، بحث گفته شد و در یک حد نامشخصی به پایان رسید. بحث که تمام شد مقدس اردبیلی در جلسه دیگری که دو نفری شدند شروع کرد بحث را دقیق شرح داد اثبات کرد که مطلب آن است که مقدس اردبیلی می گوید. طرفش گفت که آقا آنجا چرا نگفتید؟ گفت آنجا حضور جمع بود به آبروی شما ممکن بود صدمه وارد بشود. این گونه عمل داشته که تا شده است مقدس اردبیلی تا جایی که ذوب به ولایت شده است. اگر نوشته اند که شهید صدر فرموده اند «ذوبوا فی الامام الخمینی کما ذاب فی الاسلام» اما زبان حال مقدس اردبیلی را اگر گوش بدهید الان مکاشفه کنید زبان حالش قطعا این گونه است «ذوبوا فی ولایه امیرالمومنین کما ذاب فی الاسلام». آدم متقی و پرهیزگار در یک حفظ و در یک حصن حصین است که تا ابد در دنیا و آخرت محفوظ و مصون است. لذا ما در روایت داریم از امام باقر سلام الله تعالی علیه «ما من نکته تصیب العبد الا بذنب» بدی ها هم به خاطر گناه است. بعد می فرماید: «لَهُمُ الْبُشْرَى» این مژده برای این دنیا و این چیزی که ما می فهمیم بود که هست و واقعیتی دارد و آن حرفی که زده می شود که بهشت برای آدم بهشتی از دنیا شروع می شود. بهترین وصف برای بهشت چیه؟ «فَرَوْحٌ وَرَيْحَانٌ»[1] یک آسایش کامل است هیچ دغدغه نیست. آدم مومن بهشتش از دنیا شروع می شود، در این دنیا هیچ دغدغه ندارد. گرفتاری هست می گوید این فلانی چقدر آرام است هیچ مشکلی ندارد برو از نزدیک سوال کن ده تا مشکل دارد. انسان در این دنیا بدون مشکل نیست. ولی آدم مومن مشکل را سبک می شمارد. سبک شمردن مشکل در زندگی علامت مومن و باعث آسایش آدم است. من الان گرفتاری دارم که هست، من وظیفه ام را انجام می دهم. «الدین شجره اصلها التسلیم و الرضا» آخرش هر چه خدا بخواهد، آرام و آسوده بی دغدغه با آرامش کامل. یکی از علمای نجف بود یک جلسه ای بودیم یک کسی آمد آقازاده اش گفت این منزل ما را گفتند نقشه شهرداری زیر نقشه رفت و خراب می کند، یک کمی سکوت کرد بعد یک ظرفی جلویش بود گفت من برای این منزل به اندازه این ظرف دلبستگی ندارم. مومن آسوده است. در هر شرائطی که باشد. یک مثل روحی و روانشناسی مذهبی گفته می شود که امیرالمومنین می گوید «الغصه للمرء عار» غصه برای آدم ننگ است، پس مومن غصه مگر ندارد؟ غصه دارد، بروید خانه بچه درس نمی خواند خانم کسالت دارد بدهکاری آمده، بانک هم قسطش عقب افتاده، اواخر شهریه است و پول هم تمام شده است و خرجی هم ندارد و کرایه ماشینش هم به سختی. یکی از عنایات این است که طلبه خرجش با درآمدش تطبیق نمی کند. خدا جور می کند به شرط اینکه آدم واقعا طلبه باشد. یک حرفی را آقای خویی گفته بود فرمود که روزهایی که من سالم بودم و جوان بودم نداشتم تا یک غذایی بخورم، می توانستم بخورم ولی نداشتم الان که دارم نمی توانم بخورم از پا افتادم. این نشانه این است که خود همان سیدنا الاستاد روزگاری بوده که می خواسته یک غذای خوبی بخورد نداشته است. «لهم البشری» برای این گروهی که ایمان دارند و تقوا دارند مژده هم در دنیا و هم در آخرت است. لذا یک انسانی که آبرویش را حفظ کند که گفتم اگر کسی بخواهد آبروی خودش را بیمه کند آبروی کس دیگر را نریزد و آبروی خودش را نریزد. و کسی که موفق می شود مشکلات زندگی در این دنیا دارد ولی آسایش دارد اصلا دغدغه ندارد. آسایش یک مومن بر این است که تمام مشکلات دنیا را کوچک بشمارد. گاهی انسان یک مصیبت کوچکی را خیلی بزرگ می شمارد اگر مصیبت بزرگ را کوچک بشمارد خدا او را گرفتار می کند به مصیبت بزرگ تر. روایت از امیرالمومنین است «من عظّم صغائر المصائب ابتلاه الله بکبارها» اگر کسی یک مصیبت کوچک را بزرگ بشمارد از باب ناشکری خدا او را به مصیبت های بزرگ تر گرفتار می کند. مفهوم و مستفاد از این حدیث این می شود که به مصیبت های کوچک اعتناء ‌نکنید از بین می رود و گم می شود و حذف می شود حل می شود دیگر گرفتاری بزرگ تری برایتان پیش نمی آید. اتفاقا تجربه هم نشان داده است آدم کمی مشکلاتی دارد آنقدر آه و زاری و اینقدر غم و غصه چند روزی که گذشت می بیند غم و غصه دو برابر شد. علامت مومن را می گفتیم که در همین دنیا برایش بهشت است. بهشت یعنی آسایش، غصه ندارد. در مثال طلبگی و تربیتی گفته می شود که دنیا یک رودخانه است روان است جاری است این رودخانه بزرگ جاری خیلی چیزها با خودش می برد. گاهی با یک شدتی می رود صخره و سنگ های بزرگی می برد گاهی خار و خاشاک و گاهی هم صاف و گاهی هم گل آلود می رود. انسان در این دنیا کانما در کنار رودخانه است. آن آدمی که آخر است ناظر است بسیار بی تفاوت، چون می داند این دنیا می رود و نمی ماند. اعتناء نمی کند. اگر اعتناء بکند معنایش این است که خودش را به دم سیل و به دم رودخانه طوفان زا قرار داده خودش را کنار می کشد به من چه ربط دارد. حادثه است مشکل داریم چی کار کنیم؟ هیچی نیست، چیزی که نسبت به اعمال شرعی و کمال آدم دخالت نداشته باشد چیزی نیست. مکرر گفته باشیم یک مورد ناراحتی وجود دارد در زندگی یک مورد نگرانی وجود دارد برای اهل دل و آن ناراحتی وجود دارد برای کسی که ببیند خودش یک کارهایی برایش پیش می آید که گناه از او سر می زند. این غم دارد و تاثر دارد و ناراحتی دارد. تا آدم خودش گناه نکند به وظیفه خودش عمل کند ناراحتی ندارد. یک کسی از دوستان در تهران است فرزندی دارد خودش تلاش می کند که فرزند کارش رو به راه بشود تقریبا تقصیر هم نمی کند و وظیفه اش را هم انجام داده و مذهبی است، ولی فرزندش حرفش را گوش نمی دهد ناراحت و متاثر، ناراحت نباشید گوش نمی کند چندین چراغ دارد و بی راهه می رود بگذار تا بیافتد و بیند سزای خویش. این نشد، شما وظیفه تان را انجام بدهید کم نگذارید. ماتم نگیرید غصه نخورید فقط سعی کنید وظیفه تان را انجام بدهید تربیت بسیار در شکل خوب و آخرش هم دعای پدر و مادر می گیرد. اگر دعا گرفت که خوب و اگر دعا هم نگرفت هیچ خبری نیست. ما برای چه آماده ایم؟ ما برای این نیامدیم که دنیا را اصلاح کنیم ما برای این نیامدیم که حتما محیط اطراف را اصلاح کنیم ما آمدیم که نسبت به افرادی که محیطی که خانواده ماست وظیفه مان را انجام بدهیم. وظیفه ما این است که کارمان را انجام بدهیم امر به معروف بکنیم و نهی از منکر بکنیم. الان ما می خواهیم برای خودمان یک آسایشی بیاوریم یک چیزی که آسایش دارد در زندگی حسب تجربه قطعی، چیزی که آسایش دارد ذکر الله است مضافا بر اینکه مسائل دنیا را کم رنگ کنیم و چیزی که اثر دارد برای کم رنگ کردن مصائب دنیا ذکر الله است که «أَلاَ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» [2] این ذکر الله می شود بگوییم اضافاتی دارد ذکر الله یعنی عبودیت، عبودیت را اگر پر رنگ بکنیم دنیا و ما فیها به نظر آدم ترکش که ما نمی گوییم کم رنگ می شود و بی اثر می شود. باشد یا نباشد کار نداریم. اما در وضعیت گرفتاری های جبهه و جنگ و مسافرت گفته می شود که آدم متدینی بود که می گوید برویم که از هواپیما یا از ماشین جا نمانیم، یک کس دیگر آمد گفت که هواپیما وقتش می گذرد گفت من نمازم و زیارتم را به خاطر هواپیما که از دست نمی دهد خراب بشود و نرسد. اگر امر دائر بشود بین عبادت و کارهای دیگر یک مومنی می گوید در این جبهه ها اسیر بشوم الان اسارت رسید نزدیک ولی تلاش می کند که نمازش را خواند می گوید دیگر تمام شد و دیگر ناراحتی نداریم. برای یک مومن که بندگی آمد و عبودیت آمد مسائل دنیا کم رنگ می شود. کم رنگ می شود و پس از کم رنگ شدن بگوییم مسائل دنیای آدم هم در حداقلش از سوی مدیریت بالا تنظیم می شود. کم گذاشته نمی شود در حد اقلش. و نکته اصلی هم برای خود ما به تجربه و به تجربه فقهاء برای فقهای نجف آن فشاری که صدامی ها و بعثی ها و کمونیست ها داشتند از نظر معادلات قابل قبول نبود ولی سرگرم مشغول بحث فقهی بودند وضع طوری بود که اگر در داخل خانه کسی یک کلمه حرف می زد می ترسیدند. از باکو یک کسی آمده بود پیش شیخ صدرا، سر کوچه سر پا ایستاد یک ساعت یا کم و زیاد صحبت کرد، دیگر نمی توانست آن بیاید داخل اتاق یا ایشان برود جایی. یک نفر هم مراقب بود و آنجا ایستاده بود. اوضاع از این قرار بود. اما می رفتیم در دفاتر مراجع که دفاتر بحث بود و فقط فقه و بحث بود. با یک آرامش روحی که انگار هیچ خبری نیست. با یک عشق و شور این معادلات نیست آدمی که برود به طرف عبودیت و فقه، فقه مشکلات دنیا را کم رنگ و بی رنگ کنار می گذارد. یک روایت از حضرت صدیقه سلام الله علیها بخوانیم درباره تقوا بود در بیانات و خطب حضرت صدیقه طاهره آمده است «فاتقوا الله حق تقاته فیما امرکم به و انتهوا عما نهاکم عنه» دستور به تقوا فرمودند و تقوا را هم معنا فرمودند. تقوا یعنی آنچه که امر شده است انجام داده شود و آنچه که نهی شده است خودداری بشود. این دستور العمل از حضرت صدیقه طاهره است. ان شاء الله عنایت کنید که دستور العمل حضرت صدیقه طاهره را رعایت کنید. حضرت صدیقه طاهره سلام الله تعالی علیها شهادتش یعنی در راه خدا در راه حفظ ولایت و امامت امیرالمومنین مظلومانه به شهادت رسید. صلی الله علیک یا فاطمه الزهراء.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo