< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

96/11/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تحقیق در فرع مسئله چهل و پنج

سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید درباره کسی که یک جزء یا یک شرط از اجراء و شرائط وضو را شک بکند که انجام داده یا انجام نداده. می فرماید: «و ان کان بعد الفراغ فی غیر الجزء الاخیر بنی علی الصحه» اگر شک برای مکلف بعد از فراغ از وضو باشد در غیر جزء اخیر یعنی مسح پای چپ «بنی علی الصحه»‌ باید بناء را بر صحت بگذارد، «لقاعده الفراغ» به جهت قاعده فراغ که در اینجا قاعده فراغ جاری می شود. شما اگر تا حالا بحث کردید و گفتید که در وضو قاعده تجاوز جاری نمی شود در اثناء بود الان بعد از فراغ است،‌ بعد از فراغ قاعده فراغ هم گفتیم که عمومیت دارد و اختصاص به صلاه ندارد. بعد از فراغ از وضو هم به وسیله قاعده فراغ اگر شک در صحت وضو بکنیم حمل بر صحت می شود. «و کذا ان کان الشک فی الجزء الاخیر» همین طور است به وسیله قاعده فراغ حمل بر صحت می شود اگر شک درباره جزء اخیر از وضو باشد منتها «ان کان بعد الدخول فی عمل آخر» اگر این شک بعد از اینکه در عمل دیگری وارد شده باشد. مثلاً مشغول نماز یا مشغول قیام یا مشغول راه رفتن «او کان بعدما جلس طویلا» یا مشغول کار دیگری هم نشده است ولی سر جایش نشسته نسبتا طولانی. بعد ادامه می دهد «او کان بعد القیام عن محل الوضو» باز هم شغل دیگری انتخاب نمی کند ولی ایستاده می شود وضو را گرفت و قیام می کند و می ایستد این هم خودش صدق فراغ می کند. «و ان کان قبل ذلک اتی به ان لم تفت الموالاه و الا استانف»[1] و اما اگر این شک در جزء اخیر قبل از آنکه به عمل دیگری وارد شده باشد یا توقف طویلی کرده باشد در این صورت حکم فرق می کند که باید برگردد جزء اخیر را اعاده کند «ان لم تفت الموالاه» اگر موالات فوت نشده باشد. و اما اگر موالات فوت شده باشد وضو را از سر بگیرد. ظاهر عبارت یک مقدار صدر جمله با ذیل جمله نمی خواند، دیدید که در ابتداء فرمود «ان کان بعد الدخول فی عمل آخر او کان بعدما جلس طویلا» یک جلوس طولانی داشت. اینجا این را فرمودند که بعد از این قاعده فراغ جاری است.

عدم تناسب صدر و ذیل عبارت عروه

اما می فرماید «و ان کان قبل ذلک» یعنی قبل از ورود به عمل دیگر «اتی به ان لم تفت الموالاه» به آن جزء اخیر باید برسد و آن را انجام بدهد اگر موالات فوت نشده باشد و الا اگر موالات بهم خورده «استانف». بین این دو جمله در دید ابتدائی یک تفاوت و تنافی وجود دارد. آنجا گفت اگر جلوس طولانی بود باید از قاعده فراغ استفاده کند اینجا می گوید اگر موالات فوت نشده بود که باید برگردد جزء اخیر را انجام بدهد نه قاعده فراغ و الا اگر موالات فوت شده بود «استانف» این موالات که فوت شود به توسط جلوس طولانی باشد که باید قاعده فراغ را فرمودید، چرا «استانف»؟ «ان کان بعد الدخول فی عمل آخر او کان بعد ما جلس طویلا» جلوس طویل دارد که موالات فوت شده دیگر قاعده فراغ است اما اینجا در آخر می فرماید که اگر موالات فوت نشده است که برگردد و اگر موالات فوت شده «استانف» که «استانف» با قاعده فراغی که در صدر گفت تطبیق نمی کند، تنافی واضح دیده می شود، حل تنافی چیست؟ سید طباطبایی یزدی آنقدر محقق است و آنقدر ریزنگر است که این مقدار واضح تنافی بین کلام ایشان عادتاً محال است. بنابراین فهم کلام ایشان یک کمی دقت می طلبد. که جوابش فردا می گوییم.

 

اما شرح مسئله و صور آن

اما تحقیق در مسئله، در این رابطه متن را مرور کردیم و یک اشاره گذرا هم درباره ادله این متن داشتیم تا حالا، اما شرح مسئله سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: مسئله فراغ در این فرض به سه صورت است: صورت اول آن است که وضو انجام شده بعد از انجام وضو شک در صحت این وضو به وجود آمده از جهت صحت بعض از اجزای این وضو، و صورت عمل هم برای ما محفوظ نیست و فرد هم غافل نبوده،‌ و وضعیتش عادی بوده، در این صورت بعد از فراغ قاعده فراغ جاری است به شرط اینکه اجزائی که مورد شک است قابل تدارک نباشد. و با این شرط قاعده فراغ جاری می شود و این مورد از قدر متیقنی است که در قلمرو قاعده فراغ وجود دارد. یعنی قدر متیقن در مورد قاعده فراغ همین مورد است که گفتیم. منتها می فرماید: فرق رای ما با رای ماتن یعنی سید طباطبایی این است که ما می گوییم این قاعده فراغ جاری می شود ولو نسبت به جزء اخیر هم باشد شک ما نسبت به صحت جزء اخیر هم اگر باشد این قاعده فراغ جاری است. ولی سید می فرماید: نسبت به جزء اخیر قاعده فراغ جاری نمی شود مگر که بعد از جزء اخیر به عمل دیگر مکلف وارد شده باشد تا صدق فراغ بکند. فراغ را ما یک معنا می کنیم و سید معنای دیگر. سید برگرفته از متون را فراغ را این گونه معنا کرد که فراغ آن است که از یک عمل خارج بشوید و به عمل دیگر وارد بشود «بعدما دخلت فی غیره» که نصی بود در موثقه عبدالله بن ابی یعفور که «اذا شککت فی شئ من الوضو و قد دخلت فی غیره فلیس شکک بشئ» بنابراین قاعده فراغ براساس بیان سید برگرفته از نص این خصوصیت را دارد که از عمل فارغ بشوید و در عمل دیگر وارد شده باشید. تا در عمل دیگر وارد نشده باشید فراغ فقهاً و رواییاً صدق نمی کند. درباره قاعده فراغ که گفتیم قاعده فراغ براساس رای سید طباطبایی برگرفته از صدر موثقه ابن ابی یعفور «و قد دخلت فی غیره فلیس شکک بشئ» این فراغ این است بنابراین جزء اخیر که در متن آمده بود و برایتان سوال ایجاد شده بود جوابش را گرفتیم که جزء اخیر پشت سرش جزء‌ دیگری نیست که تا از آن خارج و به آن وارد بشود باید شک در جزء اخیر طوری باشد که بعد از آن به یک عمل دیگر مشغول بشود تا فراغ محقق بشود. اما سیدنا الاستاد می فرماید: جزء اخیر و جزء قبل از آخر فرق نمی کند. وضو که انجام شد بعد از عملیات وضو اگر شک در صحت وضو به وجود بیاید قاعده فراغ جاری است. چون فراغ عرفاً صدق می کند. شرح مسئله را در صورت دوم این صور شرح می دهیم. نکته تکمیلی این مطلب هم این شد که شک در صحت می کنیم در صورتی که اجزاء را همه را انجام دادیم و فعلاً قابل تدارک نیست. ما الان از مسح سمت چپ پا هم آمدیم بیرون، حالا بعد از آن اگر شک بکنیم که دست راست را شستیم یا نشستیم که دیگر قابل تدارک نیست و فرصت از بین رفته. لذا قابل تدارک هم نباشد و از عمل هم فارغ شده باشیم و احتمال صحت هم وجود داشته باشد و غفلتی هم در کار نباشد قاعده فراغ جاری است و حمل بر صحت می شود جزء اخیر باشد یا اجزاء وسطی، فرق نمی کند. اما صورت دوم مسئله، صورت دوم از این قرار است که بعد از انجام عمل وضو شک بکند مکلف که این وضویش درست بوده یا درست نبوده اما این شک متعلق است به اجزائی که غیر از جزء اخیر هست نسبت به اجزاء غیر از جزء اخیر منتها بعد از اتمام وضو، ‌طبیعتاً‌ تمام سه تا فرض در صورت اتمام وضو هست تا جا برای فراغ آماده باشد. بعد از اتمام وضو هست و شک می کند در صحت وضو، منشا شکش هم شک در صحت بعضی از اجزای وضو غیر از جزء اخیر، در این صورت سیدنا الاستاد می فرماید: مشهور این است که در اینجا هم قاعده فراغ جاری می شود و حمل بر صحت می شود. می فرماید: این قول مشهور درست است و موید این مطلب هم معتبره ابن بکیر است. معتبره بکیر بن اعین است، سند: باسناده اسناد شیخ طوسی عن الحسین بن سعید که اسناد شیخ طوسی به حسین بن سعید درست است که حسین بن سعید همان حسین بن سعید اهوازی است که از اجلاء و ثقات است. عن فضاله بن ایوب که از اجلاء و ثقات است و توثیق عام دارد عن ابان بن عثمان که از اصحاب اجماع است و علی الاقل از اجلاء و ثقات. عن بکیر بن اعین، این چرا سید معتبره گفت؟ برای اینکه درباره بکیر سابقه استبصاری دارد، و توثیق عام دارد، توثیق عام با سابقه عدم استبصار که سابقاً‌ شیعه نبوده که برادرش زراره هم اصلا شیعه نبود و به وسیله خواهر خودش شیعه شد و رفت در آن اوج. بکیر که برادرش است سابقه عدم استبصار و توثیق عام می شود معتبره. سند که معتبر بود آمده است که «قلت له الرجل یشک بعدما یتوضو قال هو حین یتوضو اذکر منه حین یشک»[2] یک اطلاق است که جزء اخیر باشد یا جزء وسطی. آن در وقتی که در اثناء‌ بوده است «اذکر» بوده از آن موقعی که الان دارد شک می کند بنابراین اطلاقاً به شک بعد از فراغ اعتناء نشود. این معتبره هم تایید می کند کلام ایشان را. اما سوال این است که این مطلب با صدر موثقه و با ذیل صحیحه زراره تنافی و تعارض ابتدائی دارد. ما اینجا گفتیم که او اگر شک بکند «بعدما یتوضو» که از وضو فارغ شد اعتناء نکند جزء اخیر باشد یا جزء وسطی، وارد به عمل دیگر شده باشد یا وارد نشده باشد. صدق فراغ بعد از اتمام عمل است عمل که کامل شد عرفاً فراغ صدق می کند از عرف بپرسید فراغ چیست اتمام یک عمل و ورود در عمل دیگر جزء معنای فراغ نیست و ما این معانی را از عرف می گیریم هم عرف عام و هم عرف شرع. این مطلب را که سید می فرماید آنگاه به یک تعارض اشاره می کند و آن صدر موثقه که آمده بود «اذا شکک فی شئ من الوضو و قد دخلت فی غیره فلیس شکک بشئ» در ان موثقه آمده است که «دخلت فی غیره» ما معنای بیان و تعابیر روایی را از عرف می گیریم در صورتی که از سوی شرع توضیحی درباره آن نیامده باشد. فراغ را عرفا معنا کردیم ولی فراغ را شرع معنای خاصی کرده که «قد دخلت فی غیره» این معنای فراغ است، این یک تعارضی است. سیدنا می فرماید تعارض وجود ندارد، برای اینکه تعارض قطعاً اگر ابتداءً به ذهن بیاید ولی پس از که دقت کنیم تعارضی در کار نیست برای اینکه منظور از «دخلت فی غیره» یعنی «الخروج عن حاله و الورود فی حاله اخری»، «فی غیره» که در این متن آمده است «حاله اخری» است آن «حاله اخری» جلوس باشد یا انجام عمل باشد یا کتابت باشد یا استراحت، ‌حاله اخری است. بنابراین فراغ طبق عرف و طبق همین روایت «الخروج من حاله و الورود فی حاله اخری» اصلا با موثقه تنافی ندارد. و بعد هم ممکن است بگویید که در صحیحه آمده بود «فاذا قمت من الوضو و فرغت منه و قد صرت فی حال اخری»؟ جواب: در صحیحه برای حالت اخری یک معنای خاصی ذکر نکرده است مثال آورده که فراغ قطعی بشود. و در صحیحه مویدی هم هست که می فرماید: «و قد صرت فی حال اخری» فراغ یعنی این مصداق ها را گفت بعد در آخر معنای فراغ را به طور کلی بیان کرد که «و قد صرت فی حال اخری» در این صورت که آدم وضویش را کامل انجام بدهد بعد از اتمام وضو «فی حاله اخری» واقع و وارد شده است و این فراغ است. و در این صورت که فراغ صدق بکند جایی برای شک و تردید وجود نخواهد داشت که قاعده فراغ جاری است. و صورت سوم این است که شک در جزء آخر به وجود بیاید،‌ جزء آخر یعنی همان مسح پای چپ مثلا، اگر اینجا شک به وجود آمد می فرماید: در این صورت قاعده فراغ جاری نیست. برای اینکه شک منحصر شده است و انحصاراً تعلق گرفته است به جزء اخیر و جزء اخیر هم الان قابل تدارک است، در حقیقت شک در انجام این جزء اخیر داریم، شک در انجام این جزء اخیر مساوی با عدم انجام آن است. مضافا بر اینکه استصحاب هم می گوید که این جزء اخیر انجام نشده و مضافا بر ان قاعده اشتغال هم می فرماید که جزء اخیر شما هنوز برائت ذمه حاصل نکرده اید. بنابراین نسبت به جزء اخیر اگر شک به وجود بیاید جا برای قاعده فراغ نیست.[3] این صور سه گانه بود اما تحقیق یک بررسی ها و یک نکته های اضافه دارد که ان شاء‌الله فردا برایتان بیان بشود.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo