< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

96/10/13

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر آیه سی و نه سوره یونس درباره ولایت امیرالمومنین و اهل بیت

آیه سی و نه و چهل از سوره یونس،‌ خدای متعال می فرماید: «بَلْ كَذَّبُواْ بِمَا لَمْ يُحِيطُواْ بِعِلْمِهِ وَلَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ كَذَلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الظَّالِمِينَ وَمِنهُم مَّن يُؤْمِنُ بِهِ وَمِنْهُم مَّن لاَّ يُؤْمِنُ بِهِ وَرَبُّكَ أَعْلَمُ بِالْمُفْسِدِينَ وَإِن كَذَّبُوكَ فَقُل لِّي عَمَلِي وَلَكُمْ عَمَلُكُمْ أَنتُمْ بَرِيئُونَ مِمَّا أَعْمَلُ وَأَنَاْ بَرِيءٌ مِّمَّا تَعْمَلُونَ»

 

ترجمه

ترجمه آیات روشن است، به مضمون این آیات اشاره کنیم و بعد ببینیم تفسیر از چه قرار است. خدای متعال می فرماید خطاب به پیامبر اعظم این کفار قریش تکذیب کردند به چیزی که به آن علم ندارند آن را که نمی دانند تکذیب کرده اند و تاویل آن امر برای آنها نیامده که نرسیده یا اهلیت را نداشته یا فهمش را نداشته. این راه و رسم نمونه های از قبل هم داشته باید منتظر بود و نگاه کرد که پایان کار این ظالمین چه می شود. و منظور از ظالمین هم «وَمَن يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ».[1] و از آنها کسانی هستند از قریش که ایمان می آورند به آن، و بعضی هایشان هم ایمانی ندارند خدای متعال اعلم و داناتر است و آگاهی کامل دارد به کسانی که مفسدند. این مفسد در این مرحله ارتباط پیدا می کند به کسی که افساد در عقیده و افساد در پندار دینی ایجاد بکند مضل است گمراه می کند مردم را از خط درست و مستقیم.

 

مراجعه به تفاسیر

ما از این ترجمه چیزهای مختصری فهمیدیم ولی ترجمه خوب است مجازیم رجاء ترجمه کنیم ولی باید به تفسیر مراجعه کنیم که منظور چه می شود. درباره تفسیر معتبرین تفسیر روایی ما تفسیر علی بن ابراهیم قمی است و بعد هم تفسیر عیاشی. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی آمده است که این آیات مربوط به رجعت است. رجعت مربوط به آقا بقیه الله یعنی مردم در زمان حضور آقا اگر از دنیا رفته باشند برمی گردند. این آیات مربوط به رجعت است. پس از که تفسیر فرمود با سند معتبر که این مربوط به رجعت است الان می بینیم آیه معنای خودش را واضح تر اعلام می کند. «لَمْ يُحِيطُواْ بِعِلْمِهِ» چنین چیزی را تجربه نکرده اند «وَلَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ» چنین تاویلی برایشان نرسیده، تکذیب می کنند چیزی را که نبینند و معرفت آن را نداشته باشند تکذیب می کنند. و بعد می فرماید: بعضی از آن مردم ایمان دارد به این امر یعنی امر رجعت و بعضی هم ایمان ندارد. خدای متعال مفسدین را می شناسد آنهایی که افساد می کنند و مردم را گمراه می کنند و اغواء می کنند. تفسیر برای ما نشان داد که منظور از این آیات رجعت است. که بشر عادی چون تجربه نکرده است و نمونه اش را ندیده اند و احاطه به علم آن ندارند انکار می کنند. درباره رجعت اشاره کوتاهی بکنم اولا بدانید جزوه ای هم مستقل درباره رجعت چاپ شده است.

 

اما رجعت را عامه هم قبول دارند

مسئله رجعت را که ما معتقدیم چیزی عجیبی است که ابنای عامه هم معتقد به رجعت هستند. این ابنای عامه ای که این گونه هستند و شیعه را رافضی و مخصوصا داعشی ها که خودشان را ابنای عامه اعلام می کنند که در حقیقت هم کافرند اینها که شیعه را کافر و واجب القتل می دانند در نصوص شان که مراجعه کنیم مخصوصا درباره امام عصر، ظهور امام عصر خصوصیات امام عصر «یملا الارض قسطا و عدلا» دقیقا با این تعبیر دارد. و مسئله رجعت را هم دارند. این آیات مربوط به رجعت است. ما اگر خواستیم یک وقتی درباره رجعت از آیات قران به عنوان معلومات داخلی خودمان استفاده کنیم این آیات را یادداش می کنیم و تفسیر هم مدرک می دهیم که تفسیر قمی این آیات را گفته اند که مربوط می شود به رجعت. استفاده ای که از این آیات کردیم این بود که اعتقادات ما که یکی از آن فرازهای اعتقادی ما رجعت است در قرآن ریشه دارد این آیات قرآن طبق تفسیر روایی معتبر می شود مدرک قابل استناد برای ما. طلبه ها اولاً مسائل اعتقادی خودشان را خودشان باید تحقیق بکنند. ما مثلا معتقد به رجعت هستیم اگر کسی از ما سوال می کرد که آیاتی در قرآن داریم که مربوط به رجعت باشد، باید این را داشته باشیم. پایه اعتقادی و فهم و معرفت خود ما طلبه ها اگر محکم نبود تاثیرگذاری در جامعه و تبلیغ احکام و خود رشد فرد در حد مطلوبی نخواهد بود. یک فردی که می خواهد از طریق معرفت و سلوک برود بالا،‌ این فرد گاهی اشتباه می رود می رود به دنبال اذکار طولانی، اسمش را شنیده است اذکار یونسیه اما اگر بگوییم شما از لحاظ معرفتی سوال کنید که رجعت معنایش چیست و دلیلی که در رابطه با رجعت داریم از قرآن و نصوص؟ ممکن است اطلاعی نداشته باشد. من عادتم این است که برای اهل علم به طور کل اشکال اعلام نمی کنم ولی می خواهم بگویم که راه این است اول ما از لحاظ آگاهی و ذهنی خودمان را کامل بکنیم بعد که به مسائل وارد شدیم و کامل کردیم آنگاه می رسیم به بحث مربوط به ولایت. ولایت که پایه اصلی کل کار ماست. اعتقاد را بگیرید تا کمال تا فروع و تمام اصول و فروعی که داریم گره می خورد به تکمیل ولایت. این تکمیل ولایت حاشیه هایی دارد فرع هایی دارد یکی از حاشیه هایش همین رجعت است که ما این را کامل کنیم اگر کامل نکنیم امید به رشد ان شاء الله آن رشدی که فکرش را بکنید که یک رشد خیلی قابل توجهی باشد مشکل خواهد بود. چون پایه سست است. لذا گفته می شود که یک روحانی که به قول عوام کارش درست است چه کسی است؟ باید از لحاظ عقیدتی ولایتش کامل درست و محقق و مرکز باشد،‌ولایه الله و ولایه الرسول و ولایه امیرالمومنین تا ولایه امام العصر کامل و با تمام خصوصیات. با این خصوصیات که الان می دانیم همین جایی که نشسته ایم این به واسطه وجود بقیه الله الاعظم است. همین نانی که می خوریم به وسیله آقا بقیه الله است. «بیمنه رزق الوری و بوجوده ثبتت الارض‌ و السماء». مطلب دیگر این است که شما که روحانی شدید این نکات عقیدتی تان را کامل کردید می دانید چرا بعضی ها وسط ها می افتد، بعضی ها را می بینیم که سواد دارند ولی یک مرتبه رفت. یک کسی بود از شاگردان خیلی مبرز آقای خویی هم بود و درس را خیلی خوب می فهمید آمد ایران و بعد از مدتی لباس گرفت و ریش را تراشید و دانشگاه رفت و شد یک دانشگاهی. اگر کار ولایی اش محکم باشد نمی رود، ولایتش اجازه نمی دهد برود. بنابراین درباره کارمان این نکته های عقیدتی را مطالعه کنیم و یک روحانی که پیش وجدان خودش محکوم نباشد، روحانی یعنی بگوید من الان سرباز آقا امام زمانم. این تعبیر اصلی اش است. کسی می تواند بگوید که یک معلوماتی درباره خصوصیات ولایت که ولایت چیست، نقش ولایت، آثار ولایت و ولایت در آفرینش نقش آن چیست. اینها را باید بدانیم الان مستقیما زیر نظر آقا هستیم. هیچ اصلا از نظر بیرون نیستیم. این قسمت را که کامل کردیم نکته بعدی که یک روحانی باید مضافا بر این مسائل نظری از لحاظ عملی یعنی احکام یک طلبه یک واجب اخلاقی اش این است که یک توضیح المسائل را دور کند از بسم الله الرحمن الرحیم تا تای تمت. این رسم نیست خیلی از مسائل را طلبه ها بلد نیستند یک بار هم مرور نکردند. من یک بار نجف بودم یک جنازه آوردند و آن عرب هایی مشیعین بودند من هم آنجا بودم یک شیخی که اسم و رسمی داشت گفت بیا شیخ نماز جنازه بخوان. من هم گفتم شیخنا شما بخوان نماز، نماز جنازه بلد نبود جوابی که داد که من عادت ندارم که نماز جنازه بخوانم. یک وقتی هم در اصفهان بودم در همان مسجد مدرسه چهار باغ بودم یک مرتبه دیدم که یک شهید آوردند حالا طلبه هایی که آنجا بودند همه دستپاچه شدند که نماز را کی بخواند خدا لطف کرد و من آنجا بودم و نماز جنازه را خواندم. اصل قضیه این است که یک بار مرور که من تجربه دارم در نجف گفته می شد که اگر کسی شرح لمعه را یک دوری بکند یک برکاتی دارد. الان برای شما می گویم یک منهاج الصالحین رساله عملیه آقای خویی و یک تحریر الوسیله امام خمینی یک بار این را دور کنید و نذر بکنید از بسم الله تا تای تمت ثوابش هدیه به روح آقا امام صادق ببینید که چه می دهد. تو بندگی چو گدایان به قصد مزد نکن که خواجه خود روش بنده پروری دارد. واقعا عنایت می کند و کرم دارد. برای آدم یک آرامشی می دهد آرامش این دنیا که دارد، یک اضطراب اگر آدم از غفلت در بیاید کسانی که معتقد به قبر و قیامت هستند اگر از غفلت دربیاید یک نگرانی به سادگی قابل معالجه نیست این قبر چه می شود این مردن چه می شود و راه فرار هم که ندارد چه می شود. ولی آدمی که اهل ولایت است و ولایت را با جان و دل خریده آن طرف از همین الان راحت است. زمان آقای بروجردی یک نفر خطیب معروفی بود به نام آقای تربتی و منبر خیلی خوبی بود و مسئله شرعی هم می گفت و خیلی هم محبوب بود در دفتر آقای بروجردی. بعد آقای تربتی یک رفیقی داشت در تهران آن هم آدم خیلی خوبی بود دفتری داشت به نام شیخ عباس تهرانی. گفت که آقای تربتی با آقای شیخ عباس تهرانی دوتایشان قرار گذاشتند که هر کدام ما زودتر فوت شدیم دیگری بیاید شب روی قبرش بخوابد آن که در داخل قبر هست خبرها را بدهد. قول دادند. آقای شیخ عباس تهرانی زودتر فوت شد. آقای تربتی رفت سر قبر آشیخ عباس که در مسجد بالاسر حرم است شب خوابید گفت خواب دیدم که رفتم تهران در بیرونی آقای شیخ عباس. در را زدم خادمش بیرون آمد یک پاکت سیگار برای من داد که رویش نوشته بود پیام شیخ عباس. پاکت سیگار زمان قدیم چهار گوش بود می شود روی آن نوشت. گفت روی پاکت سیگار یک نوشه ای داد نوشه را دیدم به خط خود آقای شیخ عباس تهرانی این چهار جمله نوشته شده بود در نظم، این آیت عقیدتی خیلی محکم است. نوشته بود مهمان بساط حور العینم من، هم خسته راه چو جنینم من، امشب ز ملاقات تو من محروم ام، تو غصه نخور ز مومنین ام من. غصه نخور. ولایت این است. همین درس برای همیشه برای ما درس است هر کی با ولایت است و در عمق ولایت است غصه نخور. یک مطلب دیگر بگویم با یک روایت کوتاه، یک آدم ولایی یک صفتی که پیدا می کند در این دنیا از نظر دغدغه راحت می شود برای اینکه آقا دارد. یک بچه ای که در خانه هست اگر پدر خیلی خوبی دارد دغدغه ندارد پدر مهربان تر از امام عصر هست مگر در دنیا؟ چه پدری است. آدم دغدغه ندارد. هر کسی دغدغه دارد دغدغه دارد آرام است ما که آقا داریم ما که ناراحتی نداریم. قطعا تمام مسائل و مصائب را کوچک می شمرد چون آقا داریم. اصلش از نظر اخلاقی این نکته را در منبرتان بگویید مصیبت های دنیا را بزرگ نشمارید. به شما گفته بودم مصیبت مثل یک موجودی است که می فهمد. اگر بزرگ شمردید پا جلوتر می گذارد می آید شما را زیر می گیرد اگر گفتید چیزی نیست عقب نشینی می کند.

 

روایت حضرت امیرالمومنین

اما روایت امیرالمومنین سلام الله تعالی علیه «من عظم صغائر المصائب ابتلاه الله بکبارها» گاهی آدم یک مصیبت بسیار کوچکی را بزرگ می کند و غم و غصه می خورد، مصیبت ها را بشمرید اگر کسی مصیبت های کوچک را بزرگ بشمارد خداوند او را گرفتار می کند به مصیبت های بزرگ. خدایا معرفت ولایی برای همه ما عنایت فرما.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo