< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

96/10/11

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مسئله سی و نه

سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه در این مسئله سی و نه می فرماید: «اذا کان متوضاً و توضو للتجدید و صلی ثم تیقن بطلان احد الوضوئین و لم یعلم ایهما لا اشکال فی صحه صلاته و لا یجب الوضو للصلاه الآتیه ایضا بناء علی ما هو الحق من ان التجدید اذا صادف الحدث صح»[1] این یک فرع، می فرماید: اگر شخص مکلف وضو برای نماز داشت واجب یا مستحب و بعد هم یک وضوی تجدیدی هم گرفت که شیخ در من لا یحضر نقلی داشت که «روی ان الوضوء علی وضوء نور علی نور» وضوی تجدیدی هم گرفت بعد می فرماید: «و صلی» نماز هم خواند «ثم تیقن بطلان احد الوضوئین» پس از آنکه نماز خواند یقین کرد که یکی از آن دو تا وضو باطل بود یا وضوی اصلی بگویید و یا وضوی تجدیدی. ولیکن نمی داند که کدام یکی از آنها باطل است. می فرماید: «لا اشکال فی صحه صلاته» در این صورت نمازش صحیح است. «و لا یجب علیه الوضو للصلاه الآتیه»‌ و واجب نیست برای این مکلف وضو برای نمازهای آینده.

 

معنی لا اشکال

این «لا یجب علیه» معنایش چیه و این «لا اشکال» معنایش چیه؟ اما منظور از «لا اشکال» این است که فرمودند «کما هو الحق»‌ که حق وضوی تجدیدی هم برای صلاه کافی است برای غایات وضو و غایات واجب و غایات مستحب وضوی تجدیدی هم درست است. چون که وضوی تجدیدی وضوی صحیح شرعی است و آن غایات که مشروط به طهارت است به نحو جامع مشروط است یعنی یک طهارت. عبادت یک طهارت می خواهد آن طهارت هر وضویی که باشد فرق نمی کند وضوی اصلی باشد یا وضوی تجدیدی. بنابراین نمازش درست است براین اساس و اما «علی ما هو الحق» فرمودند به دلیل این است که قولی داریم که وضو تجدیدی برای عبادت مشروط به وضو کافی نیست. تجدیدی یک عبادت مستحبی است ارتباط به غایت ندارد قصد غایت هم نشده است سر جای خودش یک عبادت مستحبی است. این مطلب به بعضی از فقهای بزرگ یعنی علامه حلی هم نسبت داده شده است. و اما تحقیق یعنی آنچه را که سید طباطبایی و محققین متاخرین تایید کرده اند که وضوی تجدیدی امر شرعی دارد و یک طهارت شرعی است و هر عمل عبادی واجب باشد یا مستحب مشروط به طهارت شرعی است طهارت شرعی محقق است. بنابراین علی ما هو الحق منظور این است.

 

معنی لا یجب علیه الوضو

و بعد هم می فرماید: «لا یجب علیه الوضو للصلاه الآتیه» بحث این است که گفته می شود ممکن است این نماز درست باشد براساس قاعده فراغ. اما قاعده فراغ همان عمل خودش را محکوم به صحت اعلام می کند اصل وضو را صحیح نمی سازد. عملی که احتمال صحت در آن هست براساس قاعده فراغ محکوم به صحت است. اما اصل وضو را وضوی درست و صحیح بسازد این کار قاعده فراغ نیست بلکه استصحاب قبل از آن زنده می شود و در عبادت های آینده باید وضو بگیرد. این را که در نظر گرفتیم سید می فرماید: «لا یجب علیه الوضو للصلاه الآتیه» اشاره به این مطلب دارد و الا برایشان سوال بود که وضو درست بود و نماز هم درست شد این صلاه آتیه چه فرقی می کند. نکته این بود که می فرماید: «لا یجب علیه الوضو للصلاه الآتیه»‌ برای اینکه این وضوی درستی است که «الوضو علی وضو نور علی نور». تا اینجا مطلب اشکال آنچنانی ندارد.

 

اما اگر بعد از نماز یقین به بطلان یکی از دو وضو کرد

پس وضوی تجدیدی وضوی درست و این فردی که نماز خوانده دو تا وضو داشته: یک وضوی اصلی داشته و یک وضوی تجدیدی، یقین می کند که یکی از این دو تا وضو باطل است فرض می کنیم وضوی تجدیدی باطل باشد که وضوی اصلی درست است. این نکته را دقت کنید که وضو با حدث باطل نشده است با ناقض باطل نشده است تا برود تعاقب حالتین بشود‌ یا مجهول التاریخ بشود بلکه بطلان وضو به جهت نقص در اجزای وضو هست نه اینکه بگوییم دو تا وضو داشتیم یقین داریم که یکی اش باطل است نقض شده یکی که باقی می ماند مسئله فرق می کند آن مسئله ما نیست و می شود مسئله قبلی که ما می شویم شک در طهارت و حدث آن هم مجهول التاریخ آن هم شک در تقدم و تاخر مسئله قبلی می شود. این مسئله این است که دو تا وضو داشته ایم یقین می کنیم که یکی از این دو تا وضو بنفسه وضوی صحیحی نبوده.

 

سوال:

پاسخ: «صادف الحدث» معنایش این است که وضوی تجدیدی درست باشد و رافع حدث شده باشد. شک در این بطلان وضو شک در بطلان خود وضو است نه شک در مبطل وضو بلکه شک در بطلان وضو است من حیث الذات، نفساً و ذاتاً یکی از این دو وضو نقص اصلی داشته. پس یکی اش درست است آن یکی که درست است حدثی نیامده که آن را متزلزل کند منتها شک در بین این دو نکته است که آن وضویی که درست است یا وضوی اصلی است که شکی در آن نیست و یا وضوی تجدیدی است که باز هم حق این است که با وضوی تجدیدی هم صلاه و عبادت درست است علی المبنی. شکی در آن نیست منتها دو تا مبنا است. بنابراین در این رابطه شکی نیست که وضو درست است. و از آنجا که این صحت مرتبط است با صحت وضوی تجدیدی نه با قاعده فراغ لذا این وضو در آینده هم وضوی درست است یک نماز دیگری هم با همین وضو بخوانید اشکالی ندارد. اگر قاعده فراغ بود که قاعده فراغ صحت عمل اعلام می کند اما صحت وضو را که اعلام نمی کند. عملش درست است وضو را نمی تواند بگوید درست است وضو را که شکی در‌ آن داریم باید وضوی مجدد بگیرد. «و اما اذا صلی بعد کل من الوضوئین ثم تیقن بطلان احدهما فالصلاه الثانیه صحیحه و اما الاولی فالاحوط اعادتها و ان کان لا یبعد جریان قاعده الفراغ فیها» می فرماید: اما اگر کسی نماز بخواند بعد از هر دو وضو آنگاه یقین پیدا کند بطلان یکی از این دو تا وضو را می فرماید: نماز دوم صحیح است، در مسئله قبلی یقین به بطلان یکی از وضوئین بود در این فرع یقین به بطلان یکی از صلاتین است. در این صورت می فرماید: «فالصلاه الثانیه صحیح» نماز دوم صحیح است، «و اما الاولی فالاحوط اعادتها» نماز دوم که قطعاً‌ صحیح است یعنی یا به وسیله وضوی اصلی خوانده شده است با به وسیله وضوی تجدیدی که قطعا صحیح است اما اولی که احتمالا براساس وضوی تجدیدی باشد یا براساس وضوی اصلی و احتمال بطلان در خود آن صلاه هم می دهیم آن حکمش چه می شود؟ می فرماید: «فالاحوط اعادتها» احوط اعاده آن نماز است. «و ان کان لا یبعد جریان قاعده الفراغ» هرچند بعید نیست که قاعده فراغ اینجا جاری بشود. چون آن معیار و ملاکی که در قاعده فراغ هست اینجا دیده می شود.

 

توضیحی درباره قاعده فراغ و تجاوز و صحت

منظور از قاعده فراغ و قاعده صحت این است که شک در صحت عمل داشته باشیم و صورت عمل محفوظ نباشد و احتمال صحت وجود داشته باشد. در این سه خصوصیت قاعده فراغ با قاعده صحت مشترک اند. و فرقش این بود که براساس رای محقق نائینی قاعده صحت در معاملات است و قاعده فراغ در عبادات است. و اما قاعده تجاوز در اثنای عمل است مثل شک در رکوع بعد از وارد شدن در سجود یا شک در سجود بعد از وارد شدن در قیام. این را گفتیم که معروف یا مشهور است.

 

فرق معروف و مشهور

فرق بین معروف و مشهور این است که یک مطلب به اعتبار خود آن مطلب اگر برای اهل فضل معنا شناخته شده بود و معنایش واضح بود می شود معروف، و اما مشهور این است که به اعتبار آراء صاحب نظران یک مطلب اگر طرفداران و موافقین متعددی داشت می شود مشهور. معروف متعلق است به خود مطلب و مشهور مربوط می شود به منشا نشر آن مطلب. معروف این است که قاعده تجاوز در اثنای عمل است و قاعده فراغ بعد از عمل.

 

دلیل اعتبار صحت

اما سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: مسئله از این قرار نیست، قاعده صحت و قاعده فراغ آن نیست که گفته اند که قاعده صحت در معاملات است و قاعده فراغ در عبادات هرچند مورد روایی اش قاعده فراغ عبادات آمده است برای اینکه اطلاق دلیل اعلام می دارد که قاعده صحت در عبادات و معاملات و وقوع و ایقاعات است. مدرک اصلی اعتبار قاعده صحت عقلائی و عقلی است عقلائی را گفته اند اعاظم و عقلی از پنجره تحقیق گفته می شود که تحقیق این است که قاعده صحت اعتبار عقلی هم دارد. اما عقلائی سیدنا الاستاد می فرماید: سیره قطعیه عقلائیه بر این است که افعال مسلمانها حمل بر صحت بشود بلکه افعال غیر مسلمان. هیچ کسی نمی آید تحقیق بکند که این عقد و ازدواج تان درست است یا درست نیست. حمل بر صحت می کنیم. هیچ کسی نمی آید معامله ای را که انجام بدهید شک بکند که این معامله تان درست است یا درست نیست قاعده صحت. سیره بر صحت بر معاملات و عبادات قائم است بلا شبهه. و این دلیل عقلائی است. سید می فرماید: تنها دلیل برای اعتبار قاعده صحت سیره عقلاء است. اما تحقیق این است که قاعده صحت دلیل عقلی هم دارد. قاعده اختلال نظام زندگی است، اگر بناء بشود که حمل بر صحت نباشد نظام مختل می شود. مال را از کسی نگیرید چون معلوم نیست که این را از راه حلال آورده. و معاملات و معاشرات را تحت سوال ببرید برای اینکه معلوم نیست این معاملاتش درست باشد. قاعده اختلال نظام اجتماعی یک قاعده عقلی کلامی ضروری است که شک در اعتبارش نداریم.

 

سوال:

پاسخ: سیره عقلاء مبنا نمی خواهد سیره عقلاء خودش و اثباتش اعتبار است. برای سیره عقلاء کسی مدرک یابی نمی کند. اما درباره قاعده فراغ می گوییم مدرک اعتبار نصوص است. موثقه بکیر بن اعین است که آمده است «هو حین یتوضو اذکر منه حین یشک» سندش را بخوانیم «باسناده عن الحسین بن سعید» یعنی اسناد شیخ، هر روایت که «اسناده» داشت روایت قبلی را ببینید. اگر در روایت قبلی شیخ طوسی بود این می شود باسناده یعنی اسناد شیخ طوسی. عن الحسین بن سعید، اسناد شیخ یعنی آن راوی ها را که شیخ نقل کرده تا حسین بن سعید درست است. «باسناده عن الحسین بن سعید» که حسین بن سعید از اجلاء و ثقات است. عن فضاله که فضاله بن ایوب است از اجلاء و ثقات است عن ابان بن عثمان که از اجلاء و اصحاب اجماع است. عن بکیر بن اعین می شود موثقه،‌ چون بکیر توثیق دارد ولی فطحی است مذهبش عبدالله افطح است یعنی شش امامی. این بکیر بن اعین نقل می کند از امام صادق علیه السلام به نحو مضمره «الرجل یشک بعدما یتوضو قال هو حین یتوضو اذکر منه حین یشک»[2] در این حدیث معتبر که روایات صحاح داریم برای قاعده فراغ، این کلمه «اذکر» در عین حالی که قاعده فراغ را معتبر اعلام می کند یک خصوصیتی هم اعلام می کند خصوصیت این است که حمل بر صحت بشود. شما الان بعد از عمل که شک می کنید این بعد از عمل است ولی در حین عمل که شک نکرده اید حواس تان جمع بوده بعد آنجا ممکن است عمل را درست انجام داده باشید. این «حین اذکر» معنایش این است. پس یک توجیهی دارد که در حین عمل حواس اش بوده اما بعد از عمل بیرون آمده شک بیرون است و ممکن است اعتباری نداشته باشد در حین عمل که توجه داشته شک برایش‌ نیامده پس اعتبار صحت و درستی کار وجود دارد. بنابراین اعتبار قاعده فراغ از جهت نصوص برای ما ثابت شد.

 

فرق قاعده تجاوز و صحت

سید می فرماید قاعده صحت با قاعده فراغ فرقی نمی کند منتها شرح دادیم فرق بین قاعده صحت و قاعده فراغ این می شود: می فرماید: 1. قاعده فراغ نسبت به عمل خود مکلف است و قاعده صحت نسبت به عمل غیر است. 2. قاعده فراغ بعد از اتمام عمل و بعد از فارغ شدن از عمل است قاعده صحت هم بعد از عمل است هم در اثنای عمل. اگر یک مومنی را ببینید که الان معامله انجام می دهد انجام نگرفته‌ در حین انجام معامله است حمل بر صحت می کنید. یک کسی می بینید الان نماز می خواند در حین نماز خواندن هست حمل بر صحت می کنید. پس دو تا فرق بین قاعده فراغ و قاعده صحت از این جهت ثابت شد. و فرق بین قاعده تجاوز و قاعده صحت این می شود که در قاعده تجاوز شک در اصل وجود عمل است که آیا این عمل خودش انجام شده یا نشده، در قاعده صحت وجود محرز است شک در صحتش است که این عملی که وجود گرفت صحیح بود یا نبود. تجاوز در اثنای عمل است الا یک مورد و آن درباره وضو که قاعده تجاوز براساس نص خاص در اثنای عمل جاری نمی شود. اگر شما رسیدید به دست چپ تان، شک کردید که دست راست را شستید یا نشستید یا مثلا مسح پا رسیدید شک کردید که سرتان را مسح کردید یا نکردید برگردید مسح کنید ولی غسل این گونه نیست. فقط درباره وضو است. نص خاص داریم درباره وضو. رسیدید به مسح پا شک کردید که سرتان را مسح کردید یا نکردید قاعده تجاوز است. نصی خاصی که در این رابطه آمده است صحیحه زراره است که در آنجا می فرماید: «و علی جمیع ما شککت فیه انک لم تغسله او تمسحه مما سمی الله ما دمت فی حال الوضو فاعد». توضیحی بود درباره قاعده فراغ و قاعده تجاوز و قاعده صحت. اما الان این مطلب دومی که «ثم تیقن بطلان احدهما فالصلاه الثانیه صحیحه» تطبیقش برای فردا ان شاء الله.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo