< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

96/09/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مسئله سی و پنج

مسئله سی و پنج: سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: «اذا توضو ثم ارتد لا یبطل وضوئه فاذا عاد الی الاسلام لا یجب علیه الاعاده و ان ارتد فی اثنائه ثم تاب قبل فوات الموالاه لا یجب علیه الاستئناف نعم الاحوط ان یغسل بدنه من جهه الرطوبه التی کانت علیه حین الکفر و علی هذا اذا کان ارتداده بعد غسل الیسری و قبل المسح ثم تاب یشکل المسح لنجاسه الرطوبه التی علی یدیه»[1] که جزء‌ مسائل نسبتا واضحی است بحث سنگینی ندارد در اصل این مسئله یک فرع نادری است از آن فروعی است که در عروه است. یک کسی وضو گرفته است در حال اسلام، مسلمان بوده، وضو گرفت آنگاه مرتد شد می فرماید پس از ارتداد دوباره مسلمان شد، وضویش باطل نمی شود همان وضو کافی است ارتداد وضو را باطل نمی کند. برای اینکه علی التحقیق آنچه در این مسئله به عنوان مدرک حکم یا استدلال در این رابطه می توان ارائه کرد با استفاده از بیانات سید الحکیم[2] و با استفاده از بیانات سیدنا الاستاد[3] و اضافاتی مدرک این حکم از این قرار است که در بطلان وضو و موجبات وضو ما متعبد هستیم به دستور شرع باید بنگریم می بینیم شرعاً‌ ارتداد از نواقض وضو نیست، بنابراین کسی که وضو گرفته باشد و آنگاه مرتد بشود پس از آن برگردد به حالت اول وضو به قوت خودش باقی است. ارتداد از نواقض نیست مضافا بر اینکه استصحاب هم اینجا جای خود را دارد. وضو داشتیم ارتداد عارض شد آیا وضو را باطل ساخت یا باطل نساخت طبیعتاً یقین سابق و شک لاحق را ارکان استصحاب هم تمام است.

 

سوال: ارتداد حبط عمل را به دنبال دارد و اعمال گذشته از بین می رود

پاسخ: اولا آن بحث اخلاقی است و فقهی نیست حبط عمل تا چه حد و تا چه اندازه این مسائل اخلاقیات است و حقیقتش برای ما فقهاً به طور واضح معلوم نیست. و ثانیاً ثواب آن اعمالی که انجام داده در فرضی که حبط عمل به این معنا که شما می گویید قبول کنیم ثواب آن وضو در آن مقطع از دست رفت اما خود وضو که هست. بنابراین وضو به قوت خودش باقی است ارتداد از نواقض نیست و وضو را باطل نمی کند. در ادامه گفته می شود که اگر ارتداد در اثناء به وجود آمد این جزئی در جزئی است، در اثنای وضو مرتد شد بعد در همان اثنای وضو توبه کرد می گوید امکان دارد که این وضو درست باشد. به شرط اینکه موالات بهم نخورد و آن جزئی که در حال ارتداد انجام گرفته تدارک بشود. بنابراین از این رو می توان گفت که وضوئی که در اثنایش ارتداد بشود از همان جا شروع کند منتها یک جزء اگر در حالت ارتداد بود مثلا دست راست آن را اعاده کند. سوال این است که ما در بحث وضو گفتیم که عبادت نیاز به نیت دارد و نیت هم این است که تا انتهای عمل استمرار داشته باشد این را گفتیم در همان بحث نیت که مفصل بحث شد که ورود به عمل از روی نیت صالح کفایت می کند. در وسط اگر خلل هایی به وجود آمد آن خلل های وسط کار به نیت صدمه نمی زند در صورتی که عامل یا متوضی کاملاً قصد انصراف نکند. قصد انصرافی نبوده ارتداد بوده، قصد انصراف از وضو نبوده.

 

سوال:

پاسخ: مسئله این است که وسط وضو مرتد شد پس از آن با فاصله کمی برگشت که نستجیر بالله ارتداد وقت زیاد نمی گیرد چند ثانیه برمی گردد از عقیده،‌ در آن چند ثانیه ای که در وضو بوده که در احادیث آمده است که در آخر الزمان انسان بارها مرتد می شود و مسلمان می شود عقائدش که می رود بالا و پایین گاهی به خطر ارتداد قرار می گیرد. متن سید این است که در اثنای وضو مرتد شد همان اثنای وضو مسلمان شد اگر اخلال و اختلال به موالات وارد نشود قابل تدارک باشد استیناف واجب نیست وضو را از سر بگیرد. همان قسمتی که چند ثانیه کافر شد و مرتد شد و مسلمان شد اگر عملی وضو انجام نداده که هیچ چیزی نمی خواهد اگر عمل را انجام داده آن قسمت از عمل را مثلاً رسیده بود به قسمت آخر سمت راست چند ثانیه مرتد شد همان قسمت را دوباره تدارک ببیند اگر عملی در حال ارتداد صورت نگرفته باشد دست راستش را که شست تا آب بگیرد یک لحظه مرتد شد بعد یک لحظه مسلمان،‌ عملی را هم انجام نداد دست چپش را ادامه می دهد دست راست را که وضو گرفته بود درست است و استیناف لازم نیست. چرا؟ چون عمل براساس صحیح انجام شده که از نیت صالحه قربیه وضو صورت گرفته است الان که این وضو قطع شد به وسیله ارتداد، ارتداد ناقض نیست و مخل در موالات هم نیست. اگر مخل در موالات باشد که از آن جهت باطل می کند ولی چون مخل در موالات نیست بر فرض این وضو باطل نیست و ادامه می دهد و استینافی در کار نیست. اما در نتیجه این وضو آخر کار وضوی صحیحی نمی شود. می فرماید: «نعم الاحوط ان یغسل بدنه من جهه الرطوبه التی کانت علیه حین الکفر» آن لحظه ای که کافر شد رطوبت بدنش نجس شد «و علی هذا اذا کان ارتداده بعد غسل الیسری قبل المسح ثم تاب یشکل المسح لنجاسه الرطوبه التی علی یدیه» می گوید کار مشکل می شود جایی که اگر فرض کنیم دست چپش را شست و کافر شد دیگر کل رطوبت این دستها نجس است حالا مسح می خواهد بکند اگر آب بکشد که مسلمان است و پاک می شود ولی بعد رطوبت وضو باقی نمی ماند اگر با آن رطوبت که مسح می شود که با رطوبت نجاست است مسح درست نیست. بنابراین وضو باطل می شود نه از حیث ارتداد بلکه از حیث نجاست رطوبت.

 

قاعده تبعیت

سید الحکیم می فرماید: یک استثناء و آن این است که ما یک قاعده ای داریم به نام قاعده تبعیت. قاعده تبعیت طهارت لعاب و آب دهان و رطوبت بدن و عرق به تبعیت از طهارت بدن به وسیله اسلام. قاعده تبعیت این است که یک بدل از کسی که مسلمان هست یا مسلمان می شود بدن که پاک شد تمام رطوبت های بدن مثل عرق و آب دهان و خیس بودن دست اینها کلاً‌ به تبعیت پاک می شود که به اش می گویند قاعده تبعیت. اینها پاک می شود اما آیا رطوبتی که در اثر وضو بر بدنش باقی بود این هم مشمول قاعده تبعیت می شود یا نمی شود، محل بحث است. سید الحکیم به اما و اگر قضیه را اعلام می کند. توضیح این است که قاعده تبعیت مواردی را شامل می شود که عارضی نباشد جزء حالات ذاتی جسم باشد آب دهان است یا آب چشم است. اما اگر یک رطوبت عارضی باشد که آن رطوبت جزء عوارض اصلی بدن نیست که فرع تابع اصل بشود، آبی که از بیرون بر بدن آمده آن رطوبت هم مشمول قاعده تبعیت می شود یا نمی شود، سید با تردید مسئله را اعلام می کند، وجه تردید هم این است که قاعده اطلاق ندارد. چون قاعده لفظ و بیان شرعی نیست قاعده یک قانونی است و یک مطلبی است که استخراج شده از ادله است. بنابراین لفظ قاعده که اصطیاده باشد اطلاق ندارد. چون اطلاق اختصاص دارد به نص کلام کتاب و سنت. و اما اگر قاعده منصوصه بود در آن صورت قاعده اطلاق هم دارد که اطلاقش برگرفته از نص است ولی قاعده اصطیاده اطلاق ندارد دلیلش را هم گفتم که اطلاق اختصاص دارد به لفظ کتاب و سنت. حتی کلام مجتهد یا فقیه هم در آن اطلاقی در کار نیست مگر اینکه کسی احراز کند یا وثوق پیدا کند که معنای این فتوا عموم و اطلاق است و الا اصل کلام شان اطلاق ندارد. که اطلاق و عموم اختصاص دارد به لفظ کتاب و سنت که آن هم لفظ باشد نه معنا که قاعده اصطیاده بشود.

 

سوال:

پاسخ: تمامی ظهورات و اطلاقات و تقییدات به طور کل قطعاً اختصاص دارد به الفاظ کتاب و سنت. چون اعتبار شرعی مال لفظ کتاب و سنت است این جزء ضروریات اصول است. وانگهی روی همین نصوص بحث می کنیم از اصول لفظیه، اصول لفظیه را گفتیم که اصول لفظیه به اعتبار بستر می شود اصول لفظیه و به اعتبار مدرک می شود اصول عقلائیه. اصول عقلائیه می آید اطلاق و عموم اصاله العموم و اصاله الاطلاق روی الفاظ کتاب و سنت جاری می شود و می شود معتبر. اعتبارش از نص کلام معصوم یعنی کتاب و سنت است. بنابراین هر چیزی که عین نص نباشد معنای نص باشد لذا یک اشکال دقیقی است که اگر عین کلام معصوم باشد برگرفته از ادله مختلف‌ قاعده اتلاف که قاعده اتلاف در نص نیست از موارد متعددی این قاعده استخراج می شود این قاعده نص نیست یک قانون کلی استخراج شده از ادله متشتت و پراکنده، ادله اش که معتبر و قطعی بود می شود قاعده. اگر ادله در حد اعتبار قطعی نرسد قاعده فقهی به حساب نمی آید. بنابراین با توجه به این نکته که هم از نکات دقیق و هم از قطعیات اصول و قواعد هست. قاعده منصوصه خودش نص است مثل «لا تعاد الصلاه» عین نص است «لا ضرر و لا ضرار» عین نص است اطلاق دارد قاعده اطلاق ندارد خود آن نص اطلاق دارد. اما قاعده اگر یک معنای مستخرج و یک قانون ساخته شده از کل این ادله بود اطلاق و عموم زمینه ندارد. این جزء مسلمات اصول است.

 

سوال:

پاسخ: منظور از ارتداد همان شرک است مشرک است نه ارتداد به معنای مسیحیت یا یهودیت. در بحث طهارت گفتیم که هر کافر مشرک نیست و هر مشرک کافر است، کتابی مشرک نیست و مشرک بت پرست و ملحدین هستند. ملحدین و بت پرستان مشرک اند اما مسیحی ها فقهاً مشرک نیست کافرند و موحدند. در بحث طهارت مفصل گفتیم که تحقیق فقهای عصر اخیر بر این است که کتابی نجس نیست. مشهور قدماء این است که کتابی نجس است نجس اگر بود تمام رطوبت های بدن از آب دهان و عرق و غیره نجس است. ولی تحقیق این شد و سید الحکیم و سیدنا الاستاد و بعض از اعاظم دیگر با استدلال دقیق از آن آیه و نصوص که کتابی نجس نیستند نجس که نبود طبیعتاً رطوبات بدنش هم نجس نخواهد بود. منظور از این ارتداد ارتدادی است که کسی ملحد بشود نه مسیحی. تا به اینجا مسئله معلوم شد.

 

سوال: مسیحیتی که تثلیث قائلند آنها کافرند

پاسخ: ما درباره آیین مسیحیت یک اطلاعاتی از دور داریم و یک اطلاعاتی تفصیلی می خواهد. این تثلیث را که گفته ایم و اشکال کردیم که گاهی با پاپ ها روبرو بشویم این تثلیثی که ما از دور شنیدیم این جوری قائل نیستند حتی درباره شیعه از دور می گویند و بعد از نزدیک برویم این نیست تثلیث اگر باشد آن تثلیثی که از دور شنیدیم شرک و کفر است ولی آنها تقریبا در آن تثلیث یک جوری وسائط فکر می کنند و وحدانیت خدا را انکار نمی کنند که این مسئله در شعر هاتف اصفهانی هم آمده است. بنابراین اگر تثلیثی که شنیده ایم واقعا تثلیث باشد شرک است. مسئله ارتداد در حقیقت از نواقض نیست ولیکن اگر کسی مرتد شد در اثنای وضو وضویش صحیح نمی شود برای اینکه ما بقی کار وضو مثلا مسح نیاز دارد که با رطوبت طاهره ای مسح بشود. رطوبت طاهره وجود ندارد اگر رطوبت از جدید بگیرد آب وضو نیست بنابراین وضو از این جهت صحیح نیست اما آنکه سید می فرماید که ارتداد وضو را باطل نمی کند درست است یک بحث تحقیقی بود اما واقع عملی و مصداق خارجی نادری دارد در هر صورت جزئی نگری های سید یزدی که باید استفاده کنیم و بهره ببریم.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo