< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

96/09/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اما سائر ضمائم سه قسم است

سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه درباره احکام ضمائم به نیت بحث می کند «و اما سائر الضمائم فان کانت راجحه کما اذا کان قصده فی الوضوء القربه و تعلیم الغیر فان کان داعی القربه مستقلاً و الضمیمه تبعا او کانا مستقلین صحّ و ان کانت القربه تبعا او کان الداعی هو المجموع منهما بطل و ان کانت مباحه فالاقوی انها ایضا کذلک کضم التبرد الی القربه لکن الاحوط فی صوره استقلالهما ایضا الاعاده»[1] درباره ضمائم بحث دارند می فرمایند: اگر به نیت قربت امور دیگری ضمیمه شد به طور کلی این ضمیمه به سه قسم است: 1. ضمیمه راجحه مثل وضو به قصد تعلیم، 2. ضمیمه مباحه مثل وضو با قصد ضمنی تبرید، 3. ضمیمه محرمه، عبادتی می کند در ضمن عبادت بعضی از اعمال عبادت هتک و بی احترامی یا ایذاء برای یک مومن بشود. مثلاً کسی نماز می خواند امام جماعت نماز را که اداء می کند قرائتش در یک حداقلی درست است این آقا قرائتش درست است که هم مستعمین و طلبه ها یا افرادی که آنجا هستند بشنوند و خود امام جماعت هم باشد به بهانه ای بگوید «و لا الضالین» که چگونه است. این اگر هتک بشود یک فرد یا طرف یک «صراط» مختصری می گوید در حداقل درستی اش، اگر باطل باشد قرائت تعلیمش هتک نیست و اشکال ندارد. امام جماعت «صراط المستقیم» را درست نمی گوید این طلبه می آید برای تعلیم می گوید «صراط» این اشکال ندارد آن کارش درست نبود آن فرد وقت نکرده بود که قرائت را تعلیم کند. اما اگر در یک حداقلی درست است می خواهد بفهماند که مثل من باش این دیگر هتک بشود در فهم عرف عبادت همراه با حرمت می شود. اگر عبادت با حرمت باشد شکل و ساختارش همین بود که برای شما گفتیم. این سه صورت بود. اما هر صورت از سه صورت اقسام و احکامی دارد. اما صورت اول که ضمیمه راجحه باشد در ضمیمه راجحه دیروز بحث کردیم که به طور کلی ضمیمه راجحه اشکال ندارد که در حقیقت افضل الافراد می شود نه اینکه مبطل. اما این ضمیمه راجحه و همین طور مباحه چهار صورت دارد: این چهار صورت را در بحث ریاء گفتیم الان با اشاره اکتفاء کنیم. قسم اول این بود که خود عبادت مقصود اصلی است یا به عبارت دیگر قصد قربت اصلی است و قصد ضمیمه تبعی. قسم دوم قصد ضمیمه اصلی مثلا می خواهم هواء مطبوع بشود بروم وضو بگیرم فقط برای تبرید و خنک شدن در ضمنش وضو هم می شود. قصد ضمیمه اصلی و قصد قربت تبعی باشد. این دو صورت، حکم این دو صورت را گفتیم که صورت اول بلا شبهه درست است چون قصد اصلی که قصد قربت هست محقق شده است در اعتبار قصد قربت شرطی نداریم که ضمیمه ای همراه نباشد و چیز دیگری در ضمن قصد نشود. دلیل فقط می گوید این عمل را قربه الی الله انجام بده، قصد قربت شده است کامل یک قصدی که در ضمن بیاید یا راجح باشد یا مباح باشد مانعی ندارد. صورت دوم قطعاً باطل است برای اینکه قصد قربت صورت نگرفته آنچه که صورت گرفته یا به عبارت دیگر داعی اصلی برای انجام عمل عبادی قصد آن امر ضمیمه بوده است قصد قربت در ضمن یک حالت تبعی داشته است داعویت نداشته و در این صورت مقوم عبادت محقق نمی شود. مقوم عبادت این است که داعی عمل قصد امر باشد بلا اشکال باطل است و هیچ شبهه ای در آن نیست. قسم سوم این است که هر دو امر هم قربت و هم ضمیمه مستقل باشد به این معنا که هر کدامش برای انجام وضو مثلاً کافی باشد قصد تبرد و تبرید کافی به تنهایی و قصد قربت هم کافی به تنهایی ولیکن در این گونه عمل هم قصد قربت شده است محققاً و قصد تبرد هم مقارن صورت گرفته. به این گونه که قصد قربت را به طور جدی که وضو می گیرم و همین الان ذهن شما این ظرفیت را دارد مقارن با آن قصد می کنید که جدی تبرید و نشاط هم برسد در ضمن نیست مقارن است آن قصد هم قصد جدی است. بنابراین دو تا قصد جدی امکان جمع شدن را دارد نسبت به یک عمل. چون که تضاد بین این دو تا قصد در عالم ذهن وجود ندارد. در ذهن چند تا قصد قابل اجتماع است که از اعتباریات است جمع بین امور متعدد و مختلف اعتباریات در عالم ذهن مانع و اشکال تضاد را ندارد. بعد از اینکه این مطلب گفته شد قسم سوم علی القاعده درست است ولیکن علی الاحوط باید حکم اعاده باشد. قاعده می گوید که مقتضای اشتراط قصد قربت این است که خود قصد قربت مستقلاً در جهت انجام عمل رعایت شود. آن کار انجام شده است و اما شرط اضافی که قصد همراه و مقارن نداشته باشد این شرط دلیل می خواهد از سوی شرع دلیلی نداریم که قصد مقارنی وجود نداشته باشد. قاعدتاً درست است اما تعبداً یا اطاعتاً یا از باب حق الطاعه که یک بنده خدا که به سمت عبادت می رود باید با قصد قربتش در عین حالی که قصد مستقل هست قصد دیگری وجود نداشته باشد. براساس قاعده عبودیت و مولویت یا براساس قاعده حق الطاعه باید این گونه قصد مقارن نشود اگر مقارن شد احوط اعاده است. اما قسم چهارم: هر دو قصد جزء الداعی است هر کدام داعی مستقل نیست ولیکن بین این دو تا جزء اصلیت و تبعیتی وجود ندارد هر دو جزء داعی هستند. این دو جزء که مجموعاً داعی بشود برای انجام عبادت جزء قصد قربت و جزء دیگر قصد تبرد مجموعاً داعی بشود برای انجام وضو. این قسم را سید فرموده اند که مبطل است. چون در عبادت باید داعی عمل عبادی امر شرعی باشد به نحو کامل، اگر شریک داشت و جزء داعی بود داعویت کامل نشده است و مقوم عبادت شکل نگرفته است.

 

فرق بین ضمیمه راجحه و مباحه

درباره ضمیمه راجحه که همین است گاهی گفته می شود که بین ضمیمه راجحه و ضمیمه مباحه فرق وجود دارد ولیکن تحقیق همان گونه که سیدنا الاستاد می فرمایند که در این رابطه تحقیق این است که بین ضمیمه راجحه و ضمیمه مباحه فرقی وجود ندارد. برای اینکه رجحان ضمیمه برای قصد قربت اصلی صحت درست نمی کند، صحت از سوی خود قصد قربت است ضمیمه اشکال و مانعی ایجاد نمی کند. حالا آن ضمیمه راجحه باشد یا مباحه باشد فرق نمی کند. بنابراین ما حصل فتوای متن و شرحی که از فقهاء استفاده کرده ایم این شد که در این چهار صورت حکم معلوم و فرق بین ضمیمه راجحه و ضمیمه مباحه در اصل صحت وجود ندارد مگر اینکه بگوییم که فقیه همدانی فرمودند که ضمیمه راجحه فضل مضاعفی و افضلیه الافراد اعلام می کند افضلیت برای فرد به وجود می آورد آن یک وصف اضافی است بحث ما در مورد صحت و بطلان است. در جهت صحت عبادت فرق بین ضمیمه راجحه و ضمیمه مباحه وجود ندارد.[2]

 

ضمیمه محرم

اما ضمیمه محرم: درباره ضمیمه محرم سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: اگر در یک عبادتی قصد قربت باشد ولی یک ضمیمه محرمی هم وجود داشته باشد مثل هتک حرمت که در مثال گفتیم می فرماید: این ضمیمه قطعا مبطل صلاه است نماز را باطل می کند. برای اینکه این ضمیمه محرم صفتی است که در خود عبادت به وجود می آید عبادت متصف به این وصف می شود یعنی وصف مبغوض به خودش می گیرد. پس از آنکه وصف مبغوضیت به وجود آمد صلاحیت برای عبادت سلب می شود شئ مبغوض صلاحیت ندارد که محبوب و عبادت باشد.

 

فرق بین ریاء و فعل حرام همراه با عبادت

بعد از این بیان صریح و قاطع که مطلب درستی است و جای اشکال هم ندارد یک نکته ای را اضافه می فرماید و آن فرق بین ریاء و فعل حرام همراه عبادت. می فرماید: فرق بین فعل حرام و ریاء در عبادت این است که فعل حرام اگر داخل بدنه عبادت بشود آنگاه اگر تدارک وجود داشته باشد که آن فعل را ترک کرد و دوباره به قصد قربت آن را انجام داد و مخل در موالات نبود عبادت درست می شود. مثلاً در بعضی از افعال وضو، وضو می گیرید برای اینکه طرف را اذیت کنید به نحوی یا مثلا هتک کنید، یک مشت آب از بالای آرنج می ریزید یک جوری با همین فعل طرف را اذیت می کند این را که انجام داد پس از آن توجه کرد که یک عمل هتک آمیزی صادر شد برگردد دوباره مجددا آن قسمت از افعال وضو را با نیت قربت بدون هتک انجام بدهد اینجا عبادت درست است تدارک شده است و آن قسمتی که محرم بود ترک شد در عوض آن با شکل شرعی آن قسمت از عمل انجام شد. اما در ریاء می فرماید: ریاء حکمش مثل حکم حدث در حال عبادت و نماز است. دیگر تدارکی وجود ندارد. یک ذره ریاء در داخل عبادت آن عبادت بدنه را مثل حدث باطل می کند دیگر قابلیت برای عبادت سلب می شود. تدارکی وجود ندارد. ریاء که وارد عبادت بشود ابتدای عبادت یا انتهای عبادت که وارد شد عمل باطل است. البته سیدنا الاستاد این فرق را مورد ملاحظه قرار می دهد و فرق دیگری بیان می کند می فرماید: ریاء گاهی مبطل نیست. مثلاً اگر ریاء بعد از عمل باشد ولیکن کار حرام و فعلی که وصف حرمت به خودش بگیرد مطلقاً حرام است و مبطل است هم حرمتش اطلاق دارد و هم مبطلیتش. بنابراین فرق بین ریاء و همراهی کار حرام به شکل دیگری است به عکس آنکه سید فرمود بلکه می گوییم ریاء احیاناً مبطل نیست اگر قبل و بعد باشد ولی فعل حرامی که ضمیمه شود مکلف ملتفت باشد یا نباشد. در هر صورت فعل حرام که همراه عبادت بشود عبادت را باطل می کند. در این رابطه که گفته شد فعل حرامی که با عبادت همراه بشود حکم شرعی علی الاطلاق مبطلیت است. که اگر فعل حرامی ضمیمه بشود با عبادت آن عبادت قطعا مبطل است چون صلاحیتی برای عبادت و تقرب ندارد. مطلبی را سید می فرماید با یک ضمیمه که قابل ذکر است که اگر ریاء که گفته شد بعد از عمل باشد حکمش چیست گفته شد عدم مبطلیت برای اینکه عبادت یک واقعیتی که صورت گرفته و ریاء متاخر آنچه را که قبلا صورت گرفته است واقعیت پیدا کرده آن را منقلب نمی کند و مرز جداست و تطبیق در کار نیست. و اما در اینجا سید می فرمایند: باید توجه کرد که کسی که اهل عبودیت است برای خدا عبادت می کند و بندگی اش را تا آخر حفظ می کند باید بعد از عمل هم ریاء نکند که بعد از انجام عمل هم ریاء مشکل دارد. لذا یک روایتی است که روایت از علی بن اسباط است عن بعض اصحابه عن ابی جعفر علیه السلام «انه قال الابقاء علی العمل اشد من العمل» از اصل کار ادامه کار دشوارتر است. بعد از که این را ادامه می دهد می فرماید: «قال یصل الرجل بصله و ینفق نفقه لله وحده لا شریک له فکتبت له سرا ثم یذکرها» یک عملی را سراً انجام می دهد برایش مکتوب و ثبت می شود سرا که یک ثواب خوب و عالی «ثم یذکرها» این عامل این عبادت خودش را یادآور می شود می گوید من این عمل عبادی را انجام دادم «فتمحی فکتبت له علانیه ثم یذکرها فتمحی و تکتب له ریاء»[3] اگر بار سوم برای مردم گفت که من این گونه عمل عبادی انجام دادم ثمره و ثوابش محو می شود و در عوض ریاء برایش ثبت می شود. این روایت را سیدنا الاستاد می فرماید: مربوط است به کیفیت عبادت صالحان که اهل عبودیت و صلحاء که ثواب زیادی از عبادت شان به دست بیاورند عبادت شان را بعد از انجام نباید بگویند یک استثناء دارد استثنایش این است که شما در حق کسی دعا کردید و انجام شد الان می گویید من برای شما دعا کردم قصدش این است که مومن را خوشنود کنید به این قصد اگر بدهید ثواب دیگری است و آن دعایی که قبلا انجام داده اید به ضرر و خطر برخورد نمی کند. بنابراین اهل عبادیت و عبودیت باید حساب بین خود و خدایشان داشته باشد یک اضافه که حساس نباشد کسی که قطعاً عبادات من باید سری باشد بلکه عادی، کسی خبر بشود یا نشود. ما با خدا کار داریم تو با خدای خود انداز و دل خوش دار که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند، ان شاء الله خداوند برای همه ما توفیق عبودیت عنایت کند.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo