< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

96/09/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر آیه دوم سوره یونس درباره ولایت امیرالمومنین و اهل بیت

آیه دوم سوره یونس: «أَكَانَ لِلنَّاسِ عَجَبًا أَنْ أَوْحَيْنَا إِلَى رَجُلٍ مِّنْهُمْ أَنْ أَنذِرِ النَّاسَ وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُواْ أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِندَ رَبِّهِمْ»

 

ترجمه

ترجمه این است مردمی را که وحی کردیم و مردی را فرستادیم که انذار کند که پیامبر اعظم است و مژده بدهید آنهایی را که ایمان آوردند که برای آنها یک پایمردی صادقانه ای است در پیشگاه خدا این مقاومت و این پایمردی صادقانه که مورد مژده است آن هم پایمردی در پیشگاه خدا چه باشد؟

 

دو تا مطلب

چون دو تا مطلب است یکی ارسال و بعثت حضرت رسول است «أَكَانَ لِلنَّاسِ عَجَبًا أَنْ أَوْحَيْنَا إِلَى رَجُلٍ مِّنْهُمْ أَنْ أَنذِرِ النَّاسَ وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُواْ» این مژده ذهن آدم را جذب می کند که چه مژده ای باشد؟ ما نمی فهمیم قرآن است ما اینقدر می فهمیم که یک مژده ای هست برای آنهایی که ایمان آورده اند و مضافا بر ایمان یک قدم صدق هم دارد، قدم صدق یعنی مقاومت صادقانه عند ربهم. این مژده دارد این چه باشد و کی باشد و چطوری باشد؟. این دیگر نیاز به این دارد که به تفسیر مراجعه کنیم. فقط از دور می فهمیم که خیلی خبر مهمی است و مژده است برای قدم صدق این مژده چیست و این قدم صدق چیه؟ باید به تفسیر مراجعه کنیم.

 

مراجعه به تفسیر

در کتاب تفسیر عیاشی در تفسیر همین آیه دوم سوره یونس دو روایت را در این رابطه نقل می کند: یک روایت مرسله است عن یونس عمن ذکره «فی قول الله تعالی و بشر الذین آمنوا قال الولایه»[1] این مژده ولایت است ولایت معصومین. روایت دوم عن یونس بن عبدالرحمن عن ابی عبدالله علیه السلام «فی قوله وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُواْ أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِندَ رَبِّهِمْ» امام صادق فرمود منظور از این بشارت ولایت است. مژده برای کسانی که از مصدر وحی و از بیان وحیانی ولایت را گرفت و با مقاومت به انحراف نرفت پای ولایت امیرالمومنین مقاومت کرد تا ولایت خاتم الوصیین بقیه الله الاعظم ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء این قدم صدق است. قدم صدق یعنی از یوم الغدیر که بیان پیامبر را شنید به امامت امیرالمومنین و امامت امام حسن و امام حسین تا امام سجاد تا امام صادق و تا امام رضا و امام عسگری و حجه بن الحسن. یعنی دوازده امام. این ولایت قدم صدق است و این مقاومت است. از ولایت مولی علی برنداشت و مقاومت کرد. تبلیغات و القاءات و خطرات زمان امامت علی آنها را منحرف نکرد. آمد تا ولایت امام عصر سلام الله تعالی علیه. این قدم صدق است. یک کسی که پای امامت و ولایت مقاوم ایستاده تا ولایت و امامت امام عصر دارای قدم صدق است «بشر» مژده بدهید اینها انسان اند اینها شیعیان امیرالمومنین اند این ها مورد عنایت اند. اینها مورد بشارت عظمای الهی است. ایام متعلق است به امامت آقا امام عصر، چند نکته از این مناسبت یادآور بشویم. مناسبت ها اولاً ارتباط را بگوییم و بعد عنایت را بگوییم. منظور از ارتباط یعنی رابطه بین ولی و مولی علیه. در جمله کوتاه ارتباط یک شیعه امیرالمومنین و یک شیعه امام عصر مثل یک عبد و مولی، ولی و مولی علیه. که تسلیم مطلق به عنوان یک عبد در محضر مولی باشد. و مولی علیه مولای خودش را فراموش نمی کند و روح و جان و تمام عزمش به تعبیر شیخ صدرا قدس الله نفسه الزکیه مسخر اراده مولی است یعنی هر چه او بخواهد. اراده ما مسخر اراده مولی مان باشد. که اگر اراده ما مسخر اراده مولی نباشد معنای مولی علیه بودن درست نشد. و از آن طرف هم ولی هست ولی یعنی او اداره می کند او جهت می دهد و او کمک می کند. به طور ملموس هم ثابت شده است شکی در آن نیست.

 

دو قسم تشرفات

شما می بینید در جمع این تشرفات کجا حاصل می شود؟ تشرفات به طور کلی به دو دسته است: دسته اول تشرفاتی است که بعضی یا قسمتی از فقهاء دارند. قسمت دوم تشرفاتی است که بعضی از افراد عادی دارند. این دو قسم تشرف در واقع هم دو قسم است: یعنی قسم اول تشرف به محضر خود آقاست و قسم دوم تشرف به وسائط است. گاهی کسی می گوید رسیدیم خدمت مولی خب واسطه هم واسطه است واسطه ای که واسطه آقا باشد آن هم صاحب نفس است. بعد از مدتی سوال می کند که چه بود قضیه؟ یک مورد تشرف خیال می شد سوال شد گفت آن فردی که کار می کرد گفت من با هفت واسطه خدمت آقا می رسم. وسائطی دارد. گاهی شما اگر رفتید مثلا جمکران، رفتید مثلا سهله کاری انجام دادید فردی را دیدید که از فقهاء آمد و از علماء آمد به شما چیزی گفت. یک کسی رفت در سهله دید از بیت بحر العلوم سیدی این فرد حاجتش این بود که مبغلی خدا به من بدهد و توفیق بدهد مکه بروم. توسلش را کرد سهله اش را رفت بعد از مدتی سید بحر العلوم را دید آنجا گفت این مبلغ را بگیر مکه ات را برو. رفت مکه اش را و مراسمش را انجام داد و برگشت دوباره آمد پیش سید که متشکرم عنایت کردید، گفت چه تشکری؟ گفت آن مبلغی را که دادید، گفت کدام مبلغ؟ گفت آن موقعی که مکه رفتن بود آمدی آنجا، گفت من نبودم من این کار را نکردم. اینها وسائط اند. اینها جزء وسائط اند که خود آقا نیست وسائط اند و کار را انجام می دهند. گاهی به غالب یک مرجع یا یک روحانی می آید نماینده اش. یک کسی گفت رفتم حرم امام رضا گفت آقا این مبلغ را به من بدهید کار دارم احتیاج دارم تا فردا هم برای من این مبلغ را بدهید. رفتم حرم دیدم آقای بروجردی دستش را بوسیدم همان مبلغ را به من داد. خب این آقای بروجردی بود و امام رضا که نبود وسائط اند. پس تشرف دو قسم است، و آن قسم اول را خواص که در تاریخ قطعی سه نفرند: شیخ مفید که برای شما گفتم شیخ مفید توقیعات ندارد ولی چرا از نواب نیامده نمی دانم. شیخ مفید همان شیخ مفیدی است که در سنگ قبرش از سوی آقا اشعاری در مراثی شیخ مفید که یک مصرعش این است «یوم علی آل الرسول عظیم». هر کسی بگوید من نمی شوم هم اشتباه است و هر کسی هم بگوید نمی شود هم اشتباه است بلکه می گوییم لطف خدا وکرم خود مولی حسابش جداست و از خود چیزی نمی بیند. در حقیقت باید منیت حذف بشود منی نیست. لذا گفته می شود که وجود آقا، تو وجود خودت را ثابت کن تو خیالی هستی تو ظلی تو از ظل الوجودی او اصل الوجود است آنکه اصل است و شکی در آن نیست تو برای خودت وجود ثابت کن که هستی یا نیستی. اگر ارتباط داری هستی و اگر ارتباط نداری نیستی. ارتباط با مولی ارتباط با خداست می شود هست و اگر نشد هم نیست کالعدم است شبح است. در قسمت دوم که بعضی از غیر اهل علم نفی نمی کنم به طور کامل، برای اهل سلوک و عرفان هم یک مثال زدم که کسی که ادعای عرفان می کند عرفان هم یک معنای واقعی دارد و یک معنای معروف و مشهور دارد. عرفان به معنای واقعی معرفه الامام است و اوج عرفان تشرف است. این عرفان واقعی است. «العرفان معرفه الامام» این عرفان اگر اوج گرفت و چشم بصیرت پیدا می کند و چشم بصیرت یعنی دیدن جمال مولی این عرفان است و این بصیرت است. بقیه اش هنر است. یک مرتاض هم می تواند باطن خوانی بکند یک مرتاض هم می تواند با اشاره چشم قطار را از حرکت متوقف کند اینها عرفان نیست فنی و مرتاض می تواند پشت دیوار را بخواند ولی او مرتاض نمی تواند به آقا برسد. مرتاضی در نجف که به سوال طلبه های نجف گرفتار شد آمد و گفت این اسم را پیدا کن کجاست. جستجو کرد هر چی تلاش می کرد نمی شد آخرش گفت نمی شود چه کسی را گفتید شما؟ این اسم را می روم با سرعت نور دنبالش به شرق عالم همان لحظه می بینیم در غرب عالم است این چه اسمی دادی برای ما؟ بعد هم دیدیم این خورشید دور سر او می چرخند، تو مقصودی و دیگران طفیلان. پس «العرفان معرفه الامام و المکاشفه و البصیره رویه وجه الامام» که رویت وجه امام رویت وجه الله است. «این وجه الله الذی یتوسل الیه الاولیاء» این عرفان است. و آن عرفان حقیقی برای چند نفر قطعی که ثبت شده کیانند؟ یک شیخ مفید است که گفتم شیخ مفید توقیع هم دارد و دومش علامه حلی است و از شیخ طوسی چیزی علنی بیان نشده و از شیخ صدوق هم عنایت های قطعی دارد. اینها از قدماء هستند که به ثبت رسیده و از متاخرین سید بحر العلوم است حتی گفته می شود آن مقدار تشرفی که سید بحر العلوم داشته هیچ یکی از فقهاء نداشته. البته از متاخر المتاخرین مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی هم عنایتش قطعی است و یک مورد تشرفش را هم با سند معتبر دارم اینها از قطعیات است. یک اشاره ای بکنم مرحوم محدث نوری قدس الله نفسه الزکیه استاد شیخ عباس قمی ایشان در کتاب النجم الثاقب که خود نجم ثاقب در قرآن یعنی وجود مقدس آقا امام عصر. من یک جایی جواب سوال می دادم در یکی از جلسات بود در تهران، یک سوال آمد درباره امام عصر آیه قرآن داریم؟ یک روحانی کنار من بود من آیه فورا به ذهنم نیامد درباره خود آقا آن روحانی آمریکایی بود که شیعه و مخلص کنار من نشسته بود جواب را که خواستیم بدهیم که آیه در قرآن درباره خود امام عصر هست یا نیست، رفیق من که کنار من بود گفت هست، «النَّجْمُ الثَّاقِبُ»[2] بعد از آن رفتم برای مطالعه دیدم نجم ثاقب دیگر معنا نمی دهد معنای درستش «النَّجْمُ الثَّاقِبُ» یعنی وجود مقدس امام عصر. محدث نوری هم نوشته است کتابی که برای امام زمان هست اسمش هست «النجم الثاقب». اینها قطعی بود اما کسانی که از افراد پیدا می شود غیر اهل علم یا اهل علم ادعای تشرف بکنند یا تشرف به اسم شان گفته بشود مناسب نیست که بگویم چون داب هم این است که گفته نشود اینها اهل اسرارند هر که اسرار حق آموختند مهر کردند و دهانش دوختند بعداً کشف می شود. و این افراد عمدتاً تشرفات شان تشرفات با وسائط هست با واسطه ها ان شاء الله وسط بشوند و جواب هایشان را بگیرند. یک مطلب دیگر ارتباط بود، یک تسلیم و گوش به فرمان با تمام وجود که گفته می شود در اصطلاح اهل ذوق که اگر آقا یک دستوری بدهد بگوید بیایید آدم با زن و بچه اش خداحافظی نکند یعنی دیگر «فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى»[3] دیگر خداحافظی با زن و بچه اجازه و مقدمات نمی خواهد با هر وضعیتی که بودی. این اولاً با تمام وجود، و ثانیاً در عمل یک کسی که ارتباط با مولایش دارد خواسته مولایمان پایبندی به واجبات و محرمات و خواسته دوم مان درس را قربه الی الله خوب بخواند و کم نیاورد. هر قدر آدم زحمت می کشد به درس آقا می بیند و اگر آدم برای درس زحمت می کشد عرق می ریزد سرما می خورد گرما می خورد اشکال ندارد دوست نظر می کند. این دو نکته اصلی، از آن طرف هم آقا عنایت دارد در توقیع معتبر احتجاج طبرسی که از کتب معتبره ما احتجاج است از بیان آقا آمده است «فانا نحیط علما بانواعکم و لا یعزب عنا بشئ من اخبارکم انا غیر مهملین لمراعاتکم و لا ناسین لذکرکم»[4] می گوید برای مراعات و کمک شما اهمال نمی کنیم و یاد شما را فراموش نمی کنیم. شیخ حر عاملی از حکایاتی که تشرف حاصل شده است یکصد حکایت نقل می کند. صد حکایت در کتاب نجم الثاقب و حکایت ها هم موثق و معتبر. و یکی از حکایت هایش حکایت شیخ حر عاملی همین صاحب وسائل است. ده ساله بود مریض شد و مرض اش هم شدت گرفت در حد خطر، توسلات می گوید که خواب بودم یا بیدار بود یا در حالت بیهوشی بود یک مرتبه دید که من هستم و بیمار و ائمه معصومین. می گوید دیدم امام صادق برای من دعا کرد بعد امام عصر را تشخیص داده خدمتش رفتم گفتم آقا بیمارم دارم می میرم آقا فرمود نمی میری عمر زیادی هم می کنی از این قدح بنوش، قدح آب حیات است عنایات ولی، از آن قدح چیزی نوشیدم دیگر یک مرتبه همه اطرافیان را به وحشت انداختم مرده در حالت احتضار یک مرتبه شاداب برخواست. این سرنوشت و مقدر یک شیعه حجه بن الحسن المهدی است. خدایا ما را از شیعیان راستین امام عصر قرار بده.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo