< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

96/08/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تحقیق در عجب و احکام آن

در جلسه قبل عجب معنا شد که در بحث نیت پس از ریاء به مناسبت عجب و سمعه ذکر شده است. که عجب بر حسب لغت و اصطلاح عبارت است از اعظام عمل یعنی بزرگ شمردن عمل عبادی و نسبت دادن آن نسبت به خود. من عجب آدمی هستم که چنین کار عجبی انجام می دهم و اختصاص به عبادات دارد. عجب در افعال و اعمال غیر عبادی هم هست من چقدر خط خوب می نویسم چقدر شعر خوب می گویم ولی آن عجب ها در بحث ما کاری نداریم ما به آن مسائل کاری نداریم حرمت آن هم معلوم نیست هرچند کار پسندیده ای نخواهد بود. بنابراین آن عجب نکوهیده و قبیح عجبی است که متعلق به عمل عبادی باشد. این نکته اول بود، نکته دوم این بود که منشا عجب: طبق تحلیل عقلی و طبق روایات آمده بود که عجب از ضعف عقل است و در روایت آمده بود که عجب ریشه اش جهل است.

 

علاج عجب از نظر محدث کاشانی

مرحوم محدث کاشانی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید علاج عجب معرفت است. معرفت به چه صورت؟ یک توجه به الطاف نامتناهی خدا، یک توجه به نعم الهی که «وَإِن تَعُدُّواْ نِعْمَةَ اللّهِ لاَ تُحْصُوهَا»[1] پس کاری که می کنیم در برابر نعمت ها چیزی نیست مضافا بر اینکه کار ما راهی که پیدا کردیم به سوی عبادت فضل و کرم خداست از باب فضل است «الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي هَدَانَا لِهَذَا وَمَا كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلا أَنْ هَدَانَا اللّهُ»[2] [3]

 

ثوابها تفضلات خداست

سیدنا الاستاد می فرماید: در مورد ثواب اعمال که می گوییم ما عبادت می کنیم برای خدا اینقدر ثواب از خدا می گیریم این جوری نیست حق نداریم عمل ما هم شایستگی اخذ ثواب ندارد بلکه ثواب ها تفضلات الهی است کلاً فضل خداست. «هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّي».[4] این دو تا نکته دیروز گفته شد و امروز یک اضافه ای بر آن ارائه شد که علاج عجب معرفت است معرفت در این قسمت و معرفت نسبت به نعم الهی و معرفت نعمت هم فقط تفکر ساده می خواهد درس هم نخوانده باشد یک تفکر ساده کافی است تمام حرکات و سکنات همه نعمت خداست. و می داند یک انگشت کوچکی که به مشکل بربخورد قدر نعمت را می داند که چه می شود و همه اش دست خداست.

 

حکم فقهی مسئله عجب

مرحله سوم: حکم فقهی عجب که مسئله مهمی است. حکم فقهی هم تکلیفی و هم وضعی، حکم فقهی به نحو مطلق اعم از حکم تکلیفی و حکم وضعی. منظور از حکم تکلیفی یعنی عجب حرمت دارد یا ندارد. منظور از حکم وضعی عجب نماز و عبادت را باطل می کند یا باطل نمی کند. در این رابطه که بحث اصلی ما درباره عجب هست ابتداء ‌ببینیم عجب ومذمتی که درباره عجب آمده است. گفته می شود که عجب کتاباً و سنتاً مذموم است.

 

ایات و نصوص در مذمت عجب

مرحوم محدث کاشانی مرحوم فیض می فرماید: عجب مذموم است کتاباً و سنتاً. درباره مذمت عجب از آیات قرآن چند آیه را ذکر می فرمایند که یک آیه که قبلاً مد نظر بود و در بیان ایشان هم آمده است یادآور می شویم. آیه شماره 104 از سوره کهف «الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا»‌ مرحوم فیض می فرماید این ایه نسبت به عجب در عمل است. خودش فکر می کند و حساب می کند که کار خوب انجام داده. سجده طولانی و بعد هم کار عبادی خیلی مفصل اما با این دید که این کار خیلی بزرگ است و من هم خودم هستم این را انجام دادم و من الان بزرگم و قابلیت ها دارم و از خدا طلب دارم «وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا». اما نصوص این چهار روایت را اشاره کنم. روایت اول: این روایت هم صحیحه ابی عبیده حذاء هست. محمد بن یعقوب عن محمد بن یحیی عن احمد بن محمد بن عیسی که اشعری ها هستند و از اجلاء‌و ثقات و مشایخ شیخ کلینی است. عن ابن محبوب، حسن بن محبوب که از اصحاب اجماع است عن داود بن کثیر که توثیق خاص دارد و مروی عنه ابن محبوب هم هست. عن ابی عبیده حذاء که از اجلاء و ثقات و از اصحاب امام باقر علیه السلام. «عن ابی جعفر علیه السلام قال قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم» حدیث قدسی نقل می کند تا به اینجا که می فرماید: اگر تفضل خدا نباشد برای عبد عجب می آمد. «لدخله العجب من ذلک فیصیره العجب الی الفتنه باعماله» عجب به سمت فتنه می برد «فیاتیه من ذلک ما فیه هلاکه لعجبه باعماله» باز هم حدیث طولانی است قسمت آخرش را بخوانم «فیتباعد منی عند ذلک»[5] این کسی که عجب دارد از من دور می شود در صورت داشتن عجب. این مذمت عجب. روایت دیگر و عنه عن احمد بن محمد،‌ شیخ صدوق در روایت قبلی روایتی دارد از احمد بن محمد بن عیسی که اینجا هم عنه یعنی عن احمد بن محمد بن عیسی. عن محمد بن سنان عن نضر بن قرواش عن اسحاق بن عمار، این سند براساس مبنای رجالی مشهور سند اعتبار دارد و اما نسبت به مبنای سیدنا الاستاد سند خالی از اشکال نیست. برای اینکه در این سند محمد بن سنان آمده است که توثیق خاص ندارد ولی توثیق دارد. محمد بن سنان را شیخ مفید توثیق کرده است. در بحث رجال گفتیم موثقین مشهور و غیر مشهور، موثقین مشهور همان سه نفرند که نجاشی و کشی و شیخ طوسی. اما موثقین غیر مشهور که قطع موثق هستند شیخ مفید و شیخ صدوق و شیخ کلینی. شیخ صدوق در ارشاد محمد بن سنان را توثیق کرده اما توثیق از مشایخ رجال ندارد. سیدنا الاستاد می فرماید: محمد بن سنان توثیق ندارد. عن نضر بن قرواش که شیخ طوسی در رجال این راوی را نقل می کند و به عنوان راوی به آن اعتماد می کند توثیق خاصی برای ایشان نیافتیم اما یک توثیق عام دارد که از اصحاب اجماع همین حسن بن محبوب از ایشان نقل می کند. در رجال گفتیم که اعتبار اصحاب اجماع حداقل در مروی عنه اول مسلم است. و مروی عنه های بعدی ما احتیاط کنیم اما اولین مروی عنه ای که اصحاب اجماع از آنها نقل می کنند معتبر است اگر به اعتبار آنها ما اعتماد نکنیم کل قاعده درباره اصحاب اجماع لغو می شود و بلا فائده در می آید. بنابراین اگر ما حداقل آن مروی عنه اول را توثیق اعلام نکنیم کل قاعده و سلسله اصحاب اجماع می شود بی نتیجه و بی فائده که نمی توانیم به آن ملتزم شویم. این سند و نضر بن قرواش هم درست شد. اسحاق بن عمار که از اجلاء و ثقات و از اصحاب امام صادق است روایتی را نقل می کند درباره عجب، «قال اتی عالم عابداً فقال له کیف صلاتک» عالمی آمد به عابدی برخورد که در عزلت نشسته و دائم الذکر است عالم فرمود «کیف صلاتک فقال مثلی یسئل عن صلاته» از مثل من سوال می کنی که نمازت چطوری است «و انا اعبد الله منذ کذا و کذا» از سالیان درازی است «قال فکیف بکائک» حالا بگو ببینم گریه ات برای خدا چه جوری است؟ «قال ابکی حتی تجری دموعی» آنقدر گریه می کنم که اشک هایم جاری می شود. «فقال له العالم فان ضحکک و انت خائف افضل من بکائک و انت مدل» اگر در حال خنده باشی ولیکن از خدا در حالت خوف این بهتر است از آن گریه ای که در حال عجب و ادلال هستی. «ان المدلّ لا یسعد من عمله شئ»[6] ادمی که معجب است و مدلّ هست عملش صعود نمی کند. این روایت درباره مذمت عجب و جایگاه آن. روایت سوم: این روایت را مشایخ ما صاحب جواهر و همچنین فقیه همدانی و سیدنا الاستاد تعرض فرموده اند و توجه کرده اند که در روایات آمده است که عجب از مهلکات است. و عن ابن ابی عمیر، سند کلینی به ابن ابی عمیر منتهی می شود. عن محمد بن یعقوب عن علی بن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابی عمیر عن منصور بن یونس عن ابی حمزه الثمالی، منصور بن یونس چون ابن ابی عمیر از او روایت نقل می کند و ابن ابی عمیر از کسی که روایت نقل بکند دیگر در اوج وثاقت است و قطعا موثق است. ابی حمزه ثمالی که از اصحاب امام سجاد است. «عن علی بن الحسین علیهما السلام قال قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فی حدیث ثلاث مهلکات شحّ مطاع و هواء متبع و اعجاب المرء بنفسه»[7] طلبه گاهی بحث می کند اختلاف می کند زیر بار نمی رود فقط نظر خودش را می گوید این درست است این شح مطاع است. و هر چه خواهش و خواسته نفسانیتش باشد مهلک است. و عجب که موجب هلاکت است. در حدیث دیگر هم آمده است همان مطلب را از امام باقر نقل می کند منتها به تعبیر «ثلاث موبقات» که موبق نتیجه اش مهلک است. و روایت بعدی که این روایت در امالی هست سند معتبری دارد از سید عبدالعظیم حسنی عن علی بن محمد الهادی علیه السلام عن آبائهم علیهم السلام‌ «قال امیرالمومنین علیه السلام من دخله العجب هلک»[8] کسی که او را عجب داخل بشود و وارد بشود هلاک خواهد شد. و در روایت بعدی «ثلاث مهلکات»‌ تکرار شده است و روایت بعدی را هم بخوانم که این روایت را سید رضی در نهج البلاغه عن امیرالمومنین «قال سیئه تسوءک خیر عند الله من حسنه تعجبک» گناهی است ولی از آن گناه ناراحت می شود که گفته می شود اگر کسی نماز شبش قضاء‌ بشود اگر ناراحت بشود آن ناراحتی قضای نماز شب جبران بکند خواندن نماز شب را. «سیئه تسوئک خیر عند الله من حسنه تعجبک»[9] از زیارت محروم شدید و یا اینکه موفق نشدید یک قرآن در زیارت عمره ختم کنید خیلی ناراحت شدید این خیر است برای کسی که او را این فقدان عمل عبادی ناراحتش کند. خیر است پیش خدا نسبت به کسی که در زیارت عمره است یک قرآن ختم می کند می گوید من دیگر کیه ام قرآن را توانستم اینجا کامل بخوانم یک قرآن ختم کردم. در نتیجه نقل این روایات به این نتیجه رسیدیم که عجب کتاباً و سنتاً مذموم است. و می توانیم بگوییم عجب مذموم است بالادله الاربعه. فقهاء هم کسی نیست که به مذموم بودن عجب تردیدی داشته باشد مذمومیتش مورد اجماع است و عقل سلیم حکم می کند که این گونه بینش قبیح است و تقبیح قطعی دارد پس مذمومیت عجب ثابت است بالادله الاربعه. این مقدمه بود، اما حکم تکلیفی و حکم وضعی آن چه می شود فردا ان شاء‌الله.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo