< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

96/07/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مسئله 28 مربوط به وجوه قربیه

مسئله بیست و هشتم که مربوط می شد به وجوه قربیه کامل شد. برای اینکه متن را بخوانیم یک مرور کوتاهی در متن داشته باشیم بعد برسیم به مسئله بیست و نهم که شرط سیزدهم که اخلاص است. تتمه متن از مسئله قبل،‌ سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: «فالمقصود من عدم اعتبار قصد الغایه عدم اعتباره فی الصحه و ان کان معتبرا فی تحقق الامتثال» دیروز گفتیم که منظور از تحقق امتثال امثتال امر غیری است. «نعم قد یکون الاداء موقوفا علی الامتثال فحینئذ لا یحصل الاداء ایضا کما لو نذر ان یتوضو لغایه معینه فتوضو و لم یقصدها فانه لا یکون ممتثلا بالامر النذری و لا یکون اداء للماموربه بالامر النذری ایضا و ان کان وضوئه صحیحا»[1]

 

فرق امر غیری و امر نذری

سیدنا الاستاد می فرماید که فرق بین امر غیری و امر نذری از این قرار است: در امر غیری مقدمه که انجام بشود هرچند قصد امر غیری نشود اداء مقدمه شده ست ولیکن امتثال صورت نگرفته. چون قصد غایت یا قصد امر غیری در کار نبوده. اما در امر نذری فرق می کند اگر امری نذر بشود مثلاً کسی نذر کند که نماز را در مسجد بخواند و بعد از این نذر نماز را در مسجد نخواند در خانه نماز را انجام داد اینجا امر نذری نه امتثال شده است و نه اداء شده است. برای اینکه آن امر ادائش هم در مسجد بود و امتثالش هم آنجا بود. هرچند خود نماز در خانه خواندن درست است بر فرض نذر، ولیکن نذر اداء‌نمی شود و امتثال هم نمی شود. این شرح را که در نظر گرفتید مطلب را بخوانم ابهامی نیست «کما لو نذر ان یتوضو لغایه معینه» نذر می کند که وضو بگیرد برای قرائت قرآن اما وضو گرفت قربه الی الله به امر نفسی، اینجا نه آن نذر اداء‌ می شود نه امتثال صورت می گیرد. در نتیجه «نعم لو نذر ان یتوضو لغایه معینه فتوضو و لم یقصدها» نذر را قصد نکرد قرائت قرآن را قصد نکرد، وضو را قربه الی الله قصد کرد «فانه لا یکون ممتثلا للامر النذری» در این صورت نه امتثال امر نذری صورت گرفته است «و لا یکون اداء للماموربه» ادای ماموربه امر نذری هم نشده است. «و ان کان وضوئه صحیحا» وضویش صحیح است به دلیل اینکه امر دارد امر نفسی قصد شده و وضو صحیح است. «لان ادائه فرع قصده» چرا اداء نشده است امر نذری؟ برای اینکه اداء فرع قصدش است قصد نذر بکند تا اداء محقق بشود. «نعم هو اداء‌للماموربه بالامر الوضوئی» این وضو اداء‌ امر وضوئی که «فاغْسِلُواْ وُجُوهَكُمْ»[2] باشد.

 

الثالث عشر الخلوص

«الثالث عشر الخلوص فلو ضم الیه الریاء بطل سواء کانت القربه مستقله و الریاء تبعاً او بالعکس او کان کلاهما مستقلاً و سواء کان الریاء فی اصل العمل او فی کیفیاتها او فی اجزائه»[3] اقسام ریاء را فرمودند. توجه کنید دو تا مطلب داریم: 1. اخلاص، 2. ریاء. اخلاص و ریاء متضادین هستند. اگر اخلاص بود ریاء نیست و اگر ریاء نبودو از اخلاص خبری نیست. در متن عروه بیشتر روی ریاء بحث به عمل آمده است از اخلاص از خود خلوص بحث مستوفایی صورت نگرفته است. خلوص فقط عنوان شده است پس از آن فرموده اند که اگر ریاء‌وارد بشود عمل عبادی باطل است آنگاه اقسام ریاء را مطرح فرموده اند. اما درباره خلوص بحثی صورت نگرفته است. ولیکن لازم است قبل از که به ریاء و اقسام ریاء پرداخته شود اخلاص صحبت شود آنچه که شرط هست اخلاص است عدم الریاء شرط نیست. اخلاص ملازمه دارد با عدم ریاء. این عنوان وجودی شرط هست به عنوان اخلاص.

 

معنی اخلاص لغتاً و اصطلاحاً اخلاقی و فقهی

مراجعه کنیم از لحاظ اقوال و ادله درباره اخلاص یک بحث و تحقیق مختصری داشته باشیم. اولاً معنای اخلاص لغتاً، معنای اخلاص لغتاً‌ یعنی چیزی که بدون آلایش و بدون آلودگی به غیر از ذات خودش باشد آن شئ را می گوییم خالص هست. خالص یعنی بدون هیچ آلودگی و ورود شئ دیگر در ذات آن شئ. این معنای خالص است. در اصطلاح یعنی پالایش شده و آلودگی ها زدوده شده، پاک و پاکیزه. این معنای لغوی اخلاص است و اما معنای اصطلاحی اخلاص: اخلاص در اصطلاح دو معنا دارد یعنی اخلاص در اصطلاح اخلاص و اخلاص در اصطلاح فقه که این نکته می تواند مفید باشد و هم یک مقداری جدید هست. جدید به این معنا که بحث نمی شود. منظور از اخلاص در اصطلاح اخلاق یعنی عمل عبادی برای خدای متعال بدون هیچ شائبه ای از الودگی ها و حتی بدون احتمال آلودگی. خلوص صد درصد که رنگی از آلودگی و ذره ای از آلایش در آن نباشد. حدیث معروف منسوب به امام عسگری سلام الله تعالی علیه آمده است که اخلاص درباره اعمال کار بسیار مشکلی است در حدی که گفته می شود اخلاص را آلودگی و آلایش و چرک ریاء همیشه در احاطه دارد و دیدن چرک ریاء بسیار کار دشواری است. به این مضمون می فرماید: ریاء مثلش مثل مورچه سیاهی است که در شب تاریک روی نمد سیاه حرکت کند و حرکتش هم صدا نداشته باشد. در این صورت کسی بتواند آن مورچه را درک کند و کنار بگذارد از ریاء برئ هست. به عبارت دیگر ریاء به شکل ناملموس وارد اعمال می شود یک مثال اخلاقی هم می زنند می گویند فرد می خواهد تواضع کند خودش به خود می گوید تواضع کن تا خوب بشوی تا بگوید آدم متواضعی هستی. خب تواضع است طرف تواضع رفته است اما غافل از اینکه یک ریاء واردش شده است تواضع کن که تواضع خوب است بین مردم و بین اهل فرهنگ تواضع یک امر مطلوبی است. یک ریاء بسیار ظریفی وارد منطقه می شود غیر ملموس. این معنای اخلاقی اخلاص هست.

 

روایات اخلاقی و راه چاره

شما بحث رجال را دیده اید گفتیم که روایات اخلاقی سبک و سیاق خاص دارد و الا اگر آن سبک را ما آشنا نباشیم در اول کار افتاده ایم. همین جا که می گویند اخلاص این جوری است و درک ریاء آنقدر سخت است یک آدم خوش ذوق می گوید من که دیگر از اول ریاء‌کار هستم و نمی شود از اول بگویم که اخلاص برای من دیگر نیست. و قطع نظر از ذوق ظاهر این متن این است که اخلاص با آن شدت یا ناممکن است یا حرجی است یا عسری است. در صورتی که یک عمل و یک مطلوب شرعی حرجی و عسری باشد قطعاً‌ مطلوب شرع نیست. اگر یک امر حرجی و معسر از سوی شرع اعلام و طلب بشود مخالف نص قرآن است. «وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ»[4] ‌، «يُرِيدُ اللّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلاَ يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ»[5] مخالف نص قرآن است. و همچنین تکلیف تقریبا تکلیف به غیر مقدور می شود. یعنی اگر اخلاص به آن شدت لحنی که در اخلاق آمده است مطلوب شرع باشد فراهم کردن اخلاص کار ناممکنی است. مطلوب شرع می شود مطلوب غیر مقدور. این مطلب راکه گفتیم راه حلش چیست؟ پس این بیان با این شدت چه می شود؟ بگوییم اخلاص در اصطلاح اخلاق اصلاً‌ یک بیانی است که عمل به آن لازم نیست و یا بگوییم بیانی در این رابطه حقیقت ندارد؟ بگوییم بیان هم هست حقیقت هم دارد پس علاجش چیست؟ این را دقت کنید. جواب این است که بیانات اخلاقی روایاتی که لحن اخلاق دارد مثال بارزش همین ریاء بود. این روایات لحن مبالغه دارد. لحن مبالغه در بلاغت و بیان مدلول مطابقی را نمی طلبد، کنایه است لحن شدید است کنایه از فضلیت زیاد و کنایه از اهمیت فراوان اما در صیاغت های مبالغه ای در جملات مبالغه ای مدلول مطابقی مراد نیست. کنایه است به تناسب موضوع یا از فضیلت فراوان مثل «لا صلاه لجار المسجد الا فی المسجد» مدلول مطابقی مراد نیست بلکه کنایه است از اینکه فضیلت فراوان و یا کنایه است از اهمیت بالا که اخلاص و ریاء‌ از این سنخ است. اهمیت بالا در کار هست لذا لحن می شود مبالغه ای. چرا با این لحن آمده است؟ اولا این گونه بیانات در بلاغت یک بیان عادی و درستی است و ثانیاً‌ تاثیرگذار است که بیشتر توجه جلب کند. پس اشکالی نیست که چرا این گونه بیانات بیاید.

 

اخلاص فقهی و دلیل آن

پس از اینکه معنای اخلاص اخلاص در اصطلاح اخلاق نبود منظور از اخلاص در اصطلاح فقهی چیست؟ در اصطلاح فقه مکرر از کتاب معتبر تا تذکره و تا جواهر و عروه مراجعه کنیم منظور از اخلاص قصد قربت است. اخلاص یعنی به تعبیر سیدنا الاستاد اخلاص یعنی داعی عمل امر الله باشد نه غیر. این اخلاص است خالصا لامر الله. این اخلاص در اصطلاح فقهی شرط است در عبادت ها و در وضو. فقهاء به طور مشهور دلیل برای این اخلاص همان آیه معروفی که در سوره بینه است آورده است. «وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ»[6] این آیه اعلام می دارد که عبادت مشروط به اخلاص است. کلمه و ماده اخلاص هم در این آیه ذکر شده است. شاید در آیات قرآن همین آیه بهترین و واضح ترین آیه برای اشتراط اخلاص در عبادت باشد. و تلقی عموم و عامه فقهاء و ظاهر خود صیاغت این آیه به طور واضح اعلام می کند که عبادت بدون اخلاص نمی شود با یک ترکیب حصری «وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ» می دانید اگر ترکیب نفی واثباتی بود حصری است حصر می کند که عبادت بدون اخلاص ماموربه نیست. «وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ» ماموریت شرعی و فقهی بدون عبادت از سر اخلاص نیست. و فقهاء هم در این رابطه یعنی برای اثبات اخلاص از همین آیه استفاده کرده اند. محقق حلی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: آیه «وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ» مفادش این است که عبادت از سر اخلاص انجام بگیرد و نکته تکمیلی می فرماید: «و لا یتحقق الاخلاص الا بالقربه»،[7] که این متن را بگیریم که معنای اخلاص فقهی برایمان واضح بشود. تا به اینجا هم معنای اخلاص را فهمیدیم اصطلاحاً‌ و هم مستندی ارائه کردیم از کتاب و فهم فقهاء.

سوال: این بحث تکراری است و در قصد قربت این را بحث کردیم

پاسخ: اولاً خود متن اینجا آورده است و ما تابع متن عروه هستیم. و ثانیاً درست است که یک منبع را ما برای یک مطلبی گاهی تکرار می کنیم ولی آن منبع ممکن است در هر موقعیتی یک نقش و فائده ای داشته باشد. آنجا که بحث می کردیم قصد قربت بود اخلاص بما هو اخلاص بحث نشده است. فقط نیت بحث شد و قصد قربت بحث شد ولی اشاره شد که قربت همان اخلاص است اما اخلاص لغوی و اصطلاحی و اخلاص اخلاقی و اخلاص فقهی با این شرح نیامده بود هرچند در ضمن بحث های گذشته بنده اخلاص اخلاقی را مورد اشاره قرار داده ام. تا اینجا که این مطلب گفته شد یک نکته ای اضافه کنم و اخلاص جمع بشود برویم به بحث اصلی که سید صاحب عروه و سیدنا الاستاد روی بحث ریاء خیلی بحث کرده اند.

 

متمم

اما آن تکه متمم این است که شیخ مفید قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: «الوضو قربه ینبغی ان یخلص العبد نیته لوجه الله»[8] ما از این بیان استفاده می کنیم که در وضو اخلاص شرط است و لوجه الله که اخلاص را ترجمه کرد به لوجه الله یعنی فقط برای انجام امر خدا. در نتیجه اخلاص فقهی معلوم شد که عبارت است از انجام عمل قربه الی الله یا به عبارت دیگر انجام عمل براساس داعی الهی که داعی برای انجام عمل امر خدا باشد. اما ریاء ان شاء‌الله فردا بحث کنیم.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo