< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

96/07/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تحقیق در وجوه قربیه

گفته شد که آنچه مسلم است و قطعی است که در نیت قصد قربت انجام بگیرد یعنی قصد امتثال امر. اما قصد وجه هرچند مشهور است ولی متن سید طباطبایی یزدی و سیدنا الاستاد و معاصرین یعنی فقهای عصر اخیر قائل به قصد وجه نیستند عمده ترین دلیل برای این اعاظم همان اطلاق دلیل است اطلاق لفظی یا اطلاق مقامی. اطلاق لفظی این است که خود آن قیدی که مورد نفی قرار می گیرد به وسیله اطلاق که اطلاق گاهی مفادش نفی قید مشکوک است و گاهی مفادش توسعه در مصادیق است.

 

سه قسم اطلاق

در اینجا اطلاق که گفته بودم اطلاق به اعتبار مفاد به دو قسم است: اطلاقی که قسم اولی که توسعه در مصادیق اعلام می کند و قسم دومی که نفی قید و شرط مشکوک را اعلام می کند. در این مورد مقتضای اطلاق نفی قید مشکوک است. اطلاق لفظی جایی میسور است که قید قابلیت اخذ را در متعلق امر داشته باشد که بین اطلاق و تقیید تقابل عدم و ملکه است. اطلاق لفظی در صورتی است که خود لفظ بیان قیود احتمالی را نفی می کند خود لفظ و دلالت لفظی می شود اطلاق از ادله لفظیه است وقتی که قید قابلیت اخذ داشته باشد چون جایی رفع می شود که اخذش ممکن باشد. اگر اخذش ممکن نباشد رفعش هم ممکن نیست. اما سیدنا الاستاد و محقق نائینی می فرماید: وجوه قربیه در متعلق امر قابل اخذ است. بر مبنای سیدنا الاستاد در صورتی که امر تحلیل برود به وسیله امر ضمنی وجوه قربیه در متعلق امر قرار می گیرد و اما بر اساس مبنای محقق نائینی وجوه قربیه براساس امر ثانی که به اش می گوییم متمم جعل متعلق امر قرار می گیرد. براساس بنای سید و محقق نائینی می شود اطلاق لفظی. و اما بر مبنای محقق خراسانی اطلاق می شود اطلاق مقامی که وجوه قربی در متعلق امر واقع نمی شود. چون وجوه قربیه بعد از امر قرار بدهیم خلاف واقع است و خلاف واقع یعنی خلف. پس اطلاق سه قسم است: اطلاق لفظی، اطلاق مقامی، اطلاق به معنای ترک استفصال. ترک استفصال جایی است که سائل در محضر وجود داشته باشد و برای سوال آمده باشد. اینجا اگر امام تفصیل ندهد و قیود و شروط احتمالی زیادی را ذکر نکند این را به اش می گوییم ترک استفصال و مفادش می شود اطلاقی.

 

لو نوی احدهما فی موضع الآخر

سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه فرمودند که «بل لو نوی احدهما فی موضع الآخر» در این متن سید طباطبایی می فرماید: اگر کسی در عوض یک عمل، عمل دیگری را نیت کند و انجام بدهد درست است. برای اینکه وجوه مازاد بر قصد قربت اعتبار ندارد. عمل با خصوصیت و ساختار اصلی اش که انجام بگیرد و قصد قربت هم محقق بشود اطاعت و ایتان کامل است. اگر یک چیز دیگری را قصد کرده باشد یک عنوانی را و یک اضافه ای را در حقیقت می شود شئ اضافی که ضرر به صحت عبادت وارد نمی کند. مثال آن که دو تا نماز است مثل هم، نماز طواف است و نماز قضائی صبح است پشت مقام، البته نماز طواف مستحب که اگر واجب باشد فرق می کند. این دو تا نماز که آنجا می خوانیم دو رکعتی است با یک شکل. شما در عوض نماز طواف، نماز صبح نیت می کنید. قصد قربت هست و عین آن شکل نماز هست آنچه که در یک عبادت بود انجام شد ساختار عبادت و قصد قربت. یک چیزی اضافه شد به نماز قضای صبح یا نماز طواف می گوید این اضافی است و ضرر نمی زند مگر به دو صورت که آن دو صورت به شرط اینکه به قصد تشریع و یا تقیید نباشد. تشریع را سیدنا الاستاد معنی کرده است که تشریع به این صورت است که در این مورد مقصود از تشریع این است که می فرماید بداند که الان نماز طواف است و آن را ترک کند نماز صبح بخواند عمداً این تشریع است. که آنجا در آن ساعت جا برای نماز طواف بود نه برای نماز صبح، اگر تشریع باشد که حرام است و عبادت نیست. و یا تقیید، تقیید هم اگر در کار باشد باطل است. تقیید به این صورت که می گویم نماز را می خوانم الان مقیداً به نماز قضای صبح یا مقیداً به نماز طواف و عکس آن در می آید که وقت نماز طواف نبوده یا وقت نماز صبح نبوده.

کلام سید الخوئی و سید الحکیم

در این صورت سید الحکیم قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: در این فرض که نماز باطل است برای این است که «ما قصد لم یقع و ما وقع لم یقصد» و به فوات قید مقید هم فوت می شود. قید جزء عمل می شود در صورتی که قید خلاف واقع در بیاید مقید نقص اصلی و ذاتی برمی دارد و نماز باطل می شود.[1] اما سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه در همین مورد می فرماید: اینجا این کلام سید که در اصطلاح فقه یا در اصطلاح فقه یا در اصطلاح حوزه نجف سید طباطبایی یزدی است و در اصطلاح قدماء سید مطلق سید علم الهدی است و در اصطلاح روایی سید، سید بن طاووس است. اما سیدنا الاستاد می فرماید: این کلام سید قابل التزام نیست. برای اینکه ما گفتیم و بر آن هستیم که در این بحث ما اطلاق دلیل داریم. اطلاق دلیل ما مقتضایش نفی و رفع قید احتمالی است و می دانیم برای تحقق ماهیت عبادت قصد قربت کافی است آنچه ما زاد بر آن است یک قیود احتمالیه است.[2]

 

اشکال: چرا مشهور نیت وجه در عبادات را واجب می دانند

اشکال و جواب: چرا مشهور گفته اند که نیت وجه از وجوه قربیه است و برای عبادت لازم است؟ این سوال مهمی است. چون مشهور بر این است که نیت وجه در عبادات درست و لازم است. پس به مقتضای اطلاق مگر آنها اطلاق را نمی بینند؟ جواب: اخذ عناوین به دو صورت است: الزامی و استحبابی. قصد قربت بما هی قربت که فقط قصد امتثال امر باشد این الزامی است و برای تحقق ماهیت هم کافی است اما قصد وجه و وجوه قربیه دیگر ممکن است فضیلت داشته باشد که شاهد بر این مثال علامه حلی فرمود «الجمع ینبغی»، سزاوار است و بهتر است و شایسته است که این وجوه قربیه دیگر هم مورد توجه قرار بگیرد. چون قدمای اصحاب به اولی بودن عمل نظر و توجه دارند که گفته می شود آنهایی که به فقاهت کامل رسیده اند و درباره بعضی هایشان به طور خاص گفته می شود که در عمل مستحبات و مکروهات مثل واجبات و محرمات هست. و اما ثواباً و عقاباً‌ فرق دارند ولی در عمل فقیه اگر یک مستحب را از دست بدهد یک روز روزه می گیرد.

 

عناوین الزامیه و غیر الزامیه

سوال:

پاسخ: دو قسمت شد عناوین الزامیه و غیر الزامیه. الزامیه در ماهیت نیت دخل دارد و باید انجام بشود که فقط قصد قربت، خارج از آن هر عنوانی که باشد ولو نیت وجه باشد عناوین غیر الزامیه است آن اولی است که فقهاء و قدماء آن را مورد توجه قرار می دادند. این عناوین را ما یکی یکی بحث می کنیم، تا الان نیت وجه و نیت تعیین را بحث کردیم. اما چند عنوان دیگر باقی است که بحث می کنیم. مسئله 28: «لا یجب فی الوضوء قصد رفع الحدث او الاستباحه علی الاقوی» متن این است که می فرماید: واجب نیست در وضو مضافا بر قصد قربت قصد رفع حدث یا استباحه صلاه علی الاقوی. علی الاقوی همیشه جایی است که اختلاف وجود داشته باشد در مورد اختلاف نظر اقوی می آید. اینجا اختلاف نظری وجود دارد. و ما به طور خلاصه به آراء اشاره کنیم. این رفع حدث و استباحه که آمده است ریشه اش این بوده که قدمای اصحاب به این دو تا نکته اشاره دارند، شیخ طوسی قدس الله نفسه الزکیه در کتاب مبسوط می فرماید: «و کیفیتها قصد رفع الحدث و الاستباحه»[3] ما در استدلال هایمان داریم که بعد از آیات و نصوص و اجماعات و شهرت ها یکی از مدارک کلام شیخ است. به ترتیب و منهجی که محقق حلی و علامه حلی دارد بعد از آن ادله درجه یک یک مدرک قول شیخ است. که سه تا خصوصیت دارند: 1. از تابعین اند اصحاب را درک کرده اند. 2. ورع و تقوایشان مانندی ندارد. 3. تبحر و اشراف شان در حدی است که بدون عنایت ویژه مولی امکان ندارد پس کسی که با این سه تا خصوصیت است لذا درباره ائمه می گوییم «کلامکم نور» و درباره شیخ طوسی می گوییم «کلامه فقه». پس مدرک اول ما شیخ در مبسوط تصریح کرده است. و بعد از ایشان علامه حلی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: در نیت اخلاص شرط است چون که آیه قرآن می فرماید: «وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ»[4] ‌ اخلاص شرط است و اخلاص عبارت است از قربت و قصد رفع حدث و استباحه صلاه.[5] 3. پس از محقق حلی، علامه حلی که هم خواهرزاده و هم شاگرد اول محقق حلی به حساب می آید که محقق حلی توجه و عنایت خاصی داشته است نسبت به علامه حلی. علامه در تذکره الفقهاء می فرماید: در عبادت قربت و قصد وجه شرط است بعد می فرماید: «و لا یقع الا بقصد رفع الحدث و الاستباحه»[6] عبادت بدون وجه شرعی نمی شود و وجه شرعی بدون قصد رفع حدث و اباحه نمی شود. بنابراین رفع حدث و استباحه جایگاهی دارد هم از لحاظ دلیل و هم از لحاظ اقوال. از لحاظ دلیل روایتی داریم صحیحه زراره، سند این است محمد بن الحسن باسناده عن الحسین بن سعید، اسناد شیخ به حسین بن سعید درست است. عن حماد که از اصحاب اجماع است عن حریز که از اجلاء و ثقات است عن زراره عن ابی جعفر علیه السلام «قال اذا دخل الوقت وجب الطهور و الصلاه و لا صلاه الا بطهور»[7] به این حدیث استدلال شده است. و طریقه استدلال که شرح آن ان شاء‌الله جلسه بعد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo